«نگاهی کوتاه به دو رویکرد مهم: توپ و تشرهای خامنه ای و مسکوت گذاشتن موضوع مذاکره با آمریکا! و دل پیچه های یک بحران در آمریکا»، نوشته تقی روزبه

خامنه ای با وجودی که در گذشته بارها به شدت به مذاکره با آمریکا حمله کرده بوده و آن را حتی حرام خوانده بود، اما در سخنان اخیرخود چیزی پیرامون آن و آن چه که این روزها به عنوان آتش بس موقت و موضوع مذاکره، وسیعا در رسانه ها مطرح شده است نگفت و این در حالی است که روحانی صراحتا گفته است که با مذاکره هیچ مشکلی ندارد ….

——————————————————

نگاهی کوتاه به دو رویکرد مهم:
توپ و تشرهای خامنه ای و مسکوت گذاشتن موضوع مذاکره با آمریکا!
و دل پیچه های یک بحران در آمریکا

پس از تهدیدهای دیگرسرداران،‌ اینک شخص خامنه‌ای هم در واکنش به توقیف نفتکش ایرانی توسط انگلیس هشدار داده است که “جمهوری اسلامی و عناصر مؤمن نظام، این خباثت‌ها را بی‌جواب نمی‌گذارند. در فرصت خود و جای خود پاسخ خواهند داد.”

رژیم ایران از مدتی پیش تاکتیک کاهش زمان گریز هسته ای (از طریق کاهش تعهدات برجامی)، ایجاد عدم امنیت در آبراه های منطقه و نیز تشدید تهدیدها و فعالیت نیروهای نیابتی خویش در منطقه را برای مقابله با سیاست های فشار حداکثری دولت آمریکا و تحت فشارقراردادن اروپا برای مقابله با تحریم های آمریکا در دستور کارخود قرار داده است. این نوع رویکرد گرچه ظاهرا حالت باصطلاح تهاجمی دارد و سرداران رژیم و خامنه ای به عنوان نشانی از اقتدار نظام  از گشودن مفری که برای خروج از تله ای که در آن بدام افتاده اند به خود می بالند، اما چنین واکنشی در کنه خود جز فریادی از روی استیصال (یا آن گونه که البرادعی آن را فریاد کمک خواهی خوانده است)، در عمل بویژه در دراز مدت به معنای  پیچیدن بیشترطناب دار به دور گردن خود و بدست خود نیست. چرا که بیش از پیش بی اعتمادی علیه خود را چه در منطقه و چه در اروپا و حتی در جهان بر می انگیزد که زمینه را برای شکل دادن به یک اجماع منطقه ای  و جهانی و یک ائتلاف نظامی بین المللی که دولت ترامپ بدنبال آن است فراهم می کند. چنانکه  ماجرای ضربه زدن به کشتی ها اکنون به توقیف کشتی نفت کش ایرانی و مطرح شدن عبور نفتکش ها در معیت ناوهای نظامی یعنی میلیتاریزه شدن خلیج فارس و دریای عمان و آماده کردن شرایط مناسب برای آمریکا جهت ایجاد ائتلافی بزرگ و بازدارنده می شود. بی تردید یکی از اولین کارکردهای شکل گیری چنین ناوگانی ممانعت از صدور نفت توسط خود ایران است که دقیقا مصداق همان تنگ ترکردن حلقه طناب دار به دور گردن خود است. بطورکلی چون چنین تهاجمی در اساس با پشتوانه و توانائی ایران ناهم طراز است در کل شکننده بوده و قادر نیست در برابرقدرت های مهم جهانی و منطقه ای خودی نشان بدهد. بگذریم از آن که می تواند حتی منجر به حمله نظامی توسط دولت آمریکا بر تأسیسات نظامی و زیربنائی ایران هم بگردد. هم اکنون اسرائیل نیز مانورهای هوائی توسط بمب افکن های اف ۳۵ خود را تدارک می بینند. از سوی دیگر تلاش هائی که به عنوان چه بسا آخرین شانس توسط دولت های اروپائی و مکرون برای گشودن روزنه ای جهت کنترل دامنه بحران و گشودن راهی برای مذاکره در جریان است نیز تا آن جا  که به طرف  ایرانی بر می گردد، گرچه از سوی دولت روحانی و ظریف با پاسخ «نه» مواجه نشده است و حتی بطور ضمنی بار مثبت در آن ها دیده می شود، اما گمان بر این است که با اقبال سپاه و جریان های افراطی مواجه نیست. چنان که در بحبوحه چنین فعل و انفعالاتی اطلاعات سپاه مانند مواردی که در گذشته هم بارها انجام داده است، مبادرت به دستگیری یک فرانسوی ایرانی تبار (و دو تابعیتی) کرده است که معنائی جز ایجاد اختلال در آن نیست که شرایط را برای دولت مکرون به گونه ای کرده است که ناچار شده همزمان با تلاش برای گشودن روزنه ای در بحران فزاینده،‌ به اعتراض نسبت به آن پرداخته و خواهان پاسخ دولت و تلاش آن برای آزادی شهروند خود گردد. و این در وضعیتی است که دولت حتی جرأت نمی کند کلمه ای پیرامون این خرابکاری و گروگانگیری سپاه بر زبان آورد و به دولت فرانسه که هم چنان در انتظارپاسخ است جوابی در خور بدهد، بجز آن که بگوید ما بی اطلاعیم!

اروپا آشکارا روشن ساخته است که نه می خواهد و نه می تواند به مقابله با تحریم های آمریکا آنگونه که حکومت ایران انتظار دارد به پردازد. از همین رو تلاشش از یکسو نشان دادن در باغ سبز اینستکس به عنوان ایجاد باریکه راه تنفس از یکسو و گشودن باب دپیلماسی مذاکره با آمریکا ( در پوشش های ۴یا ۵+۱) از سوی دیگر است. بهمین دلیل توقعی بیش از آن از دولت های اروپائی به طوراجتناب ناپذیر به معنی دورکردن آن ها از میانه بازی و نزدیک کردن به آمریکا و لاجرم خطر فعال شدن ماشه معکوس برجام خواهد بود. سیاست اصلی دولت ترامپ هم تا کنون اعمال فشارحداکثری و عمدتا اقتصادی بوده است تا رژیم را در موقعیت ضعف و با تحمیل شروط و خواسته های خود به میز مذاکره بکشاند (گرچه نیم نگاهی هم به آشوب و فروپاشی از داخل داشته است). اما در صورتی که حکومت ایران هم چنان دست به ادامه تهاجمات منطقه ای و افزایش غنی سازی بزند، با این گمان که دولت آمریکا در فضای انتخاباتی یک و نیم ساله دست به کاری نخواهد زد  و گویا دولت ترامپ دست روی دست خواهد گذاشت، دچار یک خوش بینی مفرط است. برعکس در هر حالتی دولت ترامپ هیچ گاه در وضعیت ضعف و نادیده گرفتن اقدامات تهاجمی رژیم به استقبال انتخابات نخواهد رفت. او سعی خواهد کرد اگر که از طریق میز مذاکره نشد، با قدرت نمائی موقعیت خویش را مستحکم نشان بدهد. در حقیقت دولت آمریکا و طراحان استراتژیک او از هم اکنون با تقویت آرایش نیروهای نظامی خود در منطقه و تضعیف نیروهای نیابتی ایران (همانطور که درمورد حشدالشعبی به عمل می آورند و یا فشارهایی که روی حزب اله لبنان گذاشته اند …. ) و تلاش برای تشکیل یک ائتلاف نظامی بین المللی و با مشارکت حدودا ۲۰ کشور، و ترکیب محاصره اقتصادی با محاصره نظامی عرصه را بر رژیم ایران تنگ تر کند و چه بسا اگر رژیم به اقدامات ایذائی و عدم ایمن سازی آبراه ها و یا افزایش شتابان غنی سازی مبادرت ورزد به حملات متقابل و سنگین موضعی مبادرت هم به ورزد. در آنصورت این زنجیره واکنش های متقابل خواهد بود که می تواند دامنه و گستره جنگ را تعیین کند. درست است که کنگره آمریکا و افکارعمومی آمریکا با تهاجم و ورود ابتدا به ساکن آمریکا به جنگ مخالف است، اما در وضعیتی که بتوان آن را تدافعی عنوان کرد به هیچ وجه دست رئیس جمهورآمریکا بسته نیست. بهرحال کسی نمی تواند از هم اکنون بدرستی پی آمدها و ابعاد ورود به چنین فازی را تخمین بزند. چرا که نیروی رانش بحران صرفا بر اساس عقلانیت پیش نمی رود و فرایند بحران پویش خویش را دارد.

خامنه ای با وجودی که در گذشته بارها به شدت به مذاکره با آمریکا حمله کرده بوده و آن را حتی حرام خوانده بود، اما در سخنان اخیرخود چیزی پیرامون آن و آن چه که این روزها به عنوان آتش بس موقت و موضوع مذاکره، وسیعا در رسانه ها مطرح شده است نگفت و این در حالی است که روحانی صراحتا گفته است که با مذاکره هیچ مشکلی ندارد حتی همین امروز و همین حالا (البته با در نظرگرفتن گشایش در تحریم ها) و ظریف نیز سخنانی مشابه آن را در نیویورک بر زبان رانده است، آنهم فراتر از موضوع تحریم های اقتصادی که حتی در مورد برنامه های موشکی و… . آیا رژیم ایران این -چه بسا- آخرین شانس را – پیشنهاد آتش بس دو طرفه اروپا و مکرون برای گشودن روزنه ای جهت مذاکره- با طرح خواست های نشدنی و انتظاراتی که حاصلش جز سوق دادن اروپا به سمت کشیدن ماشه برجام و ایجاد اجماع جهانی نخواهد بود، خواهد بست یا آن که رویکرد تهاجمی موردی و موقتی خود را دستمایه ای برای استقبال از آن و در خدمت چانه زنی خود -ولو آن که می دانیم محتوای آن به ناگزیر نوشیدن جام زهر تازه ای خواهد بود- بکار خواهد گرفت؟. آن چه که محرزاست وضعیت ایران بطور واقعی در حالت تهاجمی نیست بنابراین ژست تهاجمی اش با توان واقعی اش خوانائی ندارد و نمی تواند برای مدت طولانی چنین ژستی را به خود بگیرد. این واقعیتی است که خود رژیم بیش از همه به آن واقف است. برای رژیم مسأله مهم و اکنون ایجاد گشایشی در عرصه تحریم های خفقان آور نفتی و مالی است و بقیه تاکتیک ها و رویکردها، ترفندهائی برای تقویت موقعیت ضعف کمابیش مطلق خود در وادی مذاکره است.

خامنه ای: جمهوری اسلامی دزدی دریائی انگلیس خبیث را بی جواب نمی گذارد:
https://www.entekhab.ir/fa/news/489848

یک مقام آمریکائی: ایران احتمالا یک نفتکس اماراتی را توقیف کرده است:
https://www.radiofarda.com/a/f4_us_american_iran_seize_uae_oil_tanker/30058751.html

ترامپ: پیشرفت های زیادی در رابطه با ایران بدست آمده است:
https://www.radiofarda.com/a/f4_trump_iran_progress_no_regime_change/30058862.html

مایک پمپئو: ایران آماده گفت وگو درموردبرنامه موشکی خوداست:
https://ir.voanews.com/a/pompeo-iran/5002842.html

دل پیچه های یک بحران!
«اگر در آمریکا خوشحال نیستید، می توانید بروید. این انتخاب شماست. فقط انتخاب شما».
توئیت های جدید ترامپ علیه چهارنماینده رنگین پوست کنگره آشکارا گام تازه ای است از رویکرد نژادپرستانه و بیگانه هراسی که ترامپ برای امیال خود و بخش محافظه کارتر سرمایه داری و البته بسیج لایه ها و بخش های واپسگرای و کمتر آگاه جامعه امریکا، سوار بر موج آن شده است. از همین رو آن را باید به عنوان بخشی از فعالیت های کمپین انتخاباتی او محسوب هم کرد. شاه سابق ایران زمانی در اوج یکه تازی خود به مخالفانش چیزی شبیه همین سخنان را گفته بود که اگر خوشتان نمی آید از مملکت بروید!

چنین رویکردی قبل از هرچیز به معنای آن است که او باورها و رویکردهای فاشیستی خود را معادل کلیت آمریکا می داند که به معنی گرایشی تمامیت خواهانه و نفی سنگ بنای دموکراسی است. اما از جهات دیگر رفتار او به غایت مضحک و بسی سست و مغایر با واقعیت های موجود جامعه آمریکاست. ضرب المثلی داریم که می گوید از شتر پرسیدند که چرا گردنت کچ است؟ پاسخ داد که کجایم راست است که گردنم راست باشد! در حقیقت شتر شاهکاری است از ترکیب خطوط  کج و معوج! آن چه که بنام ملت آمریکا اتلاق می شود بیش از هر کشور بزرگ دیگری پیوستاری است از مهاجران رنگین کمان. حتی در مورد خود سفیدپوستان…. . خود ترامپ که اکنون هم چون کاسه ای داغ تر از آش هیستری ضدیت با مهاجرین را به دکترین اصلی خود تبدیل کرده است در اصل پدر و مادربزرگش آلمانی بوده و همسرش از جمهوری سابق چک ( و اسلوانی). لاجرم خانواه و فرزندانش کلا دو رگه محسوب می شوند.

نزاع جنوب و شمال حول بردگی و ضدیت با آن در اوان شکل گیری آن چه که ملت آمریکا خوانده می شود، البته از طریق جنگ و پیروزی علیه بردگی به پایان رسید. با این همه پیروزی یک طرف و عقب نشینی طرف دیگر به معنای حل قطعی مناسبات فرهنگی و نژادی و اقتصادی و سیاسی در جامعه آمریکا نبود. اما تا همین جا مهم است که بدانیم جامعه آمریکا فقط معادل ترامپ و عروج امثال وی نیست. جامعه آمریکا آفریقائی تباری مثل باراک اوباما هم داشته است و شکوفائی و دست آوردهای ایالات متحده آمریکا هم مدیون همین همزیستی جوامع مختلف درونی آن بوده است و بر همین اساس آن چه که ترامپ بدست گرفته است تیشه ای است به ریشه بنیاد و هویت وجودی آن که با زرورق «آمریکا را بزرگ می کنیم و آمریکا اول» تزیین شده است.

ولی آن چه که در پشت همه این ماجراها نهفته، آن سرمایه داری بحران زده ای است که فی الواقع هیچ دستاورد تمدنی بشر برایش مفروض و مسلم و ماندگار نیست که لاجرم حفظ و تقویتشان به عهده حمایت فعال جامعه از آنهاست. سرمایه داری برای فراافکنی بحران و نجات خود همواره به گاه بحران ها به زخم ها و شکاف ها و گسست های موجود در بطن جامعه دامن زده و چه بسا آن را در سطوح تازه و انضمامی بازتولید کرده و سوار بر چنین امواجی به فکرنجات خود افتاده است. چنین است که امروزه در قرن بیست و یکم ما شاهد رشد انواع بردگی های نوین و بنیادگرائی ها و سودای بازگشت به دوران دولت ملت ها و بر افراشتن دیوار و کشیدن سیم خاردار و شکل گیری حاشیه نشینی و گتوها…. هستیم. جهانی که در آن گروه گروه مهاجران در امواج بی رحم دریاها غرق می شوند، تراژدی که هیچ تراژدی نویسی قادر به آوردن ابعاد واقعی آن به روی صحنه نیست، و کسی و دولتی هم از این مدعیان حقوق بشر خم به ابرو نمی آورد. در واقع سرمایه جهانی می خواهد برای حرکت بدون مانع سرمایه به همه نقاط جهان و هرجا که کار و بازار و منابع ارزان و رایگان گیرش بیاید بتازد، اما فقط در جاده یک طرفه. و این در حالی است که با رشد به شدت ناموزن و تبعیض آمیز مناطق گوناگون جهان و رساندن سوخت و مهمات به جنگ ها و ایجاد سرزمین های سوخته و بحران محیط زیستی بدون آنکه حاضر به پذیرش پی آمدهای عملکرد خود ازجمله پناهندگی و … باشد.

از جنبه دیگرسرمستی و چماق گردانی و نفس کش طلبیدن یک هیولای بی همتا و بشدت قدرتمند نشان می دهد که تا چه حد توزیع ناموزون و یک جانبه مناسبات قدرت در مقیاس جهانی، فرق نمی کند که این هیولا امروز آمریکا باشد یا فردا چین، برای تداوم آینده تمدن بشری خطرناک است و تا چه حد برای دوره انتقالی و آکنده از بحران، شکل گیری و شکل دادن به جهانی که در آن از یکسو نظم مبتنی بر توزیع متوازن قدرت بین قطب های درونی آن ضرورتی حیاتی است و از سوی دیگر وجود یک قطب جهانی جنبش انترناسیونالیستی هم چون اهرم نیرومند فشاربیرون از سیستم سرمایه داری برای کنترل و مهار این قدرت ها و البته به عنوان پیش شرط و ضامن گذار به جهانی انسانی تر.

واکنش چهارنماینده زن کنگره به ترامپ
http://www.bbc.com/persian/world-48998900?SThisFB

۱۶.۰۷.۲۰۱۹ تقی روزبه

——————————————————

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.