۸۷ درصد جمعیت زنان ایران از نظر اقتصادی غیرفعالند
«وحیده نگین» مشاور وزیر کار، تعاون و رفاه اجتماعی در امور زنان در گفت و گویی که به مناسبت ۲۹ آبان، سالروز تصویب قانون کار انجام داد، با تکیه بر آمارها، نرخ مشارکت اقتصادی زنان را ۱۳ درصد می داند و بر این با ور است که در سال های اخیر میزان نرخ رشد اشتغال زنان در بخش رسمی زیادتر شده است اما همچنان موانع و محدودیت های بسیاری برای به صحنه کشاندن زنان وجود دارد. ….
ایلنا:
با وضعیت جمعیت فعال اقتصادی کشور شروع کنیم؛ درحال حاضر وضعیت جمعیت فعال اقتصادی کشور به چه صورت است؟
بله، همانگونه که می دانید بر اساس تعریف مرکز آمار، تمامی جمعیت ۱۰ سال و بیشتر کشور که طبق تعریف کار، در تولید کالا و خدمات مشارکت داشته یا از قابلیت مشارکت برخوردار بوده اند، جمعیت فعال اقتصادی محسوب می شوند.
براساس آمارهای مرکز آمار ایران، جمعیت ۱۰ سال و بیشتر کشور در فصل بهار سال جاری بیش از ۶۴ میلیون نفر اعلام شد. این درحالی است که ۳۸ درصد این جمعیت یعنی چیزی در حدود ۲۴ میلون و ۵۰۰ هزار نفرشان مشارکت اقتصادی دارند و مابقی مشارکت اقتصادی ندارند. ضمن اینکه نرخ مشارکت مردان در حدود ۶۳ درصد و زنان در حدود ۱۳درصد است. درحقیقت براساس اعلام مرکز آمار از مجموع جمعیت کشور که دارای مشارکت اقتصادی هستند و یا قابلیت مشارکت را دارند؛ بیش از ۲۰ میلیون نفر شامل مردان و حدود ۴ میلیون ۲۹۰ هزار نفر شامل زنان می شود. به عبارت دیگر ۶۲ درصد از جمعیت ۱۰ سال و بیشتر کشور، در گروه جمعیت غیرفعال اقتصادی قرار می گیرند که رقمی درحدود ۴۰میلیون نفر می شود که بخش اعظم آنان شامل زنان می شود. البته نسبت مردان فعال به زنان فعال از نظر اقتصادی همواره بیش از ۵ برابر بوده است.
به وضعیت جمعیت زنان و مردان فعال اقتصادی اشاره کردید، چند درصد از زنان کشور در گروه غیرفعال اقتصادی قرار دارند ؟
براساس آمارها حدود ۸۷ درصد از جمعیت زنان کشور، به لحاظ اقتصادی، غیر فعال محسوب شده اند. به عبارت دیگر اگر نیمی از جمعیت ۱۰ سال و بیشتر کشور را زنان درنظر بگیریم، ۳۲ میلیون نفرشان را شامل می شود، از این ۳۲ میلیون ۸۷درصد یعنی رقمی درحدود ۲۸ میلیون نفر غیرفعال اقتصادی هستند. این درحالی است که از مجموع جمعیت زنان ده سال به بالای کشور، ۱۸٫۹ درصد محصل، ۳٫۶ درصد دارای درآمد بدون کار و ۶۰ درصد آنان زنان خانه دار هستند.
کارشناسان معتقدند ترکیب جمعیتی کشور وارد «پنجره جمعیتی» شده است. شما شرایط پنجره جمعیتی را برای زنان چگونه می بینید؟
۷۱ درصد جمعیت کشور سنی در بین ۱۵ تا ۶۰ سال دارند. این شرایط باعث شده است که ایران از سال ۱۳۸۵ وارد مرحله پنجره جمعیتی و یا پنجره فرصت ها شده است. بهره برداری از فرصت پنجره جمعیتی و تبدیل آن به فرصت اقتصادی و اجتماعی مستلزم توانمند سازی و مقتدر سازی جوانان برای توسعه اقتصادی، گسترش فرصت های شغلی، سرمایه گذاری مطلوب، بهبود کیفیت سرمایه انسانی و فراهم کردن فرصت هایی برای حضور زنان در بازار کار است.
به عبارت بهتر، پنجره جمعیتی یکی از مهمترین مراحل در ساخت سنی یک جمعیت است، به طوری که اقتصاددانان از آن به عنوان موهبت جمعیتی نام می برند. البته تهدید آمیز بودن یا فرصت بودن پنجره جمعیتی کشور تا حد زیادی به نگرش و عمکرد نظام در ارتباط با این مسئله بستگی دارد. در دوره پنجره جمعیتی عرضه نیروی کاربالقوه به سطح بالایی می رسد و طبیعتا نیمی از افراد یک جمعیت را زنان تشکیل می دهند. اشاره کردم بیش از ۶۴ میلیون نفر از جمعیت کشور ۱۰ساله و بیشتر از ۱۰ سال سن دارند که ۳۸ درصدشان فعال اقتصادی هستند، می بایست ۵۰درصد این ۳۸درصد را زنان تشکیل دهند اما تنها ۱۳درصد آن به زنان اختصاص دارد. یعنی حدود ۴ میلیون ۲۳۰ هزار نفر از زنان کشور فعال اقتصادی محسوب می شوند و این اصلا در شان زنان ایران اسلامی نیست. در بحث پنجره جمعیتی نیز همین نسبت قابل اعمال است.
قبل از آنکه بخواهیم به موضوع اشتغال زنان وارد شویم؛ آماری وجود دارد که میانگین سن ورود افراد با بازارکار را نشان دهد؟ اساسا سن ورود کارجویان به بازارکار رو به کاهش است یا افزایش؟
میانگین سن ورود افراد به بازار کار در حدود ۲۷٫۳ سال است. این رقم در سال های ۹۱ و ۹۲ به ترتیب برابر با ۲۸ و ۲۷٫۸ سال بوده است. که بیانگر کاهش سن ورود به بازار کار در کشور است.
توزیع اشتغال در بخشهای مختلف برای زنان به چه صورت است؟ پیش از این گفته شده بود که بیشترین استقبال بازار کار از زنان، در بخش خدمات است؟
حدود نیمی از زنان شاغل، در بخش غیر رسمی فعالیت دارند. ضمن اینکه متاسفانه در حال حاضر شاهد عدم تعادل در توزیع اشتغال زنان در بخش های مختلف هستیم؛ بالاترین تراکم اشتغال زنان در بخش خدمات است. میزان اشتغال زنان در این بخش به نسبت سایر بخش ها بسیار قابل توجه است، به نحوی که براساس نتایج طرح آمارگیری از نیروی کار در بهار سال جاری، یک فاصله حدود ۲۶درصدی بین اشتغال زنان در بخش خدمات و صنعت وجود دارد. در بهار ۹۴ تنها حدود ۲۴ درصد از اشتغال بخش صنعت به زنان اختصاص دارد. این نسبت برای بخش کشاورزی نیز حدود ۲۵درصد است. درعین حال اما سهم اشتغال زنان در بخش خدمات در فصل مذکور ۵۰درصد اعلام شده است.
بررسی توزیع شاغلین در بخش های عمده اقتصادی، بیانگر این موضوع است که در حال حاضر از سهم زنان در بخش کشاورزی همانند مردان کاسته شده و بیش از نیمی از زنان در بخش خدمات فعالیت می کنند.
اما چرا تراکم اشتغال زنان در بخش خدمات بیش از سایر بخش هاست می تواند دلایل مختلفی داشته باشد، از جمله اینکه ما نتوانسته ایم توانمندی های زنان را تا آن حد بالا ببریم که بتوانند پاسخگوی اشتغال در بخش های کشاورزی و صنعت باشند و از طرف دیگر نیز این بخش ها نتوانسته اند شرایطی را فراهم کنند که زنان بتوانند برای اشتغال به سمت آنان گرایش پیدا کنند. من معتقدم که زنان ایرانی ظرفیت ها و توانمندی های بالقوه بسیاری برای فعالیت در بخش های مختلف دارند که متاسفانه تاکنون در بالفعل کردن آنها کمتر موفق بوده ایم. بدون شک تمرکز اشتغال زنان در بخش خدمات نمی تواند چندان با چشم اندازهای توسعه فراگیر و مقاوم سازی اقتصاد ملی همخوانی داشته باشد.
براساس گفته های شما، وضعیت اشتغال زنان در مقایسه با مردان چندان قابل دفاع نیست. اما چند وقت پیش خود شما اشاره کردید که تحصیلات بیشتر زنان منجر به بروز تغییراتی در اشتغال آنان شده است. میشود در این زمینه بیشتر توضیح دهید؟
بله. زنان در تمام گروه های عمده شغلی، نسبتی به مراتب کمتر از مردان را به خود اختصاص داده اند، به گونه ای که نرخ بیکاری زنان در سال های اخیر همواره دو برابر مردان بوده است. در بهار سال جاری نیز نرخ بیکاری مردان ۹درصد و زنان بیش از ۱۹درصد اعلام شده است؛ اما در میان جمعیت متخصصان، نسبت زنان در مقایسه با مردان قابل توجه است. به دلیل تحصیلات بیشتر زنان تغییراتی نیز در اشتغال آنان در گروه های عمده شغلی در جهت ارتقاء موقعیت زنان رخ داده است.
نسبت جمعیت مردان فعال دارای تحصیلات عالی به کل جمعیت مردان فعال، ۱۶٫۱ درصد و نسبت جمعیت زنان فعال دارای تحصیلات عالی به کل جمعیت زنان فعال، ۴۸٫۲ درصد است. بنابر این با افزایش سطح تحصیلات، امکان فعالیت اقتصادی برای این گروه از زنان بیشتر فراهم شده است.
اساسا شما قائل به تفکیک جنسیتی در بحث اقتصاد و اشتغال هستید؟
خیر. تفکیک شغل ها به زنانه و مردانه، ضمن ایجاد محدودیت هایی در انتخاب شغل، سبب دستمزد کمتر، پرستیژ پایین تر و بدون اقتدار اینگونه شغل ها شده و انگیزه ورود به بازار کار را کاهش می دهد.
در کشور ما، زنان همواره دوشادوش مردان در صحنه های مختلف حضور داشته اند، امّا هیچ گاه این حضور، به مشارکتی جدّی در صحنه های اقتصادی تبدیل نشده بود و زنان، معمولاً به ساده ترین کارها در پایین ترین رده ها اشتغال داشتند؛ ولی در سال های اخیر، با تغییرات اجتماعی ای که در کشور رخ داده، گرایش زنان، به عرصه های فنّاوری، دانش و کارآفرینی، افزایش یافته است. امید است که این روند، به مشارکتی جدّی و فعّال تبدیل شود؛ زیرا این افزایش کیفی اشتغال زنان، می تواند در بخش های مختلف جامعه، اثرات حائز اهمّیتی داشته باشد. از جمله، موجب بالا رفتن سطح درآمد خانواده و به تبع آن، بالا رفتن سطح رفاه آن خانواده خواهد شد و در این میان، بار سرپرستی خانواده برای مردان، سبک تر و با بالارفتن عرضه نیروی کار، سطح دستمزدها و هزینه تولید و قیمت محصولات، کمتر می شود.
اگر در جامعه ای ضریب باسوادی، تندرستی، شاخص های تغذیه و تامین مسکن و ایجاد اشتغال و درآمد افزایش یابد اما توزیع آن در میان زنان و مردان متعادل نباشد، آن جامعه توسعه نیافته و به عبارتی از نظر توسعه یافتگی نامتوازن است.
توسعه انسانی به معنای تلاش برای دستیابی به زندگی بهتر و ایجاد زمینه های توانمندی است که با توجه به روش های موجود بر اساس درآمد بالاتر، آموزش بهتر و سطح بالای سلامت برای کلیه اقشار مردم، قابل تحقق است.
طبیعتا اشتغال زمانی رسمیت می یابد که در آمارهای بیمه ای سازمان تامین اجتماعی منعکس شود. در این زمینه چه آماری وجود دارد؟
تا پایان سال ۱۳۹۳ در حدود ۲٫۵ میلیون نفر بیمه شده زن تحت پوشش سازمان تامین اجتماعی بوده اند. به عبارتی در حدود ۱۸ درصد از بیمه شدگان را زنان تشکیل می دهند. در ۵ سال اخیر نرخ رشد بیمه شدگان زن برابر ۱۵٫۵ درصد و این نرخ برای بیمه شدگان مرد ۴٫۴ درصد بوده است.
حدود ۲۸٫۵ درصد از بیمه شدگان جدیدالورود (تقریبی از اشتغال جدید بخش رسمی کشور) سازمان تامین اجتماعی در سال ۱۳۹۳ را زنان تشکیل می دهند. این سهم در سال های ۱۳۹۱ و ۹۲ به ترتیب برابر با ۲۳٫۵ و ۲۶٫۴ درصد بوده است که بیانگر روند رو به رشد اشتغال رسمی زنان است.
به عنوان سوال آخر اگر زنان ایرانی پتانسیل های بالقوه ای برای حضور در عرصه اشتغال دارند. پس چرا هنوز نتوانسته ایم این پتانسیل های بالقوه را بالفعل کنیم؟
البته در سال های اخیر میزان نرخ رشد اشتغال زنان در بخش رسمی زیادتر شده است اما همچنان موانع و محدودیت ها برای به صحنه کشاندن زنان همانند محدودیت های خانوادگی، فقدان شرایط اجتماعی مناسب برای کارکردن، گسترش نگاه جنسیتی، قضاوت مبتنی بر عدم توانمندی زنان در توسعه و در یک کلام فرهنگ حاکم بر جامعه که عمدتا فرهنگ مردسالارانه است، از جمله عوامل کاهش دهنده حضور و مشارکت واقعی زنان هستند.
با توجه به بالا رفتن سطح تحصیلات دختران و زنان به نظر می رسد جذب این تعداد نیروی تحصیل کرده در سازمان های دولتی موجود که اکثرا با تورم نیروی انسانی مواجه هستند، عملی نباشد. بخش خصوصی نیز با توجه به گستره محدود آن در ایران طبیعتاً نتوانسته است در جذب این سرمایه های ملی موفقیت قابل توجهی داشته باشد. یکی از راهکارهای مهم جهت حل این معضل، توسعه کارآفرینی در میان زنان و دختران دانشگاهی و حمایت از فعالیت زنان در بخش تعاونی است.
با توجه به اهمیت ایجاد تعادل بین کار و زندگی خانوادگی برای زنان به نظر می رسد زنان در قالب تعاونی ها ضمن پذیرش مسولیت های زنانه خود بهتر می توانند نقش آفرینی اجتماعی اقتصادی داشته ضمن اینکه فعالیت زنان تعاونگر یک نمونه گویا و خوب از گسترش «خیر جمعی» است.
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.