محمود طوقی: ایران در بدایت تاریخ، (فصل اول)

نجد ایران مثلثی است که بین دو فرو رفتگی قرار دارد؛خلیج فارس در جنوب و دریای خزر در شمال.در شرق به جلگه حوضه رود سند می رسد و در جنوب غربی به زمین های پست میان رودان محدود می شود. ….

——————————————————

فصل اول
ایران در بدایت تاریخ

نجد یا فلات
نجد ترجمه پلاتو ست بمعنای بلندی بسیار بزرگ و فلات لغتی عربی است بمعنای بیابان فقیر و بی آب و علف. فلات ایران ترجمه ای است غلط و جا افتاده که به آن غلط مصطلح می گویند.

جغرافیای ایران
ایران که فارسی میانه آن Eran از کلمه Arya و Aranam می‎آید به‎معنای آریاها است.
و آرایی‎ها قومی بودند که به زبان هند و اروپایی سخن می‎گفتند قومی که به دو شاخه تقسیم شدند شاخه‎ای در ایران و شاخه‎ای در هند ساکن شدند.

حدود و ثغور
نجد ایران مثلثی است که بین دو فرو رفتگی قرار دارد؛خلیج فارس در جنوب و دریای خزر در شمال.در شرق به جلگه حوضه رود سند می رسد و در جنوب غربی به زمین های پست میان رودان محدود می شود .
نجد ایران در غرب به ارتفاعات ارمنستان و از شرق به منطقه کوه های پامیر متصل می شود ودر نهایت برآمدگی را تشکیل می دهد که جلگه های آسیای داخلی را به فلات های آسیای صغیر  و اروپا متصل می کند .

اهمیت ژئو پلتیک
نجد ایران در در دنیای قدیم چهار راهی بود که بخش های مختلف آسیا را به یکدیگر و به کشور های حوزه دریای مدیترانه و اروپا متصل می کرد. بهمین خاطر در درازنای تاریخ محل عبور  و کشمکش قبایل مختلف بوده است .

شکل گیری نجد ایران
نجد ایران در ۳۰۰ میلیون سال پیش سه پاره بود :
-قسمت مرکزی و شرق آن در نیمکره شمالی بود
-غرب و جنوب غربی اش در نیمکره جنوبی بود
-شمال غربی و آذربایجان بر کناره اقیانوس تتیس بود
حدود ۵۰ تا ۶۰ میلیون سال پیش این سه تیکه بهم پیوستند . و اقیانوس تتیس به دریاچه خزر و ارومیه و سیاه و آرال  تبدیل شد.
نجد ایران در ۶۵.۵ میلیون سال پیش هنوز در زیر آب قرار داشت .این نجد در دوره سوم زمین شناسی در فاز کوه زایی لارمیدا بوجود آمد .نخست مناطق البرز و زاگرس سر از آب بیرون آورند . وسعت دریا ها کمتر شد و دریای باز شمال ایران به در یای بسته خزر و سیاه تبدیل شد .
با بیرون آمدن نجد بزرگ ایران از زیر آب کویر لوت و دشت کویر در یاچه های بزرگی بودند و رطوبت کافی برای تشکیل جنگل ها و مراتع سر سبز در آن منطقه بود .
از حدود ۲۰-۱۵ میلیون سال پیش خشکسالی آغاز شد .در یاچه های دشت کویر و کویر لوت خشک شدند .
عهد باران بین ۱۵-۱۰ هزار سال قبل از میلاد مسیح به پایان رسید و عهد خشک از راه رسید و زمین های خشک سر از آب بیرون آوردند .و زمین برای زندگی انسان ها مناسب شد .
در این دوران ساکنان نجد ایران در حوالی کوه های بختیاری و شمال شرقی شوشتردر سوراخ هایی که در مناطق پر درخت کوه ها حفر کرده بودند و به وسیله شاخه درختان پوشیده می شد زندگی می کردند .
زندگی از طریق شکار می گذشت . و ابزار شکار تبر سنگی و چکش سنگی بود .از ظروف سفالی و استخوانی  استفاده می شد .

وظیفه زنان
در این دوران وظیفه زنان نگهبانی از آتش ،ساختن ظروف سفالی ،جمع آوری ریشه های خوردنی ومیوه های درختان بود.
شناسایی گیاهان و دانه ها انسان را به کشاورز ی رهنمون ساخت.
این دوران دوران نوسنگی است ؛«حجر متاخر»و انسان در غار زندگی می کند .جامعه زن سالار است . بخاطر آن که نقش مسلطی در تولید دارد . و زن قبیله را اداره می کند و به مقام روحانی هم می رسد .ناقل خون قبیله زن است .

نخستین ساکنان دشت
با کوچک شدن در یاچه عظیم مرکزی سواحل آن به مراتع و مرغزار تبدیل شد .و این امر ابتدا جانوران را از کوهستان و بدنبال آن انسان شکارچی را بدشت آورد.این اتفاق ۵۰۰۰ سال قبل از میلاد اتفاق افتاد.سی اَلک کاشان قدیمی ترین محل سکونت انسان های آن روزگار است.ویژگی این دوران
۱- زندگی از طریق شکار ،کشاورزی و اهلی کردن گاو و گوسفند می گذرد
۲-انسان هنوز طرز ساختن خانه را نمی داندو در آلونک ها و شکاف غار ها زندگی می کند .
۳-کوزه گری و سفال سازی کمی پیشرفت کرده است
۴- ابزار؛داس و تبر و چاقو سنگی است
۵-در اواخر دوره نوسنگی مس کشف می شود
۶-آرایش مرد و زن انجام می شود
۷-روی استخوان ها نقاشی می شود
۸-مردگانشان را در کف اتاق ها دفن می کنند تا نزدیک زندگان باشند
۹- با ورود به مرحله تولید و پیدایش مواد اضافی مسئله تجارت و مبادله بوجود می آید .
پایان عصر نو سنگی انعکاسش را در اسطوره خروج از بهشت نشان می دهد.

ایران در هزاره چهارم ق. م.
مرحله دوم تمدن ایران از این زمان آغاز می شود :
۱-خانه ها وسیع و درب دار می شوند
۲-چرخ سفالگری برای ساخت ظروف اختراع می شود
۳-ظروف نقش دار می شود
۴-از فلزات مخصوصاً مس استفاده می شود
۵-سگ و اسب اهلی می شوند
۶-کار زنان در باغ و خانه کار می کنند
۷-وتجارت توسعه می یابد

هزاره سوم پ. م.عهد سوم تمدن
عیلامی ها از کوه هایی که دشت شوش را در بر می گرفت پائین آمدند و در بخش های مهمی از خلیج فارس و بو شهر مسلط شدند.
در کنار امپراطوری عیلام فرمانروایان اَکد در میان رودان را داریم که برای دستیابی به معادن فلزات و مواد ساختمانی مدام به شوش حمله می کردند .
در کوهستان های اطراف عیلام قبایل لولوبی و گوتی ها زندگی می کردند که در پی استقلال خود مبارزه می کردند .
در این دوران ما با تغییراتی مواجه ایم:
۱- آجر مستطیلی به جای آجر بیضی در ساخت خانه ها بکار برده می شود
۲-در دیوار خانه ها پنجره تعبیه می شود
۳-مرز کوچه ها و محلات مشخص می شود
۴-مرده ها هنوز در خانه ها دفن می شوند
۵-وچرخ کوزه گری و آجر پزی اختراع می شود
۶-نقاشی روی سفال ها رئالیستیک می شوند؛مار و پلنگ
زندگی بشر در این سه دوره ۳۰۰۰ سال طول می  کشد .
سیاَلک، قم ، ساوه ری و دامغان زودتر از بقیه مناطق خشک و قابل سکونت  می شوند و این اتفاق در مرحله اول تمدن  می افتد . در حالی که تا پایان دوره دوم همدان و شوش و تخت جمشید قابل سکونت نبودند.

دین
در این دوران باور بر این بود که حیات آفریده یک رب النوع است . این رب النو ع همسری داشت که او نیز رب النوع بود . در آن واحد هم شوهر وهم فرزند اوبود . ازدواج بین برادران و خواهران و از دواج بین مادر و پسر را از این مبدا باید دید.
از نظر سیاسی شورای ریش سفیدان همه کاره بود هنوز اندیشه اعطای قدرت به یک فرد بوجود نیامده بود . بعد ها اندیشه شاه و رئیس بوجود آمد .

هزاره سوم
ما در این هزاره با این تغییرات روبروئیم:
۱-اختراع خط:در شوش در آخرین سده های ۳۰۰۰ سال ق. م.خط عیلامی مقدم رایج بود که نشان می دهد شوش تحت نفوذ تمدن میان رودان است
۲-حانه ها با دقت بیشتری ساخته می شدند ؛دو اجاق برای غذا و نان و یک خمره برای آب
۳- مرده ها را درکف اتاق ها دفن می کنند
۴- لوازم از طلا و لاجورد ساخته می شود
۵- خط نیمه تصویری است .  این خط بر اثر توسعه و فرهنگ عیلامی متعاقب فتوحات سیاسی وارد ایران می شود
۶- در آغاز هزاره سوم میان رودان وارد دوره تاریخی می شود
۷- در این دوران ایران معبری است  برای تهیه سرب از ارمنستان،لاجورد از بدخشان وخود ایران از مس،طلا،قلع ،انواع سنگ و چوب و روغن غنی بود

آریایی‎ها؛مهاجر یا بومی
گفته می شود  قبایل مهاجر آریایی از اوائل هزاره نخست از سمت خاور و آسیای میانه وارد فلات ایران شدند و در ۳ منطقه اسکان یافتند و با ساکنان پیشین که فرمانبردار و مطیع گشته بودند مخلوط شدند:
۱-پارت ها: در شمال شرقی
۲-مادها :درغرب؛ آذریابجان و همدان
۳- پارس ها: در جنوب

دلایل رد این نظریه:
۱-در آریایی بودن کاشی ها و گوتی ها و لولوبی ها جای شکی نیست و اینان در هزاره سوم ساکن ایران بوده اند.
۲-در اوستا بعنوان قدیمترین سند بر ساکن بودن آریایی ها در نجد ایران صحه گذاشته می شود .
۳- در صورت مهاجر بودن آریایی ها بدون شک کار با ساکنان بومی به جنگ می کشید و ساکنین بومی می توانستند به سادگی از همسایه قدرتمند خود آشور کمک بخواهند.
انسان هموساپینس؛انسان اندیشمند حدود ۹۰ تا ۱۰۰ هزار سال پیش از آفریقا خارج شد .نیاکان ما حدود ۲۰ هزار سال پیش در آسیای میانه ساکن  بوده اند و نزدیک به ۱۹ هزار سال پیش در نجد ایران ساکن شده اند .اما نه تمامی آریایی ها.
حدود ۱۰ هزار سال پیش با فرارسیدن عصر یخبندان آن هایی که در آسیای میانه بودند وارد نجد ایران می شوند . این رخداد در فرگرد یکم وندیداد ثبت شده است.
در وندیدا گفته می شود« مردمان ایرانی در ایرانویچ زندگی می کردند، ناگهان آب وهوا دچار دگرگونی شد …پس اهریمن همه تن مرگ بیامد …و زمستان دیو آفریده را بر جهان هستی چیرگی بخشید ».این تغییرات آب و هوایی برابر است با پایان عصر یخبندان حدود ۱۰ هزار سال پیش است .مردم آسیای میانه بسوی جنوب که ایران بود مهاجرت کردند

باورها و عقاید
در هزاره دوم ایرانی ها حکومت های محلی داشتند و کشاورز و دام دار بودند.
این مردم مظاهر آسمانی را می پرستیدند؛خورشید و ماه و اختران.
هرکدام از این خدایان بنا بر تاثیری که بر زندگی انسان داشتند مورد پرستش قرار می گرفتند .میترا (مهر،فروغ خورشید)و وارونه(فلک)مقام نخست را داشتند.
میترا خدای شادی و زندگانی بود و وارونه؛فلک؛خدای تقوی بود که سرنوشت انسان را معین می کردو مرگ دردست اوبود
دو خدا که گرداننده امور جهان و انسان بودند بر فراز آسمان ها بودند :
-اهورا: اهورا خدای اداره کننده امور کلی جهان در روز بود
دیو: خدای اداره کننده امور کلی جهان در شب بود

جنگ خدایان
با شکل گیری روستا ها و جماعت یک جا نشین که به صلح و ثبات نیاز داشتند اهورا مقام بالاتری یافت. و دیو مورد توجه جماعات رمه دار شد . اهورا خدای مهر و صلح و دیو خدای قهر و خشم بود.و رفته رفته در نزد جماعات کشاورز اهورا جایگاه یگانه ای یافت چون با فرم زندگیشان هم خوان بود .
این اتفاق اوائل هزاره دوم اتفاق افتاد. وچون جماعت کشاورز مورد تاخت وتاز جماعت کوچ نشین بودند رفته رفته خدایان آن ها منفور و منفورتر شدند.و چون این تجاوزات در شب صورت می گرفت و شب زمان حمکرانی خدای دیو بر جهان بود جنگ تاریکی با روشنایی و جنگ اهورمزدا با اهریمن از این زمان وارد اندیشه ایرانی شد .

جنگ در زمین
جنگ در زمین بر سر آب و مراتع حاصخیز در این دوران خودرا بصورت جنگ بین خدایان نشان می داد.جماعت کشاورز از اهورمزدا و جماعت شبان و مهاجر از دیو کمک می خواستند.
سرود های ریگ ودا مربوط به این دوره از کشاکش بین بیابان نشین ها و روستا نشینان است . و نفرت ایرانیان از دیو خاطره این جنگ ها در هزاره دوم پ. م است .

تمدن هند
این کشاکش باعث شد بخشی از آریایی ها راه هند را پیش گیرند . و انعکاس جنگ های اینان با اقوام بومی هند در مهابهاراته دیده می شود .
بخشی دیگر روانه آناتولی و شام شدند و تمدن های خیتا و آرمنیاو فنیقیه و پلستین را بوجود آوردند وبخشی دیگر از بالکان گذشتند و تمدن های یونانی را بوجود آوردند .

ایران و آریا
بخشی از اریایی ها که در ازبکستان و تاجیکستان و ترکمنستان و افغانستان و ایران کنونی ساکن بودند ونام نژادی آن ها  «ائیریه»بود که بعد ها اریه و آریا شد.جمع آن ائیریان و ائیران بود که بعد ها تبدیل شدبه ایران .
ایران نام قوم بود نه سرزمین. به سرزمین آن ها « زمین ائیریه ها »گفته می شد . بعد از حمله اعراب ایران نام سرزمین شد و ایرانی نام مردم و قوم شد .

دین ایرانی
در اواخر هزاره دوم تمای خدایان به ایزدان تبدیل شدند که کارگزار آفریدگار جهانند و آفریدگار جهان اهورمزدا نام گرفت .عقیده به روح و زندگی پس از مرگ بعداً وارد اندیشه های ایرانی شد.
فروهر ها (ارواح) پس از مرگ به آسمان می رفتند و همراه بهار به زمین باز می گشتند .

سازمان اجتماعی
شغل مرد م کشاورزی و دامپروری بود و تجمعات روستایی شان «بوم جگت»نامیده می شد .از تجمع روستا ها دهستان بوجود می آمد؛ «دهیاو».که در هر دهیاو چند دهکده بود(ویس)که ساکنانش از یک تبار بودند(تُهمایه).
هر ویس متشکل بود از چند خاندان (مانو) بود
-رئیس روستا:پدر جماعت (ویس پئیتی) بود
-اعضا روستا:پور جماعت (ویس پوهر) نامیده می شدند
-رئیس چند روستا:پدر دهستان (دهیا وپئیتی) نام داشت
-رئیس اتحادیه های روستایی:کاوی نام داشت که معادل امیر بود
گرهما: متولیان امور دینی بودند
اوسیج: مسئول امور قربانی کردن بود
-کرپنها: داوران وقضات بودند
رئیس اتحادیه روستا رهبر سیاسی و مذهبی بود. که بمرور این پست ارثی شد .دهیاوپئیتی رابط روستا با نیروهای تاثیر گذار بر طبیعت بود.

اساطیر

نخستین موجودی که آفریدگار خلق کرد «وهومنه»؛نیک اندیشی بود
بعد آسمان وآب و زمین و گیاهان را ساخت
بعد کیومرث را آفرید ؛گاو مرتن ؛طبیعت میرنده که مثل گیاه از زمین روئید
از جسم مرده گاو مرتن ؛دو موجود نر وماده ،مشی و مشیانه از زمین روئید.
در آغاز بشکل گیاه بودند بعد به هیئت انسان در آمدند.و آفریدگار در آن ها روح دمید؛ نخستین پدرو مادر بشر.
هوشنگ از فرزندان آدم است که نسل ایرانی از اوست. نخستین پادشاه جهان هموست .از کو ه البرز گذشت و دیوان مازندران را شکست داد.
عبور بخشی از اقوام آریایی از راه گرگان به مازندران و جنگ با مهاجران قبلی که آنجا بودند و دیو پرست بودند.
بعدتهمورث است پسر یا برادر هوشنگ. پرستش یزدان و ستایش آذر کار هوشنگ و تهمورث است
بعد جمشید می آید که بر جهان دست می یابد و خودرا شاه می نامد غره می شود فره ایزدی از او می گریزد و اژدهاک بیور اسپ براو پیروز می شود.
بنظر می رسد داستان جمشید مربوط است به دورانی قبل از مهاجرت آریائیان به هند و شکست او از آژدهاک یاد آور تهاجم نیروهای عیلام به این مناطق است.

پیش دادیان
از ان جا که نخستین وضع کنندگان قانون در جهان فریدون و پسران او هستند این سلسله به پیش دادیان معروف است .
بعد نوبت به فریدون می رسدکه بیور اسپ را شکست می دهد و در البرز به بند می کشد .
فریدون ۳ پسر داشت که جهان را بین اینان تقسیم کرد :
-ایران را به ایرج
-توران را به تور
-غرب را به سلم داد
این داستان بیانگر بهم خوردن اتحاد۳ قبایل است . که تور سهم ایرج را نمی پذیرد و جنگ ایران و توران آغاز می شود
با کشته شدن ایرج حکومت به پسرش منوچهر رسید.منوچهر در جنگ با توران شکست خورد و به کوهستان های البرز گریخت و پادشاهی به پسرش نوذر رسید و او نیز در جنگ با توران کشته شد و پسرش زاب پادشاه شد و او نیز در جنگ کشته شد و پسرش گرشاسب آمد که او نیز در جنگ با توران شکست خورد به غاری در کوهستان های البرز پناه برد و به خوابی طولانی فرو رفت .
فریدون سلطه عیلامی ها را برچید اما جانشنان او در ادامه کار شکست خوردندو باز تاب این شکست در اساطیر کشته شدن ۳ پسر فریدون و بخواب رفتن طولانی گرشاسب است .

شاهان پیشدادی
۱-کیومرث ۲-هوشنگ ۳-تهمورث ۴-جمشید ۵-ضحاک۶ -فریدون ۷-ایرج ۸-منوچهر ۹-نوذر۱۰-زو ۱۱-گرشاسب

کیانیان
پادشاهی بعد از گرشاسب به کی قباد می رسد که گفته می شود از نوادگان منوچهر پسر ایرج است .
برای پیروزی در این برهه تاریخ باید بزرگترین قهرمان اساطیری خلق شود و این کسی نیست جز رستم که نامش «روشت تُهمه»است بمعنای تخمه نور که از نوادگان گرشاسب است .
رستم تورانیان را شکست داد و کیقباد را به شاهی نشاند . این پیروزی باز تاب نخستین تلاش ایرانیان برای تشکیل یک اتحادیه سراسری است و پیروزی در جنگ با دشمنان خود است .
بعد از کیقباد پادشاهی به کیکاووس رسد که در جنگ با دیوان اسیر شد و رستم او را از بند دیوان رهانید و بار دیگر کیکاوس فریب دیوان را خورد و فکر پرواز به سرش افتادو سال های بسیار در جنگل های کوهستان های البرز سرگردان بود و بعد پسرش کی خسرو به شاهی رسید که او چون پدر جان بر سر پرواز درآسمان ها گذاشت .
این دوران از اساطیر مصادف است با دومین تلاش ایرانیان برای تشکیل یک اتحادیه سراسری و شکل دهی به یک دولت قدرتمند و فراگیر،که فرجام نهایی آن شکست بود.
بعد از کی خسرو نوبت پادشاهی به لهراسب می رسد که از نوادگان نوذر است . که در باختریه زندگی می کند (تاجیکستان کنونی و شرق افغانستان و غرب ازبکستان).
لهراسب در آبادانی جهان و عدل و داد کوشید . و در کهن سالی پادشاهی را به پسر خود گشتاسب سپرد.در این زمان زردشت ظهور کرد .
گشتاسب دوبرادر بنام های جاماسب و فر شوشتر داشت که در ترویج دین زردشت کوشیدند.
گشتاسب در جنگ با توران شکست خورد . متواری شد و پدرش لهراسب کشته شد .و پادشاهی به اسفندیار رسید . اسفندیار از دو سوی در جنگ بود با تورانیان و سپاهیان کی خسرو . ودر جنگ با کی خسرو کشته شد .و بهمن پسرش به قدرت رسید .

شاهان کیانی
۱-کیقباد ۲ – کی کاوس ۳-کی خسرو۴ -گشتاسب ۵-بهمن۶-همای داراب۷-دارا۸- اسکندر

یک نکته
انسان ها اسطوره ها را خلق می کنندتا گذشته خود را بیاد بیاورند . گذشته ای که در زمانی بوقوع پیوسته است که بشر هنوز به ثبت وقایع نرسیده است . پس نام ها و مکان های واقعی با نام ها و مکان های افسانه ای در هم می آمیزند و رخداده ها شکلی ویژه می گیرند.

خلاصه کنیم
جمشید در هزاره دوم در شرق فلات ایران با ایجاد یک اتحادیه نیرو مند از قبایل تشکیل سلطنت دادو کمی بعد قلمروش را به شمال و غرب گسترش دادو بناچار با همسایه قدرتمند عیلام همسایه شد . وکار به در گیری کشید و در این جدال عیلام پیروز شد و سلطنت نو پای جمشید فرو پاشید . ایرانیان از این نیروی ویرانگر درخاطره قومی شان از اژدهای هزار اسپ یاد می کنند (اژدهاک بیور اسپ). این نفرت ایرانیان را باید در شدت کشتار وویرانی این تهاجم دید .
در روزگار بعد اتحادیه نیرومندی برهبری فریدون بوجود می آیدو بر ضد سلطه عیلام برمی خیزد و با آزاد سازی مناطق، سلطنتی تشکیل می دهد و سعی می کند قلمرو خودرا در شرق گسترش دهد .داستان  جنگ های رستم در زمان کی کاوس یادآور این تلاش هاست .
این تلاش ها تا اوائل هزاره اول ادامه می یابد و در این زمان امپراطوری قدرتمند آشور وارد صحنه تاریخ می شود .

ایران زمین
قبایل ایرانی دربدایت تاریخ

گوتی ها
گوتی ها نخستین قبیله شناخته شده ایرانی هستند که در هزاره سوم پیش از میلاد در غرب؛کردستان کنونی؛ ایران زندگی می کردند. با تمدنی خاص که خدایشان آناهیتا بود و تشکیلات سیاسی و نظامی نیرومندی داشتند.
از معدود سند هایی که می توان رد پای آن ها را در تاریخ دید مربوط است به جنگی میان آن ها و متجاوزین اَکادی در حوالی سال های ۲۲۱..پ م . که در این جنگ گوتی ها موفق می شوند « نارام سن کادی» را بکشند و نیپور پایتخت مقدس سومر را به تصرف خود در آورند.
از سنگ نوشته ای در سده های بعد از شاهان سومری معلوم می شود که گوتی ها نظام بهره کشی مذهبی و برده داری آن ها را بهم زده بودند.بنظر می رسد که گوتی ها نیاکان کُرد های کنونی باشند.
لولوبی ها
قبایل لولوبی ساکن غرب ایران بودند و در کرمانشاه کنونی می زیستند. لولوبی بمعنای احتمالی کوه نشین، نامی است که اَکدی ها به مردم این ناحیه از ایران داده اند.و در پایان هزاره سوم خراج گذار دولت اَکد بوده اند.
در کتیبه ای که از یکی از شاهان لولوبی در در سر پل ذهاب باقی است نشان می دهد که در حوالی ۲۲۰۰ پ.م.لولوبی ها پادشاهی بنام«انوبانی نی »داشته اندکه ۹ امیر شکست خورده در زیر پایش قرار دارند.واین نشان می دهد که درحوالی سال های۲۲۰۰پ.م. اینان در این منطقه حکومتی پادشاهی داشته اند.

قبایل پالا هوتوپی ها
در اسناد عیلامی از پالاهوتوپی ها که مرز های عیلام را مورد تعرض قرار می دادند و  در این منطقه زندگی می کردند نام برده می شود . اینان و لولوبی ها نیاکان لُر های کنونی اند که در هزاره سوم نخستین حکومت های پادشاهی ایرانی را سازمان داده اند.این حکومت های محلی بعد ها توسط کاشی ها که از شمال آمدند برچیده شدند.

قبایل الی پی
در همین منطقه در سده های بعد کشور الی پی بوجود آمد که هم مرز با دولت عیلام بود . اینان نخستین حکومت های ایرانی هستند که ما از خلال اسناد اَکدی و عیلامی به و جود آن ها پی می بریم .

قبایل کاشی
در هزاره سوم پ.م در نواحی قزوین تا کاشان می زیستند. خدای آن ها «سوریاش »بودکه قدیمی ترین خدای آریایی ها بود . یونانی ها به آنها کاسپی می گفتند . و دریای مازندران ،کاسپین از همین نام گرفته شده است .
اینان مدام مورد هجوم پادشاهان بین النهرین بودند.تا این که در اوایل هزاره دوم۱۷۴۱پ.م.گانداش پادشاه کاشی ها به کلدانی ها شکست سختی دادو شهر دینی نیپور را متصرف شد .
در سال ۱۵۹۵پ.م.اقوام آریایی خیتا که در ترکیه کنونی ساکن بودند به میان رودان حمله کردند و سلسله حمورابی را منقرض کردند.
دودهه بعدپادشاه کاشی ملقب به «آگوم دوم»به خیتایی ها حمله کرد و بابل را تسخیر کرد و دولت بزرگ کاشی را تشکیل داد که حدود۴ سده پابرجا بود.
کاشی ها از نظر دینی اهل مدارا بودند و برای خدایانشان معبد و مجسمه نمی ساختند.
در اواخر سده ۱۲ پ.م. با حمله عیلامی ها به میان رودان سلطه کاشی ها در این منطقه از بین رفت.

تمدن عیلام در خوزستان
در سنگ نوشته داریوش از عیلامی ها بنام قوم خوجیه و خوجی یاد می شود و خوجی ها در زمان ساسانیان خوزی و سرزمین شان را خوزستان می گفتند.
خوزی ها آریایی نبودند و از مردمان بومی همین منطقه بودند. در کنار آن ها جماعت آریایی نیز می زیستند.
منطقه انشان و پارسو مانش در قلمرو دولت عیلام بوده است و این می رساند که خوزستان خاص اقوام خوزی نبوده است .در شوشتر هم پالا هوتوپی ها بودند که امیران نیمه خود مختار آریایی آن ها رااداره می کردند.
عیلامی ها مردمی کشاورز و تجارت پیشه بودند و شوش پایتخت آن ها بود .خط آن ها تصویری بود که بعد ها خط میخی را از میان رودان اقتباس کردند. شهر چغازنبیل یکی از مراکز دینی آن ها بود که نشان از هنر معماری آن ها دارد.از نظر صنعت پارچه ولباس در دنیای آن روزگار بی نظیر بودند.
دین شان شبیه مردم میان رودان بود و شاهانشان پیامبر شاه بودند .
خدایانشان خشن و خونریز بود و این ها برای خدایانشان انسان ها را که اسیران بودند قربانی می کردند.از اسباب و اثاثیه که با مردگان دفن شده است می توان فهمید بدنیای بعد از مرگ باور داشته اند .

علت جنگ ها
عیلامی ها بر جاده بازرگانی شرق تسلط داشتندو دولت های میان رودان؛اَکد و سومر و آشور از این جاده سهمی می خواستند.
در سال ۲۲۰۰پ.م.سارگون دوم اَکادی شوش را فتح و عیلام را دست نشانده خود کرد . مدتی بعد عیلامی هااستقلال خودراباز یافتند و منطقه نفوذ خودرا گسترش دادندتا به هیرکانیه ؛گرگان رسیدند.بخشی از میان رودان راهم گرفتند.
دراواخر سده ۱۶پ.م نفوذ عیلام به میانرودان توسط کاشی ها که بابل را گرفته بودند محدود شد .
در سال ۱۱۷۵«شوتروک نا هونته»پادشاه عیلام کاشی ها را شکست داد و بابل را از آن خود کرد. معابد بابل را ویران کرد و مجسمه مردوخ و دیگر خدایان بابلی را به شوش بردو به خدای بزرگ عیلام تقدیم کرد.

یک نکته
در این روزگاران پادشاهان ،پیامبر- شاه و یا شاه -خدایندو جنگ ها همگی صبغه مذهبی دارند ،جهاد و گسترش دین خدایی که مدعی جهانگیر شدن است . در واقع برای ایجاد یک امپراطوری مذهب در خدمت این توسعه طلبی قرار می گیرد تا توجیه گر جنگی باشد که جنگی امپریالیستی و استعماری است .حتی در روزگاری که کوروش بابل را فتح می کند،این مردوخ خدای بابل است که کوروش را فرا می خواند تا نبونید را از قدرت براند و مردوخ به معبد خود باز گردد.

بر آمدن آشور
در حوالی سال های ۱۱۴۰پ.م.«نبو خد نصر اول»بعنوان رهبر بابلی ها برخاست وعیلامی ها را از بابل راند به شوش رفت و مردوخ خدایشان را به بابل باز گرداند.و در غرب آشور با عیلام همسایه شد
افول عیلام
این همسایگی و رقابت برای توسعه امپراطوری بزودی بایدوارد عرصه عملی می شد و کار به جنگ و جدال می کشید .عیلام در سال ۶۹۰ پ.م. به کمک شورش بابل بر علیه آشور رفت و در این جنگ «سنحاریب »پادشاه آشور پیروز شد و شوش را تسخیر کرد و شاهی را در آنجا گمارد .
با مرگ سنحاریب «تب هومبان»در شوش به قدرت رسید . و در جنگ آشور بنی پال با برادرش جانب برادرش را گرفت. شکست خورد و شوش بار دیگر به شاهی دست نشانده آشور سپرده شد .
در سال ۶۴۰ پ.م.در شورشی دیگر عیلام جانب برادر آشور بنی پال را گرفت . و این بار هم عیلام شکست خورد . شوش در آتش سوخت و گورستان های عیلام توسط سپاهیان پیروز شخم زده شد و دولت عیلام برای همیشه از صحنه تاریخ پاک شد .

قبایل اندراپاتیان و آترو پاتیان
اندرا و آترو  هردو از ایزد های آریایی بودندوپاتیکان هم بمعنای پرستنده است ؛پرستنده گان اندرا و آذر.
اینان حکومت های محلی بودند که در هزاره اول پ.م. در آذربایجان زندگی می کردند.نام کشورشان «مان نا»بودکه از غرب با اورا اتور (ارمنیه)و در جنوب باآشور همسایه بودند.آذربایجان از سپیده دم تاریخ محل زندگی ایرانیان آریایی بوده است .
شاهان ماننایی بزودی تحت قیمومت پادشاهان قدرتمند آشور قرار گرفتند.
در سال۷۱۶پ.م. ایران زو در گذشت و پسرش آزا در ماننا به قدرت رسید.امیران محلی بر او شوریدند و با کشتن او و به قدرت رسیدن بغ داته ماننا از زیر یوغ آشور بیرون آمد .
پسر آزا از سارگون دوم کمک خواست و سارگون به ماننا لشکر کشید و همه را بکشت .
ماننایی ها تمدنی غنی داشتند بعد ها مغان آذربایجان از همین جا برخاستندو هنگام تشکیل دولت ماد با حفظ سلطنت خود مختارشان یکی از ۶ قبیله ای بودند که به اتحادیه ماد پیوستند.

مغ ها و زردشت
از ان جا که ماننایی ها با سواد بودند و تمدن پیشرفته تری نسبت به ماد ها داشتند و نخستین کسانی بودند که قادر بودند متن اوستا را تلاوت کنند به متولیان دین زردشت تبدیل شدند و حتی مدعی شدند زردشت در منطقه آن ها بدنیا آمده است وعلت آن که یونانی ها از دین زردشت بعنوان دین مغان و از زردشت بعنوان مغ یاد می کنند متولی بودن مغان آذربایجان نسبت به قرائت و گسترش دین زردشت بوده است .

برگرفته از تاریخ مختصر؛ دفتر اول: از آغاز تا پایان ساسانیان

——————————————————-
منابع:
۱- تاریخ ایران -امیر حسین خنجی
۲- تاریخ ایران ترجمه کریم کشاورز -ن . و. پیگلوسکایا.…
۳- تاریخ عیلام:پیرآمیه
۴- هرودوت -تاریخ هرودوت
۵- تاریخ ماد -دیاکونف
۶- م. موله- ایران باستان:م. م.له
۷-ایران از آغاز تا اسلام  -رومن گیرشمن ترجمه محمد معین
۸–دانشنامه کاشان: جهانشاه درخشانی
۹-مروج الذهب  :مسعودی ترجمه ابوالقاسم پاینده

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.