سعید فریدونی: دشمن اصلی ما درون کشور خود ماست
مردم کوبانی نیازی به همدردی و همدلی ندارد. مردمی که طرز استفاده از اسلحه گرم را میدانند، برای دشمنان خود چارهای باقی نمیگذارند که یا رهایی آنان را بپذیرند و یا تا آخرین نفرشان را بکشند و درست از همین طریق است که امکان پیروزی از دشمن گرفته شده و ننگ ابدی بر پیشانی دشمن داغ زده میشود و آرمان و اندیشهای که به ظاهر کشته میشود خودش را بازتولید میکند. ….
دشمن اصلی ما درون کشور خود ماست
نویسنده: سعید فریدونی
کمتر پیش میآید که در فضای مجازی فارسی زبان این همه نوشته خوب و قشنگ نوشته شود. بعضی از آنها واقعا اشک آدم را در میآورند. کوبانی مدتهاست که در حال مقاومت است و مقاومت قهرمانانه مبارزان کرد در شهر کوبانی به نویسندگان فارسی زبان فضای مجازی و شبکههای اجتماعی این فرصت را داده است تا همه استعداد و توانایی خود را برای خلق آثار ادبی به کار بگیرند. تا به حال در هیچ مقطعی از زندگیام با این انبوهه از مطالب قشنگ و تاثیر برانگیز مواجه نشده بودم. حتی در مراسم یادبود شاملو و کنسرتهای شجریان هم این حجم از زیبائی وجود ندارد. امروز همه درباره کوبانی “حرف” میزنند و “حرفهای قشنگ” میزنند.
نگارنده این سطور نه تنها مشکلی با نوشتن، قشنگ نوشتن و زیبائی ندارد که اتفاقا معتقد است درک زیبائی یکی از آخرین لذتهای انسانی است که هنوز سرمایهداری موفق نشده آنطور که مد نظرش است آنرا به گند بکشد و به استحاله کامل آن بپزدازد. با وجود هالیوود، هنوز در سینما زیبایی هست، با وجود آهنگهای پر شده با ریتم تند سازهای الکترونیکی و افکتهای کامپیوتری، هنوز ترانه و موسیقی زیبا هست؛ با وجود آنکه نویسندگان به پابوس قدرت میروند تا مجوز نشر، هدیه بگیرند، ادبیات با ممنوعهها و فاسدنشدنیها به جلو میرود. دفاع از زیبائی و هنر در برابر کالائیسازی هنر در سیستم سرمایهداری همچون مقاومت در کوبانی است. کوبانی از پیش و پس در محاصرهی دشمنی که تانک و سلاح سنگین، تیربار و دلار دارد و قدرتهای جهانی و روشنفکران بریده از جامعه در انتظار «خبر سقوط» و شکست مبارزان چپگرای سنگر گرفته در آن هستند. قدرتهای جهانی منتظر ورود داعش به شهر و یک سلاخی دیگر هستند تا بهانه لازم را برای ورود نیروی زمینی به سوریه را به دست بیاورند و روشنفکران گریزان از جامعه منتظر خبر سقوط هستند تا موضوع و فرصت مناسبی برای شعر بافتن، نثر ریسیدن، تحلیل عکس و نظر متفاوت و خلاف جریان ارائه دادن به دست بیاورند تا پایان شکوهمندی باشد بر کارنوالی به نام کوبانی، برای روشنفکران ایرانی دنیای مجازی!
یا باید چون دیگران از کوبانی گفت و عضو این کارنوال بود و یا باید آماده باشی که بشنوی: «متلک میاندازی؟ ما فقط حرف میزنیم؟ تو اگر دلت میسوزد، کلاش دستت بگیر و برو کوبانی بجنگ»؛ یا «شماها که ایران هستید که فاصلهی زیادی ندارید. زمینی هم میتوانید بروید» و یا «تنها کمکی که از دست ما بر میآید همدلی و همدردی با مردم کوبانی است.»
مردم کوبانی نیازی به همدردی و همدلی ندارد. مردمی که طرز استفاده از اسلحه گرم را میدانند، برای دشمنان خود چارهای باقی نمیگذارند که یا رهایی آنان را بپذیرند و یا تا آخرین نفرشان را بکشند و درست از همین طریق است که امکان پیروزی از دشمن گرفته شده و ننگ ابدی بر پیشانی دشمن داغ زده میشود و آرمان و اندیشهای که به ظاهر کشته میشود خودش را بازتولید میکند.
کوبانی در محاصره است. از یک طرف نیروهای اسلامگرای سنتی(داعش) و از طرف دیگر نیروهای اسلامگرای مدرن(دولت ترکیه) هیچ راه ارتباطیای با دنیای بیرون برای مردم کوبانی نگذاشتهاند. جلوی روی مبارزان کوبانی اسلامگرایان انگلیسی، آمریکایی،استرالیایی، سوئدی، آلمانی، فرانسوی و چچنی و عربستانی و غیره قرار دارند که مسلح به سلاح سنگین، موشکهای گراد، سامانه دفاع ضد هوایی، دلارهای نفتی و دارای حمایت سیاسی و لجستکی هستند و پشت سر مبارزان کوبانی سیم خاردارهای دولت ترکیه و خطی از تانکهایی که برای مقابله با داعش نیامدهاند و کارشان جلوگیری از کمک کردهای ترکیه به مردم کوبانی است.
قرار بود کوبانی چند روز قبل سقوط کند و برود پی کارش! بیبیسی هم تیترش را زده بود که «کوبانی سقوط کرد». قرار نبود دولت ترکیه اینقدر زیر فشار قرار بگیرد و انتظار می رفت کوبانی خیلی سریع سقوط کند اما مردم کوبانی همه معادلات را خودشان را تغییر دادند. آنها نه برای دفاع از خودشان کمپین راه انداختند و نه توفان توئیتری و نه اعتصاب غذای نمادین کردند و نه منتظر نامه نوام چامسکی و ملاقات با کاترین اشتون ماندند. مردم کوبانی، جنگیدند.
خبرگزاری بیبیسی بسیاری از اخبار را به بهانه آنکه حداقل دو منبع جداگانه برای تایید آن وجود ندارد، منتشر نمیکند. دو منبع جداگانه بیبیسی برای تایید سقوط کوبانی چه بودند؟ داعش و اردوغان، یا داعش و رژیم سعودی، یا دولت ترکیه و دولت قطر؟ مهم این است که بیبیسی با ذکر دو منبع نتوانست مردم جهان را قانع کند که کوبانی سقوط کرده است اما در مقابل مردم کوبانی با ذکر یک منبع به جهانیان ثابت کردند که کوبانی سقوط نکرده است: آنها مبارزه کردند.
زیر فشار افکار عمومی جهان دولت ترکیه از سه شرط خود برای کمک به کوبانی میگوید:
۱: ایجاد منطقه پرواز ممنوع در سوریه
۲: ایجاد منطقه حائل بین ترکیه و سوریه
۳: مسلح کردن و آموزش دادن به نیروهای مخالف اسد برای سرنگونی دولت سوریه
درست به همین دلیل که ترکیه به مردم کوبانی کمک نخواهد کرد و درست به همین دلیل که مردم کوبانی هماهنگیهای قبلی را بهم زدند و کوبانی چند روز است بعد از انتشار خبر سقوطش توسط خبرگزاری بیبیسی هنوز سقوط نکرده است با قاطعیت میتوان گفت: مردمی که به جای تسلیم شدن و تن دادن به حوادث، خود حادثه خلق میکنند و نبض حوادث را در دست میگیرند برای دشمنان خود چارهای باقی نمیگذارند که یا رهایی آنان را بپذیرند و یا تا آخرین نفرشان را بکشند و درست از همین طریق است که امکان پیروزی از دشمن گرفته میشود و نوعی از اندیشیدن، نوعی از نگریستن به دنیا، سبکی از زندگی و شیوهای از مبارزه بازتولید می شود و در ریشه می دواند که پاشنه آشیل سیستم سرمایهداری است.
ترکیه کجای بازی خاورمیانه است؟
یک ایرانی تیزبین که ساکن کشور ترکیه است نوشته است که: «البته داستان خاورمیانه هنوز راه زیادى مانده تا پایان احتمالىاش، ولى تا اینجا که هر اتفاقى در خاورمیانه افتاده ترکیهى عدالت و توسعه بازنده بوده و آخوندهاى جمهورى اسلامى برنده. حزب عدالت و توسعه و شخص اردوغان و داوداوغلو یک چیزهایى شنیده بودند درباره ى عمق استراتژیک و بازى ایران با کارت شیعهگرى و بازى عربستان با کارت سلفیسم؛ خواستند خودشان را پرت کنند وسط این بازى ها، اما نه تنها در مصر و عراق و سوریه و کردستان چیز دندانگیرى گیرش نیامده که همان ثبات داخلى و فضاى آشتى و صلح نیم بند با کردها را هم تا حد زیادى از دست داده است. بعدها اشتباهات اردوغان به عنوان نمونه اشتباهات مدرسه اى در کلاس هاى علوم سیاسى تدریس خواهد شد با این توضیح که ریشهى تمام این حماقتها نوعى توهم و خودبزرگبینى است.»
حرکت آهسته اما رو به رشد ترکیه به موازات حرکت رو به اضمحلال ایران در ۳۵ سال گذشته همواره قابل مشاهده بوده است. با شتاب گرفتن اضمحلال درونی حکومت ایران در ۸ سال دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد، حرکت رو به رشد قدرت ترکیه نیز شتاب گرفت. در زمانی که اروپا درگیر رکود اقتصادی و اعتراضات مردمی بود، ترکیه با کشف و توقیف کامیونهای طلا و دلاری که از ایران به ترکیه قاچاق میشد اقتصاد خود را تقویت کرد. طلاها و دلارهایی که به گفته اردوغان «در دوران سختی توسط خدا برای ملت ترکیه هدیه فرستاده شده بود» ولی نه خری به کار بود و نه خدایی؛ این دلارها و طلاها جزئی از ثروت عمومی جامعه ایران بود که در دورانی که خطر حمله نظامی آمریکا قوت گرفته بود توسط مدیران جمهوری اسلامی و فرماندهان سپاه برای سرمایهگذاری در خارج کشور به ترکیه قاچاق میشد و حزب عدالت و توسعه در ترکیه نیز با توقیف و مصادره آنها، ارکان قدرت خود را در ترکیه مستحکمتر میکرد.
درست در جائی که ایران به شدت منزوی شده و در میان همه همسایگان خود به محاصره در آمد، ترکیه با بازی دوگانه خود با اسرائیل، غرب و کشورهای نفتی عرب از یک سو و با گروههای بنیادگرای اسلامی از سوی دیگر، به نظر یکهتاز خاورمیانه بود اما اردوغان هرچه که رشته بود پنبه شد. اخوانیها که برگ برنده ترکیه در مصر(قلب جهان اسلام) بودند به تیغ نظامیان سپرده شدند و جایگاه «حامی ترکهای جهان» در ماجرای آمرالی به پایان رسید. ایران شیعیان ترکمن آمرالی را از دست داعش نجات داد و عکسهای حاج قاسم سلیمانی به مثابه انگشت وسطی خطاب به اردوغان منتشر گردید. این حرف کاملا درست است که «ترکیه نباید رویای امپراطوری عثمانی را در حدی بیشتر از سریال ماهوارهای خرم سلطان جدی بگیرد.»
بنیاد گرایان اسلامی به خوبی نشان دادهاند که دیر یا زود در مقابل مادران و حامیان خود قرار میگیرند. اینکه گفته میشود «در ائتلاف جهانی علیه داعش تنها جای خود داعشیها خالی است» طنز نیست، واقعیت است. در حال حاضر زخمیهای داعش در بیمارستانهای ترکیه مداوا میشوند و بنیادگرایان اسلامی در پوشش جامعه ۵۰ درصدی طرفدار حزب عدالت و توسعه در ترکیه ریشه دواندهاند. در کشوری که دولتش برای خاموش کردن هر اعتراضی مجبور است دست به کشتار مردم بزند، تضاد حل نشده بین ناسیونالیسم ترک با کردها در اثر هر اتفاقی قابلیت انفجاری دارد. به خصوص وقتی که آتش بیار معرکه، داعش باشد.
ضد امپریالیسم یا ضد آمریکایی
چرا چپها متهم به ضدآمریکایی بودن هستند و چرا ضد آمریکایی بودن انگی است که میتوان با استفاده از آن دیگران را از توجه به حرفهایی که چپها میزنند رویگردان کرد؟ صرف نظر از عدم تلاش چپهای ایران برای بیان افکار و اندیشههای خود با زبانی قابل فهم، بهتر است نگاهی به آنچه که در این مدت اتفاق افتاده است بیاندازیم.
رد و نشانی از چپها در جامعه نیست. پیرترهایی که سوادش را دارند طبق روال این سالها مشغول کتابهای خود هستند. نسل میانی آنها شبهای جمعه دور هم جمع می شوند از خاطرات و خزهها می گویند. جوانترهایشان در دانشگاه، در گوشهای دنج مشغول سیگار کشدن و گپ زدن درباره فیلم، سکس و فوتبال هستند. ریخت و شمایل آنها مانند رنگ پوستِ حیوانات گزنده به دیگران هشدار میدهد که به طرف ما نیائید. شناخته شدههایشان در فضای عمومی، نیمچه سر و صدایی آن گوشهها برای خودشان دارند. مشغول خودشان هستند، به خودشان فحش میدهند و یکدیگر را متهم به جاسوسی، تجدیدنظر طلبی، هگلی بودن یا هگلی نبودن، میکنند. علف میکشند، ترجمه میکنند، از تن مینویسند، رای میدهند، در روزنامههای اصلاح طلب به امرار معاش مشغولاند، لایک جمع میکنند یا با وسواس و دقتی جهان شمول به نقد جزئیات زندگی یکدیگر مشغولاند تا اینکه با رسیدن فصل آدمکشی، اسرائیل دوباره به فلسطین حمله میکند. چپهای ساکت و خاموش ناگهان میاندار میدان میشوند. جواب یک به یک نیروهای دست راستی را میدهند و پوزه همه لیبرالها را در بحثها به خاک میمالند. اسرائیل بعد از کشته و زخمی کردن چند هزار فلسطینی اعلام آتش بس موقت میکند و چپها نیز به سراغ کار و زندگی گذشته خود میروند. خبری از چپ و چپها نیست تا اینکه موضوع کوبانی پیش میآید و به یکباره چپها از حفرههای انزوا و خلوت خود بیرون میریزند. بیانیه پشت بیانه صادر میشود. بیانیه روشنفکران چپ، بیانیه نویسندگان چپ، بیانیه دانشجویان چپ، بیانیه فعالین اجتماعی چپ، بیانیه فعالان فیس بوکی چپ، بیانیه …!
درباره غزه و کوبانی هر ۱۰ دقیقه یک استاتوس، مقاله، مصاحبه، ترجمه، شعر، داستان، خطاطی و نقاشی، نوشته و کشیده میشود اما امان از سر سوزنی از این شدت و همت برای مسائلی مانند: اختلاس سه هزار میلیاردی از ثروت عمومی، اختلاس هفت هزار میلیاردی از منابع ارزی کشور، اختلاس چند صد میلیاردی در بنیاد شهید، قتل عام اقتصادی بانکها در ایران، وضعیت بهره مالکانه زمین، فشار خرد کنندهی گرانی و تورم بر زندگی طبقه کارگر و مردم فرودست جامعه، بورسیههای غیر قانونی، حراج زمینهای ملی، تاراج معادن، تخریب شدید محیط زیست، بیکاری، نبود آزادی ابراز عقیده و بیان، وضعیت قرن هژدهمی قرارداهای کارگران در ایران، سطح پائین دستمزد، هزینههای بی حساب و کتاب حکومت برای پروژههای تبلیغاتی-اسلامی در حالی که مردم فرودست جامعه مدت ۴ سال است بدون فرصتی برای تنفس در زیر بدترین فشارهای اقتصادی هستند، حذف کارگران از مشمولان دریافت سبد حمایتی کالا، حذف یارانهها، مقدمه چینی برای خصوصی سازی منابع آب، مقدمه چینی برای خصوصی سازی آموزش و پرورش و …!
آیا از منظر افراد غیر مطلع و مخاطبین فاقد بینش عمیق به مسائل سیاسی و اجتماعی، حرفهای کسانی که به این سبک فعالیت سیاسی میکنند مشتی عقب افتاده و طرفدار چشم و گوش بسته جمهوری اسلامی نیستند؟ چرا مردم عادی باید جذب نظرات کسانی شوند که در مقابل همه سختیها و مشکلات زندگی مردم جامعه ساکت هستند و فقط موقع جنگ در فلسطین و کوبانی سر و کلهشان پیدا میشود؟ مشخص است که در این وضعیت برای نیروهای دست راستی ایران کار سختی نیست که مارکسیستها، کمونیستها و چپها را مشتی فسیل «ضد آمریکایی» معرفی کننده که جز لجبازی و مخالفت با آمریکا هیچ حرف و هدف دیگری ندارند و نتیجه کار نسل قدیم آنها این بوده است که جمهوری اسلامی را روی کار آوردهاند!
در این وضعیت برای نیروهای کوشا و فعال کمونیست و چپ، کار بسیار دشواری است که درباره «امپریالیسم» آگاهی رسانی کنند. وقتی نتوان مفهموم امپریالیسم را شرح و توضیح داد، در نتیجهی آن امکان ارائه تحلیل از مانورهای سیاسی و نظامی امپریالیسم در منطقه خاورمیانه و جهان وجود ندارد. رسانههای دست راستی با تبلیغات بیامان خود در سطح جهان، قدرتمندترین ابزار تحلیل و توضیح اتفاقات و روابط بین المللی را از نیروهای کمونیست و چپ گرفتهاند. از آنجا که کشور ما ایران از نظر مسائل و روابط داخلی تحت تاثیر مستقیم تصمیمات و مواضع امپریالیسم آمریکا است، با از دست دادن سلاح خود که همانا قدرت شناخت و تحلیل مخشص از شرایط مشخص است، بی سلاح و بی دفاع، بدون تحلیل و قطب نما، بدون ابزار اطلاع رسانی و بدون آنکه لزوم ایجاد یک ابزار اطلاع رسانی را بداند و حتی بداند با این ابزار(اگر وجود داشته باشد) باید چه چیزی را بگوید، در موج حوادث روزمره و سطحی که توسط رسانههای دست راستی ایجاد میشوند، سردرگم هستند.
فلسطین یک معیار است، کوبانی یک معیار است، هر ستم جنسی و نژادی و قومی و ملی در جهان یک معیار است؛ موضع گیری درباره این مسائل جزئی جدا نشدنی از مواضع کمونیستها و ملاک و معیار تعهد به انسان و انسانیت در سیستمی است که با انسان و انسانیت مشکل دارد و جز کالای قابل خرید و فروش که تضمین کننده سود باشد، چیز دیگری را نمیبیند. باید درباره فلسطین و کوبانی نوشت، به زیباترین شکل ممکن باید از آرمانهای برابریطلبانه و انسانی دفاع کرد. باید زیبا نوشت، همیشه نوشت و مدام اعلام موضع کرد اما نوشتن و موضعگیری کردن همه وظیفه و کل شرح فعالیت ما کمونیستها و چپها نیست؛ «دشمن اصلی طبقه کارگر در هر کشوری، درون همان کشور است.» این به معنای فراموشی مبارزه جهانی و یکپارچه طبقه کارگر و خلقهای جهان علیه سرمایهداری نیست. به عکس، نشان دهنده مبارزه یکپارچه و جهانی در همه جای پیگیر سیستم سرمایهداری جهانی است. به سرمایهداری باید از همه جوانبش حمله کرد تا فرصت متمرکز کردن قوای قهریه خود در یک نقطه را به دست نیاورد.
عصر امپریالیسم
هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه سابق آمریکا در دولت باراک اوباما، در صفحه ۴۶۱ کتاب “گزینههای سخت” درباره تعلل اولیه دولت اوباما در تامین اسلحه مخالفان اسد مینویسد: «این کار با ریسک بزرگی همراه است. در دهه ١٩٨٠ ایالات متحده، عربستان سعودی، و پاکستان شورشیان افغان را که مجاهدین نام داشتند مسلح کرد که به اشغال کشورشان توسط شوروی پایان دادند. برخی از این مبارزین از جمله اسامه بن لادن در ادامه القاعده را شکل دادند و با چرخش دیدگاهشان اهدافی در غرب را نشانه گرفتند. هیچکس تکرار این سناریو را نمیخواست.»
بنیادگرایی اسلامی توسط آمریکا ساخته شده تا در دوران جنگ سرد بتواند از آن علیه دشمن خود یعنی اتحاد جماهیر شوروی استفاده کند. یکی از بدترین تبعات این اقدام آمریکا، قلع و قمع نیروهای کمونیست در ایران و انتقال قدرت از محمدرضا پهلوی به روحانیون شیعه در ایران بود. در طی ۳۵ سال عمر جمهوری اسلامی مشکلات زیادی برای نظام سرمایهداری جهانی در منطقه خاورمیانه به وجود آمده است اما سود و منفعت این نظام برای آمریکائیها و سایر قدرتهای غربی کم نبوده است. به بهانه وجود دشمن شیعه، میلیاردها دلار اسلحه به حکومتهای سنتی مذهب منطقه خلیج فارس فروخته شده است و کشورهای سرمایهداری بر منابع اصلی انرژی جهان مسلط شدهاند. حال این کشورهای با انواع و اقسام سلاحهایی که در اختیار دارند و همچنین به واسطه پول نفت، دست به کار ایجاد تغییر در منطقه شدهاند. نیروی هوایی امارات متحده عربی در مدت اخیر اقدام به بمباران بعضی گروهها مسلح در لیبی کرده است، قطر و عربستان اقدام به ارسال کمکهای نظامی و مالی به گروههای بنیادگرای سنی کردهاند تا کمان شیعی(ایران، عراق، سوریه، حزب الله لبنان) در منطقه خاورمیانه را بشکنند. از دل این کمکها نوزادی به نام داعش به دنیا آمده است که با وجود وفاداری به ترکیه و قطر و عربستان، با سر بریدن چند شهروند آمریکایی و انگلیسی راه خود را از پدید آوردنده نطفه خود جدا کرده است و در دل حامیان منطقهای خود شک و هراس به وجود آورده است.
نیروهای تندرو اسلامی به لطف برنامه آمریکا برای سرنگونی بشار اسد، بهشت خود را یافتهاند. حفرهای بزرگ و بی صاحب در دل حساسترین منطقه خاورمیانه به وجود آمده است که دولت و یا قدرت مسلطی در آن وجود ندارد. تندورهای اسلامی از سراسر جهان راهی این منطقه شده و حاکم آن شدهاند. نیمی از کشور سوریه و یک سوم کشور عراق را در دست دارند، چاه نفت دارند، خطوط انتقال انرژی را به دست گرفتهاند، پالایشگاه دارند، به ترکیه و اسرائل نفت ارزان قیمت میفروشند، دخترانی از انگلیس، استرالیا، فرانسه، سوئد و قفقاز و خاورمیانه به داخل این حفره میروند تا نیازهای جنسی جنگجویان مسلمان را تامین کنند. خیلی راحت به زنان و دختران غیر مسلمان و غیر سنی تجاوز می کنند و آنها را به عنوان برده می فروشند و…
چه کسی بعد از ۱۱ سپتامبر فکرش را میکرد که روزی تروریستهایی که به گفته جرج بوش دنیا را به دشمنان و دوستان آمریکا تبدیل کرده بودند و حکومت آمریکا به بهانه مبارزه با آنها عراق و افغانستان را به اشغال نظامی درآورده بود روزی توسط آمریکا و متحدان منطقهای آمریکا تقویت شده و به سلاح سنگین، آموزش نظامی حرفهای، منابع مالی، سلاحهای دور زن، مرز بین المللی، پشتیبانی لجستیک و غیره دسترسی پیدا کنند؟
نکته جالب تر اینکه آمریکا خیلی راحت خود را از تبعات احتمالی حمایت از تروریستهای اسلامگرا راحت کرده و پیشاپیش تقصیر هر اتفاقی را به گردن قطر و ترکیه و عربستان انداخته است. «جو بایدن» معاون رییس جمهوری آمریکا در سخنانی که در دانشگاه «هاروارد» در ایالت «ماساچوست» با موضوع سیاست خارجی آمریکا مطرح کرد، گفت: متاسفانه کشورهای همپیمان آمریکا در منطقه از جمله ترکیه مسوول بروز پدیده ای به نام «داعش» هستند.
وی افزود: همپیمانان منطقه ای واشنگتن، بزرگترین مشکل ما در سوریه شدند. ترکها که دوست خوبی برای آمریکا هستند و رابطه خوبی هم با شخص «رجب طیب اردوغان» دارم، عربستان سعودی، امارات عربی متحده و برخی دیگر از کشورهای منطقه برای سرنگون کردن دولت بشار اسد در سوریه مصمم بودند که جنگ نیابتی شیعه و سنی راه بیاندازند. آنها به کسانی که با بشار اسد بجنگند، صدها میلیون دلار پول و دهها هزار تن سلاح دادند. به کسانی که از کشورهای خارج برای پیوستن به القاعده و النصره میآمدند، کمک کردند و از افراط گرایان و پیکارجویانی که از کشورهای خارج قصد پیوستن به این گروهها را داشتند، استقبال کردند.
جو بایدن زیر فشار امارات و ترکیه مجبور به تکذیب گفتههای خود شد اما اتفاقی که باید میافتاد، افتاد. پیغام در مقابل چشم و گوش رسانهها منتقل شده بود: «خودتان گندی را که زدهاید جمع و جور کنید، ما تبعاتش را نمی پذیریم!»
از طرف دیگر آمریکا نه تعهدی به داعش دارد و نه تعهدی به قربانیان داعش! وزارت خارجه ی امریکا رسما پ.ک.ک را یک گروه تروریستی اعلام کرده است و کیست که نداند در زمانی که بارزانی به کردهای سوریه و مردم کوبانی خیانت کرده است و برای کمک به کردهای سوریه هیچ اقدامی انجام نمیدهد، این پ.ک.ک است که حمایت و سازماندهی کردهای سوریه را بر عهده دارد.
به گزارش «سیانان» مقامهای ارشد دولت آمریکا میگویند “کوبانی به زودی به دست داعش خواهد افتاد و این نگرانی بزرگی برای ما نیست.” این مقامها میگویند اولویت اصلی آمریکا، جلوگیری از سقوط شهرهای کوچک و بزرگ سوریه نیست. آمریکا به دنبال ضربه زدن به رهبران ارشد داعش، پالایشگاههای نفتی و زیرساختهای تحت کنترل آنهاست تا توان عملیاتی داعش تضعیف شود.”
تا چند روز پیش تمام گروههای کردی که در حال دفاع از کوبانی هستند بارها گفتند که ائتلافی که آمریکا برای مقابله با داعش به راه انداخته است حتی یک حمله هوایی علیه داعش در اطراف کوبانی انجام نداده است. بعد از آنکه کوبانی بر خلاف برنامه سقوط نکرد و فشار افکار عمومی افزایش یافت، هواپیماهای آمریکایی چند حمله محدود و غیر موثر را در ناحیه شمالی و غرب کوبانی انجام دادند و این در حالی است که حتی خواجه حافظ شیرازی هم میداند محور اصلی حمله داعش به کوبانی که با سلاح سنگین و تانک انجام میشود شرق و جنوب شرقی کوبانی است و معلوم نیست هواپیماهای آمریکایی چرا دستور دارند به شمال و غرب کوبانی حمله کنند!
ترکیه و آمریکا دست روی دست گذاشتهاند تا آخرین هویت شناخته شده که حائل بین نیروهای ناتو و داعش است از میان برداشته شود. پس از آن هیچ نیروی مخالفی در برابر ورود نیروی زمینی به سوریه وجود ندارد چون داعش قبلا زحمت نابودی هر نیروی مخالفی را کشیده است. جالب است که مبارزان شهر کوبانی که از گروههای چپگرا هستند با آنکه با سلاح سبک در مقابل سلاحهای سنگین داعش مقابله میکنند حاضر نیستند ورود نیروی زمینی ترکیه و آمریکا به خاک سوریه را بپذیرند. با این تفاسیر باید فعالانه وارد عمل شد و پیگیرانه نشان داد که آنان از “پایان دوران امپریالیسم” سخن میگویند، ریگی از کفش و ککی در کلاه خود دارند.
کوبانی میآموزاند
مردم ایران نه اسلحه دارند و نه میتوانند با کوبانی ارتباط بر قرار کنند. ترکیه و داعش، ارتباط کوبانی را با همه جهان قطع کردهاند. نه میتوان نانی به دست آنها رساند و نه اسلحهای. نمیتوان حکومت ایران را تحریک کرد یا زیر فشار قرار داد تا مانند عراق، در کوبانی نیز دست به عمل نظامی بزند و کوبانی را نیز سرپا نگاه دارد. خود ما هم امکان رسیدن به کوبانی را نداریم. هر روز صبح که هر کدام از ما که چشم باز میکند شاید یکی از کارهایش شاید این است که ببیند کوبانی سقوط کرده است یا نه؛ و در حالی که ته دل همه این است که کمون کوبانی بالاخره سقوط خواهد کرد، فرماندهان و مبارزان کوبانی مصاحبه میکنند که «اجازه سقوط کوبانی را نمیدهیم» و شعار هم نمیدهند. نیروهای داعش با تجهیزات دید در شب پیشرفته وارد کوبانی میشوند و قسمتهایی از آن را میگیرند و سپیدهدم مبارزان چپگرای کرد آنها را از مناطقی که گرفتهاند بیرون میریزند.
بخواهیم قبول کنیم یا نه، این کوبانی نیست که به کمک ما احتیاج دارد، این ما هستیم که به کمک کوبانی احتیاج داریم. کوبانی دیگر یک شهر نیست، یک منطقه جنگی نیست؛ کوبانی راهی است که در بدنهای مدافعینش تجسد یافته و به قصد تکثیر خود مبارزه میکند. کوبانی در حال آموزاندن به ماست. مبارزه در شرایط به ظاهر غیر ممکن، تسلیم نشدن در شرایطی که همه چیز از شکست حکایت دارد و پیروزی در شرایطی که خبر شکست را پیشاپیش منتشر کردهاند. کوبانی میآموزاند که بی اعتنا به کمک، حمایت و هدایت بیرونی میتوان با تکیه بر توان داخلی جنگید. مبارزان کوبانی منتظر گزارش احمد شهید نیستند و اعتصاب غذای نمادین نمیکنند، هم و غم آنها کسب بیشتر کمکها مالی از موسسات اروپائی و آمریکایی نیست، تمارض نمیکنند و برای جلب توجه رسانهها نمیگویند که «بیماری قلبی دارد»، «نیاز فوری به عمل جراحی دارد»، «نارسایی کلیه دارد» و …! برعکس دیدی که مردم عادی به واسطه رسانههای اپوزیسیون ایرانی نسبت به زندانیان سیاسی و فعالان سیاسی ایران دارند که همگی یک مشت مریضِ لب گور هستند، مبارزان کوبانی چهرههای زیبای خود را به رخ جهانیان میکشند، در خیابانهای کوبانی دست در دست یکدیگر با اسلحه میرقصند و مادران مبارزان کشته شده در کوبانی به جای گریه و زاری و اشک ریختن در مقابل تابوت فرزندان خود میرقصند. در ساعاتی که این مطلب نوشته میشود داعش توانسته است به بخشی از خیابانهای کوبانی نفوذ کند و با حفر سوراخ در دیوار خانهای اقدام به پیشروی کند. شاید دوباره مبارزان کوبانی آنها را عقب بزنند و شاید هر حادثه دیگری اتفاق بیافتد اما آنچه که مهم است این است که مبارزان کوبانی حتی در این ساعات پر اضطراب از خود چهرهای سالم، قدرتمند، جسور، آشتی ناپذیر، با اراده و مبارز نشان میدهند.
مبارزان کرد در هنگامه ی جنگ با داعش در خیابان های کوبانی می رقصند
به نظر میرسد ما در ایران به جای داشتن یک جنبش کمونیستی و جریان چپ، با یک توده بیشکل و بیبرنامه از چپها مواجه هستیم که بیشتر هویت روشنفکری دارند و به شدت از طریق رسانههای جریان اصلی و رخدادهای روزمره، قابل هدایت و کنترل هستند. مبارزه طبقاتی با نمایشگاههای هنری و ادبی اشتباه گرفته شده است و چپهای ما فراموش کردهاند که وضعیت طبقه کارگر و مردم فرودست جامعه ایران حال و روزی شاید بدتر از مبارزان شجاع کوبانی دارد.
——————————————–
منبع: طبقه دات کام
https://tabaqe.com
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.