ارژنگ بامشاد: ضد حملۀ روحانی بر متن رویاروئی های حاد باندهای حکومتی
به نظر می رسد آنچه تاکنون پیش رفته ، بیش از آن که «نرمش قهرمانانه» رهبر رژیم باشد، سیاستی است که هاشمی رفسنجانی پرچمدار و مدافع آن بوده است. اگر رهبر رژیم پذیرفته که در زمینۀ هسته ای این سیاست راهگشا باشد، معلوم نیست که حاضر باشد در دیگر زمینه ها دست به عقب نشینی بزند. ….
شش ماه پس از حملات گستردۀ تندروهای حاکمیت علیه دولت تازه کار حسن روحانی، رئیس دولت جدید در سخنرانی اش در اجلاس رؤسای دانشگاهها و مراکز آموزشی و پژوهشی در پانزدهم بهمن ماه، به این حملات پاسخ داد. پاسخ او آب در لانۀ مورچگان انداخت و گروه وسیعی از مخالفان قرارداد مقدماتی ژنو پا به میدان نهادند. در میان هیاهوی گستردۀ ایجاد شده بر سر نطق حسن روحانی در میان دانشگاهیان و کش و قوس های برنامه زندۀ تلویزیونی او که با کارشکنی بی سابقۀ ضرغامی با یک ساعت تاخیر انجام شد، دو سئوال کلیدی سر بر می آورند: چرا اختلافات چنین حاد شده اند؟ و چرا حسن روحانی، دست به ضد حمله زد؟
حاد شدن اختلافات، بیان پیشرفت سیاستی است که ابعاد تاثیرگذاری اش بر سرنوشت حاکمیت اسلامی بتدریج خود را نشان می دهد. اولین تاثیرات توافق مقدماتی در افق دید قرار گرفته اند. پاره ای از تحریم ها لغو شده اند. هیئت های اقتصادی و سیاسی اروپائی بشکلی مستمر روانه تهران می شوند. رشد تورم متوقف شده و امید به بهبود شرایط اقتصادی بتدریج باز می گردد. اما برای ادامه این روند و لغو کامل تحریم ها، راه درازی در پیش است. میزان عقب نشینی های رژیم اسلامی هنوز روشن نشده است. قرارداد مقدماتی ژنو، مسیری را ترسیم کرده که رژیم اسلامی نه تنها در زمینه انرژی هسته ای، بلکه در سیاست های منطقه ای اش نیز باید دست به عقب نشینی های جدی بزند. سیاست جمهوری اسلامی در سوریه، یکی از این محورهاست. رابطه با کشورهای منطقه و ارتباط رژیم اسلامی با «حزب الله لبنان» و «حماس» و سیاستش در رابطه با عراق و ترکیه و نحوه تعامل اش با عربستان سعودی از دیگر محورهاست. پیشرفت مذاکرات تا حد زیادی بستگی به میزان عقب نشینی های رژیم اسلامی دارد. این روند، بر پایه “پیاده کردن” یا بصورت دقیق تر، در هم شکستن سیاست «استقامت» رهبر رژیم استوار شده است.
به نظر می رسد آنچه تاکنون پیش رفته ، بیش از آن که «نرمش قهرمانانه» رهبر رژیم باشد، سیاستی است که هاشمی رفسنجانی پرچمدار و مدافع آن بوده است. اگر رهبر رژیم پذیرفته که در زمینۀ هسته ای این سیاست راهگشا باشد، معلوم نیست که حاضر باشد در دیگر زمینه ها دست به عقب نشینی بزند. مواضع او در مراسم نوزده بهمن، این را بخوبی نشان داد. این جوهر اختلاف نظری است که اکنون جبهه طرفداران رهبر رژیم را بطور هم آهنگ در برابر جبهه طرفداران هاشمی رفسنجانی قرار داده است. حملات سنگین مصباح یزدی، «جبهۀ پایداری»، باندهای همسو و مطیع «قدرت اساسی» که در بیت رهبری و ارگان های سرکوبش جاخوش کرده اند، و نطق ها و مصاحبه های نمایندگان وابسته به این اردو نشان دهنده عمق اختلافاتی است که اکنون چهره گشوده است. بی جهت نیست که هر کنش و سخن مقامات آمریکائی فورآ در میان این جماعت با واکنش روبرو می شود و تلاش می کنند با تکیه بر آن، طرف آمریکائی را عهدشکن ، دروغگو و فریبکار بدانند و از این طریق توافقات هسته ای را زیر سئوال ببرند. این گرایش در صدد است که حد عقب نشینی ها را کنترل کند و اجازه ندهد که بیش از این، دست به عقب نشینی زده شود. آن ها نگران آنند که پیشرفت مذاکرات، شرایط غیرقابل بازگشت ایجاد کند.
بر متن این شرایط، حسن روحانی ، سکوت را جایز ندانسته است. او در تازه ترین سخنرانی اش در جمع دانشگاهیان، مخالفان قرارداد ژنو را به باد انتقاد گرفت. به نظر می رسد که تیم دولت به این نتیجه رسیده که بیش از این سکوت جایز نیست. آن ها از یک سو با به بار نشستن اولین جوانه های توافقات، خود را در موقعیت بهتری می بینند و از سوی دیگر تلاش گسترده دولت اوباما برای جلوگیری از تصویب تحریم های جدید در کنگره و سنای آمریکا و تحمیل اولین شکست سنگین به ایپک (لابی قدرتمند دولت اسرائیل در آمریکا) ، به گونه ای به کمک شان آمده است. در کنار این دو جنبه، آشکار شدن نتایج حاکمیت هشت ساله کاندیدای “اصلح” رهبر و مصباح یزدی، و ویرانه ای که در تمامی زمینه ها بر جای گذاشته اند، موقعیت دولت روحانی را بیش از گذشته تقویت کرده است. آمار و ارقام بیلان کار دولت احمدی نژاد در تمامی زمینه ها چنان رسواکننده است که دیگر کسی توان دفاع از آن را ندارد. اکنون حتی فرصت برای هاشمی رفسنجانی نیز فراهم آمده است که به دفاع آشکارتر از دولت روحانی برخیزد و مخالفانش را به باد انتقاد بگیرد و با صراحت بگوید : « در دولت گذشته آن همه فساد و تباهی براحتی از سوی مجلس و قوه قضائیه تحمل و نادیده انگاشته میشد و متاسفانه صدا وسیما و تریبون های دیگر تعریف میکردند ». بر این پایه است که رفسنجانی تاکید می کند که « دولت باید مقاومت کند. معلوم هست اگر کسی که اوضاع کشور را خوب میدانسته وقتی وارد هم میشود و این جناحبندیها را هم میدانسته و میدیده که قدرت اساسی، مجلس، قوه قضائیه، صدا و سیما هم همراه او نیستند و نیروهای سطح بالایی که در تمام این مدت در سراسر کشور چیده شدهاند، به این کارها رضایت ندارند. طبعاً وقتی که با این دید وارد میدان میشود باید خودش را آماده کند چون باید در این شرایط کار بکند. در حال حاضر عمده ابزار حکومت در اختیار جناحی است که سبک دولت جدید را نمیپسندند ازجمله رویکردهای اقتصادی دولت را». بر متن چنین اوضاعی، برای پیشبرد سیاست جدید، حسن روحانی چاره ای ندارد که در برابر حملات « قدرت اساسی، مجلس، قوه قضائیه، صدا و سیما» از خود واکنش نشان دهد و مانع پیشروی آنها شود. دفاع او از وزیر علوم و وزیر ارشاد در این راستا معنی می یابد. زیرا اگر بخواهد در برابر حملات شکست خوردگان انتخابات خرداد نود و دو سکوت پیشه کند یا دست به عقب نشینی بزند، تمامی پروژۀ ائتلاف حامی اش فروخواهد ریخت. شکست این پروژه، که در گام اول با شکست مذاکرات با قدرت های جهانی، همراه خواهد بود، زمینۀ بازگشت مجدد و این بار خطرناکتر تحریم ها را بدنبال خواهد داشت و بعید است که در همین حد هم باقی بماند و به احتمال زیاد، راه را برای حملات سنگین نظامی آمریکا فراهم خواهد کرد. این سناریوئی است که می تواند خطرناک و وحشت آفرین باشد.
موضع گیری های یکی به نعل و یکی به میخ رهبر رژیم در این میان معنادار است. او از یک سو متقاعد شده است که باید در زمینه انرژی هسته ای دست به عقب نشینی بزند. اما از سوی دیگر هنوز با کشانده شدن این عقب نشینی به دیگر عرصه ها موافق نیست و این را در سخنرانی اش در نوزده بهمن ، یک بار دیگر به شکلی بیان کرد. وجه “قهرمانانه” ی “نرمش” او این معنا را بیان می کند. تناقضی که او در آن گرفتار آمده این است که این “نرمش” نمی تواند “قهرمانانه” باشد. دامنۀ عقب نشینی های رژیم اسلامی باید بیش از این ها باشد. فشار سنگین طرفداران رهبر و بویژه پروارشدگان از قِبَل تحریم ها و فساد مالی گستردۀ حاکم بر کشور، برای جلوگیری از گسترش عقب نشینی ها، روی همین تردید متمرکز شده است. آنها در تلاشند تا با گسترده تر کردن فشارها، رهبر را به حمایت علنی از خود وادارند. ضدحمله روحانی نیز این هدف را دنبال می کند تا نه تنها این اتفاق نیفتد، بلکه با داغ شدن جنگ های دو اردوی حکومتی، او را مجبورکند تا از طرفین بخواهد که دست به آتش بس بزنند؛ آتش بسی که به نفع دولت روحانی تمام خواهد شد.
در متن این تحولات و حاد شدن اختلافات جناح های حکومتی، فرصتی تاریخی برای مردم پیش آمده است تا وارد میدان شوند. واقعیت این است که وضعیت مردم بشدت شکننده و خطرناک است. ویرانه ای که حاکمیت اسلامی در سی و پنج سال گذشته بر جای گذاشته است، زندگی امروز و فردای مردم ایران را به نابودی کشانده است. جنگ جناح های حاکمیت ، جنگ مردم نیست. اما فرصتی برای مردم فراهم می آورد که خود را سازمان دهند. مردم می توانند و باید از این فرصت برای متشکل شدن خود، برای گردآوری بیشترین همدلی ها و همگامی ها استفاده کنند و فریاد خود را به گوش همگان برسانند. وقتی که مردم مازندران و گیلان ، سه روز تمام اسیر برف و سرما و قطع برق و آب و گاز بودند، همیاری های مردمی به دادشان رسید نه کمک های بی رمق و بی انگیزه حکومتی. همین نمونه را در دیگر موارد نیز می توان دید. همبستگی کارگران، همدلی مردم محلات، هم پشتی سینماگران و هنرمندان، اتحاد دانشجویان و همگامی مردم مناطق ملی تحت ستم می تواند نیروئی عظیم ایجاد کند تا از این فرصت ها استفاده کرده و صدای مردم را بلند و بلند تر کند و بر روند تحولات تاثیرگذار باشد. جنگ دو اردوی حکومتی، که دارد به تدریج به نقطۀ حاد و حساسی نیز می رسد، می تواند ایران را به سمت فاجعه بکشاند. برای جلوگیری از فاجعه، راهی جز حضور گسترده مردم وجود ندارد.
شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲ برابر با ۰۸ فوریه ۲۰۱۴
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.