مهرداد خامنه ای: تعریف دوباره نوستالژی – به مناسبت صد سالگی حزب کمونیست ایران
اگر قدری شکاک و منفی باشیم میتوان اینطور نیز فرض کرد که دقیقا برای سرپوش گذاشتن و توجیه کمکاری (اگر نگوییم انفعال) و توجیه عدم تاثیر خود بر جامعه کنونی نیاز است که معیارها از بین برود. نیاز است که نسل جوان دیگر قطبنمایی تاریخی در دست نداشته باشد که ببیند و بداند که چپ چه نیرویی بوده، چه میکرده و امروز چه میکند؟ ….
——————————————————————
تعریف دوباره نوستالژی – به مناسبت صد سالگی حزب کمونیست ایران
مهرداد خامنه ای
اخبار روز
«نوستالژی» کلمهای است که تازگیها برای زیر سوال بردن بخشی از تاریخ چپ به کار برده میشود. «نوستالژی» فحشی سیاسی است که یعنی آنها که از صد سال گذشته برای عدالت اجتماعی و حقوق سیاسی مبارزه بیامان کردند و جان دادند و شکنجه شدند و در گورهای بینام و نشان دفن شدند، «نفهم» بودند و امروز ما «مدرن»ها آمدهایم تا چرخ را از اول اختراع کنیم.
متحیر میمانم که مگر در تاریخ «نو»یی داریم که بدون اتکا به گذشته خود چیز جدیدی به ارمغان آورده باشد؟ مگر سوسیالیسم علمی نتیجه سوسیالیسم تخیلی نیست؟ چطور است که ما در فلسفه دیالکتیک را میپذیریم اما همان قوانین را در سیاست جور دیگری به کار میگیریم. آیا خود را تا جایی مارکسیست میدانیم که به نفعمان باشد؟
در صد سالگی حزب کمونیست ایران بیاییم «نوستالژی» را دوباره تعریف کنیم. نوستالژی، حیدر عمواوغلی اولین دبیرکل «فرقه کمونیست ایران» و این چهره سیاسی قدرتمند است که با جنگلیها اقدام به تاسیس جمهوری شورایی سوسیالیستی ایران یا جمهوری شورایی گیلان (به گیلکی: گیلانٚه جۊمهۊری) کردند.
نوستالژی، دکتر تقی ارانی و دوازده شماره مجله «دنیا» است که به مسائل مختلف علمی، صنعتی، اجتماعی و هنری از نقطه نظر فلسفه ماتریالیسم پرداخت.
نوستالژی حضور پر قدرت اتحادیهها، سندیکاها و تشکلهای تاثیرگذار چپ در اجتماع است.
نوستالژی حضور مبارزان رادیکال با تئوریهای به روز شده و مستقل است. نوستالژی تماما مفهوم خود را در امیر پرویز پویان باز مییابد.
نوستالژی، تاثیر سلحشوری و مبارزه بیامان و سازشناپذیر نسلی از جوانان چپ بر تاریخ کشور خود است که یاس و افسردگی را در مینوردند و بر تاریخ مبارزات اجتماعی و نیز ادبیات و فرهنگ و هنر این سرزمین مُهری سرخ میکوبند.
نوستالژی، دفاع جانانه از خلق در بیدادگاه است.
نوستالژی، تظاهرات خیابانی هزاران هزاران مردم است به پشتیبانی از نیروی چپ.
نوستالژی، مقاومت خونین نسلی است در شکنجهگاهها.
نوستالژی، اشک ریختن با مادران خاوران است.
نوستالژی، وجود دانش و سواد، قدرت سازماندهی، مقاومت تا پای جان، مبارزه بیامان و سازشناپذیر، استمرار در کنش انقلابی، صداقت در گفتار و عمل، و همیشه، همیشه، همیشه در کنار خلق بودن است.
نوستالژی، فرماندهانی چون حمید اشرف است که سیزده سال در کف خیابان با دشمن رو در رو جنگید و هرگز برای حفظ جان خود خاک کشورش را ترک نکرد.
حال پرسش اینجاست که چه انگیزهای پشت سر «نوستالژیک» خواندن تاریخ چپ با تعریفی منفی از آن است؟ دستاورد آنهایی که اصولا دچار نوستالژی نمیشوند چیست؟ چه چیزی برای نسل جدید به ارمغان آوردهاند که اینگونه خود را در قلههای «نوین» مییابند؟
اگر قدری شکاک و منفی باشیم میتوان اینطور نیز فرض کرد که دقیقا برای سرپوش گذاشتن و توجیه کمکاری (اگر نگوییم انفعال) و توجیه عدم تاثیر خود بر جامعه کنونی نیاز است که معیارها از بین برود. نیاز است که نسل جوان دیگر قطبنمایی تاریخی در دست نداشته باشد که ببیند و بداند که چپ چه نیرویی بوده، چه میکرده و امروز چه میکند؟
اما اگر این ترازو و معیار تاریخی وجود داشته باشد کدام رهبر سیاسی چپ امروز را میتوان در کنار حیدر عمواوغلی، ارانی، پویان، اشرف و … قرار داد؟ آنوقت اینها که هستند؟ تشکیلاتشان چه کار میکند؟ نتیجه کارشان چیست؟ مطمئنا اگر از کیلومتر صفر این سوالات مطرح شود پاسخگویی بسیار راحتتر است تا از کیلومتر صد.
اینجاست که شاید مفهوم دیگر نوستالژی، تراژدی باشد.
مهرداد خامنهای – ۲۹ خرداد ۱۳۹۹
————————————————————
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.