تقی روزبه: چهار نکته پیرامون پیمان ۲۵ ساله

رویکرد یک جانبه به قدرت های بزرگ، قرقی نمی کند از نوع شرقی باشد یا غربی، با نقض سیاست عدم موازنه منفی، نتیجه ای جز ایجاد وابستگی و نقض استقلال یک کشور آن هم در زیر فشار سنگین اقتصادی و سیاسی و در شرایط استیصال و صرفا با هدف نجات قدرت و نه منافع عمومی جامعه همراه باشد محکوم است. ….

——————————————————

چهار نکته پیرامون پیمان ۲۵ ساله

پیمان ۲۵ ساله بین ایران و چین که ظاهرا هنوز در سطح توافق کلی بوده و به مراحل نهائی خود نرسیده است، و تا کنون هم مفاد رسمی و با جزئیات آن علنی نشده است، بازتاب های گوناگون و البته چالش برانگیزی را چه در میان جریانات درون خود رژیم و چه در میان مردم ایران و اپوزیسیون و چه در میان دولت ها و رسانه های مهم جهانی (حتی در آمریکا به عنوان نتایج منفی فشار یک جانبه ترامپ برای راندن ایران به سوی چین) برانگیخته است و احتمالا هم چنان به عنوان موضوعی داغ و چالش برانگیز تداوم خواهد داشت، بویژه که ظریف به روسیه هم که قرارداد کنونی آن با دولت ایران چندین ماه دیگر به پایان می رسد مشابه همین سند راهبردی و ۲۰ ساله را داده است.

آن چه که بیشتر توجه عمومی و رسانه ها را جلب کرده عبارتند از:
۱- چرخش محسوس حکومت ایران به سوی قدرت های شرقی و عدول از سیاست موسوم به نه شرقی و نه غربی است که توسط بنیان گذار نظام خمینی، وضع شده و یکی از ارکان سیاست خارجی رژیم محسوب می شده است. این چرخش اگر که جنبه عملیاتی پیدا کند می تواند در فضای ژئوپلتیک منطقه و حتی در سطح جهان با توجه به قطب بندی و رقابت بین آمریکا و چین و نیز حساسیت اروپا به این مساله تاثیر گذار باشد. از جانب چین چنین پیمانی در راستای هدف استراتژیک یک جاده یک کمربند برای گسترش نفوذ جهانی آن است. ضمن آن که چین به عنوان بزرگترین مصرف کننده نفت و سوخت نیازمند پیمانهای درازمدت با قیمت های مناسب هست و البته تضمین بازار مصرف و صدور سرمایه و نیز بلحاظ سیاسی هم موقعیت ژئوپلتیک ممتاز ایران برای هر قدرت بزرگی وسوسه انگیزاست.

۲- اما مساله مهم دیگر اهداف و انگیزه های رژیم ایران است که در آن آشکارا جنبه های سیاسی و امنیتی بر سایر وجوه (حتی فروش نفت و اقتصادی و غیره) اولویت دارد. در حقیقت صرفنظر از هم خوانی گروه خونی رژیم ایران و این دولت ها که در زمره دولت های استبدادی و تمامیت گرا دسته بندی می شوند در شرایطی که جهان به سمت جنگ سرد و قطب بندی شدن می رود و ایران یکی از کانون های بحران و زیر فشارهای سنگین آمریکا و غرب است، خزیدن به زیر بال و پر قدرت های جهانی رقیب برای رژیم لبریز از بحرن و زیر فشار شدید، مترادف است با مساله بقاء‌ و یافتن فرجه ای برای ماندن و نماندن. بدون این گونه اتحادها و پیمان های استراتژیک و دست و دلبازانه جلب حمایت آن ها از جنبه های گوناگون نظامی و دیپلماسی و اقتصادی امکان پذدیر نیست. ناگفته نماند که در شرایطی که اوضاع جهان نامتعین است، این نوع قراردادهای بلند مدت  بر خلاف ظاهر ۲۵ ساله از جانب رژیم بحران زده، در واقعیت امر بیشتر اهدف کوتاه مدت و در بهترین حالت میان مدت را دنبال می کند. ضمن آنکه تا آن جا که به دولت چین مربوط می شود سرنوشت این پیمان به روابط و مبادلات به مراتب گسترده تر و استراتژیک تر بین چین و غرب بویژه آمریکا گره خورده است. چنان که شاهد بودیم که همین چین زیر فشار تحریم ها و برای حفظ منافع اش با آمریکا شاهد بودیم که قراردادهای مهم و استراتژیک نفتی با ایران را که در خلا تعطیل شدن فعالیت کمپانی های اروپائی منعقد شده بود رها کرد و از خیرش گذشت. بنابر این به طور اجتناب ناپذیر طرف ضیف و شکننده این معامله و امتیاز دهنده ایران است. با این همه رژیم ایران نیاز دارد که از حمایت این کشورها در سطح جهانی چه سیاسی و چه نظامی و از جمله وتوی آن ها در سازمان ملل و بازار و مشتری ثابتی گرچه با قیمت ارزان برخوردار باشد و بتواند اسلحه بخرد و دیگر سوداهای نظامی و امنینی خویش را با پشت گرمی و سنگرگرفتن در پشت آن ها ادامه دهد.

۳- پیرامون موضع گیری اصولی نسبت به این پیمان، دو نکته و راهبرد واجد اهمیت که در گفتگوی بی بی سی به آن اهمیت لازم داده نشد نیز مطرح است:
نخست، آن پیمانی که از جهات گوناگون در سرنوشت مردم ایران و حتی نسل های بعدی، صرفنظر از محتوایش، دخیل است در پشت درهای بسته و بدون مداخله و حتی اطلاع آن ها توسط سیستم اتخاذ شود، توسط هر حکومتی که باشد، محکوم است و بی اعتبار. بنابر این بر طبق موازین اولیه دموکراسی  ورود به هر گونه از این نوع پیمان های استراتژیک اکیدا مشروط می شود به منافع و خواست مردم و حق مداخله و تصمیم گیری آزادانه آن ها. بطوری که نمی توان بدون آن هیچ مشروعیتی و قانونیتی برای آن ها قائل شد. ناگفته نماند طبق برخی گزارش ها این پیمان مستقیما با تصمیم خامنه ای و ارسال نماینده او به پکن مورد توافق قرار گرفته است و حتی دولت در حال احتضار روحانی هم در حد آبدارچی حضرت آقا آن را پاراف کرده است.

۴- رویکرد یک جانبه به قدرت های بزرگ، قرقی نمی کند از نوع شرقی باشد یا غربی، با نقض سیاست عدم موازنه منفی، نتیجه ای جز ایجاد وابستگی و نقض استقلال یک کشور آن هم در زیر فشار سنگین اقتصادی و سیاسی و در شرایط استیصال و صرفا با هدف نجات قدرت و نه منافع عمومی جامعه همراه باشد محکوم است.

تقی روزبه
۲۳.۰۷.۲۰۲۰

——————–
سیاست نگاه به شرق ایران را به کجا می برد؟ صفحه دو آخرهفته

—————————————————

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.