“آیا خودمدیریتی دموکراتیک و شورایی در ایران امکانپذیر است؟”، متن سخنرانی بهرام رحمانی، در جلسه کپنهاک، ۱۶ یونی ۲۰۱۸
یک ویژهگی مهم و برجستگی کنفدرالیسم دموکراتیک با مناسبات شورایی این است که بیان شکلهای هویتی نه از قبیل هویتهای ملی، جنسیتی، نژادی و مذهبی، بلکه بهواسطه شوراها و نمایندگان اجرایی آن بهشیوه دمکراتیک و انسانی و برابریطلبانه تضمین میشود و از شکلگیری کانونهای خصمانه سیاسی و نابرابر ثروت و قدرت در کنار هم ممانعت بهعمل میآورد. ….
———————————————————-
دوستان عزیز، من هم به نوبه خودم به همه شما خوشآمد میگویم. از رفقای کانون اندیشه تشکر می کنم که مرا هم به این جلسه دعوت کردند. همچنین از رفیق فرهاد بشارت سپاسگزارم که در اینجا، بحث تئوریک همه جانبهای را در رابطه با آینده اقتصاد ایران ارائه داد. همانطور که قبلا نیز در آفیش این جلسه آمده است بحث من در اینجا این است که »آیا خودمدیریتی دموکراتیک و شورایی در ایران امکانپذیر است؟«
من بهعنوان یکی از »همآهنگکنندگان پلاتفرم دموکراتیک جنبشها و خلقهای ایران«، در مقدمه عرض کنم که این پلاتفرم با توجه به شرایط اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی سراسر ایران اعلام موجودیت کرده است. یعنی برای ما، هم جنبش کارگری، جنبش زنان، جنبش دانشجویی حائز اهمیت است و هم حق و حقوق خلقهای سراسر ایران و رهایی آنها از این همه تبعیض و سرکوب در دهههای طولانی در جامعه ایران. به علاوه این پلاتفرم، خود را حامی همه اقشار محروم و ستمدیده جامعه میداند.
تلاش ایدئولوژیک و سیاسی کنونی دولتهای جهان، همزمان در خدمت سرمایهداری و انباشت سرمایه و انباشت قدرت سیاسی است. دستگاه دولتی پیش از آنکه بر خلاف ادعاهایش توان نمایندگی تمامی طبقات و اقشار جامعه را داشته باشد، با تمام ارگانهای اجرایی، قضایی، مقننه، آموزشی، امنیتی، ارتش و پلیس و همه و همه حامی و حافظ منافع طبقاتی سیستم سرمایهداری است. در این بین، دولت کلیه شهروندان را موظف میکند که بهحاکمیت و قوانین آن، یعنی بهمناسبات ناعادلانه و بیرحمانه سرمایهداری احترام بگذارند و اگر کسی دست از پا خطا کند با سرکوب، تبعید، ترور، زندان، شکنجه و اعدام و… سر و کار خواهد داشت.
پرسش بزرگ این است که چرا باید انسان آگاه قرن بیست و یکم و در اوج ارتباطات و آگاهی عمومی، به یک نیروی مافوق جامعه به نام دولت تن در دهد؟
پرسش دیگر این است که در چنین زمانه پیچیدهای و در اوج جهانیسازی سرمایهداری و اوج بربریست دولتهای سرمایهداری، »کنفدرالیسم دموکراتیک« با روابط و مناسبات شورایی و دموکراسی مستقیم میتواند جامعه را مدیریت کند؟ آیا در جامعه ایران، چنین سیاستی میتواند جایی برای پیشرفت و رشد خود پیدا کند؟
جواب این سئوالات و سئوالاتی از این قبیل، بهطور ساده این است که چرا ترامپ، مرکل، اردوغان، خامنهای، شیوخ کشورهای عربی، نتان یاهو و غیره میتوانند دولت خود را به وجود آورند و کل جامعه را مدیریت کنند اما اکثریت شهروندان آگاه جامعه نمیتوانند جامعه خود را مدیریت کنند؟ در صورتی که این دولتها در بهترین حالت نماینده اقلیتی از سرمایهداران و صاحبان صنایع جوامع خود هستند و منافع آنها را در مقابل اکثریت شهروندان جامعه مدنظر دارند. هرچند که فریبکارانه خود را نماینده همه شهروندان معرفی میکنند.
فلسفه دولت – ملت در سدههای طولانی، آنچنان از سوی طرفداران دولت – ملت تبلیغ و ترویج و بازتولید شده است که نه تنها بسیاری از شهروندان، حتی بسیاری از احزاب سوسیالیست و کمونیست نیز دولتگرا هستند. همین دولتگرایی به نوعی به جنگ قدرت نیز بین نیروهای راست و چپ جامعه شده تبدیل است.
فراموش نکنیم که برخی وقایع تاریخی اثبات کردهاند آن نیروهایی که به نام ارزشهای دموکراتیک شورایی فعالیت خود را آغاز کردهاند، هنگامی که به سوی راه و روشهای دولتی رفتهاند، با شکست مواجه شدهاند. یعنی اهداف و برنامه و سیاستهای آنها، با روحیه جمعی سازگار نبوده است از اینرو، همواره دچار تشتت و بحران شده و شکست خوردهاند. این نکته بسیار مهمی است که اکنون بیش از گذشته میبایست مورد توجه قرار گیرد.
همه دولتهای جهانی و منطقهای در تاریخ و امروز، در حفظ قدرت و حکومت خود چه جنایتهایی علیه بشریت مرتکب نشدهاند. نمونه آشنای آن برای ما، حاکمیت چهل ساله حکومت اسلامی است. این حکومت برای حفظ حاکمیت خود، به هر جنایتی متوسل شده است.
هر انسان آگاهی میداند که دولتها تاکنونی جهان، چه چپ و چه راست و چه سوسیالیسم موجود و چین به اصطلاح کمونیست امروز، همگی به فکر حفظ منافع خود و قدرتشان بودهاند و در این راستا، توسط پلیس و ارتش و نیروهای مخفی و علنی امنیتی خود، هرگونه اعتراض بر حق و عادلانه معترضین و حتی منتقدین خود را شدید سرکوب کردهاند. بنابراین، دولت در تاریخ بشر، ابزار سرکوب حاکمان بوده است. بنابراین، امروز نیز نمی شود انقلاب کرد و از دل انقلاب دولتی به وجود آورد که حافظ منافع کل جامعه باشد. چنین چیزی در تاریخ دیده نشده و پس از این نیز دیده نخواهد شد. پس باید به فکر راه چارهای برای اداره جامعه افتاد.
در عین حال، هر سیاستی که زیربنای ایدئولوژیکی و سیاسی و اجتماعی پدیده دولت -ملت را زیر سئوال ببرد هم از دید حاکمان و همه از دید محکومانی که به فکر دولت خودیشان هستند، دشمن محسوب میگردد.
اتقاقا ما با این شناخت از تاریخ جهان دیروزی و امروزیمان و شناخت پدیده دولت – ملت، آن را شدیدا زیر سئوال بردهایم و یک آلترناتیو نوین و به غایت انسانی و کم درد را در مقابل جامعه ایران قرار دادهایم و آن هم مدل کنفدرالیسم دموکراتیک است.
ساختار و فلسفه کلی و عمومی الگوی کنفدرالیسم دموکراتیک، از پایین بهبالا، براساس رویکرد انقلابی متفکر سوسیالیست آزادیخواه آمریکایی موری بوکچین است، کسی که با پویایی مشارکتی نیرومندی بهاندیشه کمونالیسم(مرام اشتراکی) و دموکراسی رادیکال شکل داد. رفیق عبدالله اوجالان، متاثر از اندیشههای بوکچین بود و این اندیشهها را با شرایط منطقه تطبیق داد.
بوکچین، بهویژه در کتاب »اکولوژی آزادی«، بهتفصیل توضیح میدهد که جامعه سلسلهمراتبی چهطور پدیدار شد و بسط یافت، چه مقاومتهایی در طول تاریخ در مقابل آن صورت گرفته است، و چگونه میتوان از شر آن خلاص شد. او لازمه خلاصی از این سیستمهای سلسلهمراتبی را برپایی جوامع اکولوژیک دموکراتیک میداند.
بوکچین بر این عقیده بود که برای شکلگیری این قلمروهای دموکراتیک، دولت- ملتهای موجود باید کنار گذاشته شوند و قدرتشان بهشهروندان در این مجامع تفویض شود. چون چنین مجامعی در ابعاد محلی عمل میکنند، برای اینکه بتوانند در قلمرو جغرافیایی وسیعتر کارایی داشته باشند، باید در قالب کنفدراسیون بهیکدیگر بپیوندند. این ایده بهخودیخود ایدهای انقلابی است. بوکچین مسیر انقلاب را همینگونه ترسیم میکرد.
در واقع مدل کمونالیسم و اعتقاد عمیق به توانایی انسانها برای در کنار هم زیستن منبع الهام دموکراتیک جدیدی در روژآوا پدید آورده است.
به این ترتیب، عبدالله اوجالان که حدود ۱۹ سال است در زندان امرالی زندانی ست، تلاش کرده بنیادهای سیستمی را پیریزی کند که خودگرانی یا خودمدیریتی دموکراتیک نامیده میشود. جدا از هر نامی که بر آن گذاشته شده این سیستم همان سیستم شورایی و مجالس مردمی است که مردم از پایین و مستقیما و بدون در نظر گرفتن ملیت، جنسیت و باورهای سیاسی و مذهبی در مجامع عمومی خود، قوانین مورد نیاز جامعهشان را وضع میکنند و خودشان هم پیش میبرند. در واقع در این سیستم دولت وجود ندارد و نمایندگانی که بهردههای بالای ارگانهای مردمی انتخاب میشوند مجری اهداف و سیاستهای شوراها و انجمنها و اتحادیههاییاند که مردم در مجامع عمومی خود تدوین و تدقیق کردهاند.
دستیابی بهخودگردانی دموکراتیک که بعد سیاسیِ ملت دموکراتیک است از مهمترین اصول است. ارگان تصمیمگیری آن کنگره خلق است که ارگانی دموکراتیک و بهپیشاهنگی طبقات مردمی است، برخلاف سیستمهای پارلمانی در دولت-ملتها که در کنترل طبقه فرادست و عناصر بورژوا است. بالاترین سطح عمومیِ نمایندگی جامعه دموکراتیک را نهاد ریاست کل کنفدرالیسم تشکیل میدهد و از طریق انتخابات عمومی تعیین میشود. همچنین احزاب سیاسی در این سیستم دولتمحور نیستند و مطالبات اجتماعی بنیاد کار آنها است. این احزاب جامعه را آگاهی میبخشند، سازماندهی میکنند و آن را مدام در برابر دولت تقویت میکنند. دموکراسی در تمام موارد فوق بهشیوه دموکراسی مستقیم اعمال می شود.
بنابراین، هم استثمار شدید نیروی کار و هم تبعیض و ستم ملی در ایران، واقعیتهای غیرقابل انکاری هستند. هر چند که گرایشات راست تلاش میکنند از یکسو، وجود ستم ملی در ایران و سرکوب مداوم خلقهای ایران را انکار کنند و از سوی دیگر، برخی گرایشات چپ نیز به جای ارائه راه حل جدی، همواره شعار »حق تعیین سرنوشت تا سر حد جدایی و تشکیل دولت مستقل خودی« را تکرار میکنند و یا جنبشهای حقطلب و آزادیخواه مناطق غیرفارس نشین ایران را دو دستی به گرایشات ناسیونالیستی واگذار کردهاند. رشد گرایشات ناسیونالیستی در ایران، محصول سرکوب مداوم خلقهای ایران توسط حکومتهای مرکزی دستکم در صد سال اخیر است. بنابراین، پلاتفرم جنبشها و خلقهای ایران، یک سازمان و حزب جدید در میان دهها سازمان و حزب چپ و سوسیالیست نیست، بلکه با هویت و اهداف و سیاستهای مستقل خود، نه به شکل سنتی سانترالیسم دمکراتیک احزاب چپ، بلکه به شکل شبکهای و شورایی فعالت دارد. ما تاکنون در جهت شناسایی اهداف و سیاستهایمان، چندین کنفرانس برگزار کرده، دهها گفتگوی رادیو و تلویزیونی انجام دادهایم. نشریه کمون، ارگان پلاتفرم دموکراتیک جنبشها و خلقهای ایران، هر دو هفته منتشر میشود و تاکنون ۷ شماره آن منتشر شده است. همچنین ما با انتشار بیانیهها و اطلاعیههایی بر علیه حکومت اسلامی ایران، از اعتراضات کارگران، زنان، دانشجویان و خلقهای ایران حمایت و پشتیبانی میکنیم. به علاوه به زودی سایت رسمی پلاتفرم فعالیت خود را به زبانهای انگلیسی، کردی، ترکی و فارسی آغاز خواهد کرد. در واقع ما فعالیتهایمان را همزمان در دو عرصه نظری و عملی پیش میبریم.
بیشترین تلاش ما معطوف به داخل ایران است. خطاب عمده ما در جامعه ایران، به جنبشها و خلقها، به خصوص نیروهای جوان است.
ما یک جامعه دمکراتیک و شورایی بدون »دولت – ملت« را تبلیغ و ترویج میکنیم و هر جا هم امکان دارد به شکلگیری شوراها و مجالس عمومی و دیگر نهادهای دموکراتیک فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کمک میکنیم.
در خارج کشور هم تلاش میکنیم شوراهای هماهنگی در کشورها و شهرها مختلف به وجود آوریم. نهایتا تا اواخر امسال و یا در ماههای آینده سال ۲۰۱۹، کنگره پلاتفرم را برگزار کنیم. به علاوه، ما اعلام کردهایم که حاضریم با همه نیروهای ضدکاپیتالیست، برابریطلب، آنارشیست، سوسیالیست و کمونیست علیه حکومت اسلامی ایران با هدف سرنگونی کلیت آن همکاری کنیم.
عضویت در پلاتفرم به افراد محدود نبوده و سازمانها و احزاب چپ و آزادیخواه و نهادهای دمکراتیک علاقه مند نیز میتوانند عضو آن شوند. همانطور که گفتم فعالیت ما شبکهای و شورایی است و از عضویت افراد و نهادها و سازمانها و احزاب ضدسرمایهداری که گرایشات مختلفی از فعالین جنبشهای اجتماعی، محیط زیست، فمینیسم، سندیکالیسم، آنارشیسم، سوسیالیسم تا کمونیستها را در برمیگیرد.
روشن است که برای ساختن یک جامعه واقعا آزاد، دموکراتیک و رهایی از استثمار و بردگی مزدی، اتحاد و مبارزه مشترک همه این نیروهایی که اشاره کردم امری ضروری است.
بهطور کلی، ما از دو مرحله متفاوت گذار خواهیم کرد: ۱- سرنگونی حکومت اسلامی ایران. ۲- دوران نوین پسا حکومت اسلامی. مرحله کنونی که مرحله سرنگونی کلیت حکومت اسلامی ایران است همانطور که اشاره شد ما در این دوره آمادهایم با همه نیروهای چپ و برابریطلب و آزادیخواه و انقلابی همکاری کنیم و هیچ مانعی نه در مقابل خود نمیبینیم و نه شرطی و مانعی در مقابل دوستان خود قرار میدهیم. علاوه بر این، ما در این مرحله، خودمدیریتی دموکراتیک شورایی را نیز تبلیغ و ترویج میکنیم.
مرحله دوم، پس از سرنگونی حکومت اسلامی است که در این دوره نیز ما در مقابل سیاستهای دولتگرا و ملتگرا، همچنان بر تاسیس کنفدرالیسم دموکراتیک با رد محکم دولت – ملت، تاکید خواهیم کرد.
در زندگی و فعالیت کمونال، با وجود تفاوتها، تاکید ما بر وحدتطلبی و همبستگی و زندگی طبیعی است. اساسا یک وجه مهم جوهر یک جامعه دمکراتیک، غلبه بر کدورتها، مناقشهها و کمشکشهای تاریخی بین خلقهای مختلف ایران و حتی منطقه و جهان است.
شرط ساختن یک جامعه واقعا دموکراتیک و سوسیالیستی، برخورداری از یک ریشه مشترک متکی بر صنف، ملیت، جنسیت، رنگ و یا پیوند خونی نیست، بلکه مورد اساسی اجین شدن رابطه انسان با طبیعت و جامعه است.
مدل کنفدرالیسم دموکراتیک و یا خودمدیریتی دموکراتیک شورایی، تلاش میکند روحیه همبستگی و فعالیت جمعی برابریطلبانه را در جامعه رشد و رواج دهد. جنبش ما جهت چارهیابی مسائل سیاسی – اجتماعی برای پسا حکومت اسلامی، تاسیس کنفدرالیسم دموکراتیک در سراسر جامعه ایران را مبنا قرار داده است. از اینرو، تلاش ما بر این است که توجه جنبشها و خلقهای ایران را به این مدل سیاسی جلب کنیم.
ما بر تاسیس شوراها، آکادمیها، کمونها، مجالس خلق، تعاونیها و سازماندهی دفاع عمومی تاکید داریم. چرا که برای پایان دادن به خودبیگانگی انسانها در جامعه، باید زمینه فعالیت مشترک آنها را فراهم کرد. افق و چشم انداز روشن و ملموسی در برابر جامعه قرار داد. برای مثال، اگر قرار است در آینده، دولت و ملت خودی ساخته شود با این اهداف و جهت گیریهایی که ما اشاره کردیم مغایر است. اما اگر قرار است جامعه پس از حکومت اسلامی از فلسفه »دولت – ملت« خودی عبور کند باید راهحل و اهداف اداره جامعه را در همه زمینههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، دفاع عمومی، دیپلماسی و غیره شفافیت بخشد. به این دلیل نیز موضوع سازنده و شکلدهی به ذهنیت حیات اجتماعی، باید بهدور از هرگونه تفکر دولتگرایی و ملیگرایی باشد. بدون فعالیت و تلاش کافی در این خصوص، عبور از مسائل و موانع و برپایی یک جامعه دموکراتیک سخت و دشوار است.
جوهر کنفدرالیسم دموکراتیک، این است که راه و روش آزاد اندیشیدن، آزادشدن و آزادزیستن را به جامعه نشان دهد. در این چارچوب نیز متحول ساختن سازمانیابی و شخصیتی شهروندان، از بنیادیترین اهداف فعالیتهای ماست. بدون این تحولات سازمانی و ذهنی مهم، ساختن جامعه آزاد و خودمدیر، و همچنین ایفای نقش در این راستا ممکن نیست.
ضرورت دارد که گرایشات جدی دموکراتیک و سوسیالیستی و انقلابی، برای ارتقا سطح مشارکت و زندگی کمونالیسم و جمعی در روند ساختن یک جامعه واقعا آزاد و خودگردان، تمام سعی و کوشش خود را به کار گیرند. به عبارتی دیگر، ارتقا آگاهی و شخصیت دادن به شهروندان در سطوح بالایی نیاز دارد که در مبارزه تاریخی برای آزادی و رهایی از بردگی پیش روی ما قرار دارد.
منظور از کنفدرالیسم دموکراتیک، کنفدرالیسم جامعه است. یعنی کنفدرالیسم، به معنای مردم آزاد است. مردم آزاد نیز به معنای ساختار جامعهای است که خارج از محدوده دولت قرار گرفته است.
در کنفدرالیسم دموکراتیک، دموکراسی مستقیم است نه دموکراسی رایج و نیابتی موجود در جامعه سرمایهداری. به علاوه این کنفدرالیسم، نه توسط دولت، بلکه توسط مردم آزادیخواه و برابریطلب مخالف هرگونه تبعیض و نابرابری ملی، جنسی و کاپیتالیستی ساخته میشود. نیروهایی که به تاسیس جامعه کنفدرال مبادرت میورزند، در واقع پایههای مدیریت خویش را در مبارزه پیگیر با ستم ملی و استثمار مستحکم میکنند.
در این اندیشه، شهروندان در هر مکانی، سازمانهای متعدد خود را به وجود میآورند و این سازمانها نیز از طریق کنفدرالیسم دموکراتیک خود را به یکدیگر مرتبط میسازند. کنفدرالیسم دموکراتیک به معنای سیستم سازمانهای اجتماعی است. موسسات اجتماعی میتوانند در کنفدرالیسم دموکراتیک جای گرفته و به بیان مطالبات خود بپردازند.
این نوع از ارتباطات، آزادی را در خود و در جامعه بازتولید میکند. ارتباطات وسیع انسانی و برابر و داوطلبانه را در بطن خویش میپروراند. دموکراسی مستقیم خارج از محدوده دولت را در جامعه رشد میدهد.
در کنفدرالیسم دموکراتیک، تمامی اقشار جامعه، یعنی زنان، جوانان، کارگران و حتی اقلیتهای ملی و مذهبی نیز با تفاوتهای اجتماعیشان دخالت مستقیم دارند. این جامعه نه به رقابت و تجزیه درونی، بلکه به اتحاد و همبستگی میاندیشد. در این راه، شرط اساسی زندگی اجتماعی و حفظ حرمت و موجودیت انسان در فضای آزاد، برابر و دموکراتیک است. اجزای کنفدرالیسم دموکراتیک، به مثابه بخش یا جزئی از جامعه طبیعی دارای جایگاه و احترام خود هستند. اجزای جامعهای که نه به صورت سلسلهمراتب کاپیتالیستی، بلکه به موازات هم و در کنار یکدیگر و دست در دست هم حرکت میکنند. یعنی انسانها بر اساس موازین آزاد و برابر و آگاهانه با یکدیگر متحد میشوند.
در کنفدرالیسم دموکراتیک هر جزء، بخش و سازمان ابتکار عمل مستقیم دارد. برای اینکه این اجزا بتوانند ساختار جامعهای نیرومند را بنا نهند، بایستی همه اجزاء و عناصر آن متحد گردند. برای اینکه متحد شوند نیز به همآهنگی نیاز دارند.
شوراها، مجالس مردمی، کمیتهها، واحدها و سازمانهای مختلف ابتکار عمل خود را دارند. ما این سیستم را در هر شرایطی، در مقابل جامعه قرار میدهیم و آن را تعطیل نمیکنیم.
در تاریخ دیدهایم که کارگران و خلقهای محروم و اقشار ستمدیده با جانفشانیهای زیادی با انقلاب خود سیستم دولت را سرنگون کردهاند، اما نهایت دولت دیگری را به قدرت رساندهاند. این چرخه تاکنون همچنان از سوی نیروهای ضدسرمایهداری و سوسیالیست و کمونیست و انقلابیون تکرار شده است.
پلاتفرم دموکراتیک جنبشها و خلقهای ایران، به این دلیل تاسیس شده است که از قدرتطلبیها، کشمکشها و رقابتها و آسیب دیدن اتحاد و همبستگی طبقاتی و انسانی جلوگیری کند. باید فضایی به وجود آورد تا افراد و نهادها و نیروهای آزادیخواه و برابریطلب و عدالتجو مجال بروز خلاقیتها و استعدادهایشان را پیدا کنند؛ همه به فکر خروج از وضع موجود باشند؛ همه به آفرینش بپردازند، همه از آزادی اندیشه و قلم و تشکل برخوردار گردند تا بر این اساس، انرژی نیروهای اجتماعی بهطوری آزاد شود که امکان رشد و گسترش کافی داشته باشند. انسانها، باید ارگانها و نهادهای دلخواه خود را به وجود آورند و میدان عمل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آزادانه ای پیدا کنند. چنین انسانهایی هرگز زیر بار زور و قدرت نمیروند و خواهان دخالت مستقیم در مدیریت و اداره جامعه خویش میشوند.
در مدل سیاسی کنفدرال، علاقه تودهها به سیاست و سایر امور جامعه، افزایش مییابد و به خودبیگانگی و سیاستگریزی پایان داده میشود. از اینرو، کنفدرالیسم دموکراتیک سیستمی است که راه را برای مشارکت عموم جامعه هموار میسازد. کنفدرالیسم دموکراتیک، مستقیما جامعه و فرد را تشویق میکند که تمام ظرفیتها و پتانسیل خود را در رفع مشکلات جامعه به کار اندازند. بدین صورت، محیطی ثمربخش و پرنشاط برای سیاست و سازماندهی ایجاد میکند.
هر واحدی که در سازماندهی کمونالیسم جای میگیرد استقلال خود را داراست. چرا که مستقیما مسئول سازماندهی مناطق خود است. هر واحد، سازماندهی خود را در میان کارگران، زنان، جوانان، اندیشهورزان و دیگر اقشار اجتماعی دارد.
زنان و جوانان و دیگر بخشهای اجتماعی با سازماندهی خود میتوانند این واحدها را به قدرت بسیار تاثیرگذاری ارتقا دهند. این واحدها، نقش دموکراتیزهکردن جامعه را ایفا کرده و نیز دموکراسی را غنی کرده، تعمیق داده و همه بخشها را سازماندهی میکند.
پرواضح است که بدون مشارکت عمومی و در جامعهای از خود بیگانه دموکراسی، آزادی و سوسیالیسم تحقق نمییابد.
اساسا یک وجه مهم هر انقلابی، تغییری است که در وضعیت اجتماعی زنان ایجاد میکند. احتمالا یکی از دقیقترین معیارهای سنجش مترقی بودن یک جنبش و یک نماد دموکراتیک بودن یک انقلاب، رشد آگاهی اجتماعی زنان و تغییر شرایط زیستی آنان بهسوی بهترشدن است.
اینکه زنان، بهطور عملی دوشادوش مردان در فرایند انقلابی شرکت کنند، البته در جای خود نمود رشد دموکراتیک آن جنبش مفروض است، اما مسئله اصلی که تعیینکننده ماهیت برابری جنسیتی هر انقلابی است، عموما بهپس از پیروزی جنبش مربوط میشود.
اینکه آیا پس از پیروزی نیز، زنان همچنان نقش برجسته فرضی خود در فرایند انقلاب را حفظ میکنند و یا در عوض همانند دیگر گروههای فرودست اجتماعی گوناگون که نقشی سرنوشتساز در فرایند انقلاب داشتهاند، بهطور سیستماتیک از دستیابی بهموقعیتهای قدرت محروم میشوند.
برخلاف دیگر جنبشهایی که پس از دستیابی بهقدرت، جایگاه پیشین زنان مبارز را از آنان دریغ میکنند، در مدل سیاسی و اجتماعی کنفدرال، زنان در قدرت سیاسی بهطور واقعی هم قبل و هم پس از انقلاب سهیم هستند.
بنا براین، در کنفدرالیسم دموکراتیک، زنان از جایگاه مهمی برخوردارند. در این مدل سیاسی، زن و مرد دوش به دوش هم حرکت میکنند و در همه عرصههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دفاع عمومی از جایگاه یکسان و برابری برخوردارند. در طول تاریخ بشر، همیشه مبارزه و مقاومت زن ادامه داشته و دارد. زن برای آفریدن زندگی اجتماعی، برای تامین زندگی و مبارزه با شرایط سخت، رنجها و سرکوبهای زیادی را متحمل شده است. از اینرو، تاسیس و تثبیت یک جامعه نوین، باید از جامعه مردسالار کاپیتالیستی عبور کند تا به یک جامعه آزاد و برابر برسد.
بایستی کنفدرالیسم متکی بر آزادی، برابری و عدالت اجتماعی باشد نه صرفا یک و یا چند حزب قدرت را بگیرند و شهروندان را وادار کنند از دولت آنها تبعیت کنند. ما تاریخا در مدل حکومتی شوروی سابق و یوگسلاوی سابق، شاهد اعمال قدرت از بالا بودیم و نه از پایین. چنانچه دیدیم پس از فروپاشی این دو مدل، چگونه گرایشات ناسیونالیستی و مذهبی به جان مردم افتادند. بنابراین، ستم ملی در ایران یک واقعیت آشکار است اما رفع ستم ملی در این کشور، نه در نگرش حق تعیین سرنوشت تا سر حد جدایی، بلکه در نگرش زندگی مسالمتآمیز خلقهای مختلف در کنار هم و در ساختن یک جامعه کنفدرالیسم دموکراتیک است که همه خلقها سرنوشت خویش را مستقیما به دست خویش رقم میزنند و آزادی و برابری و دوستی و همبستگی نه تنها در میان خلقهای ایران، بلکه خلقهای منطقه منطقه و جهان را به ارمغان میآورند.
در کنفدرالیسم دمکراتیک، محیط زیست جایگاه خاصی دارد. یعنی در این مدل انسان و طبیعیت با همدیگر اجین میشوند و اجازه نمیدهند محیط شان آلوده شود. امروز مسئله محیط زیس در ایران، نه یک مسئله لوکس، بلکه یک مسئله دردآور و فلاکتبار و تکاندهنده است. چرا که فقط در پایتخت نمایندگان خدا، هر سال حدود چهار هزار انسان به دلیل آلودگی هوا، جان خود را از دست میدهند. اکنون ریزگردها در خوزستان و سیستان وبلوچستان فاجعه بار و غیرقابل تحمل شده است.
دریاچهها و تالابها، یکی پس از دیگری خشک میشوند و جنگلها نابود میگردند. اکنون در بسیاری از شهرها و مناطق مختلف ایران، کمآبی به یک معضل بزرگ انسانی تبدیل شده است و در بعضی مناطق به درگیری منجر شده و یا جیرهبندی آب و آوردن آب با تانکر از نقط دیگر به مرحله اجر درآمده است.
خشک شدن دریاچه نمک ارومیه، تنها خشک شدن یک دریاچه نیست که در جای خود دردناک است اما خشک شدن این دریاچه، کوهی از نمک را بر جای میگذارد که با وزیدن هر باد و باران و طوفانی به مناطق دیگر میرود و باعث خشک شدن مراتع و باغها میشود و بیماریهای پوستی و چشمی به وجود میآورد. این مسئله جان و زندگی حدود ۲۵ تا ۳۵ میلیون انسان و همچنین میلیونها موجود زنده دیگر را تهدید میکند. گفته میشود تاکنون بیش از ۶۰ درصد دریاچه ارومیه خشک شده و عامل اصلی آن نیز حکومت اسلامی است. دهها سد در اطراف این دریاچه ساخته شده و آب آنها مانند سابق به این دریاچه نمیریزد. از وسط دریا جادهای بین ارومیه و تبریز کشیده شده است که از هر طرف بخشی از دریاچه را با شن و سنگ پر کرده اند و این مسئله مانع جزر و مد طبیعی دریاچه شده است. بنابراین مسئله زیست محیطی در ایران، یک مسئله سیاسی و امنیتی شده است و فعالین این عرصه در زندان ها هستند و حتی اخیرا یک کارشناس دانشگاهی آن را نیز در زندان زیر شکنجه کشتند. از این رو، اهمیت ویژه به مسئله محیط زیست در سیستم کنفدرالیسم دموکراتیک یک امر حاشیه ای نیست، بلکه یک امر مرکزی و مهم است.
اقتصاد در کنفدارلیسم دموکراتیک چه وضعی پیدا خواهد کرد؟ اصولا اقتصاد بر چه مبنایی سازماندهی خواهد شد؟ مسئله مزدبگیران چه شکلی پیدا خواهد کرد؟ آیا رابطه اقتصادی کماکان با جهان سرمایهداری چگونه تنظیم خواهد شد؟ و…
چنانچه در سطح محلی، شوراهایی که کنترل تولید و توزیع در مراکز تولید و اداره جامعه را برعهده گرفتهاند و بهشیوهای خودگردان محلات را اداره میکنند اگر در سطح سراسری و ارتباطات بینالمللی با سرمایه و جهان بیرون خود را تنظیم نکند چه بسا مسیر آن منحرف خواهد شد.
اقتصاد کمونال همانند سیاست آن در مقابل اقتصاد کاپیتالیستی قرار دارد و این اقتصاد نباید مبتی بر کسب سود و کار مزدی باشد. تولید هم باید بر مبنای نیازها جامعه صورت گیرد نه برای انباشت سرمایه. در این سیستم اقتصاد همگانی است. یعنی همه از حق و حقوق اقتصادی و سیاسی و اجتماعی یکسانی برخوردارند و مازاد اقتصادی نیز به توسعه خدمات عمومی و نیازهای جامعه به ویژه آموزش و پرورش و درمان و بهداشت اختصاص داده میشود که رایگان هستند.
در واقع رسیدن بهخودگردانی اقتصادی مبتنی بر صنعت اکولوژیک و اقتصاد کمونی محوریت دارد. اقتصاد و صنعت و توسعه باید همسو با محیط زیست باشند. سیستم مالی و بازاری در این سیستم بر کسب پول از طریق پول مبتنی نیست، بلکه در پی بازدهی اقتصادی است و تلاش برای تحقق شعار »کار کردن آزاد است« بهجای تصور کار بهمثابه عمل شاق و بیگاری. بر این اساس، »حفظ خاک و جنگلکاری… مقدسترین نوع کار است.«
دفاع در این سیستم مبتنی است بر سیستم خوددفاعی. بر این اساس کلیه امور امنیتی داخلی و دفاع ملی مشترکی که در برابر خارج صورت میگیرد، باید توسط خود جامعه سازماندهی شوند، چرا که یک جامعه متحد و متشکل و آگاه میتواند بهبهترین وجهی امنیت داخلی و خارجیاش را برقرار سازد و بهمناسبترین شکلی نیازهای آن را برآورده سازد.
کنفدرالیسم دموکراتیک از دیپلماسی بهمثابه ابزار صلح و برقراری روابط مفید و دوستانه با خلقهای همسایه و اجتماعات خویشاوند بهره میگیرد و همچنین برای بر سازماندهی اجتماعات مشترک میپردازد.
در پایان و در جمعبندی بگویم که طبق نظریات آخرین دستاوردهای علمی و آگاهی بشر، بهخصوص علوم اجتماعی، تمامی مشکلاتی که انسان درگیر چارهیابی آن است، با هم مرتبط هستند. امروز از بسیاری لحاظ، علم دیالکتیک سعی بر آن دارد مرزهای تعیین شده را سپری کند و به منشا آن برسد. گامهای زیادی نیز برداشته شدهاند که حائز اهمیت هستند. دیگر معضل کارگران فقط با نابرابری صنفی و جامعه طبقاتی ارزیابی نمیشود. دیگر کارخانهها همچون تنها علت اصلی مشکلات اکولوژیک پنداشته نمیشوند. ما در جامعه کنونی ایران، میلیونها بیکار و میلیونها زن خانهدار داریم که هیچگونه درآمدی ندارند. دیگر بر این واقفیم که حاکمیت سوسیالیستی حزبی و سوسیالیسم موجود و با اتکا به تجارب شوروی سابق و چین به اصطلاح کمونیست امروز، به معنی تحقق سوسیالیسم علمی و راستین نیست. دیگر آشکار شده که اقتصاد فقط بخشی از زندگی اجتماعی است و تعیین کننده هر چیزی نیست. بنابراین، ما موظفیم دوباره جهانمان را تفسیر کنیم. دوباره خودمان را سازماندهی کنیم. ما در قرن بیست و یکم، وظیفه داریم جهان و همه پدیدههایش را با دیدگاهی نو و با اتکا به آخرین دستاوردهای علمی و آگاهی بشر ارزیابی کنیم. امروز باید خوشبینی تدریجی و قطرهچکانی اصلاحات در ایران را کنار گذاشت و به فکر سازماندهی انقلاب بود. نهایتا امروز باید تصورات و تخیلات خودمحوری بینی، فرقهگرایی، کیش شخصیت و رقابتهای کاذب سازمانی و شخصیتی را کنار گذاشت و با پیرامون خود به بحث و گفتگو نشست.
تا آنجا که به پلاتفرم دموکراتیک جنبشها و خلقهای ایران برمیگردد این پلاتفرم… مستقل است و به هیچ نیرویی وابسته نیست. این پلاتفرم و نیروهای آن، خود را رقیب هیچ سازمان و حزبی نمیداند. سیاستها و اهداف این پلاتفرم… جدی است و حرف تازه برای گفتن دارد. این پلاتفرم… علیه هرگونه تبعیض و ستم و نابرابری و علیه کاپیتالیسم است. این پلاتفرم…، آمادگی دارد که حتی با منتقدان خود گفتگو کند و از نیروهایی که خواهان پیوستن فردی و جمعی و سازمانی به پلاتفرم هستند استقبال میکند. نهایت این پلاتفرم، برای ساختن جامعه نوینی مبارزه میکند که در آن همه شهروندان بدون توجه به جنسیت، ملیت، رنگ، اختلافات سیاسی و مذهبی، دور هم جمع میشوند و در جهت تاسیس و تثبیت یک جامعه دموکراتیک، آزاد و برابر بحث و گفتگو و تصمیمگیری میکنند و خودشان نیز مستقیما مجری تصمیمات مجامع عمومی خود میشوند.
در حقیقت اگر پروژه کنفدرالیسم دموکراتیک در پروسه ساختن زیربنای فکری و عملی خود، باید بهطور جدی به مسئله طبقاتی کارگران، زنان، خلقهای ایران و مسئله زیست محیطی توجه کند و دست بهریشه مناسبات سرمایهداری ببرد. در غیر این صورت آسیبپذیر خواهد شد. بهخصوص باید توجه کنیم که دشمنان زیادی در سطح منطقه و جهان خواهان نابودی این الگو در روژآوا هستند.
یک ویژهگی مهم و برجستگی کنفدرالیسم دموکراتیک با مناسبات شورایی این است که بیان شکلهای هویتی نه از قبیل هویتهای ملی، جنسیتی، نژادی و مذهبی، بلکه بهواسطه شوراها و نمایندگان اجرایی آن بهشیوه دمکراتیک و انسانی و برابریطلبانه تضمین میشود و از شکلگیری کانونهای خصمانه سیاسی و نابرابر ثروت و قدرت در کنار هم ممانعت بهعمل میآورد.
اهداف و رئوس راهکارهای پلاتفرم دموکراتیک جنبشها و خلقهای ایران، فرم عضویت و همچنین نشریه کمون در اینجا در مقابل شماست. به خصوص کتاب انقلاب روژآوا که ترجمه فارسی آن تازه منتشر شده است و تحلیل همهجانبه اهداف و سیاستهای پایهای و همچنین نقاط ضعف و قوت سیستم کنفدرالیسم روژآوا از زبان فعالین آن بیان شده است. کتابی ارزشمند و گرانبها و یک مانیفست تاریخی است که خواندن آن برای هر فعال سیاسی و اجتماعی مفید و آموزنده است. امیدوارم مورد استقبال شما عزیزان قرار گیرند.
در این میان، ما ادعایی نداریم که سیاستهای ما بیعیب و نقص است از اینرو، از هر انتقاد سازنده و رفیقانه و صمیمانه به شدت استقبال میکنیم.
ما موظفیم در میان بیگانگی امروز، به سوی جهان دیگری حرکت کنیم. ما باید حامل آن پیام و فرهنگ جهانشمول انسانی باشیم که انسانها همدیگر و طبیعتشان را دوست دارند. زمان و حوصله شنیدن صدای همدیگر را دارند. آگاهند که چگونه خلاقیتهای مشترکشان را شکوفا سازند. ما باید از انقلابات و جنبشها و تحولات گذشته و حال، برای تغییر و تحولات امروزی جهان بیاموزیم و تجربه کسب کنیم. به تغییر جهان همانند تغییر فصلها باور داشته باشیم و همواره به بهار آزادی، نوید لغو کار مزدی و بردگی، به برابری زن و مرد، به رعایت حقوق کودکان، به احترام بازنشستگان، به گلستان آزادی زبانهای مادری، مذاهب، و در یک کلام به جامعه خودمدیریت دموکراتیک شورایی و سوسیالیستی و نهایتا به یک جامعه بیطبقه شهروندان آزاد بیندیشیم!
ممنونم که حوصله کردید و به سخنان من گوش دادید. منتظر بحثها و نظریات شما عزیزان و سئوالاتتان هستم.
——————-
* این مطلب در دو شماره نشریه کمون در شماره ۱۰، ۱۵ یولی و در شماره ۱۱، ۳۱ یولی منتشر شده است.
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.