فانوس بهادروند: «ضرورت و آزادی»

در ضرورت آزادی بیان بسیار گفته و نوشته شده است، و جان‌های نازنین بسیار برای حفظ و نگهداری از آن در سراسر جهان داده شده است. اما چرا درک و یا تبیین آزادی بیان در جمع و گروه‌های اجتماعی بسیار با ابهام و پرسش روبه رو شده است؟! آیا آزادی بیان برای یک نویسنده و شاعر با آزادی بیان یک کارگر یا آموزگار و یا نماینده‌ی مجلس تفاوت دارد؟ پاسخ روشن است، خیر. ….

——————————————————

lpgo-kanoon-nevisandegan

یادداشت رسیده
متنی که می‌خوانید یادداشتی است از فانوس بهادروند، شاعر، مترجم و عضو کانون نویسندگان ایران، درباره‌ی آزادی بیان.
(توجه: مطالبی که در زیرصفحه‌ی «یادداشت رسیده» منتشر می‌شود نظر شخصی نویسنده است و الزاماً نظر کانون نویسندگان ایران نیست.)

«ضرورت و آزادی»

اگر می‌توانست
بی آن که نفس بکشد
در هوای آزاد و پاک زنده بماند
پس سنگ بود …

سنگ در درازای زمان بر اثر تابش آفتاب، بارش باران و طوفان‌ها رفته رفته اما به گونه‌ای بسیار کند تغییر شکل و حالت می‌دهد؛ اما اگر درون غاری افتاده باشد این دگرگونی باز بسیار کند و دیرتر خواهد بود…

انسان به مثابه‌ی موجود زنده برای زندگی به اکسیژن نیاز دارد و به آفتاب؛ اما برای زندگی اجتماعی به تفکر و زبان.

در ضرورت آزادی بیان بسیار گفته و نوشته شده است، و جان‌های نازنین بسیار برای حفظ و نگهداری از آن در سراسر جهان داده شده است. اما چرا درک و یا تبیین آزادی بیان در جمع و گروه‌های اجتماعی بسیار با ابهام و پرسش روبه رو شده است؟! آیا آزادی بیان برای یک نویسنده و شاعر با آزادی بیان یک کارگر یا آموزگار و یا نماینده‌ی مجلس تفاوت دارد؟ پاسخ روشن است، خیر.

هیچ تفاوتی میان من نویسنده و ایشان وجود ندارد. آیا آزادی بیان شامل طنز، هجو، شکستن تقدس و احترام بزرگترها، زنان، سیاستمداران، مقدسین مذهبی و فیلسوفان می‌شود؟ چه‌گونه خط و مرزها را روشن می‌کنیم؟!
اگر یک آمر به معروف با پوشش حمایتی- امنیتی خود می‌تواند در خیابان به من تذکر پوشش بدهد و اگر سانسورچی پنهان و بی‌سواد وزارت ممیزی می‌تواند متن کتاب مرا دستکاری و یا امر به حذف بخش یا سطری را بدهد، اگر روزنامه‌نگاری هنگام گفت‌وگو و پرسش و پاسخ محدودیت و مرزی ندارد، پس من نیز آزاد هستم از خودم دفاع کنم، روسری‌ام را بردارم یا بگذارم، از سانسور کتاب و شعرم تن زنم و یا آنچه ضرورت اجتماعی‌ام ایجاب می‌کند پاسخ بدهم…

آیا سربریدن نمازگزاران مسیحی در کلیسا و آموزگار فرانسوی توسط یک رادیکال دیوانه به نام دفاع از اسلام (فارغ از تایید نوعِ انتخاب آموزگار برای تدریس آزادی بیان، که می‌توانست به گونه‌ای باشد که اقلیت مذهبی در کلاس و در کشور را آزرده ننماید.) با کشتار زنان ایزدی در عراق تفاوت دارد؟ مگر نه این که همه‌ی این جنایت‌ها به نام دفاع از دین اتفاق می‌افتد!

آیا مختاری و پوینده و میرعلایی به دین و دیانت کسی توهین کرده بودند که به مسلخ رادیکالیسم کشانیده شدند؟!
همه و حتا فرماندهان می‌دانستند که این‌گونه نبوده است.

آیا تشکل صنفی-اجتماعی مستقل کانون نویسندگان ایران با منشور دفاع از آزادی بیان خود توانسته است گشایشی در صورت مسئله‌ی اساسی، پایه‌ای و حقوقی به موضوع بدهد و پنجره‌ای بگشاید در جهت رفع ابهام؟! رفع ابهام و تشکیک در چرایی و چگونه داشتن حق داشتن آزادی بیان!

گاه در میان اعضای کانون نیز برداشت‌های متفاوت و گاه مغایری به پرسش بالا دیده می‌شود، یکی دفاع از آزادی بیان جنبش سبز را با دفاع از خود جنبش سبز مغایر می‌بیند، با این استدلال که بخشی از حکومت و یا اعضای اسبق آن در جنبش نقش محوری و راهبری داشته‌اند، و دفاع از خود حرکت را همراهی با آن می‌پندارند، و برخی اهمیت را به شعار “رای من کجاست؟” داده و همراهی با جنبش را بر حق می‎دانند.
گاه در میان ما کسانی بوده‌اند که آزادی بیان خود را برتر و بالاتر از دیگر اعضا پنداشته اند زیرا قدیمی‌تر بوده و سابقه‌ی زندان داشته‌اند و با نگاه کهتر و تحقیرآمیز به نورسیدگان و جوانترها داشته و دارند…

اگر دفاع از آزادی بیان فرد فرد ایرانیان، طبق منشور کانون بی هیچ حصر و استثنا یک اصل است، هیچ یک از کسانی که منشور را پذیرفته‌اند و پایبند عملی به آن بوده و هستند و با دستگاه سانسور به هر شیوه و شکلی همکاری و همراهی نداشته‌اند، با دیگری و من یا او تفاوت نداشته و ندارند…

با این تفسیر اگر یکی از اعضا یا دبیری از کانون در جایی در گروهی مجازی یا حقیقی در مصاحبه‌ای به نام خودش ابراز عقیده ای کرده باشد و در بدترین حالت با زبان و بیانی متفاوت برای نمونه با زبانی لمپنی و کلاه مخملی به جریانی سیاسی یا گروهی یا فردی غیرسیاسی بتازد، شیوه‌ی بیان ایشان اگر از سوی هشتاد درصد اعضا زیبا و دلنشین نباشد، از نگاه نگارنده و درک من از منشور کانون نویسندگان ایران و پیشینه‌ی “ضرورت و آزادی” حق آزادی بیان ایشان را سلب نمی‌نماید، چنان که طرف روبه‌روی ایشان را. اما حق نقد ایشان همیشه و همواره آزاد و ضرورت است .

فانوس بهادروند
آبان ۱۳۹۹

—————————————————

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.