سرچشمه «آقازادگی» کجاست؟
پدیده «آقازادگی» مناسبات اجتماعی که در عرصه عمومی است را به محاق تبار و خویشسالاری میکشاند. به همین دلیل است سویه آن به سمت مناسبات پیشامدرن است. اگر پیشرفت به سوی مدرنیته به معنای شفافیت، کارآمدی، پاسخگوئی است پدیده «آقازادگی» گامی به سوی گذشته است. ….
رادیوفردا:
طرح موضوع «ژن و خون خوب» از سوی یکی از آقازادگان حاکمیت «جمهوری اسلامی» به بحثهای دامنه داری در رسانههای داخلی ایران و همچنین رسانههای مجازی دامن زد. البته این نخستین باری نبود که چنین اظهاراتی در رسانهها بازتاب یافت. پیش از این هم جنجال پیرامون دفاع از «بر سر سفره» نشستن یکی دیگر از آقازادهها که نماینده مجلس است، فضای رسانهای را تحتالشعاع قرار داد.
هرچند پدیده «آقازادگی» اخیرا به عنوان موضوعی قابل توجه در آن چه «جمهوری اسلامی» خوانده میشود، تبدیل شده است، به دلایل گوناگون میتوان ادعا کرد که این موضوع دارای تاریخی طولانیتر از رژیم فعلی ایران است و در سطوح و اشکال گوناگون آن قابل مشاهده است. پدیده «آقازادگی» یکی از سنتهای رایج و قدیمی در میان مراجع و روحانیت شیعه است و قرن هاست که رواج دارد. در گذشته اما به علت اینکه روحانیت در حاشیه امنی قرار داشت و کمتر زیر ذره بین نظارت رسانهها بود، کمتر در معرض داوری عمومی قرار میگرفت.
با گسترش نفوذ سیاسی و منزلتی و همچنین اقتصادی روحانیت اما، «آقازادگی» به عرصه عمومی جامعه آمده و به الگویی سازماندهی و مدیریت روحانیون حاکم بدل شد. با برآمدن روح الله خمینی به قدرت، این بخش از فرهنگ روحانیت نیز به راه و رسم حکومتی تبدیل شد. فرزندان مراجع تقلید شیعه قم نظیر گلپایگانی، مصباح یزدی، جنتی، دوانی، نجفی مرعشی، خامنهای، بهجت، لنکرانی، واعظ طبسی مهدوی کنی، رفسنجانی، لاریجانی، مفتح، مطهری و سایرین همه آقازادههایی هستند که وارث رانت و منابع اقتصادی، منزلتی و سیاسی پدرانشان هستند. مجموعه شبکه تو در توی «آقازادهها» و پیوندهای سببی آنها، الیگارشی و خویشسالاری روحانیت شیعه را شکل میدهد. «آقازادهها» با مرگ پدرانشان -به میزان استعداد خود-، میراث آنها اعم از دارائی و درآمد، شبکه روابط اجتماعی، توان رانتبری، منزلت و قدرت سیاسی را در اختیار میگیرند.
البته میزان این ثروت با توجه به کارآمدی این فرزندان میتواند کم یا زیاد شود. شبکهای شدن رانت خواری و تبدیل آن ارزشهای پذیرفته شده ضامن تداوم سنت «آقازادگی» است. در چارچوب حاکمیت فعلی، رهبر پیشین رژیم هم از این امر مستثنی نبود. برای مثال احمد خمینی هر چند اسما دارای مقامی رسمی نبود اما نفوذ و اقتدار و بالتبع رانتبری او و بستگانش بیش از هر مقام رسمی بود. بر اساس عرف پذیرفته شده مراجع شیعه، «آقازاده» ابتدا به عنوان کارپرداز، مشاور و مدیر امور روزمره بیت به تدریج راه و رسم مدیریت روابط داخلی و بیرونی «بیت» را میآموزد و با فوت «آقا» میراث اقتصادی، منزلتی و سیاسی او را تحویل میگیرند (نمونه دانشگاه امام صادق).
درجه نفوذ سیاسی، اقتصادی و منزلتی آقازاده به موقعیت «آقا» وابسته است. طبیعی است که رانتهای منزلتی، سیاسی و اقتصادی مراجع رتبه بالا و فرزندانش با رانتهای مراجع با رتبه پایینتر یکی نیست. هر چند الگوی «آقازادگی» در گذشته خارج از ساخت رسمی قدرت و نظام دولت، وجود داشت، توزیع منابع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی محدودی را رقم میزد، اما در دوره پس از سقوط رژیم گذشته به تدریج در میان مسئولین حکومتی به گسترش یافته حتی در میان کسانی که جزء روحانیون هم نیستند، رایج شده است و توسعه مییابد.
یک مثال برجسته از آقازادگی: چگونه یک آقازاده مدیریت یک دانشگاه را به آقازاده دیگر میسپارد
در پی درگذشت مهدوی کنی که از موسسان و اعضای هیئت امنای «دانشگاه امام صادق» بود و از زمان تاسیس آن در سال ۱۳۶۱ ریاست آن را در اختیار داشت، رهبر «جمهوری اسلامی» در سال ۱۳۹۴ اعضای هیئت امنای جدید این موسسه را منصوب نمود. در ادامه این اقدامات، محمدسعید مهدوی کنی، فرزند محمدرضا مهدوی کنی، رئیس پیشین مجلس خبرگان، با حکم صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه که همزمان رئیس هیئت امنای این دانشگاه است به ریاست این دانشگاه منصوب شد.
به گزارش رسانههای ایران، محمد سعید مهدوی کنی که جایگزین پدرش شد، متولد سال ۱۳۴۵ و دارای دکترا در رشته فرهنگ و ارتباطات از همین دانشگاه است. او همچنین عضو هیئت علمی، هیئت امنای این دانشگاه و مدیر مسئول فصلنامه پژوهشی آن بوده و داماد یکی از روحانیون محمد علی شهیدی محلاتی، رئیس بنیاد شهید و معاون رئیسجمهوری نیز است.
یک مثال برجسته در خصوص خویشسالاری در «بیت» رهبری
مناسبات درونی «روحانیت شیعه» و بهخصوص «مراجع تقلید» و «بیت» آنها همواره دارای مناسباتی رمزآلود و پنهانی بوده است و کمتر در معرض پژوهش و رمزگشائی قرار است. غالب آن چه در خصوص این مناسبات به شکل نوشته درآمده و مطرح شده است، مدح و ثنای خود روحانیون از خود بوده و در برگیرنده بررسی مبتنی بر معیارهای پذیرفته شده آکادمیک نیست.
بهترین نمونه چنین عدم شفافیت و پنهان کاری چیزی است که «بیت» خوانده میشود. هرچند «بیت» خامنهای مهمترین مرکز قدرت در کشور است و متصدی رتق و فتق امور بسیاری است و عامل تعیینکننده بسیاری از تحولات کشور است، اما در چارچوب قانون اساسی تعریف نشده است. بودجه این دستگاه شفاف نیست و منابع درآمد و مصرف آن هم نامشخص است. یا معلوم نیست سلسله مراتب رسمی یا غیر رسمی قدرت و نفوذ در این شبکه چگونه است. مدیران اصلی و برجسته این دستگاه را فرزندان و بستگان خامنهای در اختیار دارند. مدیریت و سازماندهی «بیت» برگرفته از همان سنت «آقازادگی» حوزوی است.
نهادهای سنتی در مقابل نهادهای مدرن
بنا به پژوهشهای جامعهشناسان اقتصادی، توسعه اجتماعیـاقتصادی جوامع بشر همزمان به معنای عقلانیت و گسترش سازمان و مدیریت در قالب دیوان سالاری است. از جمله پیامدهای دیوان سالاری، پیداش عقلانیت سازمانی، غیر شخصی شدن سازمان و مدیریت، شایسته سالاری، وجود سلسله مراتب سازمانی استاندارد و تعریف شده و بلاخره تلاش در مسیر کارآمدی است.
بدین ترتیب دیوانسالاری مدرن جایگزین الگوهای قدیمی مدیریت شده و به معنای تضعیف یا از بین رفتن تبار و خویش سالاری در موسسات و سازمانها است. نگاه دیوان سالارانه به سازمان و مدیریت مبتنی بر این انگاره است که سازمان و مدیریت از مدل ماشینگونه پیروی میکند و ماشین را به عنوان الگوی بهینه مدیریت معرفی میکند.
در جوامع توسعه یافته تلاش میشود تا سازمان و مدیریت بر اساس الگویها مدرین از سلطه تبار و خویش سالاری که شیوه سازمندهی و مدیریت پیشامدرن است آزاد شود. در مقابل در جوامع در حال گذاری همچون ایران هنوز تبار و خویشسالاری در مقابل انکشاف دیوان سالاری مدرن مقاومت میکند. سنت «آقازادگی» در ایران معلول یک سلسله عوامل تاریخی و فرهنگی است و تداوم آن دارای پیامدهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی قابل توجهی بر توزیع نابرابر منابع قدرت، ثروت و منزلت است.
بازگشت به گذشته
پیامد فرایند مدرنیزاسیون پیدایش سازمانهای اقتصادی و اجتماعی در عرصه عمومی و استقلال آن از خانواده و تیره و تبار است. قدرت، منزلت و ثروت عمومی در همین چارچوب فرایند «مدرن شدن» جزء دارایی مشاع عمومی تلقی میشود و میبایست از تاریکخانه، «بیوت» مقامات مذهبی و سیاسی به عرصه عمومی آمده و تحت نظارت جامعه قرار گیرد. در ایران اما، با حاکمیت رژیم ولایت فقیه، نوعی بازگشت به گذشته در حال تجربه است. بالعکس فرایند «مدرن شدن» قدرت و ثروت و منزلت عمومی به تدریج به ملک طلق برخی از خانوادههای ذی نفوذ حاکمیت در میآیند. الگوی مدیریت و سازمان نیز تابع سنت «آقازادگی» میشود.
پدیده «آقازادگی» مناسبات اجتماعی که در عرصه عمومی است را به محاق تبار و خویشسالاری میکشاند. به همین دلیل است سویه آن به سمت مناسبات پیشامدرن است. اگر پیشرفت به سوی مدرنیته به معنای شفافیت، کارآمدی، پاسخگوئی است پدیده «آقازادگی» گامی به سوی گذشته است.
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.