ارژنگ بامشاد: اسید پاشی های زنجیره ای، تاکتیک حاکمیت برای وحشت آفرینی

اسیدپاشی های زنجیره ای اصفهان بی تردید ریشه در افکار پوسیده و بشدت مردسالار جامعه ای دارد که زن را نصف مرد و مایملک  او می داند. اما مشکل ما آنجاست که مردسالاری قانونی شده در کشور ، وسیله ای است در دست قدرت سیاسی تا  از آن بعنوان ابزار سرکوب جنبش زنان بصورتی مؤثر بهره برداری کند. ….

اسیدپاشی های زنجیره ای در اصفهان ، جامعه را بشدت نگران کرده است. نشانه رفتن انگشت ها به سوی مبلغان خشونت در  کشور و ارتباط این حوادث با طرح «آمران به معروف و ناهیان از منکر» مجلس و یا سخنان امامان جمعه علیه زنان آزادپوش، بخش هائی از حاکمیت را بشدت نگران کرده است. حملات کیهان شریعت مداری، تک تیرانداز بیت رهبری ، یا رجانیوز و سخنان برخی از نمایندگان و منتسب کردن اسیدپاسی به استکبار و صهیونیسم ، نشان از آن دارد که رسانه های همگانی و شبکه های اجتماعی انگشت روی نقطه دقیق و  حساسی گذاشته اند. واقعیت این  است که سازماندهی و اجرای چنین اقداماتی در کشوری که وزارت اطلاعاتش تمرکز فوق العاده ای بر بسیاری از تحولات درونی  جامعه دارد، نمی تواند خودبخودی و غیرسازمان یافته باشد. آنها که دست به چنین اقداماتی می زنند، از پشت گرمی نهادهای قدرت برخوردارند. آنها می دانند که اگر هم دستگیر شوند، همچون مهاجمان کوی دانشگاه به جرم “ریش تراش دزدی” محاکمه خواهند شد. آنها خوب می دانند که حتی ضارب سعید حجاریان امروز راست راست در مملکت می گردد و به او پست و مقام هم داده اند. آنها می دانند که مجریان قتل های زنجیره ای امروز همچنان در راس امورند و هیچکس کاری به کارشان ندارد. یادمان نرفته که آن جنایت کار حرفه ای که محمد مختاری و جعفر پوینده را خفه کرد و پیکر فریدون فرخ زاد را تیغ آجین نمود، هر هفته در استخر وزارت اطلاعات با همپالکی هایش به تفریح مشغول است. این ها را آنها می دانند و همین پشت گرمی هاست که  در اجرای رذیلانه ترین اقدامات با خونسردی شگفت انگیزی وارد عمل می شوند.

اسیدپاشی های زنجیره ای اصفهان بی تردید ریشه در افکار پوسیده و بشدت مردسالار جامعه ای دارد که زن را نصف مرد و مایملک  او می داند. اما مشکل ما آنجاست که مردسالاری قانونی شده در کشور ، وسیله ای است در دست قدرت سیاسی تا  از آن بعنوان ابزار سرکوب جنبش زنان بصورتی مؤثر بهره برداری کند. بسیارند آنهائی که در چنین شرایطی، عامل اصلی را تنها مردسالاری و فرهنگ منحط جامعه می دانند و گاه بالکل نقش دستگاه های سیاسی و نهادهای تبلیغاتی رژیم  را فراموش می کنند و خشم خود را نثار تمامی مردان کرده و آنها را مقصر می دانند. جوک های زشت و نفرت انگیز برخی از مردان در شبکه های اجتماعی و یا این سخن برخی از مردان اصفهانی که می گویند :«چشم شان کور می خواستند خودشون را بپوشند» زمینه ای شده است تا عنصر سازمانیافتگی این اقدامات جنایت کارانه به فراموشی سپرده شود. حملات سنگین روزنامه های نزدیک به بیت به تمامی رسانه هائی که می خواهند به پشت پرده ماجرا توجه کنند از همین جا ناشی می شود. واقعیت این است که کلی کردن این مسئلۀ بشدت سازماندهی شده که با هدف ایجاد رعب و وحشت از بالاترین ارکان قدرت سازماندهی شده است، زمینه منحرف ساختن اذهان مردم را فراهم می آورد. از این روست که باید روی شناسائی عاملان، آمران، فتوا دهندگان و تحریک کنندگان این جنایت سازمانیافته تاکید کرد.

تنها از این طریق است که می توان بسیج عمومی علیه این وحشی گری عریان سازمان داد.  تنها از این طریق است که می توان به همبستگی مردان و زنان در مبارزه با این تهاجم سازمانیافته دست یافت و در متن این مبارزه به ریشه های فرهنگی مردسالاری و به تمامی مدافعان مردسالاری، چه مرد و چه زن حمله کرد و این کار را از درون خانه  و خانواده آغاز نمود. نادیده گرفتن مرکز فرماندهی چنین جنایت های سازمانیافته ای، شلیک تیرهای اندک مان به هدف های انحرافی است.  نباید اجازه داد با آدرس عوضی دادن و با کلی کردن مسئله ، آمران این جنایت های ضدبشری و نفرت انگیز با دستگیری و محاکمه چند پادوی مجری، از پذیرش مسئولیت های جنایت کارانه شان شانه خالی کنند. آن امام جمعه ای که می گوید برای حجاب باید خون ریخته شود؛ آن امام جمعه ای که تذکر لسانی را کافی نمی داند و از “چوب تر” سخن می گوید و آن نمایندگانی که درمجلس فیلم  و عکس  ساپورت پوشان را نشان می دهند، در قبال این جنایت های سازمانیافته مسئولند و باید محاکمه شوند. این نکته را باید با صدای بلند اعلام کرد و به گوش جهانیان رساند.

چرا اسیدپاشی های زنجیره ای ، سازماندهی شده است؟ اگر اسیدپاشی های زنجیره ای را کار یک مشت جوان حزب اللهی بدانیم که “غیرت” شان بجوش آمده و یا بی حجابی را عامل خشکی زاینده رود می دانند، آنگونه که چند ماه پیش در تلفن های همراه شان به هم پیام می دادند، آنوقت می توانستیم از طغیان فرهنگ منحط مردسالار سخن بگوئیم . اما اکنون می توان با قاطعیت گفت که قدرت اصلی حاکمیت از بستر این فرهنگ منحط  استفاده می کند تا سیاست سرکوبگرانۀ خود را به نحو احسن به اجرا درآورد. آنها زمانی که قتل های زنجیره ای را سازمان می دادند هم  به مجریان  جنایت هایشان می گفتند که  قربانیان مرتدند و مهدورالدم. همین استدلال را  آن شش جوان بسیجی کرمان بکار می بردند تا قربانیان خود را خفه کنند و در چاه بیاندازند. بنابراین فرهنگ منحط مردسالاری قانونی شده که مدام از منبر و  مجلس و صدا و سیما به خورد مردم داده می شود، زمینه ای است که حاکمیت سیاست های خود را توجیه می کند و در میان مردم شکاف می اندازد. اما هدف آنها روشن است. آنها که مجبور شده اند در برابر غرب و آمریکا زانو بزنند از شورش مردم هراسان شده اند. نمایش ماشین های غول پیکر و سراسر سیاه  نیروی انتظامی برای مقابله با نا آرامی های شهری، این ترس را بخوبی به نمایش می گذارد. موج گستردۀ اعدام ها در یک سال گذشته، این ترس حاکمیت را بیش از پیش عیان می سازد. دستگیری های گسترده، سرکوب دگراندیشان و حتی اقلیت های مذهبی چون دراویش و اهل سنت ، این ترس را به خوبی بیان می کند. فشار بر فعالان کارگری و تلاش برای بازپس گیری دستاوردهای جنبش کارگری این ترس را به نمایش می گذارد. بر متن چنین وضعیتی است که اسیدپاشی های زنجیره ای از راه می رسند تا جامعه را در بهتی فلج کننده  گرفتار سازند و ترس از اقدام را بر آنها مستولی گردانند.

نباید از یاد برد که در برابر تعرض داعشی حاکمیت، اگر عقب نشینی صورت گیرد؛ اگر خانه نشینی پیشه شود؛ اگر اعتراضی صورت نگیرد؛ اگر به تبلیغات دروغین رسانه های مزدبگیرشان باور شود، آنگاه شکست را پذیرفته ایم. آنگاه، آنها دست به تعرضات گسترده تری خواهند زد. در برابر داعشی های وطنی باید مقابله مؤثر را سازمان داد. با گردهم آئی ها، با تجمعات اعتراضی در جلو مجلس، بیت رهبری، جلو مساجد و خانۀ  ائمه جمعه و بیوت آیات عظام باید اعتراض خود را به مبلغان و سازماندهندگان این خشونت های جان گذار اعلام کنیم.   باید با حمایت از خانواده های قربانیان، در کنارشان قرار گیریم  و با  درد و رنج شان شریک شویم و نگذاریم احساس تنهائی و بی پناهی کنند. بویژه در شرایطی که برای درمان زخم جانگداز عزیزانشان باید هزینه های نجومی بپردازند. باید که از همۀ هنرمندان، نویسندگان و موسیقی دانان صاحب آوزاۀ کشورمان بخواهیم بصورتی فعال وارد عمل شوند و اجازه ندهند این اسیدپاشی های  سازمانیافته در سکوت و بی خبری رها شوند. حالا زمان آن است که همه مردم، چه زن و چه مرد وارد میدان شوند و در برابر سیاست وحشت آفرینی بایستند. این ماجرا فقط مربوط به زنان جامعه نیست، مسئلۀ  همۀ ماست . همه پسران، همه پدران، همه برادران و همه انسان هائی است که از فرهنگ منحط مردسالاری  و سیاست های زن ستیزانۀ حاکمیت و جامعه نفرت دارند.  برای درهم شکستن این فضا باید قدرت سیاسی که حافظ این شرایط غیرقابل تحمل و این فرهنگ منحط است را به زیر ضربات  افشاگرانه و مقاومت مدنی مردمی گرفت. حاکمیت اکنون از مردم بشدت می ترسد و همین اقدامات وحشیانه اش، این ترس را بخوبی آشکار می سازد. همین ترس است که به آنها اجازه نخواهد داد بصورت مستقیم به مردم حمله کنند زیرا نیک می دانند که اقدامات و واکنش های تند در برابر مردم، آتش زیر خاکستری را شعله ور خواهد ساخت که توان کنترل آن را نخواهند داشت و طومارشان را درهم خواهد پیچید.

سه-شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۳ برابر با ۲۱ اکتبر ۲۰۱۴

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.