تقی روزبه: آیا اوباما در روزهای پایانی ریاست خود، آغازجنگ سردجدیدی را کلید زده است؟

اوباما با شعارصلح برسرکارآمد و باهمین توهم جایزه صلح نوبل را هم ربود. در اصل رسالت او بیرون کشیدن نیروهای آمریکا از باتلاق جنگ عراق و افغانستان بود تا راه جدیدی را در مقابل توسعه طلبی و پیشروی سیاست های امپریالیستی دولت آمریکا بگشاید. اکنون مدتهاست که او بر طبل معطوف به جنگ سرد و از جمله افزایش فشار به روسیه و محاصره آن توسط ناتو می کوبد. ….

بطوری که دیگرادعاها و میراث های او  در زیر سایه  تصمیمات جنگ افروزانه آخرین روزهای ریاست جهوری اش رنگ  می بازد. منشأ چنین “جنونی” در پایانه ریاست جمهوری اش چیست؟ آیا او می خواهد ثابت کند که بر خلاف دیگر رؤسا در روزهای  پایانی خود یک اردک تیز پاست و نه لنگ؟ یک رئیس جمهورمقتدر است و نه آنگونه که رقبایش مدعی اند رئیس جمهوری ضعیف؟ عواملی متعدد و مهمی دست بدست هم داده اند تا چنین جنونی میدان دار شود و او به اردکی تیزپا تبدیل گردد. از آن میان چند عامل مهم زیرجسته ترند:
الف- قبل از همه باید در نظر داشت که بطور کلی راهبرد افزایش فشار و حرکت ناتو به سمت مرزهای روسیه -محاصره عملی روسیه- یکی از رکن های اصلی استراتژی بلند مدت آمریکا در قرن بیست و یکم را تشکیل می دهد که هدف از آن حفظ برتری و موقعیت ممتاز ایالات متحده در نظم جهانی را تشکیل می دهد. اتخاذ چنین سیاستی که به معنی تداوم سیاست تاکنونی یعنی قرار گرفتن اتحادیه اروپا زیر چتر حفاظتی آمریکا نیزهست، از مدتها پیش در حال اجرائی شدن بوده و عامل وخامت و تنش روزافزون بین دو قطب  شرق و غرب شده است .اما آن چه که در این جا مورد بحث و سؤال مشخص است، همانا ُممِنتوم و شتاب گیری چنین روندی در روزهای پایانی ریاست جمهوری اوباما است. در ماه ها و روزهای پایانی ریاست جمهوری، معمولا رسم و عرف جاری آن بوده است که رئیس جمهور از تصمیمات مهم و خطیری که می توانند دست و پای رئیس جمهور بعدی را به بندند  پرهیز می کرده اند و انتظار زیادی هم از وی در ماه ها و روزهای پایانی نمی رود. پس  دلایل پیدایش روند معکوس در وضعیت کنونی چیست؟: الف- روزهای پایانی ریاست جمهوری اوباما با ظهور و عرض اندام روسیه هم چون یک قدرت رقیب و موثر درعرصه بین المللی، هم مداخله در جنگ سوریه و کسب پیروزی در حلب و هم تهاجم دیپلماتیک مواجه شده است که عملا افول هژمونی و اقتدار آمریکا را بیش از پیش نشانه گرفته و برخ جهان می کشد.

سوریه که  به عنوان یکی از پیچیده ترین و بزرگترین بحران ها با پیامدهای جهانی بشمارمی رود، عملا میراثی است که اوباما خود به جای می گذارد. با این وجود ناگهان در روزهای پایانی دوره ریاست جمهوری اوباما همین بحران دچار تحولات پرشتاب شده است. روسیه  برای اولین بار پس از فروپاشی بلوک شرق و پایان جنگ سرد، به عنوان مدعی بازی گری مهم در صحنه منطقه  ظاهرشده و در مواجه با بحرانی که آمریکا در آن ناکام شده است، ابتکارعمل را بدست گرفته و با دور زدن آمریکا وهمکاری با ترکیه -یکی از اعضاء مهم ناتو و یک پای اصلی  بحران سوریه- و نیزحمایت ایران، عملا ریلی موازی و مستقل از آمریکا برای حل و فصل بحران ایجاد کرده است؛ که طبعا تحمل آن برای ابرقدرتی که  تاکنون هر اقدام مهمی درهر گوشه جهان بدون ابتکار و اراده و اجازه وی صورت نمی گرفته است، قابل تحمل نیست.  البته  دولت آمریکا نمی تواند با اقدامی که هدف اعلام شده اش برقراری آتس بس و صلح  است به طور رسمی و آشکار مخالفت بکند . بهمین دلیل هک امیل ها توسط روسیه و یا هکران وابسته به آن را دستاویز و پوشش مناسبی برای انجام یک ضدحمله قرار داده  است. و این درحالی است که سالهاست که جنگ سایبریک بین دولت ها، بویژه بین قدرت های بزرگ به یک واقعیت شناخته شده ای تبدیل شده است. در اصل همه دولت ها از جمله خود آمریکا از آن برای اهداف خود بهره می گیرند. کما این که مدتها قبل از این ماجراها و هک کردن های اخیر انتخاباتی، همین اوباما دستور حمله سایبریکی به روسیه را به عنوان اقدامی متقابل صادر کرده بود. یا حمله سایبریکی گسترده چین به سایت های حساس آمریکائی نیز امر پوشیده ای نبوده است که هیچ گاه با واکنشی چنین گسترده از سوی آمریکا مواجه نگشت.

ب- عامل مهم دیگر در رویکرد اخیر اوباما را می توان انگیزه خرابکاری عمدی در سیاست های محتمل رئیس جمهور بعدی -ترامپ- نسبت به روسیه دانست: به محاق بردن سیاست گفتگو و توافق با روسیه برای کنترل بحران ها و تأمین امنیت جهان. سیاستی که به نوبه خود در صورت پیش برده شدن می تواند نه فقط ناکامی های دوران اوباما را برخ بکشد، و رویکردی را که  با استراتژی جاافتاده پنتاگون و ناتو هم همساز نیست به چالش بکشد، بلکه بر شکاف گسترده و مهمی بین جمهوری خواهان و ترامپ بیفزاید. می دانیم که جمهوری خواهان همواره در قیاس با حزب دموکرات موضع تندتری نسبت به روسیه داشته اند. آنها حتی اقدامات اخیر اوباما را که البته گفته است تصمیمات باز هم پیشتری در راه است  ناکافی می دانند و خواهان تحریم های بیشتری هستند.

جنگ قدرت، جدال پیرامون تاکتیک ها و استراتژی های متفاوت در جامعه بحران زده آمریکا  اوج تازه ای یافته و دارای پی آمدهای گسترده ای است. از سوی دیگر این سوال مهم مطرح است که  آیا روسیه که در حوزه نظامی جلوه و ابهت  یک ابر قدرت را به نمایش می گذارد  ولی درحوزه اقتصادی کوتوله ای بیش نیست، می تواند چنین بار سنگینی را – رقابت با ابرقدرتی که نه فقط بودجه نظامی اش ۸ تا ۱۰ برابر بیشتر است، بلکه فاصله قدرت اقتصادی اش از رقیب  از آن هم بیشتراست- را تحمل کند؟ و اساسا توان رقابت درازمدت را دارد؟ یا هم چون تن سپردن به رقابت تسلیحاتی که در دوره ریگان  تحمیل شد ممکن است از درون فرسوده و نهایتا متلاشی شود؟

البته می توان گفت که شرایط با آن زمان متفاوت است. نه روسیه، روسیه دوران فروپاشی است و نه آمریکا، آن آمریکای نیرومند و چالاکی که قادر به یک تعرض گسترده باشد. احتمالا آمریکا در مسیر روی به افت قرار دارد و روسیه پس از یک دوره سقو ط آزاد، دارد روی پایش می ایستد. اکنون ما در دوره پسا سوسیالیسم حکومتی و سرمایه داری جهانی تر شده قرارداریم که هر دو کشور با وجود خودویژگی هائی  بخشی از سیستم جهانی سرمایه داری هستند که بر سر موقعیت و تقسیم مناطق نفوذ و در چهارچوب فرایند قطب بندی های جدیدی با یکدیگر رقابت می کنند.

آن چه که در این میان حائزاهمیت است شکل گیری جنبش های گسترده و جهانی هم چون قطبی مستقل از قطب های سرمایه و بیانگر افکارعمومی جهان و وجدان بشری با آهنگی متناسب با شتاب بحران است. جهان متلاطم و آبستن طوفان های بزرگی است. شرایط عمومی، هم مستعد ظهور نیروهای واپسگراتر و شبه فاشیستی است و هم به همان اندازه مستعد زایش  و برآمد جنبش های بزرگ رهائی در ابعادی تازه و با بلوغی نوین.

————————————–

منبع:
http://taghi-roozbeh.blogspot.se

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.