روایت مادر عسل محمدی از ملاقات حضوری امروز با دخترش در زندان اوین
فرزند من احتیاج به دارو دارد، اما مسئولان زندان اوین با ندادن دارو میخواهند فشار بیشتری برای سپری کردن این برزخ برای من و عسلکم بوجود بیاورند!! اما من قویا فریاد میزنم این نیز بگذرد. ….
قرار شد که به ملاقات حضوری بروم بماند که شب را چگونه به صبح رساندم و به شوق در آغوش گرفتنش آرام و قرار نداشتم بعد از اینکه کارهای اداری تمام شد، گفتن ملاقات کابینی است افتان و خیزان پلهها را پشت سر گذاشتم و به محل ملاقات کابینی رفتم بعد از گذشت دقایقی گفتن گویا اشتباه شده و ملاقات حضوری است از سر شوق تمام پلهها را دویدم تا به سالن ملاقات حضوری رسیدم دخترکم آمد! اما نحیفتر شده بود! گودی زیر چشمانش نگرانم کرد علتش را پرسیدم در یک کلام بهم گفت: مامان فراموش کردی! اینجا زندانه!! مضاف بر اینکه بخاطر اختلالات گوارشی داروهای پزشک معالجم را به من نمیدهند، میل به غذا ندارم! او میگفت و من در خودم خرد میشدم! درد هجران و تنهایی صد چندان شد.
خدایا بگذار ایستاده بمیرم توانم را زیاد کن! ندادن دارو به بیمار را کدام محکمهای تایید میکند؟ فرزند من احتیاج به دارو دارد، اما مسئولان زندان اوین با ندادن دارو میخواهند فشار بیشتری برای سپری کردن این برزخ برای من و عسلکم بوجود بیاورند!
اما من قویا فریاد میزنم این نیز بگذرد.
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.