”فیدل کاسترو“ ئی که من شناختم، نویسنده: Ignacio Ramonet

”فیدل“ درگذشت، اما جاودانه خواهد زیست. کمتر کسانی از افتخار راه یافتن به تاریخ و افسانه هنگام حیات خویش برخوردار گردیده اند. ”فیدل کاسترو“ که در ۹۰ سالگی چشم بر جهان فروبست یکی از آنان و واپسین «غول سرافراز» سیاست بین الملل بود. او به نسل شورشیان اسطوره ای ــ ”نلسون ماندلا“، ”هو شی مین“، ”پاتریس لومومبا“، ”امیوکار کبرال“، ”چه گوارا“، ”کارلوس ماریگلا“، ”کامیلو تورس“، ”مهدی بن برکة“ ــ تعلق داشت، که پس از جنگ جهانی دوم و در دورانی که آغاز جنگ سرد میان اتحاد شوروی و ایالات متحده نقش خویش را بر آن برجای می نهاد، با بلند پروازی و به امید تغییر جهانی نابرابر و زخم خورده از تبعیض، به جستجوی آرمان عدالت برآمدند و خود را به آوردگاه کارزار سیاسی درانداختند. ….

”فیدل کاسترو“ ئی که من شناختم
نویسنده: Ignacio Ramonet

برگردان: منوچهر مرزبانیان

”فیدل کاسترو“ در طول دوران حکومتش (۲۰۰۶ ـ ۱۹۵۹) به رویارویی با ده رئیس حمهور آمریکا قد برافراشت (”ایزنهاور“، ”کندی“، ”جانسون“، ”نیکسون“، ”فورد“، ”کارتر“، ”ریگان“، ”بوش پدر“، ”کلینتون“،”بوش پسر“). به رهبری او کوبا، کشور کوچکی با مساحت یک صد هزار کیلومتر مربع و جمعیتی ۱۱ میلیونی، توانست سیاستی برازنده قدرتی بزرگ را در مقیاس کره خاک بپروراند و در گذار بیش از پنجاه سال به زورآزمایی با ایالات متحده برآید، که رهبرانش نه موفق شدند او را براندازند، نه توانستند از میان بردارند و نه حتی سر سوزنی انقلاب کوبا را به سمت و سوی دیگری بکشانند.

در ماه اکتبر ۱۹۶۲، به دلیل رفتار واشنگتن، در مخالفتی سرسختانه با استقرار موشک های مجهز به کلاهک اتمی شوروی در کوبا، چیزی نمانده بود که جنگ جهانی سوم سرگیرد؛ نصب آن موشک ها به قصد پیشگیری از یورش تازه ای نظیر حمله به خلیج خوک ها در سال ۱۹۶۱ بود، که آنهم به هدایت مستقیم آمریکایی ها انجام گرفت تا انقلاب کوبا را واژگون سازند. ایالات متحده از سال ۱۹۶۰، به رغم مخالفت سازمان ملل متحد، جنگی اقتصادی را علیه کوبا به راه انداخته که با وجود برقراری مجدد روابط دیپلوماتیک میان ”واشنگتن“ و ”هاوانا“ در سال ۲۰۱۵، همچنان بر جای مانده. تحمیل تحریم ویرانگر تجاری یک جانبه، مانعی بر سر راه توسعه آن کشور و اوجگیری اقتصادی وی نهاده و پیامدهای هولناکی برای ساکنان جزیره به بار آورده است.

با وجود، سماجت آمریکا در عناد ورزی (که از هنگام نزدیکی جستن دو کشور در ۱۷ دسامبر ۲۰۱۵ نرم گردیده) و به رغم چیدن حدود ششصد توطئه به قصد جان ”فیدل کاسترو“، او هرگز به کین جویی خشونت باری برنیامد. از بیش از نیم قرن پیش تا کنون ایالات متحده حتی کوچکترین اقدام خشنی را ثبت نکرده است که سر نخ آنرا در”هاوانا“ یافته باشد. بر عکس در پی سؤ قصد های انزجار آوری که ”القاعدة“ در روز یازده سپتامر ۲۰۰۱، در ”نیویورک“ و ”واشنکتن“ مرتکب گردید، ”فیدل کاسترو“ اعلام کرده بود «بارها گفته ایم که گلایه های ما از دولت ”واشنگتن“ هرچه باشد، کسی هرگز از کوبا پا بیرون نخواهد گذاشت تا به سؤ قصدی در ایالات متحده دست آلاید. ما جز متعصبانی دون مایه نمی بودیم اگر مردم آمریکا را مسئول اختلافاتی می شناختیم که دو دولت ما را به رویارویی با یکدگر کشانده.»

در کوبا رسما کیش شخصیت وجود ندارد. هرچند تصاویر ”فیدل کاسترو“ در مطبوعات، تلویزیون، و بر روی تابلوی اعلانات همواره به چشم می خورد، با اینهمه هیچ تمثال رسمی، هیچ پیکره ای، هیچ سکه پول یا اسکناسی، هیچ خیابانی، هیچ ساختمان یا بنای یادبودی نیست که نام ”فیدل کاسترو“ بر آن باشد.

با همه فشارهای خارجی که به کوبا روا داشته اند، این کشور کوچک پایبند به حاکمیت و ویژگی سیاسی خویش، نتایج چشم گیری در زمینه توسعه انسانی به دست آورده است: لغو نژاد پرستی، تحقق آزادی زنان، ریشه کن ساختن بیسوادی، کاهش چشمگیر مرگ و میر کودکان، ارتقاء سطح فرهنگ عمومی. در زمینه های آموزش، بهداشت، پژوهش های پزشکی و ورزش، کوبا به اوج چنان بلندایی رسیده است که شماری از کشورهای توسعه یافته هم بر وی غبطه می خورند.

دیپلوماسی کوبا یکی از فعالترین دیپلوماسی های جهان است، در دهه های ۱۹۷۰ ـ ۱۹۶۰ انقلاب کوبا پشتیبان جنش های مسلحانه بسیاری از کشورها بود. نیروهای مسلح این کشور که به گوشه های دیگر جهان گسیل می شدند، در کارزارهای نظامی دامن گستری، به ویژه در جنگ های اتیوپی و آنگولا، شرکت کردند. مداخله کوبا در کشور اخیر به هزیمت تیپ های نخبه جمهوری آفریقای جنوبی انجامید که به یقین استقلال نامبیا، سقوط رژیم نژادپرست آپارتاید را شتاب بخشید و آزادی ”نلسون ماندلا“ رهبر آفریقای جنوبی را در پی آورد، ”ماندلا“ هر فرصتی را مغتنم می شمرد تا علقه مهری که وی را به ”فیدل کاسترو“ می پیوست یادآور شود و از دین خود به انقلاب کوبا سخن به میان آورد.

”فیدل کاسترو“ درکی از دوران تاریخی داشت که عمیقا با سرشت وی در آمیخته و با حساسیت ژرفی نسبت به هویت ملی گره خورده بود. در میان تمام شخصیت های وابسته به تاریخ جنبش های سوسیالیستی یا کارگری، از کسی که بیش از همه یاد می کرد ”خوزه مارتی“، «حواری» استقلال کوبا در سال ۱۸۹۸ بود. غرق در همدردی انساندوستانه، بلند پروازی ”فیدل“ پراکندن بذر تندرستی و دانش، دارو و کتاب در سرتاسر جهان بود. رویایی تحقق ناپذیر؟ تحسینی که نثار ”دُن کیشوت“ قهرمان ادبی مورد علاقه اش می کرد تصادفی نبود. اغلب مخاطبان و حتی برخی مخالفان او اذعان دارند که او مردی بود که آرزوهای والا، آرمان عدالت و برابری در جسم و جانش لانه کرده.

”فیدل کاسترو“ در کشورش و در سرتاسر آمریکای لاتین از اقتداری برخوردار بود که رُویه های چهارگانه ای به شخصیت وی می بخشید: نظریه پرداز انقلاب، فرمانده پیروزمند نظامی، بنیانگذار یک دولت ـ ملت و تدوین گر سیاست کوبا. هرچند به دشمنان او خوش نیاید، ”فیدل کاسترو جایگاه ویژه ای در معبد جهانی خدایگانانی یافته است که برای عدالت اجتماعی به نبرد برخاستند و همبستگی خود با مظلومان زمین را به ثبوت رساندند.

——————————————————-

ایناسیو رامونه، استاد تئوری ارتباطات در دانشگاههای پاریس،از سالهای ١٩٨٠ به فعالیت روزنامه نگاری پرداخته است. در کشاکش جنگ خلیج فارس مسئولیت ماهنامه لوموند دیپلماتیک را بعهده گرفت و این نشریه را به یکی از ارگانهای مبارزه علیه نئولیبرالیزم و پدیده های مضر اجتماعی–سیاسی آن تبدیل کرد. جنبش ضد جهانی شدن لیبرالی ATTAC به دنبال فراخوانی از او شکل گرفت. آخرین کتاب وی ” جنگهای قرن بیست و یکم” نام دارد که به تازگی منتشر شده است.

——————————————————-

منبع: لوموند دیپلماتیک
http://ir.mondediplo.com

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.