آیا روزهای سیاهتری در پیش است؟! (گزارش انجمن قلم ایران در تبعید درباره اوضاع ایران)
موج جدیدی از سرکوب، سانسور، شلاق، اعدام و… در ایران زیر حاکمیت جمهوری اسلامی ایران، راه افتاده است. انجمن قلم ایران در تبعید، به ناگزیر، به گوشۀ کوچکی از سیاست سرکوب و تشدید اختناق و پیگردهای وحشیانه رژیم میپردازد تا نیروهای آزادیخواه، بهاندازۀ امکان خود، برای آزادی هنرمندان، نویسندگان و در یک کلام برای آزادی اندیشه و بیان، بیشتر بکوشند. ….
IRANIAN PEN CENTER(IN EXILE)
www.iranianpen.com
آیا روزهای سیاهتری در پیش است؟!
(گزارش انجمن قلم ایران در تبعید درباره اوضاع ایران)
موج جدیدی از سرکوب، سانسور، شلاق، اعدام و… در ایران زیر حاکمیت جمهوری اسلامی ایران، راه افتاده است. انجمن قلم ایران در تبعید، به ناگزیر، به گوشۀ کوچکی از سیاست سرکوب و تشدید اختناق و پیگردهای وحشیانه رژیم میپردازد تا نیروهای آزادیخواه، بهاندازۀ امکان خود، برای آزادی هنرمندان، نویسندگان و در یک کلام برای آزادی اندیشه و بیان، بیشتر بکوشند.
اقدام غیرانسانی و تکاندهنده شلاق زدن بر پشت کارگران معترض ایرانی و همچنین اجرای حکم شلاق علیه دانشجویانی که پایانه تحصیلی خود را جشن گرفته بودند، با اعتراض شدید مجامع بینالمللی مواجه شده است.
دامنه برخوردها با کنشگران حوزه مد، سینما، موسیقی، هنر و تلویزیونی در یک ماه اخیر و در پی سخنرانیهای آیتالله علی خامنهای، افزایش چشمگیری پیدا کرده است. خامنهای در یک ماه گذشته، اظهارات تند و تیزی در نفی مد، برند، سفرهای خارجی و آموزش زبان انگلیسی در دبستان ها و آموزشگاهها داشته است.
در چنین شرایطی، این روزها آمد و شدِ دیپماتیک حکومتهای غربی و شرکتهایشان به ایران و بالعکس بسیار سنگین است. در این دیدارها و ملاقاتهای سران حکومت اسلامی و دولتهای غربی و منطقهای و انعقاد قراردادهای مبهم در دوره پسا برجام با هدف جذب سرمایه خارجی به ایران و…، همچنان ادامه دارد. اما آنچه که در این دیدارها به زبان آورده نمیشود، تشدید سرکوب و اختناق و شلاق و شکنجه و اعدام در ایران است. این وضعیت نشان میدهد که دولتهای سرمایهداری جهانی، از واژه «حقوق بشر»، تنها در رقابتهایشان بهره میجویند؛ در حالی که در شرایط عادی اهمیت چندانی به حرمت و موجودیت انسان نمیدهند. آنچه که برایشان اهمیت دارد دادوستدهای اقتصادی، سیاسی، امنیتی و نظامیشان است.
تشدید بحران اقتصادی-اجتماعی و درماندگی بیش از پیش حکومت اسلامی در حل دشواری های اقتصادی و اجتماعی جامعه، فقر و محرومیت شدید، بیکاری فزاینده و آسیبهای روبه رشد اجتماعی، که زندگی را برای میلیونها شهروند ایرانی به کابوسی وحشتناک و تکاندهنده بدل کرده است، بار دیگر دستگاههای سرکوب حکومت اسلامی خبرنگاران، هنرمندان، نویسندگان، فعالان کارگری و شهروندی کشور را هدف قرار دادهاند. یورش به کنشگران فرهنگی، هنری، اجتماعی و سیاسی، همواره در دوران حکومت فاجعه بار و ارتجاعی اسلامی، پیش درآمد تشدید سرکوب و اجرای سناریوهای سیاه و برنامههای ضدانسانی است که حاکمان مافیایی، تبهکار و تاریک اندیش در تدارک آنند. هدف خاموش کردن هرگونه صدای اعتراضی بر حق و عادلانه مردمی است که میتوانند بر سر راه اجرای طرحها و برنامههای حکومت، دشواری و اخلال پدید آورند.
حکومت اسلامی ایران که عامل و بانی اصلی همه سختی ها و دردها و رنجهای جامعه ایران از گرانی و بیکاری گرفته تا تشدید سانسور و اختناق و عدم وجود حداقل آزادیهای فردی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است، هر روزه طرحهای جدیدی را نیز برای تشدید سرکوب و اختناق به مرحله اجرا میگذارد.
پس از این که لایحه «طرح تشدید مجازات اخلال در امنیت روانی جامعه» در مجلس جانیان، مورد بررسی قرار گرفت، ستادی برساخته از فرماندهان نیروی انتظامی، بسیج و سپاه، به همراه دیگر مسئولان قضایی موظف به شناسایی، ساماندهی مبارزه با جرم و اجرای احکام تشکیل شده است.
در این طرح، برای فعالان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، دستاندرکاران وبلاگها با مضمون «ترویج الحاد» مجازات مرگ در نظر گرفته شده است. سران حکومت اسلامی و در راس همه علی خامنهای، رهبر حکومت جهل و جنایت اسلامی است که در جهان بهعنوان دشمن درجه یک آزادی معروف شده است. علاوه بر تاکید به سرکوب اعتراضات بر حق زنان، دانشجویان، کارگران، تعطیلی روزنامهها و زندانی کردن و تحت پیگرد قرار دادن روزنامه نگاران، اکنون برای وبلاگ نویسان و هنرمندان نیز مجازات سنگین در نظر گرفته است و با قانون های آزادیستیز و ضد انسانی، بار دیگر اوج وحشیگری حکومتشان را به اوج رساندهاند.
در کلیه جنبشها و عرصههای اجتماعی و فرهنگی از عرصه جنبش دانشجویی، جنبش زنان و جنبش کارگری گرفته تا عرصه مطبوعات، سانسور کتاب، فیلم، ترانه و… سرکوب با شدت بیشتری ادامه دارد. در اینجا تنها بهتازهترین نمونههای وحشیگری و بربریت حکومت اسلامی اشاره میکنیم:
دستکم هفت زندانی سیاسی و عقیدتی در زندانهای مختلف از جمله، احسان مازندرانی، جعفر عظیم زاده، مریم نقاش زرگران، محمدصدیق کبودوند، رسول رضوی، حشمتالله طبرزدی و محمد عبدالهی در اعتراض به وضعیتشان در اعتصاب غذا به سر میبرند. در این میان، وضعیت جسمانی تعدادی از آنان به شدت وخیم گزارش شده است. افزون بر این زندانیان، آرش مکری و محمدامین آگوشی نیز در ماه گذشته اعلام اعتصاب غذا کرده بودند، اما از تداوم اعتصاب و یا پایان آن اطلاعی در دست نیست.
جعفر عظیم زاده، دبیر هیات مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران، در زندان اوین در اعتراض به «سرکوب فعالیتهای کارگران و معلمان از طریق پرونده سازیهای امنیتی» در سیودومین روز اعتصاب غذا به سر میبرد. این کارگر زندانی تاکنون دستکم دوبار به دلیل وخامت حالش به بیمارستان منتقل شده و بدون رسیدگی کامل و بدون درمان به زندان بازگردانده شده است.
محمد عبدالهی زندانی سیاسی محکوم به اعدام در زندان مرکزی ارومیه که چندی پیش نسبت به اجرای حکمش نیز هشدار داده شد، در اعتراض به حکم «ناعادلانه» و نحوه رسیدگی به پرونده خود دست بهاعتصاب غذای نامحدود زده است.
***
نیروهای سپاه در تاریخ ۱۲ آبان سال ۹۴، پنج روزنامهنگار را با عنوان «عوامل شبکه نفوذ» با اتهام «اقدام علیه امنیت ملی در قالب روزنامه نگار و فعال رسانهای» بازداشت کرد و برای این افراد در دادسرای امنیت پرونده قضایی تشکیل شد.
متهمان این پرونده، شامل احسان مازندرانی مدیر مسئول وقت روزنامه فرهیختگان، عیسی سحرخیز، داود اسدی، احسان صفرزایی و آفرین چیت ساز بودند که اتهاماتشان برای رسیدگی به شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه ارسال شد.
بر اساس حکم دادگاه انقلاب، آفرین چیتساز بهاتهام اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت و ارتباط با دولتهای بیگانه به تحمل ۱۰ سال حبس، احسان مازندرانی بهاتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام و اجتماع و تبانی علیه امنیت، بهتحمل ۷ سال حبس تعزیری و داود اسدی و احسان صفرزایی نیز به اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت، هرکدام به تحمل ۵ سال حبس محکوم شدند.
احسان مازندرانی و محمدصدیق کبودوند، دو روزنامه نگار زندانی که در روزهای اخیر دست بهاعتصاب غذا زدهاند، در شرایط جسمانی وخیمی به سر میبرند و در مورد کبودوند گزارشها حاکی از انتقال او بهبیمارستان است.
در گزارش ها آمده است که پس از ۲۱ روز اعتصاب غذا، «خطر مرگ محمدصدیق کبودوند را تهدید میکند» و این روزنامهنگار و کنشگر حقوق بشر، روز یکشنبه ۲۹ مه ۲۰۱۶، بهدلیل تداوم اعتصاب غذا، بیهوش و به بیمارستان منتقل شده است.
کبودوند که از جمله بهدلیل تأسیس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان، بهتحمل ۱۱ سال حبس محکوم شده، از تیرماه ۱۳۸۶ در بازداشت بهسر میبرد و تاکنون چند بار دست بهاعتصاب غذا زده است.
از سوی دیگر، احسان مازندرانی، روزنامهنگاری که در اردیبهشت امسال پس از ماههای بازداشت، بهتحمل هفت سال حبس محکوم شده بود، در اعتصاب غذا بهسر میبرد و شرایط جسمی مناسبی ندارد.
یکی از بستگان احسان مازندرانی به رادیو فردا گفته که این روزنامه نگار زندانی به دلیل «شرایط بد نگهداری، دچار عفونت نای، ریه و روده» شده و در اعتراض به «بیعدالتی» در رسیدگی بهپروندهاش و حکم صادر شده از ۱۲ روز گذشته، در اعتصاب غذا بهسر میبرد.
پیشتر ملیحه حسینی، همسر احسان مازندرانی، روز ۳۱ اردیبهشت، در صفحه اینستاگرام خود نوشته بود که احسان مازندرانی پیش از انتقال از بند هشت زندان اوین «وصیت نامهای» نوشته و برای او «پست» کرده است.
حسین رونقی ملکی، این وبلاگ نویس زندانی، در اعتراض به «عدم رسیدگی پزشکی»، «عدم برخورداری از درمان تخصصی» و «ممانعت مسئولین از اعزام وی بهمرخصی درمانی در خارج از زندان»، از روز شنبه ۷ فروردین ماه ۱۳۹۵، دست بهاعتصاب غذا زده و همچنان نیز در اعتصاب است.
این زندانی سیاسی «در اثر شکنجه و بدرفتاری طی حبس طولانی پیش از محاکمه یکی از کلیههای خود را از دست داده و دچار نارسایی کلیۀ دیگر است. وی همچنین دچار مشکلهای گوارشی، دیسک، آرتروز گردن و زانو است».
جمهوری اسلامی ایران بر اساس گزارش سازمان گزارشگران بدون مرز، با «۳۴ روزنامه نگار و شهروند خبرنگار زندانی»، یکی از پنج زندان بزرگ جهان برای فعالان رسانهای است. چین، مصر، ترکیه و اریتره، دیگر کشورهایی هستند که بیشترین روزنامهنگاران را در زندانهای خود دارند.
***
صبح روز دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، گارد ویژه زندان گوهردشت کرج، زیرعنوان بازرسی، همراه با یورش وحشیانه به بند ۱۰ اندرزگاه شماره ۴، اقدام بهتخریب وسایل زندانیان از جمله یخچال و… آنها کرد. بهنحوی که بسیاری از وسایل شخصی زندانیان آسیب دیده است.
***
رییس نیروی انتظامی اصفهان، به تشدید سرکوب و اعدام مردم تأکید کرد. با اعلام اجرای طرح سرکوبگرانه موسوم به «امنیت اجتماعی» از روز اول خرداد ماه جاری، پاسدار آقاخانی رییس نیروی انتظامی حکومت در اصفهان، از مرحله جدیدی در اجرای احکام اعدام توسط دستگاه قضایی خبر داد.
او گفت: «در اجرای طرح ارتقای امنیت، مبارزه با اراذل اولویت نخست است و با ناهنجاریهای مربوط بهعفاف و حجاب، باغ تالارها و واحدهای صنفی متخلف، سگ گردانها و خودروهای شیشه دودی با بیش از ۲۰ درصد شفافیت برخورد میشود».
او افزود: «فرصت هرگونه نصیحت دیگر تمام شده، حرکت جدیدی در سیستم قضایی آغاز شده و در چند روز آینده نیز چندین نفر اعدام میشوند».
در همین رابطه سه روز پیش کرمی دادستان یاسوج نیز گفته بود: «اعدامها «درس عبرتی برای سایر افراد جامعه است و دستگاه قضایی با شدت، حدت و اقتدار کامل… برخورد خواهد کرد»!
***
این روزها خبرهای زیادی از بازداشت افراد در جشن و سرورهای شبانه منتشر میشود؛ مشهورترین این بازداشت ها، بازداشت ۷ بازیگر بسیار معروف در یک جشن شبانه بود همراه با صرفِ مشروب های الکلی. انگار، وجود «مشروبات الکلی» پای ثابت برای جرم جشنهای شبانه است.
وب سایت «میزان» روز پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵ – ۲۶ مه ۲۰۱۶ به نقل از اسماعیل صادقی نیارکی، دادستان عمومی و انقلاب قزوین افزود که این افراد «بدون داشتن هیچگونه رابطهای بهبهانه شرکت در جشن فارغالتحصیلی در حال رقص و پایکوبی بودند» که دستگیر و مجازات شدند.
۳۵ دختر و پسر دانشجو در شهر قزوین شلاق خوردند. به ادعای مقام قضایی شهر قزوین، این دختران و پسران جوان به صورت نیمه عریان و در حال مصرف مشروبات الکلی و اعمال منافی عفت دستگیر شدهاند.
او تصریح کرد دستگاه قضایی قزوین، ظرف زمانی کمتر از ۲۴ ساعت کار بازجویی، انجام تحقیقات، تشکیل جلسه دادگاه، صدور رای و اجرای حکم را بهانجام رسانده است.
دادستان قزوین تهدید کرد: «همچنین رستورانها و تالارها و مراکز پذیرایی که اقدام به برگزاری مراسم به شکل مختلط نمایند یا در صورت کشف و مشاهده مشروبات الکلی پلمپ خواهند شد».
محسن برهانی، هموندِ هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در واکنش به «زدن ۳۴۶۵ ضربه شلاق به ۳۵ دختر و پسر(نفری ۹۹ ضربه) در قزوین به دلیل شرکت در جشن مختلط شبانه و رقص و پایکوبی، بهدستور قاضی و توسط پلیس امنیت اخلاقی نوشت: «شرکت در پارتی مختلط در مکانی خصوصی، نه مصداق رابطه نامشروع است و نه مصداق عمل منافی عفت و براساس قانون مجازات اسلامی اساسا این رفتار جرم محسوب نمیشود».
***
تهیهکنندگان سه فیلم سینمایی «کوچه بی نام»، «ابد و یک روز» و «۵۰ کیلو آلبالو» به شعبه چهار بازپرسی دادسرای فرهنگ و رسانه احضار شدند.
خبرگزاری حکومتی ایسنا، روز دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، گزارش داد که این افراد به دلیل «پخش تیزرهای تبلیغاتی فیلمهایشان در شبکههای ماهوارهای» بهدادسرا احضار شدهاند.
سعید ملکان، تهیه کننده فیلم «ابد و یک روز»، مرتضی شایسته، تهیه کننده فیلم «۵۰ کیلو آلبالو» و لشگری قوچانی تهیه کننده «کوچه بی نام» هستند.
عباس جعفری دولتآبادی دادستان عمومی و انقلاب تهران، روز هشتم خرداد از تحت پیگرد قرار گرفتن چند تهیه کننده فیلم «ضد انقلاب خارج از کشور» خبر داده بود.
دولتآبادی به این افراد نسبت به «پخش تیزرهای تبلیغاتی فیلم خود در شبکههای ماهوارهای» هشدار داده بود. او، همچنین از بازداشت هشت تهیه کننده کلیپهای موسیقی که آنها را «مبتذل و غیر مجاز» توصیف کرد، خبر داد.
او گفته بود کلیپهای موسیقی این افراد در یک شبکه معروف که آن را «ضد انقلاب» خواند، پخش میشده است.
دادسرای فرهنگ و رسانه، مامور رسیدگی به پرونده این هشت تهیهکننده کلیپ موسیقی شده است.
ساعتی پس از انتشار این خبر، سعید منتظرالمهدی، سخنگوی نیروی انتظامی، هم اعلام کرد پلیس با سازندگان کلیپهای ماهوارهای که در تهران تهیه و تولید میشود، برخورد خواهد کرد.
گفته میشود دلیل اصلی پیگردِ این سه هنرمند که به «تبلیغ علیه نظام» و «توهین به مقدسات» متهم شدهاند، راهاندازی یک تارنمای موسیقی زیرزمینی، با عنوان «برگ موزیک» برای «تولید، انتشار و معرفی موسیقی زیرزمینی ایرانی» است.
پیش از این هم نمونههایی از بازداشت تهیه کنندگان کلیپهای موسیقی در ایران منتشر شده و از جمله در تیرماه ۱۳۹۳ و همزمان با برگزاری مسابقههای جام جهانی، انتشار کلیپی بر روی آهنگ «گل ایران» از گروه عجم، توسط یکی از شبکههای ماهوارهای، بازداشت سه هنرمند جوان در شهرستان شاهرود را بهدنبال داشت.
در آن زمان، فرمانده نیروی انتظامی شاهرود گفته بود که صحنههایی از این کلیپ در شاهرود تهیه شده و پس از چند روز بررسی سرانجام دو بازیگر ۲۳ ساله فیلم به همراه کارگردان ۲۶ ساله آن شناسایی و دستگیر شدهاند.
تارنمای موسیقی ما نیز در بهمن ۹۳، از بازداشت اردشیر احمدی در اصفهان خبر داد که از او بهعنوان یکی از «کارگردانهای سرشناس حوزه ویدئوکلیپهای زیرزمینی» نام برده شده که کار ساخت کلیپ برای برخی از آثار امیر تتلو را بر عهده داشته است.
مقامهای قضایی و وزارت ارشاد در سالهای اخیر، بارها اعلام کردهاند، همکاری با شبکههای ماهوارهای و تبلیغ در این شبکهها بر خلاف قانون های حکومت اسلامی است.
آنان، همچنین بارها هشدار دادهاند با کسانی که به هر نحوی با شبکههای ماهوارهای خارج از ایران همکاری کنند، برخورد خواهند کرد.
بسیاری از مقامهای حکومت اسلامی، از برنامههای شبکههای ماهوارهای بهعنوان یکی از مهمترین عوامل تغییر سبک زندگی در ایران نام میبرند.
با وجود ممنوعیت استفاده از گیرندههای ماهوارهای در ایران، بسیاری از گزارشها از روند رو بهگسترش گرایش مردم کشور به برنامههای شبکههای ماهوارهای حکایت دارند.
***
تهیه کننده کنسرت شهرام و حافظ ناظری در نیشابور گفته است که در پی تدارک برگزاری کنسرت در نوبتی دیگر، دادستان نیشابور تهدید کرده که در صورت هرگونه اقدامی، با شهرام ناظری برخورد میکند.
جواد فرجی در اینباره گفت: مجوز کنسرت نیشابور پس از حواشی مختلف در هفتههای گذشته، بار دیگر برای تاریخ ۱۰ و ۱۱ خردادماه برای اجرا در این شهر اخذ شد و برای تامین امنیت برنامه، نشست هایی با فرمانداری و مسئولان انتظامی داشتیم و همکاری خوبی با ما شد و همه چیز درست و خوب پیش رفت.
من با اشاره بهاخذ تمام مجوزهای قانونی و قولی که فرماندار بهاستاد ناظری برای برگزاری این برنامه داده بودند، تاکید کردم که این برنامه همه مجوزها را دارد ولی دادستان خیلی واضح تهدید بهبرخورد با شخص شهرام ناظری در صورت برگزاری کنسرت کرد.
وی ادامه داد: اصرار ما در این باره بینتیجه بود و تصمیم به لغو این کنسرت گرفتیم.
***
هماکنون پس از دوره پسابرجام نیز بیشترینه مردم ایران، روزبهروز نادارتر میشوند و حتا دستمزدهای ناچیز مزدبگیران نیز به هنگام پرداخت نمیشود. این در حالی است که براساس آمار، درآمد حکومت اسلامی ایران، تنها از منبع فروش نفت خام در سه سال گذشته، رقمی در حدود ۲۰۰ میلیارد دلار بوده است. بهعلاوه بخشی از داراییهای مسدود شده ایران در کشورهای مختلف نیز برگردانده شدهاند. اما سهم مردم از این درآمدهای کلان، جز فقر و سیهروزی و سرکوب و سانسور چیز دیگری نبوده است.
همه این سرکوبها و اختناق حکومت اسلامی و دشواریهای اقتصادی و اجتماعی، سبب شدهاند که خودکشی در ایران افزایش چشمگیری پیدا کند. برای نمونه جسد یک خواننده راک که در خانهاش دست بهخودکشی زده بود، پس از ۲۴ ساعت پیدا شد. مردی ۳۴ ساله، روی دیوار خانهاش وصیت نامهای نوشته بود و از کلیپهایی گفته بود که در گوشی تلفن او وجود دارند.
اسماعیل شاوردی(خنافره)، کارگر شهرداری در شهر فلاحیه(شادگان) استان خوزستان به دلیل مشکل مالی و عدم دریافت شش ماه حقوق، خودش را بهآتش کشید و جان سپرد.
پیش از این نیز کارگران دیگری در استان خوزستان بهدلایلی همانندِ بیکاری و مشکلهای معیشتی، دست بهخود سوزی زدهاند. در فروردین ماه ۱۳۹۴، یونس عساکره ۳۴ ساله و اهل خرمشهر در اعتراض به تخریب دکه میوهفروشیاش در مقابل ساختمان شهرداری خودسوزی کرد و جان خود را از دست داد. همچنین امید راشدى امیرى ۳۶ ساله از شهروندان رامشیر ۱ مهر ماه ۱۳۹۴، به دلیل اعتراض بهاخراج از کار و رد تقاضای بازگشت، در داخل ساختمان اتحادیه اصناف شهر رامشیر، اقدام بهآتش زدن خود کرد و جان سپرد. روز ۲۷ فروردین ۱۳۹۰، مهدى مجدم ۳۲ ساله شهروند اهوازى، به دلیل بیکارى در برابر درِ استاندارى اقدام به خودسوزى کرد و بعد از دو روز جان سپرد.
روزنامه وقایع اتفاقیه ۲۷ دی ۱۳۹۴، نوشت: «از آغاز سال ۹۴ تاکنون ۱۲ دانشآموز زیر ۱۸ سال خود را بهکشتن دادهاند. هشت نفر خود را حلقآویز کردهاند، سه نفر از ساختمان خانه و پل عابرپیاده پریدهاند و یک نفر با سلاح گرم، زهر مرگ را سرکشیده است. فقط در ماه جاری(دی ماه ۹۴) اقدام به دو مورد خودکشی در یزد و یک مورد در تهران به مرگ خودخواسته این سه نفر انجامیده و خبر «خودکشی» را میان اخبار روزانه پررنگ کرده است…».
سایت حکومتی «تابناک»، درتاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵، درباره خودکشی در ایران نوشت: «عدهای میگویند شرایط ایران از نظر خودکشی بحرانی است».
… اوایل اردیبهشت مردی ۳۵ ساله با حضور در پارکینگ بیمارستان عرفان و پیوستن به همسرش که کارمند این بیمارستان بود، با شلیک گلوله، خودش و همسرش را کشت.
به گزارش شرق، اردیبهشت ماه، مردی خود را زیر پل عابر پیاده واقع در خیابان میرداماد به دار آویخت. دوم اردیبهشت، مردی در حالی که از درد به خودش میپیچید، راهی بیمارستان میلاد در تهران شد؛ اما وقتی شنید تا زمانی که ۳۰۰ هزار تومان بهحساب بیمارستان واریز نکند، پذیرش نخواهد شد، خودش را از طبقه سوم این بیمارستان به پایین پرت کرد.
اسفند ماه سال ۹۴، جوان ۳۰ سالهای پس از رفتن به طبقه های بالایی پاساژ پایتخت در خیابان میرداماد، بهخیابان پرید. با حضور نیروهای اورژانس در محل، مشخص شد جوان ۳۰ ساله به علت شدت جراحتها جانش را از دست داده است. در آن روزها، جسد نیمه جان دختری ۱۳ ساله در اتوبان نیایش پیدا شد و پلیس اعلام کرد، دختر پس از جروبحث با مادرش از خانه خارج شده و خود را از پل نیایش به پایین پرت کرده است.
باید به این فهرست ناخوشایند، خودسوزی زنان بهویژه در کردستان و ایلام، خودسوزی سه کارگر معدن طلای آقدره، خودکشی شهروندان در مترو و… را نیز افزود.
سه کارگر اخراج شده معدن طلای آقدره تکاب واقع در آذربایجان غربی، روز شنبه ۶ دی ۱۳۹۲ -۲۷ دسامبر ۲۰۱۴، در اعتراض به از دست دادن شغلشان در محوطه معدن اقدام بهخودکشی کردند؛ اما از سوی همکاران خود نجات و بهبیمارستان انتقال یافتند.
روانشناسان بر این باورند که عاملهایی چون عدم آزادی و وجود سرکوب، همچنین عاملهای مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، جسمی، خانوادگی، ابتلا به بیماریهای روحی و جسمی درازمدت، افسردگی کهنه شده، اسکیزوفرنی، خستگی و فرسودگی، ناامیدی و… در اقدام به خودکشی نقش دارند.
***
انجمن قلم ایران(در تبعید)، در چارچوب اهداف و منشور خود، ضمن محکوم کردن سانسور و اختناق، آزار و اذیت، شلاق زدن، پیگرد، دستگیری، محاکمه و زندانی کردن نویسندگان، هنرمندان، روزنامهنگاران، وبلاگ نویسان و همچنین فعالان جنبش زنان، دانشجویان، کارگران، فعالان آزادی زبان مادری، محیط زیست، کودکان کار، اقلیتهای ملی و مذهبی، مصرانه خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و اجتماعی و نیز، خواهان آزادی اندیشه و بیان و تشکل است.
انجمن قلم ایران در تبعید، همگام با همه نیروهای مترقی و آزادیخواه ایران و جهان، تهاجم دستگاههای سرکوب حکومت اسلامی بر علیه آزادیهای فردی و همگانی جامعه ایران را به شدت محکوم میکند و خواهان لغو سانسور و اختناق، شلاق، شکنجه و اعدام است.
انجمن قلم ایران در تبعید، در عین حال از همه سامانههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، به ویژه از «انجمن جهانی قلم » که ما هم هموندِ آن هستیم، از اعضای کشوری خود در همه کشورهای جهان، انتظار بیشتری داریم که در این وضعیت خطیر و نگرانکننده، از مبارزه بر حق و عادلانه کنشگران فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و مدنی ایران دفاع کنند و به دولتهایشان فشار بیاورند تا در دیدارهای خود با سران و مقامات حکومت اسلامی ایران، صرفا «به معاملات اقتصادی، سیاسی و نظامی و منافع خودشان» نپردازند و کمی هم در دیدارها و مهمانیهایشان با سران و مسئولان حکومت اسلامی ایران، مسئله حقوق بشر و حرمت انسانی در ایران را نیز، بهزبان بیاورند و جنایتهای حکومت اسلامی علیه بشریت را محکوم کنند.
دوم ژوئیه ۲۰۱۶
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.