گزارشی به شورای همبستگی شهر مونستر است

این شورا پس ازخیزش اجتماعی نوامبر سال گذشته، با حضور علاقمندان تشکیل شد و مشترکا دهها گردهم آئی در حمایت و پشیبانی از مبارزات جاری و خواسته های مردم ایران  برگزارنموده است. ….

————————————————-

گزارشی به شورای همبستگی شهر مونستر است

این شورا پس ازخیزش اجتماعی نوامبر سال گذشته، با حضور علاقمندان تشکیل شد و مشترکا دهها گردهم آئی در حمایت و پشیبانی از مبارزات جاری و خواسته های مردم ایران  برگزارنموده است. … مدافع و مبلغ هیچکدام ازاحزاب و سازمانها و….، مدعیان اپوزیسیون برون مرزی و درونی نظام نیست. در دفاع از وسیعترین آزادی های فردی و اجتماعی، حق تعئین سرنوشت ملل را به دست دانائی و توانائ خود تائید و پشتیبانی می کند و برای آزادی همه زندانیان سیاسی که بخشی از نیروهای واقعی تغییرات بنیادی در جامعه ایرانند، روشنگری و پیگیری می کنند.

——————-

“بنفشه گل داد و مژده داد، زمستان شکست و رفت.”

دوستان عزیز: با سلام و عرض ادب و احترام
بهارتان ، نوروز
هر روزتان شاد و سلامت و پیروز

در زمستانی که گذشت با اعلام همیاری و همبستگی با مبارزات تغییرطلبانه مردم ایران و حضور آگاهانه و دخالتگرانه خود در گردهمائی ها به اندازه توانائی و دانائی فردی و جمعی ، صدای آنان را با هم پژواک بودیم .
بهاری از فصل های کوتاه زندگیمان را درعمق و معنی دادن همبستگی با حود و مردم ایران ، در آغاز داریم و گذاری پرمخاطره در فصول در راه . فصل هائی که هر اندیشه و هر قلم ، هر دست و  هر قدم یاری دهنده و همبسته را برای رهائی اش می طلبد.
پایداری و خلاقیت ،سلامتی وخوشبختی را برای شما و همه عزیزانتان آرزو میکنم.

همراه با مژده شکست زمستان و فرارسیدن بهار نوروز ،آوار  ویروس جهانی تازه تولد یافته کرونا؛ بر سر جنبش های عمومی حق طلبانه و آزادی خواهانه در ایران و سراسر جهان فرو ریخت و مردمان ساده کار و زحمت و دانش  و خدمات ، … و خانواده هایشان در زیر خرابه های زندگی و کار و جنگ ، آواره در سرزمین خود، گرفتار در اردوگاههای غیر انسانی مرزی ، پراکنده در اقصی نقاط چهان ، درسیطره کار و بیکاری و بیگاری، تحت فشار تحریم اقتصادی، ضعف و تنگدستی، فقر و فساد و اعتیاد، در بند جعل و جهل و زور نژادپرستان و ملی گریان، عابدان و دولتیان و سایه خوفناک گسترش ویروس کووید ۱۹، به تنگنای نفس کشیدن ومرگ رویاهای زندگی بخش و امیدآفرین،کشانده شده  است.
نه نظام می خواهد و میتواند به خواسته های معترضان پاسخ مثبت دهد، چرا که نتیجه مستقیم آن، خلع ید خود از قدرت و سیاست و اقتصاد و …تدبیر معنی می یابد و نه معترضان میخواهند و قادرند بدون پاسخ مثبت به تقاضاهایشان ، نظام حاکم را تائید کنند. چرا که خلع مشروعیت و مشروطیت نظام در افکار عمومی جا افتاده است.
بیهوده نیست که فرمان آتش به اختیار می دهند.
آتش به اختیار، تنها آلترناتیو سهامداران قدرت در پاسخ به مطالبات آگاهانه جنبش عمومی در نفی و نقد مناسبات حاکم و درحفظ بقاء نگبت بار و ننگین شان است.
نظم حاکم “همه را با هم” ، خودی و نخودی و غیرخودی را به مرگ یا زندگی و هر دو با اعمال شاقه ، به خفقان و پذیرش و همکاری با نظام محکوم نموده است.
احکام اجراء می شود.

بر شما پنهان نیست که گسترش جهانی ویروس کرونا و مرگ و میر و آسیب های اجتماعی و اقتصادی و نگرانی های پیرامون آن، ضعیف ترین زنجیره نیروهای کار و زحمت و خدمات و دانش را در اقصی نقاط جهان به مرگی سریعتر و دردی همه گیر تر کشانده است . همه گونه اهالی را در نجات جان خود از چنگال مرگ زودرس ،به خانه نشینی و انتظار نشانده است و من و شما  مستثنی نیستیم.

همیاران عزیز
بیش از ۴ ماه از تلاش مشترک ما میگذزد. هر یک به قدر آگاهی کمبودها و نارسائی ها را مشاهده نموده ایم  شناخت نسبی از موقعئیت و شرایط جاری در اینجا و آنجا ،شناخت از هم، از امکانات و توانائی ها، نزدیکی ها و ترک کردن ها و گلایه ها را تجربه کرده ایم . هر یک بگونه ائی نقاط ضعف و قدرت آنرا با خود همراه داریم. بر این باورم که ارزیابی هر یک از ما از این دوران و طرح پیشنهادات و نظرات پیرامون تصحیح و تکمیل و تداوم وتکامل آن ،نقطه عطفی برای ادامه کار مشترک آگاهانه ما خواهد بود.
با توجه به فرصتی که گسترش ویروس کرونا فراهم آورده است،میتوانیم ضمن حفظ دقت و حساسیت لازم در سلامتی جسمی و روانی خود و خانواده و همیاری با سایر دوستان و بستگان، فرصتی هم برای بازنگری و جمع بندی این دوران و ثبت تجارب فردیمان بدست آوریم. بر این باورم که ارزیابی هر یک از ما از این دوران و طرح پیشنهادات و نظرات پیرامون تصحیح و تکمیل و تداوم وتکامل آن ،نقطه عطفی برای ادامه کار مشترک آگاهانه ما خواهد بود.
به عنوان مثال:
- نقد کمبودها و نارسائی ها
- در ایران و جهان  چه می گذرد؟
- در چه موقعئیت و شرایطی هستیم؟
- در این موقعئیت و شرایط خاص و فاجعه آفرین ،چه کارهائی را با دانش و آگاهی و توانائی فردی و جمعی میتوانیم انجام دهیم که همگی به آن معترف و باور داشته باشیم؟
- و هر مسئله دیگری را که ضرورت می دانیم به تبادل جمعی برسانیم.

در ادامه گزارشی را تهیه و تنطیم کرده ام که ملاحظه میفرمائید.امیدوارم علیرغم طولانی بودن آن فرصت خواندن را پیدا کنید. شاید پنجره کوچک نگاه کردن یک فرد به جامعه و ساکنانش و ضعف های بدیهی آن با شرکت شما در بازکردن پنجره های دیگر ، دیوارهای فاصله را فرو ریزد و فرصتی برای عمیق تر نگاه کردن جمعی به درد مشترک و یافتن پاسخی عملی برای یک زندگی آگاهانه و انسانی را تدارک بیند.

با احترام: جهان شکیباپور
۱۹٫۰۴٫۲۰۲۰ ش
۱۹٫۰ گزارش:

——————-

سالی که گذشت
مثل صد سال
” دریای سیاه به غارت می رود
و ملت گرسنه است.
مزارع سپید و شکفته به غارت می رود
و ملت گرسنه است.”
آب و هوا و طبیعت به غارت میرود
و ملت تشنه و خفقان زده
در محاصره ارتش ها
پاسداران و مزدوران داخلی و بین المللی
بی سلاح و بی دفاع
زخمی و خسته و بی نفس
نظارگر نابودی خود می شود

چشمه های زلال نور، کور می شوند
بر رودهای خروشان سدمی بندند
مایه حیاتی انسان و طبیعت؛
آب را به بیراهه می برند
بستر خواب وجایگاه باشکوه اش را
در بازارهای داخلی و جهانی
به فروش میرسانند
و ملت در محاصره لاشه خواران ؛
تمساحان و کفتاران و کرکسان
به بندکشیده شده است

اقتصاد، فرهنگ و اجتماع مردمان در بند
در جنگ جویندگان قدرت
به ضعف و فقر
به ابتذال و انحطاط و بیماری و فروپاشی
کشانده میشود
روستا و شهر را سیل می برد
خانه و کاشانه ،کارخانه و کارگاه و مزرعه را
زلزله ویران می سازد
شجاعترین جوانان آگاه
زنان و مردان اعتراض و تغییر
در کار و کارخانه و مزرعه و محیط زیست،
در کوچه و خیابان ،در دشت و کوه و جاده ، در بیابان و نیزار،
در مدرسه و دانشگاه
به تیر و رگبارمی بندند
زخمیان و همدستان را
به گروگان می گیرند
آگاهی  و شجاعت را نسل کشی می کنند
و بر زمین و آسمان
با موشک و انفجار،
تکه و پاره شده
می سوزانند

به خون کشیده شده گان
با گلوله ائی در چشم
گلوله ائی در دهان
گلوله ائی درسینه
آثاری از ویروس و بیماری
به سردخانه پزشکی قانونی
انتقال داده می شوند
تا بازماندگان با زاری و خواری
به موسسات ذیصلاح مراجعه
جواز دفن سکته و خود زنی و خودکشی و…
و صورتحساب آنرا دریافت کنند
و در مراسم زاری تنهائی شان
میبایستی ایمان بیآورند:
خدایان، همه چیز و بنده گانشان را برای خوشنودی
فقها و والیان و عابدان ، قاصبان و صاحبان آفریده است.
برده همیشه برده است
و این شآلوده خداوندی است.

به ریسمان الهی چنگ بزنید و متفرق نشوید!

ملت با زر و زور و تزویر
با نسل کشی و خلع ید از آگاهی
با تحمیل فرهنگ قرون وسطائی
مسلح به ابزار و تکنیک و آموزش جهانی
تحت سلطه تبلیغ و ترویج بی وقفه و مغز شوئی
با تعمیق جعل و جهالت و خودفروشی
در محاصره ویروس های جهانی مرگ آوار
به سیطره عظیم ترین تحمیق
و تحمیل فرهنگی و سیاسی
تحریم اقتصادی
و تعمیق ضعف و فلاکت عمومی
کشانده می شود،
تا  فحشائ قدرت و سیاست
فساد و دزدی و چپاول و غارت ….
معنای امروزی آنرا دچار شود.

بیهوده نیست که می پندارند:
ایران !  بهشت رهبران و والیان
محللان و سرداران ،
سوداگران و دلالان مرگ!
آری بهشت !
ایران، بهشت بازار آزاد تجارت!
بهشت واسطه ها، هزار فامیل

همه کس و همه چیز
از شیر مرغ و  ویروس کرونا
تا مذاب سرب و فسفر و کیک زرد اتمی
تا قطعات و شیره جان آدمیان
خریدو فروش می شود.

ذر سالی که گذشت
نه مثل هر سال
فریاددادخواهی و اعتراض
مرزها را
پشت سر گذاشته است.

کارگران ، رانندگان ، کارکنان بخشهای درمانی
بیگاران و به بیکاری کشانده شده گان و بیکاران؛
حاشیه نشینان ،بی سرپناهان و گرسنگان
زنان ، معلمان ، اعضای هینت علمی ودانشجویان، …
روشنفکران و هنرمندان، …
مال باختگان ، شاکیان و طلبکاران؛
حتی ما ؛ پناهندگان و مهاجران و…
با هر مذهب و ایده
در چهار گوشه ایران و جهان
در مقابل بنیادهای صلح و جنگ
در مقابل مراکز کار و تجمع سیاست بازان ؛
مجلسیان و دولتیان ، بانکداران دولتی و خصوصی،..
در مقابل چشمان آگاه و دوربین ها
بدور هم آمدیم
بارها بدور هم آمدیم
کم آمدیم
زیاد آمدیم
مهم نیست !
بی پشتوانه آنها که نیآمدند
قطعا نمی آمدیم.

آمدیم
با درد و زخم
با تقاضا و فروتنی
با اطلاعیه و نشریه
با عکس و پلاکارد و صدا
با خشم و نفرت
فریاد نفی و نقد بربریت متمدن
در ایران و جهان را
فریاد کشیده ایم:
به ثبت کشانده ایم:

حق ما بدهید!
سهم ما را بدهید!
کارگر هفت تپه ایم ، گرسنه ایم ، گرسنه ایم!
کارگر  صنایع ایم، گرسنه ایم ، گرسنه ایم!
کارگر جهانیم، گرسنه ایم ، گرسنه ایم!
زندان ، شکنجه ، اعدام ملغی باید گردد
زندانی سیاسی از هر نوع و نژادی
از هر نوع کار و زحمتی با هر دین و مرامی
آزاد باید گردد.

ناخدایان خداپرست و انسان کش
آیات و معممین و معتمدین ، منصوبان و آقازاده گان
خاطبان و قاریان
جارچیان و گزمه ها
نشسته برهزاران کشتی نوح
غرق در عیش و عشرت، عشق و عبادت
بر برتری مذهب و شرعیت ،
ژن و  جنسیت و ملیت ،
تاریخ و تمدن پیشینیان
به خود و اجدادشان
می بالند
اگر نه آشکار
در مراسم پنهانی خود
به ریش همه می خندند

اینجا  و آنجا ، دادرس و فریاد رسی نمی یابیم!

دیالکتیک تکامل زندگی فردی و اجتماعی به هیچ گرفته می شود

اینجا و آنجا دیالکتیک مرگ
در جنگ طبقات پیش برده می شود
به مرگ می گیرند تا به تب و لرز رضایت دهی!

“همه باهم” را به گروگان گرفته اند!

کافی است!
اصلاح طلب ، اصولگرا ، دیگه تمام ماجرا!

حق ما گرفتنی است ، می دانیم !

ما که سرمایه واقعی جامعه ایم
ما که در سرزمین های آفتاب و سرد
صبح تا شام تا صبح
روی گندم و ماشین و مذاب،…
فرمان و کتاب و بیمار،… ، خم می شویم
خوشه نان و کار و زندگی، آموزش و درمان و… را
با خون می بندیم

کودکان ما،
گندم نه ! شن مشت می کنند.
آب نه !  مرگ دارو می نوشند.
هوا نه! گاز و خاک آلوده تنفس می کنند
آموزش نه ! کار مرگ آلود رویاهایشان را بکول می کشند
خواب نه! کارتن وگورخوابی تجربه می کنند
زندگی نه ! گرسنگی ، … ویروس کرونا
مرگ با اعمال شاقه را مزه مزه می کنند

بردباری نه! هرگز!

قرنها جنگ و ویرانی و مرگ
یکصدسال جنگ مشروعیت و مشروطیت قدرت
چهار دهه سورچرانی کفتار صفتان و مردارخواران رقیب،
همزیستی مسالمت آمیز
فاشیسم وارتجاع و خرده پا
همبستری قدرت و ثروت و سرمایه اسلامی و جهانی
نگبت و فساد و جعل و جهل در مناسبات طبقات
کافی است
جامعه بیمار است
به تنگنای نفس افتاده است.
چشم بسته ، گوش بسته ، دهان بسته
فرمان نخواهیم برد

جعل و جهل ، جنایت و حماقت کافی است !

اعتماد و باور انسان را حتی به خود در جامعه شکسته اند
تکامل جامعه را سدی عظیم بسته اند
نسل های حال و  آینده را
به تباهی و بیهودگی محکوم نموده اند!

نیازمندان واقعی جامعه
ترسناک از مرگ و ستم مضاعف
آگاه ار مفهوم معجزه الهی و امدادهای غیبی
نا امید از تدبیر ملی؛
اتحاد و همدلی و همیاری
نا امید از چشم انتظار ی
از شرق و غرب ، شمال و جنوب
مرگ تدریجی خود را
عابدانه و عاشقانه و زار،
با پوست و خون و استخوان
تجربه می کنند
و در می یابند:
برای ماندن  و بیهوده نبودن
برای یک زندگی بی دغدغه انسانی
راهی جزء حضور دخالتگر و آگاه
در صحنه تغییر وجود ندارد.

بزن ، بگیر ، به بند ، گور خودکنی بدست خود
بیشرف، بیشرف
حتی اگر بمیریم ، دیگه عقب نمی ریم!  …

سالی که گذشت،

سالی بیدار، مقاوم و هوشیار
سالی که ناقوس های تغییر و تکامل جامعه
از اعماق زندگی بی چیزان ؛
داغ لعنت خوردگان ، ژنده پوشان،
خار و خاشاک خوانده شدگان،
از گلوی فریاد کارگران و زحمتکشان ؛
از جسم سوخته کودکان و نوجوانان کار،
از حلقوم زخمی زنان ، آموزگاران ، دانشجویان،…
از سینه خونین و بیمار کودکان و ..؛ آینده سازان
به عرش رسیده است
به گوش های بسته نیز رسیده است.

سالی که
امواج سهمگین درد مشترک،
بر دیوارهای اعتماد و توهم و باور کور
کوبیده است
تابو و مقدس را در هر شکل و شمایل و رنگی
در افکار عمومی فرو ریخته و شکسته است
و زیر آوار قرنها ویرانی و تفتیش عقاید
ترس و وحشت عمومی را
مدفون نموده است.

ایران؛
این غول همیشه ماندگار ،
ولی سرشکسته و بیمار،
از اغمای زخمهای کاری
قرنها هجوم و اشغال بیگانگان
برخاسته است .

“هیچ نیروئی مگر نیروی بیداری و هوشیاری ملت خوابزده نمی تواند در جهت اقدام مقاومت کند ، بستیزد و به برد نهائی برسد.”

و رهائی جامعه را با دانائی و توانائی خود و عقلانیت جمعی تضمین کند.

در چه موقعیت و شرایطی هستیم ؟

جنگ طبقات در خونین ترین اشکال خود ،
جاری است!
طبقات رو در روی هم ایستاده اند
اشکال تاکنونی سرکوب و اختناق ، بازدارنده نیست!
صفوف معترضان
پنهان و آشکار
گسترده تر ،
آگاهتر شده است.

جهان در محاصره ارتش هاست
و زندگی حول محور مرگ می گردد.

سرمایه جهانی
در حفظ هژمونی و مناسبات بازار آزاد مالکیت و انحصار،
با برنامه یکی سازی،
آلترناتیو خود ؛
نئو فاشیسم عصر امپریالیسم را
به صحنه فراخوانده است.

سیطره خوفناک سرمایه نظامی؛
مجتمع های عظیم صنعتی – نظامی – مالی،
بر سرنوشت انسان ،
سایه انداخته است.
با ابزار جنگ، جوامع را تخریب می کنند،
با ابزار صلح تحمیلی، بازسازی می کنند.
می سازند که در صورت نیاز تخریب اش کنند
تا وقفه ائی در گردش پول ،کالا وپول و…،
اخلالی در انباشت و هژمونی سرمایه جهانی،
ایجاد نشود.

ماشین ها و ادوات نظامی
در جنگ های نیابتی صیقل داده میشوند
جاده بربریت مدرن
با حضور سرتا پای مسلح
ژنرالها و سرداران و…
زیر چکمه های خونین عابدان؛
سربازان و بندگان و مزدوران،
هموار می شود.

کارگزاران ؛
ژنرال ها ، امیران و سرداران
کارشناسان و متخصصین،
مارگزاران اتاق ها و باشگاههای اندیشه و فکر
وکلا، وزرا و قضات ، دانشگاهیان
اندیشمندان و روشتفکران وابسته ؛
همه گونه سربازان دین و قدرت و سرمایه،
با آگاهی و علم،
حول محور جنگ و توافقات
معامله و سازش
با ارتجاع و فاشیسم مذهب و ملیت
را پیش می برند

با تشکیل گردان های مزدوران اجاره ائی،
با تضمین و تامین امنیت آنان در دنیا و آخرت
با جنگ افروزی و اشغال سرزمین ها ،
با نشاندن دست نشانده گان
در جایگاه قدرت
با تخریب و ویرانگری زیر ساخت ها
ارزش های حیاتی کار و طبیعت را
به نابودی می کشند
جامعه را ، همه باهم را
به فقر و فلاکت و زخم و بیماری می رسانند
صنعت زدائی می کنند
کار و کارخانه را تخریب و از کار میآندازند
از آگاهی  نسل کشی می کنند
میلیونها تن را از جایگاه زندگی و کار میرانند

با گسترش ترس و وحشت
همه گونه اقشار آگاه را
سرمایه های واقعی جامعه را
این گلوله های کاری خشاب خلق را
به فرار و  تن دادن به مهاجرت اجباری ناگزیر می کنند

فرهنگ مناسبات آگاهانه و انسانی جوامع را
به انهدام و انحطاط ،
به قهقرا  می کشند.

در همه جوامع،
استراتژی ارتجاع و فاشیسم داخلی؛
استراتژی بازدارنده گان تکامل و آگاهی جمعی،
به تاکتیکی درحفظ مناسبات سرمایه و مالکیت،
تبدیل میشوند

جوامع به جنگ کشیده را
” همه با هم” ؛
آگاه و ناآگاه ، اندیشمند و … و کارگر
منفرد و متشکل ، مسقل و وابسته
دارا و ندار ،
زن و مرد ، پیر و جوان و آینده گان را،
به دورانهای سپری شده،
به مناسبات بازمانده از گذشته،
باز می گردانند

گذشته چراغی می شود برای آینده
آینده ائی که در گرو شرکت همگانی
در سرفرازی و زندگی انسانی
همه آحاد ملت است.
بازگشت به جاهلیت؛
به آغاز جنگ مشروعیت و مشروطیت
… ، تکرار تاریخ
آغازی با تجربه و آگاهی
…. ، بقای مالکیت ،
بقای سرمایه
بقای سیستم
مانده گاری استبداد استعمار واستثمار
به هر قیمت،
به هر شکل و به هر صورت.
و تکرار تاریخ!

نه ! نباید این شود!
حتی اگر بمیریم ، دیگه عقب نمیریم!

کوران قدرت و ثروت
رهبران ومعتمدین ،
دولتیان ، مقننه و قضائیه
امیران و سرداران
چراغی در دست
چراغی در برابرشان
به جنگ تاریکی میروند

تنها،
بارگاه باشکوه معابد و… و کنیسه ها ،
کلیساها و… و مساجد،
برج و باروی رهبران و صاحبان و سهامداران
کاخ های اشرافی دولتیان و معتمدان،آقازاده گان…
زیر امواج به اغمای برنده ی
نور و صدا و تصویر،
می درخشند.

“بر سرزمین ما چه رفته است
که گل ها هنوز سوگوارند”

لحظه های تاریخی بیداری و هوشیاری
لحظه های نطفه بستن تغییر و تکامل
در اوج خونین تعئین سرنوشت
در محاصره و تحریم اقتصادی
در محاصره ارتش های ویرانگر
قدرت ویرانگر و مرگبار ویروس جهانی کرونا
و مردارخواران داخلی و خارجی!!

لحظه های تعمق و هوشیاری.

نظم حاکم  قادر است
انتخابات را انتصابات بنامد و اجراء کند.
سلوک ناشی از تجربه جنگ
سکوت ناشی از تردید و ناباوری
فریاد اعتراض ضد جنگ؛
در تقد و نفی تروریسم جهانی ،
در نقد و نفی تروریسم دولتی،
و سازش و همراهی بی شرمانه
خرده پایان واسطه را
بازگشت موج اعتراض
و آرامش دریا
نام گزاری کند
آنرا نعمت و معجزه الهی
پذیرش ملی و مذهبی
رضایت عمومی
تحریف و تمجید کند

آری! این بی مایه گان و هیچی نداران
می توانند بارها تاریخ را جعل کنند!

ننگین ترین خیانت و جنایت
این فرومایگان در قدرت؛
این میراث داران مذهب و سیاست
این میراث خواران  فرهنگ و اقتصاد،
این نا آدمیان خداپرست و انسان کش،
جعل تاریخ و تفتیش عقاید است.
و این نقش
دستان خونین آخوندیسم تاریخی ایران ،
و  مجامع شبه بورژوائی همزاد و همراهش
در سرکوب انقلاب ، انقلاب اداری  انقلاب فرهنگی
مفهومی جرء بازگشت به گذشته ندارد
تکرار تراژدی تاریخ
می پرسم از خود:
چه می توان کرد؟
قرنها مبارزه، مقاومت و مداومت،
رودهای خون ، فصل های تغییر
اینهمه راه و نشانه،
اینهمه ستاره خونین،
آموزگاران تاریخ،
اینهمه گام های آگاهانه،
،…  اینهمه گذار،…
فریاد و اعتراض
شکست این همه سد، این همه دیوار
این همه مرز…
برای رسیدن به اینجا و اکنون؟
جهانی در محاصره و اشغال نظامی و ویروس ؟
ایرانی در بند، برخاسته و فرو افتاده
در تب و تنگی نفس در جنگ ؟

آری !
به اینجا و اکنون!
ایرانی در جنگ !
ایرانی در نفی و نقد بند و حصار دردهای مشترک تاریخی
ایرانی ذله شده از آوار قرنها سلطنت الهی پادشاهان نیابتی
مشروعه و مشروطه استبدادی،
ایرانی در سلطه خفت بار آخوندیسم تاریخی
و تشنه قدرت،؛
فقیه هانی وقیع و بی همتا؛
جلادانی در لباس ناجی،
کفتارانی در پوشش  گوسفند
مرده خواران و زمین خواران و رانت خواران

ایرانی اسیر در مرداب گذشته
پر تلاش در رهائی خود از بند
ایرانی در پایان فصل زمستان
و آغاز فصل بهار
ایرانی آشنا و آگاه با مفاهیم
درد و بند و بیماری و آزادی
ایرانی در تکاپوی شکستن زنجیرهای اسارت،
ایرانی بازگشته از قعر توهم و اعتقاد و باور
ایستاده بر اوج ارتفاع لحظه های تاریخی
در جستجوی و انتخاب راه رهائی

لحظه های تعیین سرنوشت!
دوران تصمیم گیری تاریخی!
انتخابی آزاد، آگاهانه و پنهان!

انتخاب کن
حتی اگر شده یکبار جسارت کن
در صف واقعی خود بایست!

سرزمین ایران؛
سرش کوهی است برف پوش و استوار
آغازش را کس نمی داند
قدیمی تر از تاریخ است
ملتی متشکل از ملیت ها،
اقوام و طایفه ها و خانوارها.
فرهنگ ها و مذاهب و آداب و رسوم
ملتی همبسته در روح ایرانی؛
نه چندان دور از هم
غریبه و دیر آشنا باهم،
گاه رو در روی هم ،
بیشتر و پیشتر باهم،
در بروز قهر طبیعت ، همیار و همدرد باهم،
در جشن بهار و … . نوروز ، هم آواز با هم
در کاشت و برداشت محصول، با امید باهم،
در عزا و عروسی، گریان و خندان باهم،
هرچند با تحمیل، هم زبان با هم
در فرهنگ همزیستی، باهم،
در تاثیر گذاری و تاثیر پذیری از هم،
” همه باهم “.

ملت ایران
در قرنی که قهر انسان و  طبیعت
جنگ و جعل و جهالت قدرت
او را به قهقرای تاریخی
تاریکی و درد کشانده بود
با اعتماد و اعتقاد و باور
به تدبیر رهبران ملی و مذهبی
اندیشمندان اسلامی و معتمدین بازار و سیاست
آگاهان انقلابی و آزادیخواه،…
اندیشمندان و … و دانشگاهیان
پشتیبانی سه قوه و آرتش ها
مهر تائید زدند.
” همه با هم “،
به تاریخ شفاهی ،
عدالتخواهی و آزادگی اسلام ،
به خمینی و بیعت کنندگان عصرش،
اعتماد واقتداء کردند.

صمیمانه و عابدانه ، عارفانه و رندانه
در رکاب ولی عصر، خمینی
از چاله ائی بیرون
به قعر حفره های ارتجاع و تاریکی ،
فرو ریختند
با نام روح اله  و بر لب
شمشیر آخته در دست ،
از آگاهی نسل کشی کردند
در خون همنوعان آزاد اندیش،
دست و روی شستند
فاتحه خواندند.

چهل سال درد لازم بود،
چهل سال مقاومت و مداومت،
چهل سال عشق لازم بود،
چهل سال کار لازم بود،
که دریابند
راه رفته
لکه ننگی بر دامان تاریخ ایران است.
ننگ جعل رهبران و کارگزاران
ننگ بارگاه جهانی ظلم استعمار و استثمار.

چهل سال وقت لازم بود،
از اغمائ هول انگیرقرنها تحمیق،
چشم و گوش دل و هوش بگشایند،
به تغییرش بیاندیشند ،
راه رفته بارگردند.

“فلات را بنگر، دریای وحشت انگیزی است .
که موج می زند از خون عاشقانه ما،
و بادبان سیاه تمام قایق ها
صلیب سوخته گورهای دریائی است .”

“دریا را بنگر، که طوفانی است
از این تلاطم مغلوب،
تور کهنه صیادان جلگه خون،
سیاه ماهیان مرده میگیرند.”
کشته ها ی پشته
در خاوران ها و لعنت آباد ها…
دژهای مقاومت و آگاهی.

امواج فرو رفته در اعماق،
خشمگین و طغیانی
بازگشته است
بر برجها و باروها، پیل ها و پاسداران
بر ساحل درد و زخم می کوبد
دیر یا زود ، می روبدش روزی
و این دیالکتیک تاریخ تکامل انسان است.

انسان توانسته است و می تواند
بی رهبری علنی حزب و تشکیلات
از تجارب زندگی خود بهر ه گیرد،
بیآموزد و اندیشه کند،
راه رفته را بازگردد
در صحنه اقدام،
راه رهائی خود ،
هموار و تجربه کند.

انسان می تواند و توانسته است،
بالنده و با شکوه،
بهاران تمدنهای بجا مانده از جنایات اعصار،
بهاران اکتبر را،
به نمایش تاریخ بیداری بکشاند.

ایست ! ایستادن!

” آب اگر راکد بماند، بوی گند میگیرد
در ملال آبگیرش غنچه لبخند میمیرد”
ایستادن، گندیدن و پوسیدن ،
پشت سر آوار
روبرو نا آشنا ومه آلود است

خطر باید کرد
می توان و باید،
گامی به پیش برداشت
حتی اگر افتادن،
دیر یا زود به پا  می ایستیم
تا گامهائی آگاهانه تکامل جامعه،
تا رهائی همه انواع انسان و طبیعت،
بر پا شود.

اینک در سرزمین مشترکمان ایران،
جنبش میلیونها انسان؛
با کوله باری از تجارب و خاطره ها،
رویای رهائی در سر،
در شهرهای بزرگ و کوچک،
از مراکز کار و کارخانه و مزرعه و…
به راه افتاده اند.
جاده ها و خیابان ها،
کوچه ها و پس کوچه ها را
پس گرفته اند.
مرزهای توهم و اعتماد و اعتقاد کورکورانه را
شکسته اند
مرزهای جغرافیائی و دریاها را
پشت سرگذاشته اند
فاصله ها را با اجساد عزیزان پر کرده اند

و ارتش ها و پاسداران نظم در محاصره آنان
به بن بست رسیده اند!
بیهوده نیست که پیشوایان
فرمان آتش به اختیارمی دهند

در این شرایط و موقعئیت تاریخی،
بردباری نه ! هرگز !
تکرار نه ! هرگز!
بازگشت، به  دوران های فرسوده و مرده
نه! هرگز!

گذشته ، آوار است بر حال و آینده
گامی به پیش با آگاهی،
راه با قدم های ماست که شکل می گیرد
معنی می یابد
با شور و شعور عقلانیت جمعی
در درمان درد مشترک همه آحاد اجتماعی.

گامی ایثارگرانه
در راستای رهائی همه گونه انسان
در راستای رهائی قایق مشترکمان ، سیاره زمین

” در راه عشق ایثار باید نه انجام وظیفه!”

رهائی،
با آگاهی و انتخاب هر یک از آحاد
با کار و اندیشه جمعی،
با اتحاد و همبستگی
با سازماندهی و سازمانیابی
با اعتصاب و خشم اعتراض درهم شکننده،
با تسلیح عمومی جامعه در دفاع از خود،
با خلع سلاح مزدوران حافظ مالکیت و سرمایه
با از کار انداختن ماشین جنگی،
با  از حرکت انداختن هر چرخ دنده در خدمت استبداد
با خلع ید و لغو مالکیت
از استثمارگران
از میراث خواران تاریخ
از سهامداران و برگزیدگان زمین
تا لحظه های جاری تغییر،
جای پای می یابد.
تاریخ خود را می سازد و مینویسد
به قضاوت و آموزش می سپارد.

تاریخ رهائی:
رهائی انسان از جعل و جهل تاریخی
رهائی عدالت از سلطه همه گونه قدرت و ثروت و دیانت و ایدئولوژی
رهائی کار از ستم استثمار
رهائی زنان از ستم مضاعف
رهائی کودکان از چنگال فقر و استبداد و کار
رهائی آموزش و پرورش از سلطه مذهب و قدرت و ایدئولوژی
همه گونه آزادیهای فردی و جمعی جهانی،
آزادی تشکیلات و فعالیت سازمانها و احزاب ،
مجامع صنفی و سیاسی و طبقاتی،
لغو هرگونه زندان و شکنجه و اعدام و ترور،
حتی برای آمران و عاملان
و مجریان جنایت علیه مردم ایران و بشریت!

نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم!

محاکمه آمران و عاملان و مجریان
اعدام ها، کشتار خلق ها و نسل کشی از معترضان و آگاهان،
در نفی و نقد فراموشی و تکرار  فجایع تاریخی
برای ثبت در تاریخ بیداری ایران

” آنچه امروز برای ما مفهوم آزادی یافته است، انسان آینده را آزاد خواهد کرد و آزادی ادراکی متغیر و متحول است که بدون تردید در مرحله ائی از رشد و تکامل انسان و طبیعت ، دیگر واجد رنج و محرومیت برای انسان نخواهد بود.”   (سعید سلطانپور)

سالی آگاه تر از همیشه
آغاز شده است.
گامی مشترک در تدارک سازمان آینده
گامی بسوی آینده
در تکامل تاریخ بیداری و هوشیاری
در ثبت اوراق تاریخ رهائی

برافراشته باد پرچم پر افتخار آگاهی و رهائی!
نابود باد اندیشه و عمل همه گونه فاشیسم و سرمایه در ایران و جهان!

گزارش ۱۷٫۰۳٫۲۰۲۰

جهان

“بنفشه گل داد و مژده داد، زمستان شکست و رفت.”

دوستان عزیز: با سلام و عرض ادب و احترام
بهارتان ، نوروز
هر روزتان شاد و سلامت و پیروز

در زمستانی که گذشت با اعلام همیاری و همبستگی با مبارزات تغییرطلبانه مردم ایران و حضور آگاهانه و دخالتگرانه خود در گردهمائی ها به اندازه توانائی و دانائی فردی و جمعی ، صدای آنان را با هم پژواک بودیم .
بهاری از فصل های کوتاه زندگیمان را درعمق و معنی دادن همبستگی با حود و مردم ایران ، در آغاز داریم و گذاری پرمخاطره در فصول در راه . فصل هائی که هر اندیشه و هر قلم ، هر دست و  هر قدم یاری دهنده و همبسته را برای رهائی اش می طلبد.
پایداری و خلاقیت ،سلامتی وخوشبختی را برای شما و همه عزیزانتان آرزو میکنم.
همراه با مژده شکست زمستان و فرارسیدن بهار نوروز ،آوار  ویروس جهانی تازه تولد یافته کرونا؛ بر سر جنبش های عمومی حق طلبانه و آزادی خواهانه در ایران و سراسر جهان فرو ریخت و مردمان ساده کار و زحمت و دانش  و خدمات ، … و خانواده هایشان در زیر خرابه های زندگی و کار و جنگ ، آواره در سرزمین خود، گرفتار در اردوگاههای غیر انسانی مرزی ، پراکنده در اقصی نقاط چهان ، درسیطره کار و بیکاری و بیگاری، تحت فشار تحریم اقتصادی، ضعف و تنگدستی، فقر و فساد و اعتیاد، در بند جعل و جهل و زور نژادپرستان و ملی گریان، عابدان و دولتیان و سایه خوفناک گسترش ویروس کووید ۱۹، به تنگنای نفس کشیدن ومرگ رویاهای زندگی بخش و امیدآفرین،کشانده شده  است.
نه نظام می خواهد و میتواند به خواسته های معترضان پاسخ مثبت دهد، چرا که نتیجه مستقیم آن، خلع ید خود از قدرت و سیاست و اقتصاد و …تدبیر معنی می یابد و نه معترضان میخواهند و قادرند بدون پاسخ مثبت به تقاضاهایشان ، نظام حاکم را تائید کنند. چرا که خلع مشروعیت و مشروطیت نظام در افکار عمومی جا افتاده است.
بیهوده نیست که فرمان آتش به اختیار می دهند.
آتش به اختیار ، تنها آلترناتیو سهامداران قدرت در پاسخ به مطالبات آگاهانه جنبش عمومی در نفی و نقد مناسبات حاکم و درحفظ بقاء نگبت بار و ننگین شان است.
نظم حاکم “همه را با هم” ، خودی و نخودی و غیرخودی را به مرگ یا زندگی و هر دو با اعمال شاقه ، به خفقان و پذیرش و همکاری با نظام محکوم نموده است.
احکام اجراء می شود.
بر شما پنهان نیست که گسترش جهانی ویروس کرونا و مرگ و میر و آسیب های اجتماعی و اقتصادی و نگرانی های پیرامون آن، ضعیف ترین زنجیره نیروهای کار و زحمت و خدمات و دانش را در اقصی نقاط جهان به مرگی سریعتر و دردی همه گیر تر کشانده است . همه گونه اهالی را در نجات جان خود از چنگال مرگ زودرس ،به خانه نشینی و انتظار نشانده است و من و شما  مستثنی نیستیم.
همیاران عزیز
بیش از ۴ ماه از تلاش مشترک ما میگذزد. هر یک به قدر آگاهی کمبودها و نارسائی ها را مشاهده نموده ایم  شناخت نسبی از موقعئیت و شرایط جاری در اینجا و آنجا ،شناخت از هم، از امکانات و توانائی ها، نزدیکی ها و ترک کردن ها و گلایه ها را تجربه کرده ایم . هر یک بگونه ائی نقاط ضعف و قدرت آنرا با خود همراه داریم. بر این باورم که ارزیابی هر یک از ما از این دوران و طرح پیشنهادات و نظرات پیرامون تصحیح و تکمیل و تداوم وتکامل آن ،نقطه عطفی برای ادامه کار مشترک آگاهانه ما خواهد بود.
با توجه به فرصتی که گسترش ویروس کرونا فراهم آورده است،میتوانیم ضمن حفظ دقت و حساسیت لازم در سلامتی جسمی و روانی خود و خانواده و همیاری با سایر دوستان و بستگان، فرصتی هم برای بازنگری و جمع بندی این دوران و ثبت تجارب فردیمان بدست آوریم. بر این باورم که ارزیابی هر یک از ما از این دوران و طرح پیشنهادات و نظرات پیرامون تصحیح و تکمیل و تداوم وتکامل آن ،نقطه عطفی برای ادامه کار مشترک آگاهانه ما خواهد بود.
به عنوان مثال:
- نقد کمبودها و نارسائی ها
- در ایران و جهان  چه می گذرد؟
- در چه موقعئیت و شرایطی هستیم؟
- در این موقعئیت و شرایط خاص و فاجعه آفرین ،چه کارهائی را با دانش و آگاهی و توانائی فردی و جمعی میتوانیم انجام دهیم که همگی به آن معترف و باور داشته باشیم؟
- و هر مسئله دیگری را که ضرورت می دانیم به تبادل جمعی برسانیم.
در ادامه گزارشی را تهیه و تنطیم کرده ام که ملاحظه میفرمائید.امیدوارم علیرغم طولانی بودن آن فرصت خواندن را پیدا کنید. شاید پنجره کوچک نگاه کردن یک فرد به جامعه و ساکنانش و ضعف های بدیهی آن با شرکت شما در بازکردن پنجره های دیگر ، دیوارهای فاصله را فرو ریزد و فرصتی برای عمیق تر نگاه کردن جمعی به درد مشترک و یافتن پاسخی عملی برای یک زندگی آگاهانه و انسانی را تدارک بیند .
با احترام: جهان شکیباپور
۱۹٫۰۴٫۲۰۲۰ش
۱۹٫۰گزارش :
سالی که گذشت
مثل صد سال
” دریای سیاه به غارت می رود
و ملت گرسنه است.
مزارع سپید و شکفته به غارت می رود
و ملت گرسنه است.”
آب و هوا و طبیعت به غارت میرود
و ملت تشنه و خفقان زده
در محاصره ارتش ها
پاسداران و مزدوران داخلی و بین المللی
بی سلاح و بی دفاع
زخمی و خسته و بی نفس
نظارگر نابودی خود می شود

چشمه های زلال نور، کور می شوند
بر رودهای خروشان سدمی بندند
مایه حیاتی انسان و طبیعت؛
آب را به بیراهه می برند
بستر خواب وجایگاه باشکوه اش را
در بازارهای داخلی و جهانی
به فروش میرسانند
و ملت در محاصره لاشه خواران ؛
تمساحان و کفتاران و کرکسان
به بندکشیده شده است

اقتصاد ، فرهنگ و اجتماع مردمان در بند
در جنگ جویندگان قدرت
به ضعف و فقر
به ابتذال و انحطاط و بیماری و فروپاشی
کشانده میشود
روستا و شهر را سیل می برد
خانه و کاشانه ،کارخانه و کارگاه و مزرعه را
زلزله ویران می سازد
شجاعترین جوانان آگاه
زنان و مردان اعتراض و تغییر
در کار و کارخانه و مزرعه و محیط زیست،
در کوچه و خیابان ،در دشت و کوه و جاده ، در بیابان و نیزار،
در مدرسه و دانشگاه
به تیر و رگبارمی بندند
زخمیان و همدستان را
به گروگان می گیرند
آگاهی  و شجاعت را نسل کشی می کنند
و بر زمین و آسمان
با موشک و انفجار،
تکه و پاره شده
می سوزانند

به خون کشیده شده گان
با گلوله ائی در چشم
گلوله ائی در دهان
گلوله ائی درسینه
آثاری از ویروس و بیماری
به سردخانه پزشکی قانونی
انتقال داده می شوند
تا بازماندگان با زاری و خواری
به موسسات ذیصلاح مراجعه
جواز دفن سکته و خود زنی و خودکشی و…
و صورتحساب آنرا دریافت کنند
و در مراسم زاری تنهائی شان
میبایستی ایمان بیآورند:
خدایان، همه چیز و بنده گانشان را برای خوشنودی
فقها و والیان و عابدان ، قاصبان و صاحبان آفریده است.
برده همیشه برده است
و این شآلوده خداوندی است.

به ریسمان الهی چنگ بزنید و متفرق نشوید!

ملت با زر و زور و تزویر
با نسل کشی و خلع ید از آگاهی
با تحمیل فرهنگ قرون وسطائی
مسلح به ابزار و تکنیک و آموزش جهانی
تحت سلطه تبلیغ و ترویج بی وقفه و مغز شوئی
با تعمیق جعل و جهالت و خودفروشی
در محاصره ویروس های جهانی مرگ آوار
به سیطره عظیم ترین تحمیق
و تحمیل فرهنگی و سیاسی
تحریم اقتصادی
و تعمیق ضعف و فلاکت عمومی
کشانده می شود،
تا  فحشائ قدرت و سیاست
فساد و دزدی و چپاول و غارت ….
معنای امروزی آنرا دچار شود.

بیهوده نیست که می پندارند:
ایران !  بهشت رهبران و والیان
محللان و سرداران ،
سوداگران و دلالان مرگ!
آری بهشت !
ایران، بهشت بازار آزاد تجارت!
بهشت واسطه ها، هزار فامیل

همه کس و همه چیز
از شیر مرغ و  ویروس کرونا
تا مذاب سرب و فسفر و کیک زرد اتمی
تا قطعات و شیره جان آدمیان
خریدو فروش می شود.

ذر سالی که گذشت
نه مثل هر سال
فریاددادخواهی و اعتراض
مرزها را
پشت سر گذاشته است.

کارگران ، رانندگان ، کارکنان بخشهای درمانی
بیگاران و به بیکاری کشانده شده گان و بیکاران؛
حاشیه نشینان ،بی سرپناهان و گرسنگان
زنان ، معلمان ، اعضای هینت علمی ودانشجویان، …
روشنفکران و هنرمندان، …
مال باختگان ، شاکیان و طلبکاران؛
حتی ما ؛ پناهندگان و مهاجران و…
با هر مذهب و ایده
در چهار گوشه ایران و جهان
در مقابل بنیادهای صلح و جنگ
در مقابل مراکز کار و تجمع سیاست بازان ؛
مجلسیان و دولتیان ، بانکداران دولتی و خصوصی،..
در مقابل چشمان آگاه و دوربین ها
بدور هم آمدیم
بارها بدور هم آمدیم
کم آمدیم
زیاد آمدیم
مهم نیست !
بی پشتوانه آنها که نیآمدند
قطعا نمی آمدیم.

آمدیم
با درد و زخم
با تقاضا و فروتنی
با اطلاعیه و نشریه
با عکس و پلاکارد و صدا
با خشم و نفرت
فریاد نفی و نقد بربریت متمدن
در ایران و جهان را
فریاد کشیده ایم:
به ثبت کشانده ایم:

حق ما بدهید!
سهم ما را بدهید!
کارگر هفت تپه ایم ، گرسنه ایم ، گرسنه ایم!
کارگر  صنایع ایم، گرسنه ایم ، گرسنه ایم!
کارگر جهانیم، گرسنه ایم ، گرسنه ایم!
زندان ، شکنجه ، اعدام ملغی باید گردد
زندانی سیاسی از هر نوع و نژادی
از هر نوع کار و زحمتی با هر دین و مرامی
آزاد باید گردد.

ناخدایان خداپرست و انسان کش
آیات و معممین و معتمدین ، منصوبان و آقازاده گان
خاطبان و قاریان
جارچیان و گزمه ها
نشسته برهزاران کشتی نوح
غرق در عیش و عشرت، عشق و عبادت
بر برتری مذهب و شرعیت ،
ژن و  جنسیت و ملیت ،
تاریخ و تمدن پیشینیان
به خود و اجدادشان
می بالند
اگر نه آشکار
در مراسم پنهانی خود
به ریش همه می خندند

اینجا  و آنجا ، دادرس و فریاد رسی نمی یابیم!

دیالکتیک تکامل زندگی فردی و اجتماعی
به هیچ گرفته می شود

اینجا و آنجا دیالکتیک مرگ
در جنگ طبقات پیش برده می شود
به مرگ می گیرند تا به تب و لرز رضایت دهی!

” همه باهم ” را به گروگان گرفته اند!

کافی است!
اصلاح طلب ، اصولگرا ، دیگه تمام ماجرا!

حق ما گرفتنی است ، می دانیم !

ما که سرمایه واقعی جامعه ایم
ما که در سرزمین های آفتاب و سرد
صبح تا شام تا صبح
روی گندم و ماشین و مذاب،…
فرمان و کتاب و بیمار،… ، خم می شویم
خوشه نان و کار و زندگی، آموزش و درمان و… را
با خون می بندیم

کودکان ما،
گندم نه ! شن مشت می کنند.
آب نه !  مرگ دارو می نوشند.
هوا نه! گاز و خاک آلوده تنفس می کنند
آموزش نه ! کار مرگ آلود رویاهایشان را بکول می کشند
خواب نه! کارتن وگورخوابی تجربه می کنند
زندگی نه ! گرسنگی ، … ویروس کرونا
مرگ با اعمال شاقه را مزه مزه می کنند

بردباری نه! هرگز!

قرنها جنگ و ویرانی و مرگ
یکصدسال جنگ مشروعیت و مشروطیت قدرت
چهار دهه سورچرانی کفتار صفتان و مردارخواران رقیب،
همزیستی مسالمت آمیز
فاشیسم وارتجاع و خرده پا
همبستری قدرت و ثروت و سرمایه اسلامی و جهانی
نگبت و فساد و جعل و جهل در مناسبات طبقات
کافی است
جامعه بیمار است
به تنگنای نفس افتاده است.
چشم بسته ، گوش بسته ، دهان بسته
فرمان نخواهیم برد

جعل و جهل ، جنایت و حماقت کافی است !

اعتماد و باور انسان را حتی به خود در جامعه شکسته اند
تکامل جامعه را سدی عظیم بسته اند
نسل های حال و  آینده را
به تباهی و بیهودگی محکوم نموده اند!

نیازمندان واقعی جامعه
ترسناک از مرگ و ستم مضاعف
آگاه ار مفهوم معجزه الهی و امدادهای غیبی
نا امید از تدبیر ملی؛
اتحاد و همدلی و همیاری
نا امید از چشم انتظار ی
از شرق و غرب ، شمال و جنوب
مرگ تدریجی خود را
عابدانه و عاشقانه و زار،
با پوست و خون و استخوان
تجربه می کنند
و در می یابند:
برای ماندن  و بیهوده نبودن
برای یک زندگی بی دغدغه انسانی
راهی جزء حضور دخالتگر و آگاه
در صحنه تغییر وجود ندارد.

بزن ، بگیر ، به بند ، گور خودکنی بدست خود
بیشرف، بیشرف
حتی اگر بمیریم ، دیگه عقب نمی ریم!  …

سالی که گذشت،

سالی بیدار، مقاوم و هوشیار
سالی که ناقوس های تغییر و تکامل جامعه
از اعماق زندگی بی چیزان ؛
داغ لعنت خوردگان ، ژنده پوشان،
خار و خاشاک خوانده شدگان،
از گلوی فریاد کارگران و زحمتکشان ؛
از جسم سوخته کودکان و نوجوانان کار،
از حلقوم زخمی زنان ، آموزگاران ، دانشجویان،…
از سینه خونین و بیمار کودکان و ..؛ آینده سازان
به عرش رسیده است
به گوش های بسته نیز رسیده است.

سالی که
امواج سهمگین درد مشترک،
بر دیوارهای اعتماد و توهم و باور کور
کوبیده است
تابو و مقدس را در هر شکل و شمایل و رنگی
در افکار عمومی فرو ریخته و شکسته است
و زیر آوار قرنها ویرانی و تفتیش عقاید
ترس و وحشت عمومی را
مدفون نموده است.

ایران؛
این غول همیشه ماندگار ،
ولی سرشکسته و بیمار،
از اغمای زخمهای کاری
قرنها هجوم و اشغال بیگانگان
برخاسته است .

“هیچ نیروئی مگر نیروی بیداری و هوشیاری ملت خوابزده نمی تواند در جهت اقدام مقاومت کند ، بستیزد و به برد نهائی برسد.”

و رهائی جامعه را با دانائی و توانائی خود و عقلانیت جمعی تضمین کند.

در چه موقعیت و شرایطی هستیم ؟

جنگ طبقات در خونین ترین اشکال خود ،
جاری است!
طبقات رو در روی هم ایستاده اند
اشکال تاکنونی سرکوب و اختناق ، بازدارنده نیست!
صفوف معترضان
پنهان و آشکار
گسترده تر ،
آگاهتر شده است.

جهان در محاصره ارتش هاست
و زندگی حول محور مرگ می گردد.

سرمایه جهانی
در حفظ هژمونی و مناسبات بازار آزاد مالکیت و انحصار،
با برنامه یکی سازی،
آلترناتیو خود ؛
نئو فاشیسم عصر امپریالیسم را
به صحنه فراخوانده است.

سیطره خوفناک سرمایه نظامی؛
مجتمع های عظیم صنعتی – نظامی – مالی،
بر سرنوشت انسان ،
سایه انداخته است.
با ابزار جنگ، جوامع را تخریب می کنند،
با ابزار صلح تحمیلی، بازسازی می کنند.
می سازند که در صورت نیاز تخریب اش کنند
تا وقفه ائی در گردش پول ،کالا وپول و…،
اخلالی در انباشت و هژمونی سرمایه جهانی،
ایجاد نشود.

ماشین ها و ادوات نظامی
در جنگ های نیابتی صیقل داده میشوند
جاده بربریت مدرن
با حضور سرتا پای مسلح
ژنرالها و سرداران و…
زیر چکمه های خونین عابدان؛
سربازان و بندگان و مزدوران،
هموار می شود.

کارگزاران ؛
ژنرال ها ، امیران و سرداران
کارشناسان و متخصصین،
مارگزاران اتاق ها و باشگاههای اندیشه و فکر
وکلا، وزرا و قضات ، دانشگاهیان
اندیشمندان و روشتفکران وابسته ؛
همه گونه سربازان دین و قدرت و سرمایه،
با آگاهی و علم،
حول محور جنگ و توافقات
معامله و سازش
با ارتجاع و فاشیسم مذهب و ملیت
را پیش می برند

با تشکیل گردان های مزدوران اجاره ائی،
با تضمین و تامین امنیت آنان در دنیا و آخرت
با جنگ افروزی و اشغال سرزمین ها ،
با نشاندن دست نشانده گان
در جایگاه قدرت
با تخریب و ویرانگری زیر ساخت ها
ارزش های حیاتی کار و طبیعت را
به نابودی می کشند
جامعه را ، همه باهم را
به فقر و فلاکت و زخم و بیماری می رسانند
صنعت زدائی می کنند
کار و کارخانه را تخریب و از کار میآندازند
از آگاهی  نسل کشی می کنند
میلیونها تن را از جایگاه زندگی و کار میرانند

با گسترش ترس و وحشت
همه گونه اقشار آگاه را
سرمایه های واقعی جامعه را
این گلوله های کاری خشاب خلق را
به فرار و  تن دادن به مهاجرت اجباری ناگزیر می کنند

فرهنگ مناسبات آگاهانه و انسانی جوامع را
به انهدام و انحطاط ،
به قهقرا  می کشند.

در همه جوامع،
استراتژی ارتجاع و فاشیسم داخلی؛
استراتژی بازدارنده گان تکامل و آگاهی جمعی،
به تاکتیکی درحفظ مناسبات سرمایه و مالکیت،
تبدیل میشوند

جوامع به جنگ کشیده را
” همه با هم” ؛
آگاه و ناآگاه ، اندیشمند و … و کارگر
منفرد و متشکل ، مسقل و وابسته
دارا و ندار ،
زن و مرد ، پیر و جوان و آینده گان را،
به دورانهای سپری شده،
به مناسبات بازمانده از گذشته،
باز می گردانند

گذشته چراغی می شود برای آینده
آینده ائی که در گرو شرکت همگانی
در سرفرازی و زندگی انسانی
همه آحاد ملت است.
بازگشت به جاهلیت؛
به آغاز جنگ مشروعیت و مشروطیت
… ، تکرار تاریخ
آغازی با تجربه و آگاهی
…. ، بقای مالکیت ،
بقای سرمایه
بقای سیستم
مانده گاری استبداد استعمار واستثمار
به هر قیمت،
به هر شکل و به هر صورت.
و تکرار تاریخ!

نه ! نباید این شود!
حتی اگر بمیریم ، دیگه عقب نمیریم!

کوران قدرت و ثروت
رهبران ومعتمدین ،
دولتیان ، مقننه و قضائیه
امیران و سرداران
چراغی در دست
چراغی در برابرشان
به جنگ تاریکی میروند

تنها،
بارگاه باشکوه معابد و… و کنیسه ها ،
کلیساها و… و مساجد،
برج و باروی رهبران و صاحبان و سهامداران
کاخ های اشرافی دولتیان و معتمدان،آقازاده گان…
زیر امواج به اغمای برنده ی
نور و صدا و تصویر،
می درخشند.

“بر سرزمین ما چه رفته است
که گل ها هنوز سوگوارند”

لحظه های تاریخی بیداری و هوشیاری
لحظه های نطفه بستن تغییر و تکامل
در اوج خونین تعئین سرنوشت
در محاصره و تحریم اقتصادی
در محاصره ارتش های ویرانگر
قدرت ویرانگر و مرگبار ویروس جهانی کرونا
و مردارخواران داخلی و خارجی!!

لحظه های تعمق و هوشیاری.

نظم حاکم  قادر است
انتخابات را انتصابات بنامد و اجراء کند.
سلوک ناشی از تجربه جنگ
سکوت ناشی از تردید و ناباوری
فریاد اعتراض ضد جنگ؛
در تقد و نفی تروریسم جهانی ،
در نقد و نفی تروریسم دولتی،
و سازش و همراهی بی شرمانه
خرده پایان واسطه را
بازگشت موج اعتراض
و آرامش دریا
نام گزاری کند
آنرا نعمت و معجزه الهی
پذیرش ملی و مذهبی
رضایت عمومی
تحریف و تمجید کند

آری! این بی مایه گان و هیچی نداران
می توانند بارها تاریخ را جعل کنند!

ننگین ترین خیانت و جنایت
این فرومایگان در قدرت؛
این میراث داران مذهب و سیاست
این میراث خواران  فرهنگ و اقتصاد،
این نا آدمیان خداپرست و انسان کش،
جعل تاریخ و تفتیش عقاید است.
و این نقش
دستان خونین آخوندیسم تاریخی ایران ،
و  مجامع شبه بورژوائی همزاد و همراهش
در سرکوب انقلاب ، انقلاب اداری  انقلاب فرهنگی
مفهومی جرء بازگشت به گذشته ندارد
تکرار تراژدی تاریخ
می پرسم از خود:
چه می توان کرد؟
قرنها مبارزه، مقاومت و مداومت،
رودهای خون ، فصل های تغییر
اینهمه راه و نشانه،
اینهمه ستاره خونین،
آموزگاران تاریخ،
اینهمه گام های آگاهانه،
،…  اینهمه گذار،…
فریاد و اعتراض
شکست این همه سد، این همه دیوار
این همه مرز…
برای رسیدن به اینجا و اکنون؟
جهانی در محاصره و اشغال نظامی و ویروس ؟
ایرانی در بند، برخاسته و فرو افتاده
در تب و تنگی نفس در جنگ ؟

آری !
به اینجا و اکنون!
ایرانی در جنگ !
ایرانی در نفی و نقد بند و حصار دردهای مشترک تاریخی
ایرانی ذله شده از آوار قرنها سلطنت الهی پادشاهان نیابتی
مشروعه و مشروطه استبدادی،
ایرانی در سلطه خفت بار آخوندیسم تاریخی
و تشنه قدرت،؛
فقیه هانی وقیع و بی همتا؛
جلادانی در لباس ناجی،
کفتارانی در پوشش  گوسفند
مرده خواران و زمین خواران و رانت خواران

ایرانی اسیر در مرداب گذشته
پر تلاش در رهائی خود از بند
ایرانی در پایان فصل زمستان
و آغاز فصل بهار
ایرانی آشنا و آگاه با مفاهیم
درد و بند و بیماری و آزادی
ایرانی در تکاپوی شکستن زنجیرهای اسارت،
ایرانی بازگشته از قعر توهم و اعتقاد و باور
ایستاده بر اوج ارتفاع لحظه های تاریخی
در جستجوی و انتخاب راه رهائی

لحظه های تعیین سرنوشت!
دوران تصمیم گیری تاریخی!
انتخابی آزاد، آگاهانه و پنهان!

انتخاب کن
حتی اگر شده یکبار جسارت کن
در صف واقعی خود بایست!

سرزمین ایران؛
سرش کوهی است برف پوش و استوار
آغازش را کس نمی داند
قدیمی تر از تاریخ است
ملتی متشکل از ملیت ها،
اقوام و طایفه ها و خانوارها.
فرهنگ ها و مذاهب و آداب و رسوم
ملتی همبسته در روح ایرانی؛
نه چندان دور از هم
غریبه و دیر آشنا باهم،
گاه رو در روی هم ،
بیشتر و پیشتر باهم،
در بروز قهر طبیعت ، همیار و همدرد باهم،
در جشن بهار و … . نوروز ، هم آواز با هم
در کاشت و برداشت محصول، با امید باهم،
در عزا و عروسی، گریان و خندان باهم،
هرچند با تحمیل، هم زبان با هم
در فرهنگ همزیستی، باهم،
در تاثیر گذاری و تاثیر پذیری از هم،
” همه باهم “.

ملت ایران
در قرنی که قهر انسان و  طبیعت
جنگ و جعل و جهالت قدرت
او را به قهقرای تاریخی
تاریکی و درد کشانده بود
با اعتماد و اعتقاد و باور
به تدبیر رهبران ملی و مذهبی
اندیشمندان اسلامی و معتمدین بازار و سیاست
آگاهان انقلابی و آزادیخواه،…
اندیشمندان و … و دانشگاهیان
پشتیبانی سه قوه و آرتش ها
مهر تائید زدند.
” همه با هم “،
به تاریخ شفاهی ،
عدالتخواهی و آزادگی اسلام ،
به خمینی و بیعت کنندگان عصرش،
اعتماد واقتداء کردند.

صمیمانه و عابدانه ، عارفانه و رندانه
در رکاب ولی عصر، خمینی
از چاله ائی بیرون
به قعر حفره های ارتجاع و تاریکی ،
فرو ریختند
با نام روح اله  و بر لب
شمشیر آخته در دست ،
از آگاهی نسل کشی کردند
در خون همنوعان آزاد اندیش،
دست و روی شستند
فاتحه خواندند.

چهل سال درد لازم بود،
چهل سال مقاومت و مداومت،
چهل سال عشق لازم بود،
چهل سال کار لازم بود،
که دریابند
راه رفته
لکه ننگی بر دامان تاریخ ایران است.
ننگ جعل رهبران و کارگزاران
ننگ بارگاه جهانی ظلم استعمار و استثمار.

چهل سال وقت لازم بود،
از اغمائ هول انگیرقرنها تحمیق،
چشم و گوش دل و هوش بگشایند،
به تغییرش بیاندیشند ،
راه رفته بارگردند.

“فلات را بنگر، دریای وحشت انگیزی است .
که موج می زند از خون عاشقانه ما،
و بادبان سیاه تمام قایق ها
صلیب سوخته گورهای دریائی است .”

“دریا را بنگر، که طوفانی است
از این تلاطم مغلوب،
تور کهنه صیادان جلگه خون،
سیاه ماهیان مرده میگیرند.”
کشته ها ی پشته
در خاوران ها و لعنت آباد ها…
دژهای مقاومت و آگاهی.

امواج فرو رفته در اعماق،
خشمگین و طغیانی
بازگشته است
بر برجها و باروها، پیل ها و پاسداران
بر ساحل درد و زخم می کوبد
دیر یا زود ، می روبدش روزی
و این دیالکتیک تاریخ تکامل انسان است.

انسان توانسته است و می تواند
بی رهبری علنی حزب و تشکیلات
از تجارب زندگی خود بهر ه گیرد،
بیآموزد و اندیشه کند،
راه رفته را بازگردد
در صحنه اقدام،
راه رهائی خود ،
هموار و تجربه کند.

انسان می تواند و توانسته است،
بالنده و با شکوه،
بهاران تمدنهای بجا مانده از جنایات اعصار،
بهاران اکتبر را،
به نمایش تاریخ بیداری بکشاند.

ایست ! ایستادن!

” آب اگر راکد بماند، بوی گند میگیرد
در ملال آبگیرش غنچه لبخند میمیرد”
ایستادن، گندیدن و پوسیدن ،
پشت سر آوار
روبرو نا آشنا ومه آلود است

خطر باید کرد
می توان و باید،
گامی به پیش برداشت
حتی اگر افتادن،
دیر یا زود به پا  می ایستیم
تا گامهائی آگاهانه تکامل جامعه،
تا رهائی همه انواع انسان و طبیعت،
بر پا شود.

اینک در سرزمین مشترکمان ایران،
جنبش میلیونها انسان؛
با کوله باری از تجارب و خاطره ها،
رویای رهائی در سر،
در شهرهای بزرگ و کوچک،
از مراکز کار و کارخانه و مزرعه و…
به راه افتاده اند.
جاده ها و خیابان ها،
کوچه ها و پس کوچه ها را
پس گرفته اند.
مرزهای توهم و اعتماد و اعتقاد کورکورانه را
شکسته اند
مرزهای جغرافیائی و دریاها را
پشت سرگذاشته اند
فاصله ها را با اجساد عزیزان پر کرده اند

و ارتش ها و پاسداران نظم در محاصره آنان
به بن بست رسیده اند!
بیهوده نیست که پیشوایان
فرمان آتش به اختیارمی دهند

در این شرایط و موقعئیت تاریخی،
بردباری نه ! هرگز !
تکرار نه ! هرگز!
بازگشت، به  دوران های فرسوده و مرده
نه! هرگز!

گذشته ، آوار است بر حال و آینده
گامی به پیش با آگاهی،
راه با قدم های ماست که شکل می گیرد
معنی می یابد
با شور و شعور عقلانیت جمعی
در درمان درد مشترک همه آحاد اجتماعی.

گامی ایثارگرانه
در راستای رهائی همه گونه انسان
در راستای رهائی قایق مشترکمان ، سیاره زمین

” در راه عشق ایثار باید نه انجام وظیفه!”

رهائی،
با آگاهی و انتخاب هر یک از آحاد
با کار و اندیشه جمعی،
با اتحاد و همبستگی
با سازماندهی و سازمانیابی
با اعتصاب و خشم اعتراض درهم شکننده،
با تسلیح عمومی جامعه در دفاع از خود،
با خلع سلاح مزدوران حافظ مالکیت و سرمایه
با از کار انداختن ماشین جنگی،
با  از حرکت انداختن هر چرخ دنده در خدمت استبداد
با خلع ید و لغو مالکیت
از استثمارگران
از میراث خواران تاریخ
از سهامداران و برگزیدگان زمین
تا لحظه های جاری تغییر،
جای پای می یابد.
تاریخ خود را می سازد و مینویسد
به قضاوت و آموزش می سپارد.

تاریخ رهائی:
رهائی انسان از جعل و جهل تاریخی
رهائی عدالت از سلطه همه گونه قدرت و ثروت و دیانت و ایدئولوژی
رهائی کار از ستم استثمار
رهائی زنان از ستم مضاعف
رهائی کودکان از چنگال فقر و استبداد و کار
رهائی آموزش و پرورش از سلطه مذهب و قدرت و ایدئولوژی
همه گونه آزادیهای فردی و جمعی جهانی،
آزادی تشکیلات و فعالیت سازمانها و احزاب ،
مجامع صنفی و سیاسی و طبقاتی،
لغو هرگونه زندان و شکنجه و اعدام و ترور،
حتی برای آمران و عاملان
و مجریان جنایت علیه مردم ایران و بشریت!

نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم!

محاکمه آمران و عاملان و مجریان
اعدام ها، کشتار خلق ها و نسل کشی از معترضان و آگاهان،
در نفی و نقد فراموشی و تکرار  فجایع تاریخی
برای ثبت در تاریخ بیداری ایران

” آنچه امروز برای ما مفهوم آزادی یافته است، انسان آینده را آزاد خواهد کرد و آزادی ادراکی متغیر و متحول است که بدون تردید در مرحله ائی از رشد و تکامل انسان و طبیعت ، دیگر واجد رنج و محرومیت برای انسان نخواهد بود.”   (سعید سلطانپور)

سالی آگاه تر از همیشه
آغاز شده است.
گامی مشترک در تدارک سازمان آینده
گامی بسوی آینده
در تکامل تاریخ بیداری و هوشیاری
در ثبت اوراق تاریخ رهائی

برافراشته باد پرچم پر افتخار آگاهی و رهائی!
نابود باد اندیشه و عمل همه گونه فاشیسم و سرمایه در ایران و جهان!

گزارش ۱۷٫۰۳٫۲۰۲۰
جهان

—————————————————-

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.