علیرضا ثقفی: «دیکنانوری و فساد»، چرا فرجام تمامی نظام های دیکتاتوری فسادی گسترده در تمامی مجاری حکومتی است؟

چگونه شد که شاه با همه جنایاتش و آدمکشی ها و شکنجه گاه هایش مجبور شد با مبارزات مردم از کشور فراری شود و پس از چندی همان حکومت شکنجه و اعدام اما این بار به صورتی دیگر و با شعار دین و دیانت جایگزین آن شد. و امر به جایی رسید که شکنجه گران و آدمکشان ساواک شاه امروز طلبکار شده اند و میگویند روی ما در برابر آنچه پس از ما اتفاق افتاده سفید شده است. آیا برای جلو گیری از تکرار این امر چاره ای هست و یا آنکه هر حکومتی بیاید همین است و آنگونه که میگویند در جهنم افعی هایی هست که باید از آنان به مار غاشیه پناه برد. ….

———————————————-

دیکنانوری و فساد
چرا فرجام تمامی نظام های دیکتاتوری فسادی گسترده در تمامی مجاری حکومتی است؟

علیرضا ثقفی

چرا پایان تمامی دیکتاتوری ها فساد لجام گسیخته است به گونه ای که دیگر دیکتاتوری به هر دری میزند، اما قادر به کنترل آن نیست . این امر در باره تمامی رزیم های دیکتاتوری بلااستثنا صادق است هر چند عده ای نمیحواهند به آن اعتراف کنند و میخواهند در پیچ و خم یک به اصطلاح “دیکتاتوری خوب ” پنهانش کنند . اگر به همین صد ساله اخیر نگاه کنیم از دیکتاتوری های امریکای لاتین همانند پینوشه در شیلی ،ویدلا در آرژانتین و سوموزا در نیکاراگوئه و…مارکوس در فیلیپین تا رضا شاه و محمد رضاشاه در ایران و…همگان در این امر مشترک بوده اند که پس از چند دهه حاکمیت یک جامعه ای با انبوه حاشیه نشین ها وخانه بدوشان همراه با کودکان و زنان و انبوه معتادان و خیابان خواب ها و بیکاران وشهر خیابانی وشهرها و رو ستاهای ویران شده …. در یک طرف و ثر وت های غارت شده مردم توسط وابستگان به قدرت در طرف دیگر مواجه بوده اند و هیچ استثنا یی هم ندارد . گاه ممکن است که کم و یا زیاد داشته باشد اما هیچگونه استثنایی در این میان وجود ندارد . دیکتاتور خوب تنها رویائی است که عوام در ذهنیت خود میسازند و عوامفریبان با تمام وجود آن را تبلیغ میکنند .

این تصور دیکتاتور خوب همان بازمانده ای از پادشاه عادل است که در اساطیر و تاریخ ها منقرض شده آمده است و هیچ شکی در آن نیست که تاریخ را عمدتا مجیز گویان طبقات حاکم نوشته اند وستم بران و محرومان هیچ گاه تاریخ نگاری مستقلی نداشته اند .

در حقیقت اگر بخواهیم در این زمینه فرمولی که خیلی هم ساده است باز گو کنیم آن فرمول چنین است:
دسته ای از با هر شرایطی  که ممکن است به وجود آمده باشد، قدرت را بدست میگیرند  آنها میگویند فقط ما درست میگو ییم و بر حقیم ودیگران بر ناحق و تمامی ایدئو لو ژی سا خته و پرداخته خود را برای قانع کردن عامه مردم بر متابعت از حکومت بکار میگیرند  و آنگاه که حاکم شده اند اطاعت را از دیگران میخواهند وشک نیست که مناسبات قدرت و مناسبات طبقاتی حاکم بر جامعه به کمکشان می آید .زیرا که مناسبات قدرت وطبقات دست نخورده باقی مانده است . واین اطاعت همگام است  با گردن گذاردن اطاعت پذیران که در جوامع طبقاتی فراوان یافت میشوند ……و لاغیر . و در این صورت است که دارو دسته حاکم  تنها میتوانند متملقان و چاپلوسان را به وجد بیاورند و آنان  را جذب کنند و آنها هم ذوب در دیکتاتوری میشوند و این جمعیت متملق و چاپلوس هم که دلالان محبت و سر مایه و ثروت به هرتر تیبش هستند، در تمامی ارگانهای قدرت به تدریج مستقر میشوند و میشود آنچه که امروز در جامعه های دیکتاتور زده و از جمله جامعه  خودمان شاهدش هستیم. معاون قوه قصائیه میشود تشکیل دهنده باند رشوه و فساد در مهمترین ارگان حاکمیت …..

آنچه بگندد نمکش میزنند وای به روزی که بگندد نمک .این امر هم باز محدود به یک و یا چندکشور نمیشود  دیگر چه کاری میخواهید بکنید این انتهای خط است . از این هم بالا تر میشود؟ در کشور های دیکتاتور زده  رئیس پلیس همدست قاچاقچی ها میشود و گردانندگان  دستگاه قضائی هم دست اختلاس گران و رشوه بگیران میشوند. و دیگر نیازی به آن نیست که  دنبال دزد و قاچاقچی و اختلاس گر بگردند . تمامی دستگاه های حافظ نظام دیکتاتوری را فساد میگیرد زیرا که تمامی پست ها  ازآن  متملقان و چاپلوسان وطرفداران نان به نرخ روز و حزب باد … پر شده است و  آنان نیز برای بردن از خوان یغما بسیج شده اند و هیچکس دلیلی برای خدمت به مردم نمیبیند . دیگر نباید  دنبال و یروس فساد گشت . ویروس در درون حاکمیت دیکتاتو ری است .و به خصوص انجا که مناسبات قدرت و طبقات هم چنان پا بر جا است . کار به جائی میرسد که نمایندگان به اصطلاح مجلس از ابتدای ورود به ان تنها در فکر گرفتن امتیازات هستند تا به فکر معیشت مردم .

یک فرمول ساده مشکلات را حل میکند . دیکتاتوری به دنبال  نابودی مخالفان است و تلاشش بر آن است که به هر ترتیب نظرات خود را در جا معه پیاده کند وحاکمیت خود را حفظ کند — تنها کسانی به دنبال این تز راه می افتند که متملق تر و چاپلوس تر باشند و آنها هم کسانی هستند که به دنبال منافع شخصی خودشان هستند . ودر نتیجه در یک دوره  زمانی نه چندان بلند ، منفعت طلبان تمامی ارگان های قدرت را در اختیار میگیرند و صاحبان اصلی قدرت خوشحال از این که چه میزان طرفدار دارند …اما این امر طولی نمیکشد که آنان به این نتیجه روشن میرسند که این دغل دوستان که می بینی مگسانند دور شیرینی ولی دیگر دیر شده است و خود نیز به همین شیرینی معتاد شده اند و چاره ای جز تسلیم در برابر آن ندارند . در نتیجه اگر خودشان  هم چنان آن تقوای کذایی برخوردار باشند  وآن حس خدمتکاری را در خود باور داشته باشندو یا هم چنان در ظاهر رعایت میکنند، اما آقازادگان ونسل جدیدی که در این خان یغما زاده میشوند و شکل میگیرند دیگر به هیچ وجه در دنیای جدید تقوائی نمیشناسد و بالاجبار تسلیم آن چه که خود به وجود آورنده اند، می شوند.

به این خاطره توجه کنید: صادق  خلخالی یکی ازافرادی که در سرکوب و قتل مخالفان شهره بود و بعدا به اصلاح طلبان پیوست. او از اوایل سرکوب گسترده گروه های سیاسی در سال ۱۳۶۰ چنین یاد میکند : “برای ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﮑﺎﺭﺍﻧﻢ ﺳﻮﺍﻝ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺍﯾﻦﻫﺎ ﺭﺍ(گروه های سیا سی مخالف ) ﺳﺮ ﺟﺎﯾﺸﺎﻥ ﻧﺸﺎﻧﺪ؟ ﻋﺼﺮ ﺍﺯ ﭘﯿﺶ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﺯﮔﺸﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ . ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻣﯽﺁﻣﺪﯾﻢ ﺩﺍﺧﻞ ﮐﻮﭼﻪ- ﻣﻨﺰﻝ، ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﯿﺸﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﻭﺗﺎ ﺑﭽﻪ ﭘﺎﻧﺰﺩﻩ- ﺷﺎﻧﺰﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﮔﻮﯾﺎ ﻣﺨﻔﯿﺎﻧﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺭﺩ ﻭ ﺑﺪﻝ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻭ ﺑﮕﺮﺩﻧﺪﺷﺎﻥ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﭼﯿﻪ.ﺧﻮﺩﻡ ﺍﺯ ﮐﯿﻒ ﭘﺴﺮﻩ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻡ .ﯾﺎﺩﻡ ﻫﺴﺖ ﻓﺎﻣﯿﻠﯿﺶ ﺷﺮﯾﻌﺘﯽ ﺑﻮﺩ . ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﭘﺴﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﮔﻠﻮﻟﻪ ﺯﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺎﻧﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺟﺎﻧﻮﺭﺍﻥ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮐﺮﺩ “!( ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﺻﺎﺩﻕ ﺧﻠﺨﺎﻟﯽ ﺑﺎ ﻫﻔﺘﻪ نامه ﭘﺮﻭﯾﻦ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺻﻔﺮ، ۱۳۸۱”) این امر یعنی تمر کز قدرت پلیس و دادستان و قاضی و مجری همه در دستان عده ای خاص . موضوعی که بیانگر عملکرد حکومت های دیکتاتوری است.

هیچ شکی وجود ندارد که این چنین آدمکشی هایی نیازمند افرادی خاص و ویژه است. این کارها از عهده افرادی بر می آید که در گسترش ترور و وحشت دارای منافع مشخصی باشند و هم چنین رو حیه هائی خاص که برای رسیدن به ثوت و قدرت هیچ مرزی رل نشنا سند . . نظامیان و ژنرالها و نیروهای امنیتی در کشورهایی مانند شیلی و آرژانتین وکلمبیا و … برای انجام چنین کارهایی دستمزد های کلان میگیرند و زندگی های پر زرق و برق خودشان ویا  فرزندانشان در امریکای شمالی انگیزه ای به آنها برای دست زدن به این جنایات میدهد و اختلاس گران رژیم های شاه و ما بعد نیز از این امر مستثنی نیستند و به همان مسیر میروند .
راه حل مسئله چیست ؟

بسیار گفته میشود و در افواه مردم شنیده میشود که هر کس بر سرکار بیاید همین است و هر عده ای که قدرت را بدست بگیرند پس از مدتی به همین وضعیت دچار میشوند و قدرت هر روز متمرکزتر شده و در انتها هم یک دیکتاتوری دیگر از درون آن بیرون می آید و عده ای متملق و چاپلوس و بادمجان دور قاب چین هم در اطراف آنا ن گرد می آیند و سپس روز از نو و روزی از نو و باز هم همان دیکتاتوری و دیکتاتورپذیر و حرکت چوپان رمگی تکرار میشود .

چگونه شد که شاه با همه جنایاتش و آدمکشی ها و شکنجه گاه هایش مجبور شد با مبارزات مردم از کشور فراری شود و پس از چندی همان حکومت شکنجه و اعدام اما این بار به صورتی دیگر و با شعار دین و دیانت جایگزین آن شد. و امر به جایی رسید که شکنجه گران و آدمکشان ساواک شاه امروز طلبکار شده اند و میگویند روی ما در برابر آنچه پس از ما اتفاق افتاده سفید شده است. آیا برای جلو گیری از تکرار این امر چاره ای هست و یا آنکه هر حکومتی بیاید همین است و آنگونه که میگویند در جهنم افعی هایی هست که باید از آنان به مار غاشیه پناه برد. به طوری که در برخی افواه گفته میشود خداوند پدرشاه را بیامرزد وغافل از آنکه او از هرجنایتی که از دستش بر می آمد کوتاهی نکرد واگر گذاشت و فرار کرد برای آنکه دیگر کاری از دستش بر نمی آمد. زیرا که فساد سر تا پای حکومتش را گرفته بود ول امروز هم طرفداران سلطنت به راحتی مخالفان را به داغ و درفش تهدید میکنند .  برای این امر هیچ راه چاره ای نیست به جز آنکه قدرتی که از درون مردم است در اختیار خود مردم باشد وگسترش نهادهای مردمی که تنها بر معیشت مردم متکی باشند برگرداندن چرخ های اقتصاد جامعه حاکم باشند . وظیفه دولتها وحکومت ها تنها معیشت مردم است و باورها واعتقادات تنها مربوط به خود مردم است. تکیه بر باورهای مذهبی و اعتقادی تنها به کارغارتگران و دزدان اموال مردم می آید . این امر بارها و بارها به اثبات رسیده است. در نتیجه تنها راه ایجاد تشکل های مردمی برای نظارت بر قدرت است .اگر نظارت تشکل های مستقل کارگری و سراسری مردم باشد و قدرت به این نهادهای مردمی مشروط شود ،هیچ مدیری نمیتواند به را حتی دست به رشوه و اختلاس بزند وبرای اقوام  و خویشان و بستگانشان پست و مقام بتراشد .

اگر نظارت تشکل های مستقل باشد به هیچ عنوان اجازه نخواهند داد که کارفرمایان چه دولتی و چه غیر دولتی اموال موسسات را برداشته و برای خود ویلا های تلریاردی بسازند و خانواده هایشان را به عیش و عشرت در خارج بفرستند و در برابر، ماه ها حقوق کارگران را به تعویق بیاندازند .

اگر نظارت تشکل سراسری کارگران و زحمتکشان باشد شبکه سراسری مافیائی را کشف میکند واجازه نمیدهد که سلطان های دلار و سکه ارز وآهن و… وبازار سیاه این چنین قدرت خرید مردم را در ظرف چند ماه به یک سوم تا یک چهارم تقلیل دهند.

اگر نظارت تشکل های مستقل سراسری کارگران و زحمتکشان و نهادهای مستقل از قدرت باشد اجازه نخواهد داد که سازمان تامین احتماعی ،این سر مایه و دسترنج کارگران و زحمتکشان اسیر دست عده ای نالایق و چپاولگر باشد  که تنها به فکر حقوق های نجومی و پاداش خودشان هستند و هر روز بر اموال کارگران و زحمتکشان چوب حراج بزنند وشر کت های سود آور را با زد و بند به امثال بابک زنجانی ها و یا نهاد های قدرت واگذار کنند.

اگر نظارت تشکل های مستقل کارگری و تشکل های مستقل پرستاران باشد اجازه نخواهد داد که دارو های قلابی و وسائل پزشکی قلابی به بیماران با قیمت های گزاف فروخته شود و جان میلیونها انسان در معرض بیع  و شراع سرمایه داران سود پرست  قرار گیرد. با نظارت مردمی دیگر ثروت کلانی در دستان عده ای خاص و یا دراختیار معدود افراد قرار نمیگیرد که امکان اختلاس و غارت داشته باشند .

ایجاد تشکل های مستقل و سراسری بستگی به این دولت و یا آن دولت و این حکومت یا آن حکومت ندارد. این امر تجربه تاریخی  بشر است به همانگونه که دموکراسی و تفکیک قوای سه گانه و انتخابات نیز تجربه یک دوره از تاریخ بشر است و امروزه نیز دست آورد تشکل های مستقل کارگران و زحمتکشان که بتواند بر روند امور حکومتی ناظر باشد و نمایندگان واقعی مردم در یک نظارت سراسری بتوانند امور را به سرانجامی بهتر برسانند از دست آوردهای  تمدن بشری است.

این دست آوردها همراه  با رسانه های آزاد که انها نیز دارای تشکل های مستقل خود باشند، امری است ضروری که اکثریت قاطع کشورهای جهان پذیرفته اند و درجه ثبات اجتماعی و رفاه مردم نیز بستگی به توانایی این تشکل ها دارد و به هر میزان که توانایی این تشکل ها در نظارت و حتی اجرای امور مردمی بیشتر باشد به همان اندازه دموکراسی های مردمی نیز قوی تر خواهد شد . هر چند که این راه حل برای مقابله با فساد های حکومتی راه حلی است که جوامعی با سیستم سر مایه داری در پیش گرفته اند ودر حقیقت راه حلی با حفظ نظام سر مایه داری که اکنون در تمام جهان حاکم است اما راه حل های دیگر که بر محو طبقات و منا سبات قدرت متکی است بحثی دیگر است. ومیتوان با تکیه بر تجارب تاریخی و همبستگی جهانی نیروهای متقابل با نظام سر مایه داری به ان پرداخت.

———————————————

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.