سیما. ن: تبعیض جنسیتی و اشتغال

زنان در جامعه به شدت مردسالار و ایدئولوژیک ایران از فرصت‌های شغلی برابر محرومند و جنسیت آنها مقدم بر مهارت و توانمندیشان در نظر گرفته می‌شود، زیرا اشتغال، عقلانیت واقتدار اجتماعی را در زنان تقویت می‌کند و استاندارد زندگی آنها را بالا می‌برد ….

تعریف اشتغال: اشتغال درلغت به معنای به کار پرداختن و مشغول شدن به کارهای یدی، فکری، عاطفی و احساسی است که انسان‌ها در زندگی برای خود انتخاب کرده و در ازای آن مزد دریافت می‌کنند. اشتغال بر اساس تفاوت بین کشورها و زمان‌های مختلف، به گونه‌های متفاوتی تعریف شده است. در ایران اشتغال کامل شامل ۴٢ ساعت کار در هفته می‌باشد.

اشتغال ناقص شامل:
الف-اشتغال ناقص آشکار:طول ساعت کار فرد شاغل از ساعت عادی کمتر بوده که به شاغلین نیمه‌وقت یا نیمه فعال معروف‌اند.
ب- اشتغال ناقص پنهان:شاغلینی که درآمد آنها پایین بوده و یا امکان استفاده از تمامی استعدادها و تخصصشان فراهم نیست.این مشاغل دراقتصاد غیررسمی،معمولاً ثبت نشده هستند و فاقد مزایای رسمی مانند بیمه و بازنشستگی می‌باشند و با دستمزدهای غیراستاندارد و تحت تاثیر سیاست‌های اقتصادی رشد می‌کنند و صرفاً نوعی سازوکار مبارزه برای بقا هستند.  حدود ٧٠ درصد شاغلین را دراقتصاد غیررسمی، زنان تشکیل می‌دهند. این مشاغل کارهایی همچون دست فروشی، فروشندگی، منشی‌گری، کار در مطب، خدمتکاری، کاردستی در منزل، تن‌فروشی، خانه‌داری بدون دستمزد و… را شامل می‌شود. میراث ستم بر زنان در سراسر تاریخ جوامع طبقاتی بر پایه وابستگی اقتصادی زنان به مردان بوده و زنان همواره از یک سو در موقعیت‌های مختلف زیست سرمایه‌داری به دلیل شرایطی که از پیش توسط دستگاه‌های ایدئولوژیک و سایر ابزارهای سرکوب ایجادشده و از سوی دیگر به واسطه نابرابری جنسی در تاریخ، همیشه نیروی کار ارزان محسوب شده‌اند و از این نظر مناسب‌ترین گزینه در مواقع حساس برای استفاده ابزاری در نظام تولید هستند.

نگاهی گذرا به تاریخچه کار زنان در ایران
معمولاً زنان طبقات مرفه به دلیل عدم نیاز مالی و نیز به لحاظ فرهنگی به کار اشتغال نداشته‌اند و همواره زنان طبقات محروم جامعه برای امرارمعاش مجبوربه کار کردن آنهم در حد دستفروشی، کلفتی، رختشویی و… بوده اند. قالیبافی و بافت انواع پارچه با دارهای خانگی اولین کارصنعتی زنان ایرانی آن‌هم در روستاها بود و تقریباً مزدی به آنان تعلق نمی‌گرفت.
با گسترش شهرنشینی، زنان وارد حوزه‌های کاری دیگری همچون تدریس برای اشراف، پرستاری از کودکان، کارگرخانگی، قالی بافی و دستفروشی شدند اما زنان روستایی کماکان بیشترین سهم از کاشت، داشت و برداشت محصولات کشاورزی را بر عهده داشتند، بدون آنکه مزدی دریافت کنند. با پیشرفت شهرنشینی و افزایش تعداد زنان تحصیل کرده، زنان بیشتری وارد بازار کار شدند اما از ابتدای روی کارآمدن جمهوری اسلامی، زنان اولین قربانیان سیاست اسلامی کردن جامعه بودند. بخش عظیمی از کارمندان زن در بخش دولتی بازنشسته شدند و برای استخدام کارکنان زن درادارات دولتی محدودیت‌های زیادی به وجود آمد و برخی از مشاغل مثل قضاوت در دستگاه قضایی و مأمور تشخیص مالیات در وزارت‌دارایی و تحصیل در رشته‌هایی چون مهندسی معدن برای زنان حذف شد. پوشش اجباری اسلامی و جداسازی مکان‌ها به مردانه و زنانه عملاً بسیاری از زنان را از چرخه کارهای دولتی خارج کرد. تعطیلی متناوب کارخانه‌ها و کارگاه‌های تولیدی از دوران ریاست جمهوری رفسنجانی با شعار تعدیل ساختاری شروع شد و تا کنون ادامه داشته و حتا شدت بیشتری نیز گرفته است و همراه با بیکاری گسترده‌ی عمومی باعث شده که بیکاری، بیشترین زیان را به زنان وارد کرده وزنان بیشتری از چرخه کار خارج شوند.

زنان در جامعه به شدت مردسالار و ایدئولوژیک ایران از فرصت‌های شغلی برابر محرومند و جنسیت آنها مقدم بر مهارت و توانمندیشان در نظر گرفته می‌شود، زیرا اشتغال، عقلانیت واقتدار اجتماعی را در زنان تقویت می‌کند و استاندارد زندگی آنها را بالا می‌برد. حضور نیروی کار زنان در جامعه سبب تغییر نگرش در آنان و نیز در مردان، نسبت به زنان می‌شود. دستگاه‌های ایدئولوژیک برای از بین بردن این نگرش، شروع به تبلیغ نظریه‌ای به نام «راز و رمز زنانه» می‌کنند به این مفهوم که زنان باید نخست همسر، مادر و یا خانه دار باشند و از طریق پایین آوردن خودباوری و اعتماد به نفس آنها و تبلیغات «راز و رمز زنانه» بر روی افکار شان، سبب می‌شوند که زنان خود را در وهله اول برای یک زندگی خانگی آماده کنند و تبعیض‌ها را به روشنی نبینند. دستگاه‌های تبلیغاتی رژیم تلاش می‌کنند تفکر عدم تمایل زنان به کارهای صنعتی و معدنی را تبلیغ نمایند زیرا نوع رابطه زنی که در بخش صنعتی فعال است با زنان شاغل در بخش‌های خدماتی نسبت به همکاران مردشان بسیار متفاوت است. به لحاظ فرهنگی، چون مردان نان آور خانه محسوب می‌شوند، مشاغل بهتر در اختیار آنان قرارگرفته است و زنان ناگزیر از حضور در مشاغل خدماتی هستند. بهانه کارفرماها برای گریز از جذب زنان، ناتوانی جسمی، دانش فنی ضعیف، عدم علاقه به یادگیری، زایمان و تربیت فرزندان، کاهش بهره وری و… است.

البته همه گروه‌های زنان در مقابل یورش واپسگرایانه ایدئولوژیک، یکسان آسیب نمی‌بینند، معمولاً زنان تحصیلکرده و دارای مهارت، آسیب کمتری می‌بینند. به همین لحاظ نمایندگان این ایدئولوژی سعی کرده‌اند تا با عقب نگه داشتن زنان، از طریق به کارگیری سهمیه‌بندی جنسیتی در دانشگاه‌ها – به ویژه برای رشته‌های پزشکی و فنی به نفع مردان – و ایجاد شرایط نابرابر تحصیلی، اهداف خود را محقق سازند. در نتیجه بازاراشتغال برای کارهای با تخصص بالا برای زنان کم می‌شود. همکاری نزدیک مردسالاری و سرمایه‌داری و تلاش آنها در جهت پایین نگاه داشتن سطح آگاهی زنان، به عنوان بخشی از نیروی کار، سبب ایجاد شکاف ژرف بین نیروی کار زنان و مردان شده ومانع همبستگی آنان می‌گردد. ایجاد خصومت میان شاغلین مرد در برابر شاغلین زن از طریق عدم پرداخت مزایای یکسان و برابر به آنها، نمود عینی تلاش سیستم سرمایه / مردسالار می‌باشد.

به طورکلی برابری جنسیتی به عدالت طلبی بشر صرف نظر از جنسیت او مربوط می‌شود و به معنای پرداخت دستمزد مساوی در برابر کار مساوی و دسترسی برابر به آموزش حرفه‌ای، اشتغال و… می‌باشد. زنان ایرانی در طول تاریخ از تبعیض‌های چند گانه فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و قانونی رنج می‌برند. با هر بحران سیاسی، اجتماعی و اقتصادی این زنان هستند که اولین قربانیان بحران‌ها می‌شوند. با آنکه مشاغل کم درآمد و پر زحمت با ساعات کار طولانی و غیرقانونی نصیب زنان می‌شود، آنان حتا در شرایط کار برابر با مردان، دستمزد کمتری دریافت می‌کنند و در صف اول اخراج ها قرارمی‌گیرند و مجموعه این تبعیضات آسیب‌های روحی و روانی را برای آن‌ها و فرزندانشان به همراه خواهد داشت. همه این‌ها با استفاده از ادبیات تبعیض‌آمیز ایدیولوژیک دینی و فرهنگ مردسالاری به نفع سرمایه و مردان توجیه می‌شود .

- عدم پرداخت سختی کار یکسان، به‌رغم انجام کار مشابه و یکسان.
- عدم پرداخت حق مسکن،حق عائله مندی،حق اولاد و حق جذب به زنان.
-عدم امکان مسافرت‌های کاری برای زنان.
- نبود امکان احراز موقعیت شغلی یکسان در پست‌های بالا برای زنان، به‌رغم تخصص برابر آنان.
در حال حاضر برخلاف اینکه بیشتر از ۶۴ درصد فارغ‌التحصیلان دانشگاهی زنان هستند ولی فقط ١٠ در صد نیروی کار متخصص را تشکیل می‌دهند.
- عدم امکان فرصتهای شغلی برابرکه درنتیجه زنان مجبور به پذیرش کار با شرایط سخت می‌شوند. مثلاً زنان قالیباف تقریبا ۴/١ حداقل حقوق را دریافت می‌کنند. قراردادهای سفید امضا در مورد زنان شاغل نسبت به مردان ٧٠ به ٣٠ است؛ یعنی مجبورند نظر کارفرما را پذیرفته و در نتیجه هیئت‌های حل اختلاف نیز نمی‌توانند کار خاصی برای نیرویی که شکایت می‌کند انجام دهند.
- ترس از آزار و خشونت جنسی در محیط کار و به کارگیری واژگان و رفتار تحقیرآمیز و از این طریق به حاشیه راندن زنان، از جمله شرایطی است که به دلیل بی‌ثباتی اقتصادی و مسائل ناشی از این شرایط، به زنان تحمیل می‌شود.
- بخش قابل توجهی از جمعیت غیرفعال را زنان خانه‌دار شهری تشکیل می‌دهند که درآمار، در زمره  افراد غیرشاغل محسوب می‌شوند ولی به انجام کارهای سنتی خانه‌داری و به عبارتی بازتولید نیروی کار اشتغال داشته و هیچ‌گونه درآمدی ندارند. زنان روستایی نیز به عنوان جمعیت غیرفعال،علاوه بر کارهای سنتی خانه‌داری بدون درآمد مستقل برای خود، به کار قالیبافی، صنایع دستی، دامی و کشاورزی اشتغال دارند.
- در ایران زنان ناچارند به دلیل گرانی و فقر روزافزون با تحمل تمام تبعیض‌ها به اشتغال با درآمد ناچیز روی آورند و علاوه بر آن وظایف سنتی در خانواده را نیز بر عهده دارند که خود سبب فرسودگی بیشتر آنها می‌شود. البته قوانینی مبنی بر استفاده از مرخصی زایمان با حقوق، حق‌شیردهی و مهد کودک وجود دارد ولی در عمل هیچ ضمانت اجرایی برای آنها وجود ندارد و در سال‌های اخیر بسیاری از مهد کودک‌های دولتی به بهانه صرفه‌جویی در مخارج دولتی تعطیل شده‌اند.

اولین قدم برای به دست آوردن حقوق واقعی زنان،استقلال مالی است و البته سرمایه‌داری امکاناتی را برای استقلال زنان پدید آورده است اما از طرفی سلطه دیگری را بر آنان تحمیل کرده و آن نابرابری بین زنان و مردان در بازار کار و اشتغال است که به دلایل فرهنگ مردسالارانه و قوانین موجود، زنان در این تنگنا قرارگرفته‌اند و حتا بسیاری از زنان در اثر تبلیغات ایدئولوژیک، آنها را باور کرده‌اند که جایگاه زن در خانه است و بدین‌ترتیب زنان بخش رایگان بازتولید نیروی کار هستند.

جدول زیر وجود تفاوت‌های آشکار بین زنان و مردان را به وضوح نشان می‌دهد، این آمار برای گروه سنی ٢٩-١۵ سال و فقط مربوط به مشاغل رسمی است و منبع آن مرکز آمار ایران است:

پاییز ٩۴ پاییز ٩١
١٢% ١۴% فرصت اشتغال برای زنان
٣/٢٠% ١٨% بیکاری زنان

نتیجه تحقیقات فرم اقتصادی جهانی در سال ٢٠٠٩ در مورد ایران

نسبت زنان به مردان مردان زنان فاکتورهای اقتصادی
۴٣/٠ ٧٧% ٣٣% نیروی کار
۴١/٠ ١۵/١۴ ٧٧/۵ درآمد به دلار آمریکا
١۵/٠ ٨٧% ١٣% کادرها و متخصصین
۵١/٠ ۶۶% ٣۴% کارکنان حرفه
٢٩/٩% ٧٢/١۵% درصد بیکاران بزرگسال

لازم به ذکر است که نرخ مشارکت زنان در سال ٨۵، ۴/١۶%  بوده در حالی‌که در سال ٩٠به ۶/١٢% کاهش یافته است.
جدول فوق نه تنها گویای گستردگی فقر در جامعه است، بلکه با توجه به درآمد متوسط زنان، فقر شدید آنها را برجسته می‌کند.

بر اساس پژوهش دکتر اعزازی در سال ١٣٨٩، ازدواج مو قت در حال تبدیل شدن به یک شغل برای زنان است. این زنان به خیابان می‌آیند تا با تن فروشی نانی به خانه برسانند که فقط زنده بمانند.
در قوانین جدید این تبعیضات نمود بیشتری می‌یابند؛ مثلاً در اولویت قرار دادن مردان متاهل برای شغل‌های دولتی در طرح جامع جمعیت و تعالی خانواده که بیانگر تبعیض رسمی در زمینه اشتغال برای زنان است ونیز به گزارش مرکز آمار ایران، در آزمون استخدامی فراگیر دستگاه‌های دولتی در سال ٩۴ از مجموع ٧٣٩٣ فرصت شغلی، سهم زنان تنها ٢٣٩٢ نفر بوده است. این طرح‌ها در نهایت به حذف تدریجی زنان از بازار کار رسمی و سوق دادن آن‌ها به سمت بازار کار غیررسمی منجر شده وفقر زنان را تشدید کرده است.  بدین‌ترتیب مفهوم اشتغال برای بسیاری از زنان ایران، تأمین معاش خود و خانواده است نه داشتن استقلال مالی و رها شدن از زیر بار انواع و اقسام اجحافات و زور گویی‌ها و فجایع.

سیما. ن
ارسالی به تریبونی برای زنان چپ
از پروژه تبعیض علیه زنان
٢٧ آذر ٩۴

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.