کانون مدافعان حقوق کارگر: ملاحظاتی در باره اعتصابات اخیر کارگران هفت تپه

به جاست که کارگران و نمایندگان واقعی کارگران هفت تپه، با درایت تمام، منافع بلند مدت تمام کارگران هفت تپه را در نظر داشته باشند و بر مبنای آن سیاست های درستی در پیش گیرند. ….

——————————————–

اولین مسئله ای که در دور اخیر مبارزات کارگران هفت تپه بسیار برجسته است، حمایت سراسری و همدلی و همگامی بخش بزرگی از جامعه با این مبارزات است . همدلی و همراهی مردم شوش و هفت تپه وکارگران فولاد اهواز و بخش های مختلف اجتماعی از معلمان و دانشجویان حاکی از ان است که وضعیت جامعه در حال تغییر است. هنگامی که این اعتراضات را با اعتراضات سال ۸۷ همین موسسه مقایسه کنیم در می یابیم که تفاوت شرائط بسیار زیاد است . در اعتراضات آن سالها در حالی که کارگران نزدیک به دو ماه در خیابان ها بودند و بارها جاده اهواز و شوش را بستند، اما بخش های مختلف جامعه کمتر از آن با خبر شده بودند و همبستگی سایر بخش های کارگری و اجتماعی با کارگران نمود کمی داشت .

اگر این اصل را در نظر بگیریم که اعتصابات و اعتراضات کارگری زمانی پیروز و موفقیت آمیز است که همبستگی کارگران و زحمتکشان را ارتقا داده و به سطح بالاتری برساند ، آنگاه می‌توان گفت که اعتصابات و اعتراضات اخیر هفت تپه یکی از موفق ترین اعتراضات در نوع خود در سال های اخیر بوده است .
هر چند این حمایت در مقایسه با حمایت از اعتصاب نفتگران در سال ۱۳۵۷ بسیار محدودتر بود اما در مقایسه با اعتصابات دهه ۸۰ بسیار امیدوار کننده است. در سال ۱۳۵۷ که نفتگران جنوب دست به اعتصابی سراسری برای دو ماه زدند ، سیل کمک های مردمی برای تامین معیشت کارگران آن چنان وسیع بود که کارگران اعتصابی دچار هیچ مضیقه ای نشدند .

شک نیست که در چنین اعتراضات وسیعی جناح های مختلف قدرت و سرمایه هر کدام تلاش می کنند تا از این اوضاع نابسامان استفاده کرده و منافع گروهی و جناحی خود را تامین کنند و خواسته های کارگران را  در جهت منافع خود تغییر مسیر دهند .
در این دور از اعتراضات کارگران هفت تپه، خصوصی سازی به درستی به عنوان دلیل اصلی مشکلات هفت تپه مطرح شد. اما بدیلی که برای آن گذاشته شد، دولتی شدن و یا بازگشت مالکیت هفت تپه به بخش دولتی است. اما به واقع آیا شعار دولتی شدن هفت تپه، شعار مناسبی برای این دوره از اعتصابات هفت تپه است؟ هر چند که پس از اندکی بخش دیگری به این شعار اضافه شد: و آن نظارت کارگری و شورایی بود، که سرفصل جدیدی را در مبارزات باز خواهد کرد، اگر به درستی پیگیری شود.

برای پاسخ به این پرسش، ابتدا باید به سوالات دیگری پاسخ داد:

  • بخش خصوصی با دولتی چه تفاوتی دارد؟
  • مگر ابتدا مالکیت ان دو لتی نبود   که با عدم رسیدگی و مدیریت نامناسب، هفت تپه را به ورشکستگی رساندند تا بهانه ای باشد برای انتقال آن به بخش خصوصی؟
  • آیا این سیاست در رابطه با بقیه واحدهای دولتی خصوصی شده اجرا نشده است؟
  • آیا دولت های مختلف از سالهای ابتدایی دهه هشتاد که سیاستهای تعدیل ساختاری بانک جهانی و  صندوق بین المللی پول را در دستور کار خود داشته و دارند، کمر همت به خصوصی کردن همه ی نهادهایی نکردند که متعلق به مردم است و طبق همان “اصل ۴۴ (که تمام خصوصی سازی ها بر مبنای آن انجام می شود) به امانت در دست دولت سپرده شده بود، از آموزش و پرورش گرفته تا بخش بهداشت و درمان تا تامین اجتماعی و پرورشگاه ها، میراث فرهنگی، شرکت های آب و فاضلاب، برق و مخابرات؟
  • آیا نهادی غیر از این دولتها، روند واگذاری این واحدها را به افراد نزدیک و وابستگان به قدرت را تحت عنوان خصوصی سازی پی نگرفته اند؟
  • آیا  الان هم اگر این واحد تولیدی دوباره به مالکیت دولت درآید، باز همین دولت پس از چندی به بخش خصوصی واگذار نخواهد کرد؟
  • به راستی برای کارگر چه فرقی می‌کند که دولت رسمی او را استثمار کند یا دولت غیر رسمی که همان بخش خصوصی است؟

هنگامی که دولت تنها به فکر سودافرینی است و بخش خصوصی هم به فکر سودافرینی است، کارگران باید از طریق سندیکاها و اتحادیه ها و تشکل‌های مستقل خود، منافع خود را حفظ کنند و راه دیگری جز این نیست .
ورود نهاد های قدرتمندی مانند سپاه یا بنیاد برکت برای استفاده از این بحران در رقابت با جناح رقیب، ارتباطی به کارگران ندارد و وظیفه فعالان کارگری و اجتماعی است تا برای کارگران روشن کنند که در شرائط حاضر و با وجود حاکمیتی که از منافع سرمایه داران دفاع کرده و اساس تولید را بر سودمحوری می‌داند ، تغییر مالکیت از خصوصی به دولتی و یا نهادهای نظامی ، تفاوتی برای کارگران در پی نخواهد داشت.

در این شرائط کارگران تنها به دنبال حق و حقوق خود و داشتن تشکل مستقل برای دفاع از منافع خود هستند و هر کس که مالک و یا کار فرما باشد باید بداند که نمیتواند حقوق کارگران را تضییع کند و تشکل مستقل کارگری باید ناظر بر عملکرد کارفرما باشد .
کارگران باید هوشیارانه، اعتراضات و اعتصابات خود را سازماندهی و مدیریت کنند. طبیعی خواهد بود که سودجویان به هر طریق بخواهند که در میان کارگران رخنه کرده و با ایجاد  تفرقه ونفاق، تخم بدبینی را بین آنان کاشته تا سود خود درو کنند.

در این مرحله از مبارزات، کارگران هفت  تپه با چند مساله حیاتی روبرو هستند:

  • از سویی تنی چند از کارگران در زندانند و بیم جان و سلامت آنان وجود دارد. خواسته آزادی کارگران در بند، یکی از اساسی ترین خواسته های کارگران باید باشد، که ضرورت ادامه اعتصاب را نشان می دهد.
  • از سوی دیگر، زمان نی بری و قلمه زدن نیشکرهاست. اگر این زمان از دست برود، اگر کشت نیشکر پایان یابد، دلیل وجودی کارخانه نیشکر هفت  تپه از بین خواهد رفت. ادامه اعتصاب به شکل قبل، ممکن است این زیان را در پی داشته باشد.
  • از سوی دیگر کارفرمایان به راحتی می توانند میان کارگران بخش های مختلف (کارگران دائمی و کارگران فصلی) تفرقه بیاندازند و بیکاری نی بران را به اعتصاب کارگران نسبت دهند.

در چنین شرایطی، همراهی و همبستگی بیشتر میان  تمام کارگران هفت  تپه بیش از پیش ضروری است.

دولت و کارفرمایان در یک سناریوی از پیش تعیین شده تلاش کردند که پایان اعتصاب وپیروزی خود را در حل مشکل هفت تپه اعلام کنند. در حالی که این پیروزی در این مرحله اغازی برای خواسته های اساسی کارگران که همان پایان استثمار انسان از انسان است. تاریخ پر است از تجربیات مختلف اعتصابات که می توانند آموزنده باشند. شاهد هستیم که در تمامی اعتصابات تاثیر گذار،  کمیته های اعتصاب کارگران، با بررسی  جوانب کاربه نحوی اعتصاب را مدیریت کرده که کارگران کمترین صدمه را خورده و بیشترین دست آورد را به دست آورند.
پس به جاست که کارگران و نمایندگان واقعی کارگران هفت تپه، با درایت تمام، منافع بلند مدت تمام کارگران هفت تپه را در نظر داشته باشند و بر مبنای آن سیاست های درستی در پیش گیرند.

کانون مدافعان حقوق کارگر
http://www.kanoonm.com

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.