کمیته عمل سازمانده کارگری: هشت نکته پیرامون «سناریوی سوخته» وزارت اطلاعات

پخش مستند امنیتی «طراحی سوخته» سند زنده‌ای است در اثبات شکنجۀ اسماعیل بخشی، علی نجاتی، رهبران کارگری فولاد اهواز و تمامی اعضای دستگیرشدۀ نشریۀ گام و سایر زندانیان این پرونده. شکی نیست که هدف اصلی، اولاً صدور احکام سنگین و ایزوله‌کردن دائمی رهبران کارگری بوده‌ و ثانیاً ایجاد بی‌اعتمادی و هراس نسبت به هرگونه ارتباط و همبستگی کارگران با سایر بخش‌ها و نهایتاً مهیا کردن فضای سرکوب بیشتر جنبش کارگری و فعالین چپ طی ماه‌های آتی. ….

————————————————–

این شرایط خطیر وظایف و ملزومات عملی را در کوتاه مدت برای ما تعریف می‌کند که در این متن کوتاه قصد داریم به چند جنبه از این ملاحظات بپردازیم:

۱- شکنجۀ وحشیانه و اخذ اعترافات اجباری از اسماعیل بخشی و سایرین آخرین حربۀ حکومت برای بی‌اعتبارسازی اعتصاب تاریخی هفت‌تپه-فولاد بود. با این‌حال اسماعیل بخشی با پذیرش خطر جانی و برملا کردن جزئیات شکنجه‌اش نقشۀ حکومت را بهم زد. اسماعیل بسیار بیش از توان و ظرفیت فردی برای جنبش هزینه داده‌ است، از این‌جا به بعد رساندن صدای او و دیگر زندانیان این پرونده به گوش طبقۀ کارگر بین‌المللی و انتقال روایت شکنجه‌ و اعترافات اجباری‌شان بر دوش ما افتاده‌است. هر قدر بر طبل این رسوایی و جنایت بلندتر در سطح بین‌المللی کوبیده شود، مصونیت بیشتری برای فعالین داخل کشور ایجاد خواهد شد.

۲- تا جایی که به کارگران برمی‌گردد؛ خصوصی‌سازی، اختلاس و دزدی و رانتخواری مالکان هفت‌تپه و مماشات و همدستی دستگاه قضایی با اسدبیگی و در عوض شکنجه و پرونده‌سازی برای اسماعیل بخشی و دیگران به‌ خودی خود چنان سند بی‌آبرویی است که با هزار تکنیک و فن سینمایی هم نمی‌توان آن را مخدوش و به توطئۀ آمریکا نسبت داد. بنابراین ج.ا با این مستند فقط خود را مضحکۀ خاص و عام کرد.

ثانیاً اگر طرح مطالباتی همچون «کنترل و نظارت کارگران بر امور کارخانه»، «ادارۀ کارخانه به دست کارگران»، محاکمۀ علنی اختلاسگران و مسئولیت دولت در تأمین هزینه‌های تولید کارخانه و غیره مطالباتی کمونیستی هستند، پس قاعدتاً این کارگران نیستند که باید از کمونیست‌ها بهراسند!

۳- و اما تا جایی که به اپوزیسیون چپ برمی‌گردد، به ضرس قاطع باور داریم که جمهوری اسلامی برای تکمیل پروژۀ امنیتی «طراحی سوخته» روی الف) دعواهای درونی اپوزیسیون چپ و کینه‌توزی‌های شخصی و تسویه‌ حساب‌های فرقه‌گرایانه و ب) فرصت‌طلبی رهبران برخی جریانات اپوزیسیون برای بهره‌برداری از این وضعیت به نفع خود حساب بازکرده‌‌ است و در واقع این دو، مکمل این پروژۀ امنیتی هستند. چیدمان افراد و جریاناتِ مانع‌الجمع در این مستند و انتساب تمامی آنان به یک حزب واحد نیز بخشاً به قصد شعله‌ور کردن همین قِسم دعواهاست. طی همین چند روز اخیر به کرّات دیده شد که افراد معلوم‌الحالی برای دامن زدن به این نوع دعواها بعضاً البته از برخی حقایقِ غیرقابل کتمان حرکت کردند، منتها به قصد رسیدن به نتیجۀ مطلوب خود یعنی به جانِ هم انداختن اپوزیسیون چپ و دادنِ گرا علیه یکدیگر. هیچ چیزی برای ما ضرورتر از پیشه کردن صبر و خویشتن‌داری و حفظ اتحاد در این شرایط نیست.

۴- «متشکل شدن» و «دخالتگری» وظیفۀ ماست. آن دسته فعالین چپ که به آنانی می‌تازند که این «وظیفه» را با جسارت-ولو با هزاران نقص و خامی- انجام داده‌اند، خود باید مورد نقد صریح قرار گیرند. در پی ضربات اخیر و پخش مستند ناگهان کسانی با انگشت اشاره تهدید می‌کنند که «دست از سر جنبش بردارید»! نتیجۀ سیاسی این سخنان دفاع تمام‌قد از «خودانگیختگی»، «انفرادی‌کاری»، «تشکل‌گریزی» و «انفعال» (تحت لوای «استقلال») است! هیچ نتیجه‌ای ارتجاعی‌تر و هیچ مخاطره‌ای حساس‌تر از ترویج این تزها در میان نسل جوان فعالین چپ نیست که چرخیدن در محافل بی‌برنامه و اکتفا به روابط فردی و روزمرگی را به‌عنوان نتیجۀ سیاسی این تجربه در ذهن‌شان فرمول‌بندی کنند و عطای کار جمعی را به لقایش ببخشند.

به زعم ما دفاع از فعالیت متشکل و دخالتگرانه از یکسو و دفاع از فعالین زندانیِ زیر ضرب از سوی دیگر، پیش‌شرط هرگونه نقدی است که بخواهد جنبۀ سازنده داشته باشد.

۵- سوی دیگر نقد بالا به آنانی وارد است که تصور می‌کنند چون «ایدۀ» شورا از کمان جسته، قرار است خودبخود به مقصد برسد. سرنوشت این دو اعتصاب و ضدحمله‌های رنگارنگی که حکومت علیه کارگران این دو شرکت ترتیب داد (قلع و قمع رهبران و مجمع مستقل نمایندگان و عَلَم کردن شورای اسلامی کار و جلب سازشکاران) و وضعیت دشواری که اکنون کارگران این دو شرکت درگیر آنند، نشان می‌دهد که ما هنوز فاصلۀ نجومی از دخالتگری مطلوب در جنبش داریم و برای مبارزه با سرمایه‌داری جمهوری اسلامی هنوز به قدر کافی خود را مجهز نکرده‌ایم. مبارزه برای یک «ایده» نیازمند «استمرار» و «برنامه» و «استراتژی» و «تاکتیک» و «تشکیلات» و در یک کلام «تدارکات مادی» است. این یعنی ضرورت بیرون آمدن از فاز نوستالژی و پرداختن به ارزیابی از شرایط عینی، جبران ضعف‌ها و تدارک برای دورۀ سخت آتی.

۶- به محض بروز کوچکترین نقد سازنده‌ای، برخی بحث خاک‌خوردۀ «خارج‌نشین» و «داخل‌نشین» را جلو می‌اندازند تا از «خارج» بودن عدم صلاحیت یا مجوز بحث را نتیجه بگیرند و از «داخل» بودن چتر مصونیتی برای نقدناپذیری یا مجوز هرگونه برخورد را. حال آنکه مرز میان داخل یا خارجِ گود بودن را، «عمل»، «تجربه» و «موضع سیاسی» افراد مشخص می‌کند. دامن زدن به همین خط‌کشی‌های تصنعی داخل و خارج مهر تأئیدی بر دستمایۀ سرکوب بیش‌تر حکومت است.

۷- به عنوان یک کمیتۀ مخفی، در زمان مناسب درس‌ها و تجارب مربوط به سبک مبارزه‌ای را که به زعم‌مان لازمۀ بی‌چون و چرای فعالیت در شرایط استبدادی است، مجدداً ثبت و مفصلاً ارائه خواهیم کرد. با این‌حال در این شرایط تمرکز بر چنین بحث‌هایی نتیجۀ معکوس می‌دهد. هر نقد دقیقی ملزومات اصولی دارد که در وضعیت کنونی شرایطش مهیا نیست و به معنی توبیخ کسانی برداشت می‌شود که متحمل هزینۀ بازداشت شده‌اند. باید تمایز قائل شد میان فعالین علنی و بعضاً کم‌تجربۀ جوان و جریاناتِ تئوریزه‌کنندۀ سبک کار علنی‌.

۸- وظیفۀ فوری و فوتی ما رساندن صدای اسماعیل به گوش جنبش کارگری بین‌المللی و دفاع از رفقای زندانی نشریۀ گام (و دیگر زندانیان مربوط به این پرونده) تا آزادی کامل آخرین نفرات است. دفاع از این رفقا، دفاع از جسارت نسل جوانی است که در حساس‌ترین وضعیت جنبش وظایف خود را به‌درستی تشخیص داد و جلو آمد و در این خط هزینه داده‌است. در صف کارزار دفاع از این فعالین نباید تفرقه انداخت.

کمیته عمل سازمانده کارگری – ۳۰ دی ۹۷

——————————————————
منبع:
https://ksazmandeh.wordpress.com

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.