کمیته عمل سازمانده کارگری: “خرمشهر: گلوله به جای آب…”

تنها دو روز از اعتراضات ساکنین خرمشهر به وضعیت اسف‌بار آب نگذشته، که دیروز در سومین دور اعتراضات حکومت شبانه سرکوب خونینی را علیه معترضین رقم زد. سرکوبی که به درستی نشان می‌دهد اقتدار شکنندۀ این رژیم تا چه حد مرعوب خشم معترضینی است که با دست خالی به خیابان‌ها آمده‌اند تا حق‌شان را بگیرند. ….

خصلت انفجاری اعتراضات در خوزستان که عصارۀ تمام محرومیت‌ها و تبعیض‌ها را یکجا باهم دارد، اعتراضات چد ده نفره‌ای را که از سه روز پیش جلوی ادارات آب و فاضلاب و فرمانداری خرمشهر و آبادان شروع شده بود، بدل به اعتراضات خیابانی تهاجمی و همه‌گیر کرد.

سال‌هاست که خرمشهر و آبادان از حقوق ابتدایی مثل هوا و آب سالم محروم بوده‌اند، اما اکنون شوری و گل‌آلودگی آب در این گرمای طاقت‌فرسا دیگر به حدی رسیده که نه فقط دستگاه‌های تصفیه خانگی را از کار می‌اندازد که حتی برای کمترین شستشوهای معمولی هم غیرقابل استفاده شده‌است. این یعنی زندگی صدها هزار نفر از ساکنین این شهرها با یک چشم برهم زدن به پیش از زمان لوله‌کشی آب برگشته است! مسمومیت آبی و راهی بیمارستان شدنِ بیش از صد نفر از اهالی رامهرمز در روزهای اخیر هم به خوبی شدت بحران آب در خوزستان را نشان می‌دهد.

در چهل سال گذشته خرمشهر زیر آتش هر دو جبهۀ جنگ خارجی و سرکوب شدید داخلی کمر راست نکرده‌است. از فردای انقلاب بعد از کشتار خونینی که  ج.ا علیه مخالفینش در سال ۵۸ در این شهر ترتیب داد (چهارشنبۀ سیاه خرمشهر)، خفه کردن صداهای معترض برایش راحت‌تر شد. اما همۀ اینها بدون یک جنگ خانمان‌سوز و طولانی که فرصت نهایی را برای «تصفیه» مخالفین و تثبیت این نظام فراهم کند ممکن نبود و خرمشهر در اول صف قربانیان این جنگ انداخته شد. بلافاصله بعد از اتمام جنگ هم آجری از پروژه‌های عمرانی سهم این شهر نشد، در عوض آنچه بود، ارقام عظیم رد و بدل شده بر روی کاغذ و ساختمان‌های ستادی بود که پول‌ها را از زمین خوزستان می‌کَندند و به جیب وابستگان خودشان واگذار میکردند.

سرمایه‌داری ج.ا چنان حدی از تبعیض‌ و فقر و فلاکت و نابرابری را در خوزستان برپا کرد که ساکنین چنان بر زمین افتاده شوند که هرگونه خیزشی حالا حالاها در آن ممکن نشود.  محرومیت از امکانات حداقلی (مثل آب و هوای سالم) فقط نوک کوه یخ است.

موزۀ جنگی به بزرگی یک شهر

قریب به چهل سال بعد از کشتاری که جمهوری اسلامی در خرمشهر با سرکردگی عناصر فاسدی مثل محمد جهان‌آرا ترتیب داد، اینست تصویر این روزهای خرمشهر:
بیکاری و فقر؛ رو آوردن بسیاری از جوانان خرمشهری زیر فشار «بیکاری» و نیافتن مجالی برای «مبارزۀ سیاسی»، به«مواد مخدر» که مثل نقل و نبات ارزان و در دسترس است؛  وضعیت فاجعه‌بار محیطِ زیست؛ تبعیض‌های قرون‌وسطایی علیه اکثریت عرب‌ (که فقط کمترینش بازماندن هزاران کودک عرب از تحصیل به دلیل نداشتن حق آموزش به زبان مادری است)؛ ساختمان‌های نیمه‌خرابه‌ای که بعد از گذشت سه دهه از جنگ همچنان به عمد دست نخورده باقی مانده‌اند تا موزۀ «جنگی» برای توریست‌های حکومتی (تحت عنوان «راهیان نور») باشند. تابلوهای ۱۱۳ سبزرنگ وزارت اطلاعات که مثل قارچ یکی در میان در خیابان و بازار و جاده عَلَم شده‌اند و مشوق مردم به جاسوسی علیه یکدیگرند؛ وفور پایگاه‌های بسیج و سپاه (به جای مراکز شغلی) که با سوء‌استفاده از فقر و محرومیت،  فقرای ندار را در قالب بسیج و سپاه برای سرکوب و جاسوسی علیه هرگونه صدای اعتراضی به کار می‌گیرند و در آن سوی قضیه رواج قارچ‌گونۀ خیریه‌های حکومتی‌ای که در عوض چپاول سیستماتیک منابع استان، صدقه‌ای را در کاسۀ فقرا و بیکاران می‌گذارند تا برای «حداقل‌ترین‌ها» مثل پول آب آشامیدنی هم وابسته به آن‌ها شوند.

آتش اعتراض به این همه محرومیت و تبعیض اینک در خرمشهر زبانه کشیده است. دیشب حکومت برای سرکوب این آتشی که از آن رعشه بر تنش افتاده سنگ تمام گذاشت و با به آتش کشیدن اماکن عمومی (مثل موزه و..) خوراک صدا و سیما را برای دامن زدن به تبلیغات «تجزیه‌هراسی» فراهم کرده‌است؛ تابویی که مانع از آن بشود اعتراضات آبی در مناطق محرومی مثل خرمشهر هم صدای رسانه‌ای پیدا کنند!

ارتقای اعتراضات پراکنده
در چند ماه اخیر، کمتر هفته‌ای بوده‌است که اعتراضات انفجاری در این یا آن گوشۀ کشور بالا نزند. به دلیل خصلت عموماً خودجوش، پراکنده و سازماندهی‌نشدۀ این اعتراضات، حکومت بلافاصله با گسیل چندبرابری نیروهای انتظامی و نظامی این اعتراضات را سرکوب می‌کند. تا آنکه روز دیگر، اعتراضات دوباره در جای دیگر زبانه بزند. تظاهرات خیابانی هرچند اعتماد به نفس زیادی به معترضین تزریق می‌کند اما مردم برای مدت طولانی نمی‌توانند در خیابان باقی بمانند و صرفاً با «رشادت» و «فداکاری» جلوی سرکوب خیابانی را بگیرند. بنابراین شکل مبارزه هم در این مرحله نیازمند ارتقا است. واقعیت اینست که اینک بیش از هر زمان دیگری وقت آنست که اعتراضات به سطح بالاتر انتقال یابد: یعنی اعتصاب عمومی.

چرا اعتصاب عمومی؟
اعتصاب عمومی مرزبندی تصنعی معمول بین مطالبات صنفی و سیاسی را از بین می‌برد. کارگران و جوانانی که شاید تا قبل از این هرگز آگاهی یا سابقه و تجربۀ مبارزۀ متشکل و جمعی و طبقاتی و سیاسی نداشته‌اند به مبارزه می‌پیوندند. معترضین در پروسۀ مبارزه برای تغییر، خود نیز تغییر می‌کنند. بسیاری از پیش‌داوری‌ها خاصه نسبت به زنان و اقلیت‌های قومی و مذهبی در مبارزۀ متحدانۀ سراسری از میان می‌روند. قدرت واقعی کارگران به خودشان اثبات می‌شود و می‌فهمند که چه‌کسی ارباب واقعی است. و در همین پروسۀ اعتصاب سراسری است که پرچم مطالبات سایر محرومین را هم بلند میکنند، با ضربه زدن به بخش‌های مهم تولید و توزیع، توان اقتصادی و توان سرکوب رژیم تحلیل می‌رود.

اعتصابی که یک صدم قدرت آن را در قدرت اعتصاب سراسری کامیون‌داران و اختلال در سیستم حمل و نقل و تأثیرات فوری‌اش دیدیم، اعتصابی که اگر به بخش‌های کارگری سرایت کند، حکومت را از پا می‌اندازد و سپس با رهبری درست می‌توان آن را به عنوان اهرم نه فقط سرنگونی بلکه انقلاب اجتماعی به کار گرفت.

ظرفیت پاگیری اعتصاب منطقه‌ای در خوزستان
خوزستان در طول چند ماه گذشته، پیشگام جنبش اعتراضی بوده‌است: از اعتراضات سریالی به ریزگردها در سالیان اخیر تا شورش تهاجمی اهواز و ایذه در اعتراضات سراسری دی‌ماه ۹۶ و بازداشت‌ها و کشتار فله‌ای بعدش، تا اعتراضات کشاورزان و تظاهرات و اعتصابات کارگران فولاد اهواز و هفت‌تپه و اعتصاب اخیر رانندگان کامیون در شوش و اهواز، و اینک شورش آب در خرمشهر و آبادان. اگر این اعتراضات و اعتصابات به یک‌دیگر بپیوندند، در سطح همین یک استان هم خصلت سراسری پیدا می‌کنند؛ نمونۀ چنین اعتصاب منطقه‌ای قبل‌تر در کردستان وجود داشته است. کمترین تبعات چنین اعتصاب استانی می‌تواند عقب‌زدن دستگاه سرکوب حکومت و در شرایط خاصی که اینک پایه‌های مادی آن نقداً فراهم شده تسری به سایر استان‌ها را فراهم کند و جرقه‌ اعتصاب سراسری در سطح کشوری را بزند.

از اعتصاب عمومی تا سرنگونی حکومت مرکزی سرمایه‌داری ج.ا
اعتصاب عمومی نه صرفاً برای تهدید و ترساندن رژیم و گرفتن چند امتیاز، بلکه یک سلاح سیاسی برای براندازی آن است، مشروط به آن‌که از رهبری و برنامۀ انقلابی و سوسیالیستی برخوردار باشد.

ثروت‌های عظیمی که زیر پای خوزستان خوابیده، متعلق به همۀ کارگران و زحمتکشان است و نه برای پُر کردن جیب‌های بی‌انتهای کارگزاران و اختلاس‌گران جمهوری اسلامی. کارگران و زحمتکشان خوزستان بیش از هر بخش دیگری محروم از این سهم بوده‌اند. ثروت‌ها و منابع هنگفت خوزستان برای جبران تمام عقب‌ماندگی‌ها و محرومیت‌های تاکنونیِ نه تنها خوزستان بلکه سایر مناطق محروم کشور هم کفایت می‌کند، مشروط بر این‌که از دست حکومت مرکزی جمهوری اسلامی کوتاه شود و این ثروت‌ها به دست کارگران و زحمتکشان کل کشور بیفتد تا با یک برنامه‌ریزی از پایین، در مسیر حل مشکلات و نیازهای فوری (احیای محیط زیست، اشتغال و رفع بیکاری، گسترش زیرساخت‌ها، آموزش به زبان مادری و امثالهم) در مناطق محرومی چون خوزستان، سیستان و بلوچستان، کردستان و غیره به‌کارگرفته شود. هیچ راه‌حلی برای خروج از این دایرۀ بدبختی و فلاکت نخواهد بود مگر در اتحاد کارگران و اقلیت‌های تحت‌ستم عرب با دیگر کارگران و اقلیت‌های تحت ستم کشور در کنار کارگران و زحمتکشان فارس و لزوماً حق تعیین سرنوشت اقلیت‌های ملی تحت ستم. برای کوبیدن میخ نهایی بر تابوت دشمن مشترک؛ یعنی سرمایه‌داری جمهوری اسلامی.

کمیته عمل سازمانده کارگری – ۱۰ تیر ۱۳۹۷
————————————————

منبع:
https://ksazmandeh.wordpress.com

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.