نهلة الشهال: انتخاب بین ایالات متحده و ایران

نوشتۀ زیر در ژانویۀ ۲۰۲۰ به دنبال اعتراضات توده ای در لبنان و عراق نوشته شده است اما منطق تحلیلی آن هنوز از ارزشی تئوریک و تجربی برخوردار است  که باید به آن توجه شود. آیا می باید به نام مخالفت با ایالات متحده، بدون قید و شرط از ایران حمایت کرد؟ آیا می باید به عنوان مبارزه علیه راهبردهای آمریکا و اسرائیل و علیه اشغال فلسطین، از مبارزه برای حق مردم در برخورداری از کرامت انسانی صرفنظر کرد؟ این ها پرسش های بدون پاسخی است که از چند دهه پیش، نیروهای خواهان تغییر رادیکال در دنیای عرب با آنها روبرو هستند و بخصوص امروز در عراق و لبنان مطرح می شود ….

——————————————————-

6305

خیزش:
نوشتۀ زیر در ژانویۀ ۲۰۲۰ به دنبال اعتراضات توده ای در لبنان و عراق نوشته شده است اما منطق تحلیلی آن هنوز از ارزشی تئوریک و تجربی برخوردار است  که باید به آن توجه شود. آیا می باید به نام مخالفت با ایالات متحده، بدون قید و شرط از ایران حمایت کرد؟ آیا می باید به عنوان مبارزه علیه راهبردهای آمریکا و اسرائیل و علیه اشغال فلسطین، از مبارزه برای حق مردم در برخورداری از کرامت انسانی صرفنظر کرد؟ این ها پرسش های بدون پاسخی است که از چند دهه پیش، نیروهای خواهان تغییر رادیکال در دنیای عرب با آنها روبرو هستند و بخصوص امروز در عراق و لبنان مطرح می شود. در حال حاضر نبرد جغرافیایی- راهبردی مهمی بین ایالات متحده و ایران جریان دارد. ما خواهان پیروزی واشنگتن نیستیم اما، این نبرد گویای همه وضعیت منطقه ما نیست. به ویژه، نه عراق و نه لبنان، نباید بهای آن را بپردازند. باید پذیرفت که بازی ایرانی ها در سراسر منطقه موجب تشدید درگیری های قومی ویرانگر می شود و به هدف غلبه بر آمریکائیان در این رودررویی آسیب می رساند.
————————-

انتخاب بین ایالات متحده و ایران

لوموند دیپلماتیک
نهلة الشهال
۲۴ ژانویه ۲۰۲۰

ترجمه از فرانسه شهباز نخعی

چگونه باید بر سلطه گری اسرائیل غلبه کرد؟ آیا برای مردم زیرپا له شده و جوامع تحقیر شده براثر اختناق، مقاومت در برابر جبارگری امکان دارد، درحالی که این امری دشوار و مستلزم بسیج همه نیروها برای رودررویی با نیروهای نابرابر است ؟ نه، این غیر ممکن است و همه تجربه ها این را ثابت کرده است.

با این حال، هربار که صداهای معترض در خاور نزدیک، به ویژه عراق و لبنان، بلند می شود تا از بی عدالتی نسبت به مردمان تحت ستم شکایت کند، در بدترین حالت، متهم به همکاری با ایالات متحده یا اسرائیل و در بهترین حالت به انتخاب بد، تسلیم، ساده لوحی ونادانسته در خدمت دشمن بودن می شوند.

این یک باج خواهی خیلی رایج است. حزب های چپ سراسر دنیا، از جمله دنیای عرب و «پان عرب»ها (از هواداران جمال عبدالناصر گرفته تا بعثی ها) این کار را می کنند. آنها در دعواهای درون حزبی، هدف گرفتن رهبران همردیف خود یا علیه افرادی که می خواهند از دستشان خلاص شوند، از این ابزار استفاده می کنند. هنگامی هم که اتهام های روشنی مطرح نشود، به ترویج شایعاتی می پردازند که شهرت و اعتبار «عنصر نامطلوب» را هدف می گیرد. هنگامی که این حزب ها به قدرت می رسند، این امر تبدیل به آدم کشی، اعم از جاسوس ها یا رفقای خودشان می شود. منطق حاکم بر این کارها پیچیده است. لازمه آن حد معینی از انضباط و اطاعت از سوی اعضای این حزب ها است. اعضایی که به صورت توده ای نابینا به نظر می رسند. تعریف «عضو»های مورد بحث یک مشکل واقعی است. در محافل چپ، نخست نشان دار شده ها و در درجه بعد «محفل» چپ از جمله کسانی که حزب را ترک یا ایده هایی جدید ارایه و جریان های تازه ای ایجاد کرده اند هستند. اما این در نهایت محدود است و تقریبا از محافل خصوصی فراتر نمی رود، در حالی که حزب و «محفل» چپ بزرگ تر است و مانند آنچه که در عراق یا سودان بوده، همه مردم را دربر می گیرد.

درمورد حزب الله، این رفتار به مجموع یک گروه قومی مربوط می شود، زیرا در حزب خدا تنها بخشی از «محله ها» و «منطقه ها» می توانند از اطاعتش سرپیچی کنند و به انتقاد یا مخالفت کردن با آن بپردازند. این بخش نیز می باید به سکوت واداشته یا از صحنه دور شود. حتی کوششی برای متقاعدکردن منتقد و مخالف نمی شود. این انضباط سرکوبگر در جریان اعتراض های اخیر لینان اِعمال شده است. در عراق، اعتراض ها قربانیان بسیار زیادی داشته زیرا شمار زیادی از اعضای «گروه های قومی» از سلطه کسانی که خود را نماینده و حامی می خوانند گریخته اند. این امر تاحدی بوده که حتی مقتدی صدر، پس از اعلام همبستگی با تظاهر کنندگان، توسط سردار قاسم سلیمانی، که برای سوار کردن او در یک هواپیما به مقصد تهران آمده بود، ناگزیر شد حرف خود را تغییر دهد.

تغییر «فرزندان»
مشکل در این است که در عراق صدها هزار جوان شیعه- اعم از ناشی از تولد یا باور و اعتقاد- به تظاهرات در خیابان ادامه می دهند و جوان تر ها هم از آنها حمایت می کنند. حتی تصویری از تظاهرکنندگان دیده شده که پارچه نوشته ای هم تهدیدآمیز و هم مضحک بر سر دست دارند: «ایران، اگر آرام بمانی، چه بهتر. وگرنه [امام] حسین را تنها از طریق یوتیوب می توانید زیارت کنید». این پیام ایرانی ها را تهدید می کند که مانع از زیارت آنها در اماکن مقدس شیعه عراق می شود. شمار بسیار زیاد تظاهرکنندگان در کربلا، و خشونت هولناکی که در سرکوب آنها اِعمال شد، ترسیم این تابلو را کامل می کند.

از این عجیب و غریب تر، افکاری است که این رویدادها را همراهی می کند. این آقایان مرجع شیعه نمی خواهند شکست خود درمورد در چهارچوب نگهداشتن «فرزندان» خود را بپذیرند. درعراق، «داعشی ها» را متهم می کنند که در پس این تظاهرات هستند، اگرچه تظاهرات ابتدا در بصره و ناصریه برگزار شده که دژ شیعیان و جایی است که حضور داعشی ها در آن احتمال اندکی دارد. به همین ترتیب، به رغم شورش سال ١٩٩١، تظاهرکنندگان متهم به هواداری از «صدام» یا «بعثی ها» شده اند (٢).

در واقع، تظاهر کنندگان «داعشی» یا «بعثی» نیستند. خیلی ساده عراقی هایی هستند که هویت و تعلق های مذهبی، قومی، سیاسی، روشنفکری و قبیله ای گوناگونی دارند. مانند همه جای دیگر، تصویری از زندگی هستند. آنها به شدت تحت فشار قرار گرفته اند. پدرانشان تحت خودکامگی صدام حسین زندگی کرده و شماری از آنها در جنگ ها کشته شده اند. درواقع، جنگ با ایران (١٩٨٨- ١٩٨٠)، اشغال کویت و جنگ نخست آمریکا علیه عراق (١٩٩١-١٩٩) و تحریم بین المللی (٢٠٠٣- ١٩٩١٠) عراق را چنان که آمریکایی ها و انگلیسی ها وعده داده بودند ویران کرد و سرانجام، جنگ دوم آمریکا علیه عراق درسال ٢٠٠٣، اشغال آن و تداوم اشغال تا سال ٢٠١١ ادامه یافت. در آن زمان آمریکایی ها به چند فرصت طلب کمک کردند تا قدرت را در دست بگیرند و گستاخی استعماری موجب شد که هرگز به آنچه که به سر کسانی که در خدمتشان بودند آمد نیاندیشند و به این نیز فکر نکنند که اینها می توانند به خدمت دیگران، به ویژه ایرانی ها نیز درآیند. بسیاری از آنها از آن پس چهره عوض کردند.

سرزمین گیل گمش و المتنبی
اعتراض های کنونی ازاین نظر شگفت انگیز است که در زمینه ای از واقعیت هایی مطلقا ناامید کننده و اختناق آمیز ابراز می شود و نشان دهنده یک «عراقی بودن» پرشور است. این یک ویژگی است که در سراسر تاریخ این کشور که ریشه در گذشته اش دارد وجود داشته و به رغم گوناگونی آن مستحکم، مهد کشاورزی، با نظام آبیاری بسیار پیچیده، کانال ها، راه ها و سدهای آن در زمان سومری ها (۴۵٠٠ سال پیش از میلاد مسیح) سازمان یافته بود تا آب را تقسیم و طبیعت وحشی را مهار کند. سازماندهی ای که مستلزم مشارکت جمعی مردم و کار پیگیر، دشوار و پر زحمت بود و هنوز در معتبرترین دانشگاه های دنیا تدریس می شود زیرا تجسم نبوغ انسانی و شکل اصیل سازماندهی اجتماعی مقرر شده براساس برابری گرایی بود.

از این هم بیشتر، عراق سرزمین ابراهیم و حمورابی خردمند بابل است و پیش از آن هم سرزمین حماسه گیل گمش در سومر بوده که از ایلیاد چند قرن بیشتر قدمت دارد و بر ٣ مذهب یکتاپرست اثر گذارده است. عراق همچنین سرزمین شعرای بزرگی از «المتنبی» (٩۶۵- ٩١۵ میلادی) تا «الجواهری» (١٩٩٧- ١٨٩٩) و تمام کسانی است که بین این دو زندگی کرده اند است. سرزمین «الجاحض» (٨۶٧-٧٧۶) و همه نویسندگان بزرگ و مشهور جهانی که آثارشان در دنیای عرب تدریس می شود.

بنابراین، «عراقی بودن» چکیده ای از این تاریخ دیرپا است . به علاوه، این کشور دومین ذخیره نفت جهان را دارد ولی از کمبود برق رنج می برد، زیرا ایالات متحده تصمیم گرفته آن را به عهد ماقبل تاریخ بازگرداند. به این ترتیب، آمریکا نهادهای آن را ازبین برده، استقلال آن را خدشه دار کرده و آن را در دامن ایران انداخته است.

«شیعه های سفارتی»
به رغم جنگ داخلی، داستان لبنان کمتر از کشور «بین النهرین» (میانرودان) اندوهناک است. تاریخی درهم برهم و تودرتو دارد. در نهایت، لبنان سهل تر از عراق است و گرایش بیشتری به پذیرش مصالحه داردو حتی سازش ویژگی شخصیتی اش است زیرا هیچ وقت قدرتمند و زورمدار نبوده و رهبرانش بی تکلف و آزاد منش هستند. در اینجا، اتهامی جدید به معترضان نسبت داده می شود: اینها «شیعیان سفارتی» هستند (٣). اما آنچه می تواند به افراد نسبت داده شود، آیا نمی تواند شامل همه گروه ها نیز بشود؟

آیا در لبنان یا جاهای دیگر همدست های اسرائیل و ایالات متحده (و قدرت های دیگر) وجود دارند؟ البته که آری. این در همه محافل و گروه ها از جمله حزب الله لبنان وجوددارد. موارد مکرری افشا شده که محرمانه حل و فصل شده اند. این پدیده طبیعی است و تنها یک حزب خاص را دربر نمی گیرد بلکه برحسب اهمیت حزب یا جنبش سیاسی مربوطه، شامل همه می شود. این مورد در میان مقاومت فلسطین نیز وجود داشت که به خلاف حزب الله از غفلت های بزرگی در مسایل امنیتی رنجور بود. به رغم این امر، این مقاومت توانست دربرابر شرایطی به مراتب دشوارتر از حزب الله (از مقایسه لاف زنانه درمورد آنچه غیرقابل مقایسه است خودداری شود!)، معجزه تبدیل پناهندگان خفقان زده ای را که با بدبختی در اردوگاه ها زندگی می کردند را به ملتی که بدون داشتن سرزمین یک «حکومت» دارد به انجام برساند. این واقعیت تاریخی فلسطین را به رغم همه تخیلات و شکست هایی که متحمل شد، جزیی از نقشه دنیا کرد.

با آن که قدرت های برسر کار در نیت خود برای مبارزه علیه استعماربه طور کلی، و اسرائیل به طور اخص، صمیمی بودند، زمانی با شکست روبرو شدند که از سوی مردم خود حمایت نشدند و مردم حاضر نشدند که در نبردی طولانی و وحشیانه فداکاری کنند. درسال ٢٠٠۶، ایستادگی مردم و پذیرش این که باید بهای گزافی بپردازند، موجب پیروزی دربرابر اسرائیل شد، درحالی که اسرائیل مستقیما از جانب آمریکا، هم ازنظر میدانی و هم از جنبه سیاسی حمایت می شد و نیز کشورهای خلیج [فارس] و همدست های سفارتی نیز وجود داشتند. کوندولیزا رایس، وزیر امور خارجه آمریکا در آن زمان چندین روز را در سفارت آمریکا در بیروت گذراند، نبردها را هدایت و گفتگوها را به شکلی سازماندهی کرد که منافع اسرائیل تامین شود ومقاومت را وادار به پذیرش مصالحه ای تحقیرآمیز نمود.

این فقط یک مبارزه نظامی نبود. مسئله موشک ها- هرقدر که قدرتمند باشند- هم نبود، زیرا موشک ها و هواپیماهای دشمن همیشه قدرت تخریبی بیشتری از مال ما دارند. مقاومت مردمی بود که به آموزش های فشرده رزمندگان حزب الله ارزش داد و شجاعت فوق العاده آنها و نیز ارزشمندی برنامه های خیلی دقیق و تدارکات گسترده سبب این مقاومت شد. کسانی که خلاف این فکر می کنند، یا از آنچه که در این رودررویی گذشت بی اطلاع هستند و یا وراج هایی هستند که نمی توانند تدارکات لازم برای چنین نبردی را دریابند.

آیا ما می خواهیم بر اسرائیل و استعمار غلبه یابیم ؟ پاسخ آری است. زیرا این موضوعی غیرقابل چشم پوشی برای آزادی جامعه از سنگینی بدبختی های چند وجهی است که از زندگی روزمره تا توانایی اثبات خود از جنبه های تمدنی و تاریخی را دربر می گیرد. این شرط کسب آزادی را ما با بقیه دنیا شریک هستیم، زیرا همبستگی جهانی با هدف مردم فلسطین، ترحم نسبت به یک مشت مردم بینوا نیست. صدها تنی که در جریان جنگ با اسرائیل از چهارگوشه دنیا به لبنان آمدند و در طول یک ماه بمباران در تابستان ٢٠٠۶ با ما ماندند، دیوانه نبودند. آنها از هدفی پشتیبانی می کردند که به ایشان مربوط می شد. رویای آرمانی انسانیتی که بتواند بدون استثمار، اختناق و تحقیر زندگی کند و در این سرزمین بسازد، خلق کند و بنویسد.

علیه گزینه های دوگانه
سرانجام، ما بارها و بارها با این چالشی که شورشی ها و منتقدین رادیکال دربرابر گزینه ای دوگانه با آن روبرو هستند، آشنا شده ایم. آیا شما سوسیالیست یا کمونیست هستید ؟ بنابراین، از اتحاد شوروی (یا چین) انتقاد نکنید زیرا این موجب تقویت امپریالیسم آمریکا (یا پیش از آن انگلیس و فرانسه) می شود. عیب ها، نقص ها و انحراف ها را نادیده بگیرید و بر روی دشمن اصلی تمرکز کنید. آیا به اهمیت جمال عبدالناصر واقفید ؟ بنابراین از قهرمان ملی گرایی، سدّ بلند اسوان یا آموزش رایگان، که میلیون ها مصری را از بینوایی و نادانی رهایی بخشید؛ از قهرمان جنگ سوئز و کنفرانس باندونگ، که با رفقایش درسراسر دنیا ایده «غیرمتعهدها» را ابداع کرد انتقاد نکنید.

آیا مخالف اشغال عراق توسط آمریکا هستید ؟ پس با صدام مخالفت نکنید. از همه چیز گذشته، او کارهای زیادی برای کشور خود کرد، و کسانی که بر عراق حکومت می کنند مردم را به سوی انتقادکردن از رژیم او می رانند چون می گویند: «هزار صدام، اما اینها نه!» (منظور مقامات کنونی هستند). شما چگونه می تواند در عین حال هم با آمریکا و هم با صدام مخالف باشید ؟

ما می دانیم که همه اینها چگونه پایان یافته است. اتحاد شوروی با همه اقمار سوسیالیست اش فروپاشید، در درجه اول به خاطر این که از داخل زیر پایشان خالی شده بود. شکست سال ١٩۶٧، دومین «نکبت» بود، انور سادات جانشین ناصر شد و با اسرائیل عهدنامه صلح امضاء کرد. عراقی ها از سربازان آمریکایی با گل سرخ استقبال نکردند و چنان که ایالات متحده آرزو داشت، آنها را نه ارتش آزادی بخش بلکه کسانی دانستند که کشورشان را اشغال کرده اند وارتش عراق نتوانسته بود به تنهایی آنها را متوقف کند.

در حال حاضر نبرد جغرافیایی- راهبردی مهمی بین ایالات متحده و ایران جریان دارد. ما خواهان پیروزی واشنگتن نیستیم اما، این نبرد گویای همه وضعیت منطقه ما نیست. به ویژه، نه عراق و نه لبنان، نباید بهای آن را بپردازند. باید پذیرفت که بازی ایرانی ها در سراسر منطقه موجب تشدید درگیری های قومی ویرانگر می شود و به هدف غلبه بر آمریکائیان در این رودررویی آسیب می رساند.

١- خود نام داعش(دولت اسلامی عراق و شام) دارای بار تقسیمات مذهبی است.
٢- در سال ١٩٩١، پس از فاجعه اشغال کویت و عقب نشینی ارتش عراق ، مناطق شیعه نشین در جنوب دست به شورش زدند. آمریکائی ها به صدام حسین علی رغم درگیری در جنگی ویرانگر با وی ، اجازه دادند که این شورش را سرکوب کند. ٣٠٠ هزار قربانی بیلان این سرکوب بود.
٣- شیعیانی که در خدمت منافع خارجی هستند.

نهلة الشهال
سردبیر نشریه لبنانی « السفیر العربی ».
———————-
منبع: خیزش
https://t.me/khizesche

———————————————————

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.