«روزهای بد»، شعر از حسین اکبری

فانوس را به سر گیریم
بی فانوس صلح، جنگ ویرانگر
نان را ز سفره  می رباید
خانه به تاراج می رود ….

————————————————–

2515

روزهای بد
روزهای مرگ
روزهای باران ترور
باران تهدید
باران واژه ی های انتقام و تلافی
سیل می شود
سیلِ تشییعِ قربانیانِ سیاست و تفنگ
در خیابان جاری، می بارد و جاری می شود
و انبوه قربانیان سیل تشبیع را
بر خیابان می غلطاند!
و باران موشک
دلهره آفرین
آه که در این میانه
چه درناک تر می زند
آتش بر پَر پرواز از حادثه گریز طیاره
این همه درد
این همه مرگ
و انبوه کشتگان به چه کار آید شما را؟
وقتی که روزهای باران خورده ی بد
روزهای مرگ
روزهای باران ترور و تهدید و موشک
به پایان می رسد!
فانوس صلح را بدست گیریم
کوچه تاریک است
خیابان بی قرار
و میدان شهر مالامال از عکس کشتگان
فانوس صلح را بالای دست گیریم
تا روشنایش بتابد
بر چهره سیاه تباهی
و رخساره عفریت جنگ را
رسوا کند
فانوس را به سر گیریم
بی فانوس صلح، جنگ ویرانگر
نان را ز سفره  می رباید
خانه به تاراج می رود
فانوس را به سر گیریم
تا باد دیوانه از هر سو
شعله اش را،  به یغما نبرده است

“حسین اکبری”
هیجده دی ماه نود و هشت

——

منبع:
https://t.me/tribunesarzaminman

————————————————–

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.