رابین کلپ: سرمایه‌داری و رشد تکنولوژی هوش مصنوعی

شیفتگان هوش مصنوعی رؤیای آن را دارند که تأثیر اقتصادی این تکنولوژی‌ها- از قِبَل کاهش قیمت‌ها و بسط تکنولوژی و بهبود کارایی- صرفه‌جوییِ سالانه بین ۱۴ تا ۳۳ تریلیون دلار تا سال ۲۰۲۵ باشد. با این حال به خاطر تضادهای سرمایه‌داری، تکنولوژی‌های هوش مصنوعی نمی‌توانند به شکلی هارمونیک معرفی شوند. سرمایه‌داری هرگز نمی‌تواند روندهای اقتصادی درون خودش را تا به آخر و به شکل کامل نمود بدهد. ….

————————————————

سرمایه‌داری و رشد تکنولوژی هوش مصنوعی

رابین کلپ / ترجمۀ آزاد: آرام نوبخت

هنری کیسینجر، وزیر خارجۀ جنگ‌طلب سابق امریکا و قصاب ویتنام در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ این اواخر در هشداری با چاشنی طنز گفته بود: «ما الآن در بحبوحۀ یک انقلاب تکنیکی فراگیر هستیم که همۀ تبعاتش را نتوانسته‌ایم به طور کامل حساب کنیم. اوج این انقلاب می‌تواند دنیایی در تسخیر ماشین‌ها و داده‌ها و الگوریتم‌ها باشد، دنیایی عاری از هنجارهای اخلاقی یا فلسفی».

توسعۀ هوش مصنوعی، یعنی ماشین‌هایی که نه فقط دستورالعمل‌های ازپیش برنامه‌ریزی‌شده را انجام می‌دهند بلکه قادرند بنا به تجربه و بسته به موقیعت‌های جدید برنامه‌ها و دستورالعمل‌های جدیدِ بیش‌تری را یاد بگیرند، پرسش‌های بنیادینی را برای سرمایه‌داران و جنبش کارگری مطرح می‌کند. برخی مدافعین هوش مصنوعی بر آنند که به زودی الگوریتم‌ها از هوش بشر سبقت خواهند گرفت (این لحظۀ غلبۀ هوش مصنوعی بر هوش انسان را «تکینگی»[۱] می‌خوانند).

اما از منظر سوسیالیست‌ها مادام که این تکنولوژی‌های جدید محدود به حصار تنگ شیوۀ تولید سرمایه‌داری باشند، هیچ چیزِ ماهیتاً انقلابی درباره‌شان وجود ندارد.

در هر یک از برهه‌های تاریخی گذشته هم تکنولوژی‌های جدیدی وجود داشتند، منتها مالکیت‌شان در قبصۀ اقتصادی طبقۀ حاکمِ وقت قرار داشت. ربات‌ها و اشکال پیشرفته‌تر هوش مصنوعی تغییری در استثمار انسان به دست انسان نمی‌دهند و نمی‌توانند تضادهای بنیادی سرمایه‌داری را حل کنند. نیروهای مولد مدت‌ها قبل مرزهای دولت-ملت‌ها را شکستند و فراتر رفتند، اما این فرایند را سرمایه‌داری نمی‌تواند تکمیل کند. بسیاری از هوش‌های مصنوعی اصولاً موجودیت دیجیتالی دارند، اما در سایر موارد کاربردی این هوش در قالب یک ربات که مکمل کار انسان است متجلی می‌شود. در حوزۀ تولید و ساخت کالا نیز ربات‌ها دارند از ماشین‌های صنعتی بالقوه خطرناک و «کودن» به ربات‌های همکار و آگاه به محیط خود یا اصطلاحاً همان «کوبات»[۲] تکامل پیدا می‌کنند. این تکنولوژی همین الآن وسیعاً برای سخنرانی و تشخیص چهره، ترجمۀ زبان، پیشنهاد شخصی موسیقی و فیلم و سایت‌های خرید و غیره در حال استفاده است. سریع‌ترین و دقیق‌ترین محاسبه و پیش‌بینی ممکن برای احتمال یک پیامد خاص، آن دستاورد بنیادینی است که هوش مصنوعی به ارمغان می‌آورد.

ادعا می‌شود که در آینده هوش مصنوعی می‌تواند خودروهای بدون راننده و دستیارهای شخصی هوشمند و شبکه‌های هوشمند انرژی را هدایت کند. با این حال در جامعۀ سرمایه‌داریِ ریاضت‌زدۀ کنونی حتی پُر کردن چالۀ آسفالت هم وظیفه‌ای فرای این نظام است.

خطری برای مشاغل
تا زمانی که سرمایه‌داری پشت فرمان نشسته، معرفی بابرنامه و هماهنگ هوش مصنوعی به نحوی که بتواند باعث ایجاد مشاغل پردرآمد بشود و ضمناً فرصت‌های جدید برای کارگرانِ جایگزین‌شده با ماشین‌ها فراهم کند امکان‌پذیر نیست.

رابرت گوردون، اقتصاددان، پیش‌بینی می‌کند که ۴۷ درصدِ مشاغل امریکا که اکثرشان نیمه‌حرفه‌ای هستند ظرف چند سال آینده ناپدید می‌شوند. یکی از پژوهش‌های مفصل سیتی و دانشگاه آکسفورد [۳] پیش‌بینی می‌کند ۷۷ درصدِ کل مشاغل چین و ۵۷ درصدِ تمام مشاغل «سازمان همکاری و توسعۀ اقتصادی» (گروهی از کشورهای سرمایه‌داری پیشرفته) در خطر اتوماسیون قرار دارند.

مسئولیت مقابله با این نگاهِ «ویران‌شهری» به آینده به دوش تشکل‌ها و احزاب چپ می‌افتد. تشکل‌های کارگری به جای سر خم کردن در برابر «اجتناب‌ناپذیری» این آینده باید برنامه‌ای برای مشاغل تدوین کنند، مثلاً مبارزۀ فوری برای کاهش هفتۀ کاری بدون کاهش دستمزد و تقسیم مشاغل موجود با کارگران بیکار بدون از دست رفتن دستمزد و تعیین حداقل دستمزد واقعی.
این مطالبات باید به مالکیت عمومی بر صنایع مهم تحت کنترل و مدیریت کارگری پیوند بخورند تا بتوانند برنامه‌ریزی سوسیالیستی دمکراتیک را تسهیل کرد. سرمایه‌داران نقداً خودشان در نشست‌های سالانه‌شان در داووسِ سوئیس به این سؤال پرداخته‌اند که چطور باید با کارگرانی که جای خود را به ماشین‌ها داده‌اند و مخاطرات اجتماعی صعود بیکاری گسترده برخورد کنند.

مشاغل سنتاً متعلق به «طبقۀ متوسط» هم تهدید خواهند شد و همان‌طور که کارل مارکس ۱۷۰ سال پیش گفت، تداوم سرمایه‌داری ناگزیر به رشد فلاکت و مسکنت تودۀ مردم منجر می‌شود.

بنابراین سوسیالیست‌ها به جای پذیرش ایدۀ «درآمد پایۀ همگانی»[۴] که خیلی‌ها در طیف چپ لیبرال و تخیلی پیش کشیده‌اند، باید دنبال مبارزه برای دگرگونی سوسیالیستی کامل جامعه باشند؛ در این حالت است که می‌شود از پتانسیل پنهان و خیره‌کنندۀ هوش مصنوعی نهایت بهره را برد.
با انقلاب سوسیالیستی و مالکیت اشتراکی خواهد بود که توزیع محصولات ربات‌ها می‌تواند تحت کنترل باشد و بر مبنای نیازهای هرکس توزیع شود. برعکس اگر جامعه همچنان مالکیت خصوصی بر ربات‌ها را حفظ کند در آن صورت مبارزۀ طبقاتی برای کنترل مازاد هم ضرورتاً ادامه پیدا می‌کند.

از دهۀ ۱۹۵۰ به این طرف استفاده از ربات‌ها به شکل تصاعدی افزایش یافته. یک ربات صنعتی تقریباً ساعتی ۴ پوند هزینه دارد، در حالی که متوسط هزینۀ کار در کل اتحادیۀ اروپا نزدیک به ساعتی ۴۰ پوند و در چین ساعتی ۹ پوند است.

در ژاپن ربات‌های موسوم به «فلفل»[۵] که مخصوص نظارت بر سالمندان هستند در بسیاری از خانه‌های سالمندان استفاده می‌شوند. این ربات‌ها قادر به تکلم همراه با ژست‌های مختلف صحبت و همین طور حرکت مستقل و تشخیص علائم نامساعد بودن حال فرد هستند. ۲۵ درصدِ جمعیت ژاپن اکنون ۶۵ سال یا بیشتر سن دارد و تا سال ۲۰۲۵ تعداد کارگران مراقبت و نگهداری به میزان ۳۸۰ هزار نفر سقوط خواهد کرد.

بریتانیا تا سال ۲۰۳۰ به ۷۰۰ هزار کارگر مراقبت و نگهداریِ اضافی نیاز خواهد شد. ربات‌های «فلفل» در انگلستان هم در حال آزمایش هستند و اخیراً یکی‌شان در مقابل یک کمیتۀ گزینش پارلمان تست شد.

علم رباتیک
چین در حال حاضر بنا به گفتۀ «فدراسیون بین‌المللی رباتیک» بزرگ‌ترین اُپراتور ربات‌های صنعتی به شمار می‌رود.

شرکتی که ۱۵۰۰ سینک ظرفشویی آشپزخانه تولید می‌کند بیش از ۳ میلیون دلار خرج ۹ ربات کرده تا کارهایی را که سابقاً ۱۴۰ کارگر رتق و فتق می‌کردند انجام بدهند. کارفرمای این شرکت می‌گوید: «ماشین‌ها ارزان‌تر، دقیق‌تر و قابل‌اتکاتر از انسان‌ها هستند. تا حالا نشده که ربات‌ها محصولات را خراب تحویل بدهند. من که از جایگزین شدنشان با آدم‌ها در آینده استقبال می‌کنم».
ربات‌ها در کشتارگاه‌ها و قصابی هم استفاده می‌شوند و قادرند که به خاطر داشتن سنسورهای ارزان‌تر و حساس با کاراییِ بسیار بیش‌تری در قیاس با انسان‌ها چربی را از گوشت جدا کنند.
یک کارفرمای دیگری با مباهات می‌گوید: «استفاده از ماشین‌ برای انجام این کار خیلی مقرون به صرفه است، چون می‌توانید ۳ یا ۴ درصد دیگر از گوشت را نجات بدید. این رقم در خط تولید کلی ارزش دارد».

به گفتۀ یکی از تحلیلگران «سیتی»، مدت زمان بازگشت سرمایه برای یک ربات جوشکار در صنعت خودروی چین از ۵.۳ سال به ۱.۳ سال در فاصلۀ ۲۰۱۰ و ۲۰۱۷ رسید.

اگرچه هزینۀ نیروی کار چین یا به عبارتی دستمزد کارگران رو به ‌رشد است، اما از طرف دیگر همزمان مشکلات اجتماعی بسیاری دارند روی هم تلنبار می‌شوند. جایگزینی دائمی و گستردۀ کارگران با ماشین دارد به بروز اعتصابات تند کارگری، زیر سؤال رفتن رژیم و حتی تحرکات انقلابی می‌انجامد.

در جامعۀ طبقاتی، تکنولوژی یک فاکتور خنثی در تولید نیست. اینترنت یک ابزار ارزشمند ارتباطی برای جنبش کارگری است اما می‌تواند برای تضعیف بحث دمکراتیک و اشاعۀ اخبار جعلی هم استفاده بشود. حکومت‌های دست راستی وقتی در آستانۀ مرگ هستند حتی دسترسی به اینترنت را هم قطع کرده‌اند!

تا پیش از بحران مالی ۲۰۰۷ که ماشۀ «رکود بزرگ» را چکاند، استادهای حوزۀ مالیه رجزخوانی می‌کردند که با جادو و جنبل‌شان با الگوریتم‌های پیچیده تقریباً بی هیچ خطری می‌توانند آسمان‌خراش هم روی تار عنکبوت  بنا کنند.
اما خیلی زود فهمیدند که الگوریتم‌های مالی خطاناپذیر نیستند. الآن هم کسانی هستند که مسخِ بازار ارزهای دیجیتالی و متد‌های «شب بخواب، صبح میلیاردر شو» با اتکا به این الگوریتم‌ها شده‌اند. اما این‌ها نیز سرنوشت یکسانی خواهند داشت.

بخش خصوصی در بهترین حالت قادر به معرفی محدود و ناموزون کاربردهای هوش مصنوعی است. تاریخاً دولت بوده که ریسک توسعۀ علم و هوش مصنوعی را متقبل شده؛ مثلاً الگوریتمی که باعث موفقیت گوگل شد به خاطر امتیازی بود که بنیاد ملی علوم امریکا اعطا کرده بود.

یا مثال دیگر اینکه آیفون نمی‌توانست وجود داشته باشد مگر اینکه قبل از آن تکنولوژی‌های عمومی توسعه یافته باشند (مثل اینترنت، جی پی اس، باتری‌های لیتیوم یونی، ریزپردازنده‌ها، صفحۀ مالتی تاچ، کلیک ویل در آیپاد، نمایشگر ال سی دی و غیره)

برنامه‌ریزی
نانوتکنولوژی (تکنولوژی دستکاری مواد در سطح اتمی، مولکولی و فرامولکولی) نیز شاهد ابداعات فنی مهمی است. این صنعت هم نیازمند همکاری و ترکیب شاخه‌های مختلف دانش نظیر فیزیک، شیمی، علم مواد، مهندسی و شبیه‌سازی کامپیوتری است. بنابراین تاکنون عمدتاً دولت‌ها تأمین مالی پژوهش‌های این حوزه را به عهده داشته‌اند.

وضعیت امروز ما بیش‌تر به دهۀ ۱۹۳۰ شباهت دارد تا سال‌های رونق پساجنگ؛ به این معنی که درست همان‌طور که در سال‌های جنگ جلوی تکنولوژی‌های جدید گرفته می‌شد، سرمایه‌داریِ امروز هم دارد دست و پای هوش مصنوعی را می‌بندد.
جان مینارد کینز، اقتصاددان حامی سرمایه‌داری، مدعی بود که کاربرد این تکنولوژی‌ها در دهۀ ۱۹۳۰ می‌توانست حتی هفتۀ کاری را به ۱۹ ساعت کاهش بدهد. با این وجود وقتی رکود اقتصادی مثل ویروس سرایت کرد، سرمایه‌گذاری و تولید هم متوقف شد.
مارکس و انگلس با قانون ماتریالیسم تاریخی توضیح دادند که نیروی محرک پیشرفت، توسعۀ ابزار تولید است؛ یعنی صنعت، علم، تکنولوژی و تکنیک.

توسعۀ نیروهای مولد فرایندی است که در آن نوع بشر بر طبیعت تسلط پیدا می‌کند و می‌تواند به نیروهایی که دنیای پیرامون به ما واگذارده افسار بزند. آن دسته از اشکال هوش مصنوعی که در حال حاضر مهم‌ترین‌شان محسوب می‌شوند، شامل تحولات دگرگون‌کننده‌ای مثل تکنولوژی توالی‌یاب ژن‌ها، موارد در دسترس عموم مثل اینترنت، پیشرفت‌های سودآور نظیر ربات‌های پیشرفته و ایده‌های تحول‌سازی مثل تکنولوژی‌های ذخیرۀ انرژی می‌شوند. کامپیوترهای سه بعدی که فقط در فیلم علمی-تخیلی «پیشتازان فضا» وجود داشت فرصت‌های بی‌حد و حصری ایجاد کرده‌اند.

در حوزۀ درمان نیز از هوش‌ مصنوعی می‌توان برای اسکن چندگانۀ مبتلایان به سرطان استفاده کرد. به این ترتیب پیش از هر جلسۀ درمان می‌توان عملیات اسکن و تصویربرداری و برنامه‌ریزی پرتودرمانی را انجام داد. با کاربرد هوش مصنوعی در پرتودرمانی می‌توان همان جلسه اندازه و شکل تومور را به شکل سه بعدی نشان داد.

شیفتگان هوش مصنوعی رؤیای آن را دارند که تأثیر اقتصادی این تکنولوژی‌ها- از قِبَل کاهش قیمت‌ها و بسط تکنولوژی و بهبود کارایی- صرفه‌جوییِ سالانه بین ۱۴ تا ۳۳ تریلیون دلار تا سال ۲۰۲۵ باشد.
با این حال به خاطر تضادهای سرمایه‌داری، تکنولوژی‌های هوش مصنوعی نمی‌توانند به شکلی هارمونیک معرفی شوند. سرمایه‌داری هرگز نمی‌تواند روندهای اقتصادی درون خودش را تا به آخر و به شکل کامل نمود بدهد.

به بیان مارکسیستی مبارزه برای آیندۀ ما نه بین آرمان‌شهر و ویران‌شهر که بین سرمایه‌داری یا سوسیالیسم خواهد بود.
«انقلاب سوم» واقعی انقلاب سوسیالیستی خواهد بود که از طریق اینترنت اشیا (آی او تی)[۶] می‌تواند در قالب یک شبکۀ جهانی بابرنامۀ درهم‌تنیده همه‌چیز را به همه‌کس وصل کند.
مردم، ماشین‌ها، منابع طبیعی، خطوط تولید، شبکه‌های لجستیک، عادات مصرفی، چرخه‌های بازیافت و عملاً هر جنبۀ دیگری از حیات اقتصادی و اجتماعی می‌توانند از طریق سنسورها و نرم‌افزارها به هم وصل شوند.

قلمروی اختیار
این طرح اجمالی یک جهان سوسیالیستی است، جهانی که در آن بشر دگرگون خواهد شد.

تمام نهادهای سرمایه‌داری از این باور حرکت می‌کنند که نظام سرمایه‌داری دائمی و جاودانه است؛ با این وجود هرج و مرج و بحران اپیدمیک این نظام به انفجارهای اجتماعی منجر می‌شود و از همین خلال است که ما می‌توانیم نیروهای تغییر کامل جامعه را بسازیم.
آیندۀ سیارۀ ما- از مبارزۀ برای ریشه‌کن کردن بیماری و فقر تا محافظت از کرۀ زمین در برابر تغییرات جوّی- مسأله‌ای است که باید با مبارزۀ زنده میان نیروهای طبقاتی حل شود.

به کلام ماندگار لئون تروتسکی، «برای نخستین بار بشر خود را همچون مادۀ خام یا در بهترین حالت یک محصول جسمی و روانی نیم‌ساخته درنظر خواهد گرفت. سوسیالیسم به معنی جهش از قلمروی اجبار به قلمروی اختیار خواهد بود، به این معنی که انسانِ امروز با تمام تضادها و فقدان هارمونی‌اش، راه را به سوی یک نژاد جدید و شادتر خواهد گشود» (در دفاع از انقلاب اکتبر، ۱۹۳۲)

۵ دسامبر ۲۰۱۸
———————————————–
[۱] Singularity

[۲] Cobot

[۳] Citi and Oxford University

[۴]  درآمد پایۀ همگانی (universal basic income)، برنامۀ پرداخت منظم و ثابت مبلغی پول از سوی دولت به کلیۀ شهروندان یا افراد دارای اقامت دائمی در یک کشور یا منطقه است.

[۵] Pepper

[۶]  اینترنت اشیا (internet of things)، به معنی ارتباط و تعامل سنسورها و دستگاه‌ها از طریق شبکۀ اینترنت با یکدیگر و با کاربرانشان است.

———————————————–
منبع: سایت گرایش بلشویک-لنینیست‌های ایران
https://leninist.org

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.