صفورا نوربخش: به کار بردن واژه «ختنه» در مورد زنان یا خشونت معرفتی

امروزه به دلیل رایج شدن اصطلاح « ختنه زنان» در زبان فارسی و به ویژه استفاده رایج این واژه توسط فعالان زن و نویسنده های فمینیست ایرانی لازم می بینم با مروری بر تاریخچه ختنه و مداخله فمینیسم در در شناسایی و نام گذاری عملی که آن را از گذشته نه چندان دور «ختنه زنان» نامیده اند، جنبه تبعیض آمیز این عبارت را کاویده و اهمیت زبان و ترجمه را در آگاهی فمینیستی یادآور شوم. ….

پنچ شش ساله بودم. زنهای فامیل دور هم نشسته بودند، خاطره می گفتند و می خندیدند. صحبت از روزی شد که یکی از پسران فامیل را ختنه کرده بودند.
توصیف دم به دم ماجرا که امروز در ذهن من بسیار مبهم است، باعث می شد که زنها از شدت خنده روی زمین بغلطند. من که کوچک ترین بچه فامیل بودم و به اصطلاح ته تغاری، از اینکه نمی توانستم در این گفت وگوی هیجان انگیز شرکت کنم کلافه شده بودم و بالاخره محض خودنمایی با صدای بلند گفتم: « من هم یادم است آن روزی که من را ختنه کردند…» با شنیدن این حرف از دهان من، ناگهان همه به طرف من برگشتند و بعد شلیک خنده های وحشتناک و کرکننده بود… من با هق هق گریه از اتاق بیرون آمدم.

با این تراژدی کودکانه فهمیدم که ختنه خاص پسرها است و دخترها را نمی توان ختنه کرد.
سال ها بعد در یکی از دانشگاه های آمریکا دانشجو بودم. برای تحقیقی درباره خشونت به کتابخانه دانشگاه رفتم، در لابلای اوراق کتاب به عبارت Female circumcision برخوردم.

«ختنه زنان»؟! شوخی می کنید! با کنجکاوی و ولع بسیار این موضوع را در کتاب های دیگر دنبال کردم. وقتی جزئیات فجیع بریدن قسمتی یا تمام اندام جنسی دختران را، با عکس و شرح و تفصیل خواندم مات و مبهوت، گیج و گنگ از کتابخانه بیرون آمدم.
آن روز برای اولین بار خشونت علیه زنان را در ابعاد وحشتناک و ویرانگر آن لمس کرده و بر خود لرزیدم. اما هنوز جوان تر از آن بودم که اهمیت اطلاق کلمه ختنه را به مثابه عملی وحشیانه برای سرکوب میل جنسی زنان و مالکیت آنها درک کنم. تنها حس مبهمی داشتم؛ انگار همه زنان فامیل به من خیانت کرده بودند، چرا آنها درباره ختنه دختران چیزی نمی دانستند؟ چرا “ختنه” در گفتگوهای محاوره ای آنها با چنان شادی و سرمستی همراه بود؟

اولین کسی که مرا نسبت به معنای اطلاق کلمه ختنه در مورد زنان هوشیار کرد « گایاتری اسپیواک» بود. او در مقدمه مقاله خود « فمینیسم فرانسوی در چارچوب بین المللی» در جواب یک استاد جامعه شناس زن سودانی که موضوع تحقیق خود را ” ختنه زنان” قرار داده بود می نویسد: « حاضر بودم که اصطلاح تبعیض آمیز ختنه زنان را ببخشم. ما یاد گرفته ایم بگوییم که برداشتن کلایتوریس، چرا که دیگرانی که از ما زرنگ تر بوده اند اشتباه ما را تصحیح کرده اند.» لحظه ای که این جملات را می خواندم دقیقا به خاطر می آورم. روی کاناپه ای در کتابخانه دانشکده دراز کشیده بودم، یک مرتبه بلند شدم و نشستم. صدایی در درونم می گفت: « بله! درست است.» انگار این همان چیزی بود که همیشه می خواستم بگویم ولی جرئت بازگویی آن را نداشتم.

امروزه به دلیل رایج شدن اصطلاح « ختنه زنان» در زبان فارسی و به ویژه استفاده رایج این واژه توسط فعالان زن و نویسنده های فمینیست ایرانی لازم می بینم با مروری بر تاریخچه ختنه و مداخله فمینیسم در در شناسایی و نام گذاری عملی که آن را از گذشته نه چندان دور «ختنه زنان» نامیده اند، جنبه تبعیض آمیز این عبارت را کاویده و اهمیت زبان و ترجمه را در آگاهی فمینیستی یادآور شوم.
عملی که بر روی آلت جنسی پسران صورت می گیرد و در فارسی و عربی به آن « ختنه» می گویند، چه ارتباطی به عملی دارد که بر روی اندام جنسی دختران صورت می گیرد؟ استفاده از واژه « ختنه» برای هر دو عمل به چه منظوریست، از چه وقت رایج شده و چگونه تغییر پیدا کرده است؟ و بالاخره زبان و ترجمه در این رابطه در خدمت چه قدرتی عمل می کنند؟

مروری بر باستان شناسی ختنه
قدیمی ترین سند درباره ختنه پسران از مقبره « انخ ماهور» در مصر باستان ( ۲۱۸۱ تا ۲۶۱۳ قبل از میلاد) به دست آمده است. این تصویر دیواری نمایانگر مراسم ختنه پسران جوان است، یعنی نمایانگر عمل بریدن پنجاه درصد پوسته یا غلاف آلت تناسلی مردانه.
شواهد باستان شناسی موجود، از جمله مردان مومیایی ختنه شده و نوشته ها و تصاویر دیواری چنین حکایت می کند که در مصر باستان ختنه پسران دست کم در میان طبقه اشراف و راهبان تا حدودی رایج بوده است.

اما آیا شواهدی دال بر بریدن اندام جنسی دختران در مصر باستان نیز وجود داشته است؟ و اگر بله، آیا واژه ای که برای اطلاق به این عمل استفاده می شده برای هر دوجنس یکی بوده است؟ شواهد باستان شناسی در مورد دختران، قاطعیت و استحکام شواهد ختنه پسران را ندارد. تاکنون هیچ تصویری در این باره به دست نیامده، علاوه بر این بررسی اندام جنسی زنان مومیایی شده نیز تا به حال به نتیجه ای قطعی نرسیده است. متخصصان بر این باورند که دست کاری اندام جنسی زن در روند مومیایی کردن ظاهر آلت جنسی زنانه را تا اندازه ای تغییر می دهد، به طوری که بریدگی های سطحی تر عمل ( بر فرض اینکه چنین عملی صورت گرفته باشد) غیرقابل مشاهده است.

تنها نتیجه قطعی این است که از سه نوع شناخته شده این عمل، نوع سوم و حاد آن که شامل برداشتن کامل کلایتوریس و لبه های کوچک و بزرگ و دوختن محل می شود، در مصر باستان ناشناخته بوده است.

قدیمی ترین سند نوشتاری که ختنه مردان را با عملی بر روی اندام جنسی زنان مربوط می کند نوشته ای است مندرج بر تابوتی سنگی متعلق به دوران میانه حکومت فراعنه مصر ( ۱۷۸۶ تا ۱۹۹۱ سال قبل از میلاد مسیح). در این متن عبارت « ختنه نشده» برای مرد به کار رفته است و باستان شناسان با توجه به معنای آن، بر این گمان هستند که این عبارت می تواند برای زنان نیز استفاده شود. به عبارت دیگر، در این متن که درباره چگونگی ادای اوراد و جادوی خاصی صحبت می شود، « مرد ختنه نشده» و « دختر ختنه نشده» با هم گره می خورند. اما مشکل اینجا است که بنا بر رسم ختنه در مصر باستان، می دانیم که بین مرد ختنه شده با مرد ختنه نشده چه تفاوتی وجود دارد، اما از دختر ختنه شده هیچ اطلاعاتی در دست نیست.

دومین متن موجود در این زمینه، پاپیروسی در موزه بریتانیا است. این متن درباره دختری مصری به نام « تاتمیس» است که قرار است در خدمت معبد « ساراپیس» در آید. در این نوشته درباره دستمزدی که برای ختنه کردن او قبل از ازدواج باید پرداخت شود صحبت می شود. این نامه ۱۶۳ سال پیش از میلاد مسیح نوشته شده است. در این نوشته نیز، باز درباره اینکه ختنه کردن تاتمیس دقیقا به چه معنایی است صحبتی نشده است.

اولین توصیف از عمل بریدن کلایتوریس، در کتاب تخصصی بیماری های زنان نوشته «سورانوس» طبیب یونانی قرن دوم آمده است که تنها ترجمه لاتین آن، متعلق به قرن ششم، موجود است. در این کتاب واژه ای که مترادف با « ختنه» باشد به کار نرفته است. اما عملی تشریح می شود که یونانیان بر روی کلایتوریس بسیار بزرگی که به آن « کلوریتوس مردانه» می گویند انجام می دادند.
« مشخصه این نقص “کلایتوریس بزرگ مردانه” است. در حقیقت برخی بر این باورند که این عنصر گوشتی درست مثل آلت تناسلی مردان انگار که در جستجوی آمیزش جنسی مکرر باشد، هنگام تحریک قائم می شود. شما می توانید این عارضه را به این ترتیب معالجه کنید: زن به پشت می خوابد و پاهایش را به دو طرف باز می کند. لازم است که کلایتوریس را با پنس بیرون کشیده تا اضافه آن را مشاهده کرده و سر آن را با چاقوی کوچک جراحی برید. سرانجام با دقت و پیشتکار مناسب از جراحت حاصل مراقبت کرد.»(۳۲۲ ، مری نایت)
چنین توصیفی از یک « نقص» یا « بیماری» به نام « کلایتوریس بزرگ مردانه»، مانع از اطلاق آن به یک رسم و عمل عمومی برای همه زنان می شود. در واقع «مری نایت» گمان می کند که این عمل احتمالا اولین توصیف علمی بر روی افراد «دوجنسی» یا «میان جنسی» است که در قدیم « هرموفرودیت» (۶) گفته می شدند. به نظر می رسد این حدس « مری نایت» که گذرا آن را مطرح می کند، حدسی درست و منطقی است.

دومین توصیف از عمل بریدن کلایتوریس مراتب مفصل تر است و جنبه عمومی تری نیز دارد. سابقه این توصیف به مصر بر می گردد. این شرح، توصیف طبیب یونانی با نام « ایتو» (۷)، طبیب رسمی امپراتور « ژوستین اول» است که در قرن ششم نوشته شده است. « ایتو» نیز کلمه ختنه را برای توصیف این عمل به کار نمی برد و توجه خود را بر روی کلایتوریس متمرکز می کند.
«آنچه به آن nympheکلایتوریس می گوییم، نوعی ساختار پوستی یا مردانه است که بالای بهم پیوستگی لب های کوچک وجود دارد. یا
زیر آن مجرای ادرار قرار دارد. این ساختار رشد می کند و در برخی زنان به طور افراطی بزرگ می شود. به طوری که به صورت یک نقص عضو ظاهر شده و موجب شرمساری زنان می شود. به علاوه، تماس دایمی آن با لباس موجب حساس شدن آن و تحریک میل جنسی می شود. از این رو، مصریان بر این باور بودند که شایسته است قبل رشد، آن قسمت عضو جنسی را بردارند. به ویژه زمانی که دختران آماده ازدواج می شدند. جراحی نیز به این ترتیب صورت می گیرد…» ( مری نایت، ص ۳۲۷)
در این توصیف چند نکته مهم درباره عمل جراحی به چشم می خورد:

۱- کلایتوریس اساسا عضوی مردانه تلقی می شود.
۲- میل جنسی، میلی مردانه محسوب می شود که باید در زنان سرکوب شود.
۳- بریدن کلایتوریس، دختران را آماده ازدواج می کند.

از طرف دیگر، می توان گمان برد که عمل جراحی بر روی افراد هرموفرودیت که کلایتوریس آنها از حد معمول بزرگ تر بوده، الگویی برای تعمیم این موضوع به همه دختران بوده است. امروزه نیز، ترس از میان جنسی بودن این جراحی را برای اغلب نوزادانی که با اندام های جنسی دوگانه (مردانه و زنانه) به دنیا می آیند، عملی لازم و بدیهی به شمار می آورد. به عبارت دیگر بریدن یا برداشتن کلایتوریس تضمینی برای مطمئن شدن از جنسیت فرد بوده است. از طرف دیگر عمل افراد هرموفرودیت و شناسایی کلایتوریس به عنوان عضوی مردانه میل به مالکیت زن و تسلط بر او انگیزه دیگری برای سرکوب تمایلات جنسی دختران و تثبیت ازدواج به عنوان تنها شکل رابطه جنسی مورد قبول بوده است. به تدریج، در دل این مجموعه عوامل سنتی شکل می گیرد که به برداشتن بخشی از اندام جنسی زنان منتهی می شود.

تلقی کلایتوریس به عنوان اندامی مردانه شاید بتواند اولین توجیه برای استفاده از واژه « ختنه» برای این عمل باشد. اما این تلقی نیز خود تاریخچه ای دارد که پرداختن به آن شاید بتواند به درک رابطه آلت تناسلی مرد و اندام جنسی زن و عملی که بر روی هر دو آنها صورت می گیرد، کمک کند.

نتایج حاصل از بررسی مجموعه عوامل باستان شناختی و تاریخی
شواهد موجود حاکی از آن است که « ختنه مردان» سنتی بسیار قدیمی است و دلیل آن هرچه باشد بی شک سرکوب میل جنسی مردان نبوده است؛ بلکه برعکس نشانی از قدرت مردانه و تایید توانمندی آنان بوده است.(۱) نکته دیگر، اطلاق کلمه « ختنه» در مورد زنان در متون باستانی با تکیه بر آگاهی محققان از رسم ختنه پسران و تصاویر دیواری باقی مانده شکل می گیرد و نبود شواهد محکم ( از جمله اجساد مومیایی زن که عمل جراحی کلایتوریس بر روی اندام آنها صورت گرفته باشد و یا تصاویر دیواری که نشانگر این عمل باشد) به کارگیری لغت « ختنه» در مورد زنان را نامفهوم می سازد. نکته سوم این است که ظاهرا در اثر مرور زمان و تقویت مردسالاری ( که خود دلایل اقتصادی و اجتماعی بسیاری دارد) کلایتوریس که مهم ترین اندام جنسی زن است، به عنوان عضوی مردانه تلقی شده است. این مردانه تلقی کردن نیز هم به اندازه و بزرگی کلایتوریس و هم به میل جنسی ناشی از آن مربوط می شده است.

« فرن هاسکن» در نوشته معروف خود که « گزارش هاسکن» نام دارد می نویسد: « این اعتقاد وجود دارد که کلایتوریس نماد عنصر مردانه در وجود زن است و غلاف آلت جنسی مردانه نماد عنصر زنانه در وجود مرد است. بنا بر این کلایتوریس دختران برداشته شده و آلت تناسلی پسران ختنه می شود تا جنسیت آنها در جامعه تثبیت شود.» (۳۱ / ۱۹۹۳)

مردم شناسان در مشاهدات خود از رسم ختنه پسران در میان بومی های استرالیا که سنتی بسیار قدیمی در آن مناطق است به نکته جالبی برخوردند. در میان بومی های استرالیا این آگاهی فرهنگی وجود دارد که در اجرای این رسم آلت تناسلی مردان مثل آلت تناسلی زنان دچار خونریزی می شود. از آن گذشته، رسم دیگری که در آن یک بریدگی عمودی بر روی آلت تناسلی مردانه ایجاد می شود، تقلیدی عمدی از شکاف اندام جنسی زنانه است.(اشلی مونتگیو) از سوی دیگر محققانی چون « مری نایت» بر این باورند که رسم ختنه در مصر باستان نیز در جهت تقلید از روند طبیعی زنانگی، یعنی باروری به وجود آمده است. حتی این گمان نیز مطرح می شود که غلاف آلت تناسلی مردان، تداعی کننده پرده بکارت زنان است و بنابراین با برداشتن آن باروری تضمین می شود.

بنا بر این شواهد می توان تصور کرد که در ابتدا ختنه مردان در دورانی مرسوم می شود که باروری زنان در جامعه مقدس بوده و ختنه آلت تناسلی مرد به نوعی حضور و شرکت او در جشن باروری زنانگی محسوب می شده است. در گذار هزاران ساله از جامعه پیشامردسالاری ( زن تباری) به جامعه ای کاملا مردسالار و گاه زن ستیز، تقدس زنانگی جای خود را به نفرت از زنانگی و انزجار از اندام جنسی زن و تقدس آلت جنسی مردانه می دهد. این بار ختنه مردان رسمی در راستای نفی زنانگی و توجیهی برای برداشتن کلایتوریس مردانه زن می شود. بنابراین می توان تصور کرد که اطلاق کلمه « ختنه» برای هر دو عمل ظاهرا به منظور تعریف مطلق جنسیت، ( مرد مطلق بی نمادی از جنسیت زنانه و زن مطلق بدون نشانی از مردانگی) صورت می گرفته است. اما عملی که بر روی اندام جنسی زن صورت می گیرد، در حقیقت به منظور سرکوب میل جنسی زن و تضمین مالکیت بر او در امر ازدواج است. به عبارت دیگر این عمل آمیزش جنسی را برای زن چنان دردناک و حتا در مواقعی غیر ممکن می سازد که او قادر نخواهد بود غیر از شوهر خود با مرد دیگری رابطه برقرار کند.

۱- بسیاری از محققان بر این باورند که فراگیری ختنه مردان نشانه قدمت آن نیز هست. هرودت مورخ یونانی در قرن پنجم پیش از میلاد می نویسد که مصریان، گرجی ها و مردان اتیوپی از زمان های قدیم ختنه می شدند. وی از دیگر نژادها، چون فنیقی ها، سوری ها و مردم فلسطین نیز نام می برد که می گویند رسم ختنه را از مصریان آموخته اند. امروزه ختنه مردان نه تنها در میان یهودیان و مسلمانان سنتی پایدار است، بلکه در کشورهای غربی از جمله آمریکا هنوز ۵۵٫۹ درصد نوزادان پسر ختنه می شوند.

تفاوت های « ختنه پسران» و برداشتن و بریدن اندام جنسی دختران
ختنه یعنی بریدن پنجاه درصد غلاف یا پوسته آلت تناسلی مرد، هرگز به بریدن یا برداشتن اندام جنسی مرد منتهی نمی شود و بر ارضای میل جنسی وی تاثیری نمی گذارد. بنا بر گزارش سال ۱۹۸۹ آکادمی آمریکایی بیماری های کودکان ریسک و عوارض جانبی این عمل بسیار کم است. ( ۰٫۲ تا ۰٫۶ درصد) عوارض متداول آن عفونت موضعی و خونریزی است.مرگ و میر در اثر ختنه، به خصوص در میان نوزادان بسیار نادر است. از ۵۰۰ هزار ختنه صورت گرفته در شهر نیویورک، هیچ موردی به مرگ نوزاد منجر نشده است. به علاوه، ختنه اطفال موجب جلوگیری از ابتلا به بیماری هایی نظیر Paraphimosis phimosis , balanopathithis و سرطان آلت جنسی نیز می شود.
همین امر سبب رایج شدن ختنه به عنوان یک جراجی پزشکی از قرن نوزدهم به بعد شده است.

اما برداشتن یا بریدن اندام جنسی دختران یک عمل واحد نیست بلکه نسبت به نوع وشدت عمل خود به چهار دسته تقسیم می شود:
۱- برداشتن پوست اطراف کلایتوریس با یا بدون برداشتن قسمت یا تمامی کلایتوریس
۲- برداشتن کامل کلایتوریس یا برداشتن تمام یا قسمتی از لب کوچک
۳- برداشتن کامل کلایتوریس یا تمام لب کوچک و لب بزرگ و دوختن محل آن به طوری که فقط سوراخ کوچکی برای خارج شدن ادرار و خون باقی بماند.
۴- انواع دیگری از جمله سوزن زدن، سوراخ کردن و شکاف دادن کلایتوریس یا لب های کوچ و بزرگ. پهن کردن، سوزاندن یا هرنوع تغییر دیگری که منجر به تغییر اندام جنسی می شود.

حدود ۸۰ تا ۸۵ درصد این عمل ها به نوع اول و دوم محدود می شود. نوع سوم که به آن قفل کردن یا « ختنه فرعونی» نیز گفته می شود حدود ۱۵ درصد موارد را شامل می شود. در حال حاضر انواع مختلف این عمل بر روی ۱۳۰ میلیون زن صورت گرفته و سالانه دو میلیون دختر نیز به این تعداد افزوده می شود.

ریسک و عوارض جانبی انواع این عمل که معمولا بر روی دختران ۴ تا ۱۴ ساله و در محیط های غیر پزشکی و اغلب غیر بهداشتی صورت می گیرد بسیار زیاد است. انواع این عمل معمولا با شوک، درد و خونریزی بسیار زیادی توام است. اگرچه هنوز آمار دقیقی در دسترس نیست اما مسلم است که موارد زیادی منجر به مرگ و میر، فلج شدن، عفونت دائم، آسیب مجاری ادراری و دیگر عضوهای مجاور شده است. همچنین می توان از آمیزش جنسی بسیار دردناک ( به خصوص در نوع سوم یعنی قفل کردن که برای آمیزش محل دوختگی باید باز شود) نیز به عنوان یکی از عوارض این عمل یاد کرد. اختلال جنسی، افسردگی و اضطراب شدید نیز از دیگر عوارض بلند مدت انجام چنین عملی است.

آخرین تحقیقات موسسه بهداشت جهانی (۲۰۰۳- ۲۰۰۱) حاکی از آن است که زنانی که این عمل بر روی اندام جنسی انها صورت گرفته است به مراتب زایمان های مشکل تر و با درد بیشتری را تجربه کرده و احتمال مرگ نوزادان آنها نیز بیش تر است.
در قرن نوزدهم نیز نوع دوم این عمل یعنی یعنی برداشتن کلایتوریس در جامعه پزشکی غرب به ویژه در کشورهای انگلستان و آمریکا رایج شده و توجیه آن نیز جلوگیری از خود ارضایی، تمایلات همجنس گرایانه و معالجه انواع افسردگی و بیماری های روانی در زنان بوده است. حتا تا سال ۱۹۳۵ نیز این نوع جراحی در بیمارستان های روانی امریکا انجام می شده است. ( ایزابل گاینینگ)
امروزه این عمل از نظر جامعه پزشکی مردود شمرده شده و هیچگونه جنبه درمانی ندارد. اما هنوز هم در جوامعی که بریدن اندام جنسی دختران مرسوم است، علت را معالجه خود ارضایی، از بین بردن میل جنسی در دختران و محفوظ نگاه داشتن این میل تا زمان ازدواج دختر می دانند. اگرچه مطالعات اخیر نشان داده است که این عمل میل جنسی دختران را سرکوب نمی کند، بلکه تنها باعث عدم ارضای میل جنسی می شود. ( فرایدی اکونو فوآ)

نابربرای ختنه پسران و بریدن اندام جنسی دختران حتا در انعکاس اجتماعی این رسم نیز تبلور می یابد. از تصاویر دیواری مصر باستان تا به امروز ختنه پسران همیشه رسمی آشکار، عمومی و شایسته به تصویر کشیدن، جشن و پایکوبی بوده است. در حالیکه عمل بریدن اندام جنسی دختران همان طور که مشاهده کردیم حتا در مصر باستان در هاله ای از ابهامات پوشیده شده و هرگز جنبه یک رسم علنی را پیدا نکرده و تا به امروز با جشن و پایکوبی همراه نبوده است.

مداخله فمینیسم: زبان، ترجمه و قدرت
موضوع فمینیسم با زبان، در واقع درگیری فمینیسم با قدرت است. تبعیض جنسیتی زبان نامیدن جهان از نقطه نظر مردانه است که نتیجه آن وجود کلیشه های جنسیتی است که زن و مرد و روابط آنها را تعریف می کند. تبعیض جنسیتی زبان، نتایج بسیار جدی و خطرناکی را در پی دارد، چرا که زبان یک ابزار قراردادی مستقل از واقعیات روزمره نیست، بلکه ابزاری فرهنگی است که برای انتخاب و ثبت آنچه واقعیت خوانده می شود، به کار می آید.
اطلاق کلمه « ختنه» به عمل بریدن اندام جنسی زنان همواره آن را در گرو معنای ختنه مردان نگاه داشته و این شبهه را ایجاد می کند که همان اتفاقی که برای آلت تناسلی مردان می افتد، برای اندام جنسی زنان نیز رخ می دهد. در این میان نویسندگانی که طی قرون درباره این عمل از جنبه های گوناگون دانش بشری نقل قول می کنند، ترجمه می کنند و می نویسند به تداوم این تصویر غلط بریدن اندام جنسی زنان = ختنه مردان کمک کرده و می کنند.

نکته جالب توجه این است که حتا با وجود غلبه زبان مردسالار و حاکمیت مردان نویسنده از ابتدای ثبت عمل بریدن اندام جنسی زنان واژه « ختنه» به تنهایی برای توصیف این عمل نارسا بوده و نویسندگان را ناچار به یافتن کلمه مناسب تری کرده است. این موضوع خصوصا در مورد نویسندگانی صادق است که از بیرون به این رسم نگاه کرده اند و در نتیجه گرفتار فرهنگی که بخواهد این رسم را توجیه کند نیستند. مثلا در اغلب منابع از « استرابو» جغرافی دان یونانی، به عنوان اولین کسی یاد می شود که درباره این رسم نوشته است. او در سفر خود به مصر در ۲۵ سال پیش از میلاد مسیح می نویسد: « این رسم را آنها ( مصریان) با اشتیاق دنبال می کنند که بچه های خود را تربیت کرده، پسران خود را ختنه کرده و دختران را ببرند.» ( مری نایت ۳۱۸)

استرابو از کلمه یونانی « Perikmenin برای پسران استفاده می کند.که ترجمه لاتین آن Circumcision است.

هر دو کلمه دو جزء دارد. جزء اول، Peri/Circum به معنای پیرامون و جزء دوم temnein/ cisionبه معنای بریداست که در مجموع بریدن پیرامون چیزی معنا می دهد. استرابو این کلمه را برای توصیف عملی که بر روی دختران انجام می شود به کار نمی برد و در عوض از کلمه یونانی ek te’mnein استفاده می کنند که معادل لاتین آن excision به معنای بریدن/ در آوردن است. همچنین در گزارش های پزشکی از ابتدا از کلمه excision نیز برای توصیف این عمل استفاده شده و بعدها واژه (برداشتن کلایتوریس)cliterodoctomy نیز به ان افزوده شده است.

با همه این ها، کلمه ختنه به تدریج در نوشته های انسان شناسان و محققانی که درباره بریدن آلت تناسلی دختران می نویسند مسلط شده و خشونت فیزیکی این عمل را با خشونت دیگری که من به تبعیت از « گایاتری اسپیواک» به آن خشونت معرفتی / شناختی می گویم همراه می کند.

این روال تا دهه های شصت و هفتاد جنبش فمینیستی ادامه می یابد. زمانی که مبارزه با خشونت فیزیکی و شناختی علیه زنان در صدر کار فمینیسم قرار گرفت، محققان فمینیسم در کشورهای مختلف برای اولین بار به بحث درباره عمل موسوم به « ختنه زنان» و شناخت و شناسایی آن پرداختند. از طرفی « نوال السعداوی» فمینیست و پزشک مصری که خود یکی از قربانیان این رسم زن ستیز است در اواخر دهه هفتاد کمپینی علیه این عمل را در کشور خود آغاز کرد و برای اولین بار به بازگویی تجربیات شخصی خود و بیمارانش از این عمل پرداخت و این بحث را علنی ساخت. از سوی دیگر « فرن هاسکن» ( فمینیست آمریکایی با نوشتن سلسله گزارش هایی در خبرنامه خود « شبکه خبری بین المللی زنان» و انتشار این گزارش ها در کتابی به نام « گزارش های هاسکن» در سال ۱۹۷۹ جامعه بین الملل را با ابعاد وسیع و مصیبت بار این عمل آشنا ساخت.

در اثر تلاش های آگاهی رسانی فعالان فمینیست و توصیف این عمل اصطلاح Female Genital Mutilation
به معنای مثله کردن آلت جنسی زنان با نام اختصاری FGM جایگزین واژه ختنه زنان شد.

در کنفرانس ۱۹۷۹ سازمان بهداشت جهانی در خارطوم، برای اولین بار تلاش های بین المللی برای مبارزه با مثله کردن آلت جنسی زنان آغاز شده و سازمان های بین المللی نظیر سازمان ملل متحد و زیر مجموعه های آن، « مثله کردن اندام جنسی زنان» را در متون رسمی خود ثبت کردند.
اما جایگزینی وازه « مثله کردن» آسان صورت نمی گیرد. نمایندگان کشورهای آفریقایی که در آنها این عمل رایج است به عنوان « مثله کردن» که معنای شکنجه عمدی است معترض شده و برخی از زنان فعال این کشورها، فمینیست های غربی را متهم به نگاه استعماری و متکبرانه می کنند.
با این وجود، اصطلاح « مثله کردن» در دهه هشتاد در نوشته های آکادمیک و سازمانی تثبیت شده و نزد بسیاری از سازمان ها و فعالان حقوق بشری کشورهای آفریقایی نیز متداول می شود. در دهه نود اصطلاح دیگری با نام Female Genital Cutting با نام اختصاری FGC برای توصیف «بریدن اندام جنسی زنان» از سوی برخی سازمان های توسعه بین المللی مطرح می شود. نیت اصلی این عنوان این بود که بتواند نگاه استعماری و متکبرانه غربی را تصحیح کرده و کانال ارتباطی گفتگو میان فرهنگ ها و کشورها را باز نگاه دارد.

در حالیکه امروزه بحث درباره نامیدن عملی که بر روی اندام جنسی زنان صورت می گیرد کماکان ادامه دارد اصطلاح قدیمی « ختنه زنان» بدون اختصار FGM یا FGC تقریبا در هیچ منبعی به چشم نمی خورد.
کافی است این لغت را در موتور جستجوگر گوگل در اینترنت جستجو کنید تا نتیجه را ببینید.
در دو دهه اخیر تلاش فعالان فمینیست در شناساندن و نامیدن « مثله کردن آلت جنسی زنان» موجب تحقیق بیشتر درباره ختنه پسران و عوارض جانبی آن شده و جنبش سلامت اندام جنسی را به وجود آورده است که فعالان این جنبش خواهان توجه جامعه جهانی به نادرستی عمل ختنه به عنوان « مثله کردن اندام جنسی مردان» نیز شده اند.

ختنه زنان در زبان و فرهنگ فارسی
ختنه [ خ ت ن] ماخوذ از زبان عربی بریدگی غلاف سر نره ( از ناظم الاطباء ) ” پاکی” در قاموس کتاب مقدس آمده است. یکی ار رسوم مشهود دین یهود است و آن بریدن گوشت غلفه هر فرزند نرینه است که هشت روز از تولدش گذشته باشد و این مطلب نشانه عهدیست که خداوند در میانه ی ابراهیم و نرینه ی او گذارده است. پس فورا خود و همه اهل بیتش ختنه شدند. ( لغت نامه دهخدا)
ختنه – ماخوذ از عربی بریدن پوست یا غلاف سر آلت تناسلی مرد. به عربی ختن می گویند. رسم ختنه یا ختان قبل از اسلام میان مصریان و عربها و یهود متداول بوده است. در نزد مسیحیان معمول نیست. در ایران رسم ختنه کردن پسران و جشنی را که به آن مناسبت برپا می کنند ختنه سوران یا ختنه سوری می گویند. ( فرهنگ فارسی عمید)
ختنه تا قبل از اسلام در میان پارسیان معمول و متداول نبوده است. بنابراین واژه فارسی نیز برای این عمل وجود ندارد. بنابر منابع تاریخی ختنه پسران در میان اعراب قبل از اسلام بسیار متداول بوده است؛ اما بریدن آلت جنسی دختران تنها در میان برخی قبایل رواج داشته است. ( برکی ۲۳)

وازه ختنه لااقل در صدر اسلام در مورد دختران نیز استفاده می شد. پس از اسلام این ناهمگونی میان دو رسم ادامه پیدا می کند، بدین ترتیب که ختنه پسران سنت شمرده شده و امری واجب تلقی می شود. در صورتی که علمای دینی نظرات مختلفی درباره ختنه دختران ارائه می دهند و به طور کلی آن را یا مستحب و یا مکروه می دانند و بیشتر بر این اعتقادند که این امر واجب نیست، اما پسندیده و نیکو است.( برکی ۲۵و۲۶) بدین ترتیب دین اسلام راه را برای فرهنگ هایی که در آن بریدن اندام جنسی دختران متداول بوده است باز می گذارد و در عین حال اصراری نیز به تغییر فرهنگ هایی که با این رسم بیگانه بوده اند ندارد. برای مثال در کشور مصر این رسم با اسلام عجین می شود؛ هرچند که در میان مصریان غیر مسلمان نیز این رسم رواج داشته و دارد. در حالیکه در ایران این رسم هرگز عمومی نمی شود و تنها در میان برخی اقوام کرد و عرب خوزستان و خلیج فارس این رسم دیده می شود.

با توجه به تاریخچه ختنه در ایران در فرهنگ های لغت فارسی از جمله فرهنگ عمید و دهخدا همان طور که در بالا هم گفته شد، ختنه مطلقا درباره پسران به کار رفته و از ختنه زنان اثری مشاهده نمی شود.( به نظر می رسد زنان خانواده ما آنقدرها هم در اشتباه نبوده اند!)

نکته قابل توجه این است که « ختنه زنان» با ادبیات فمینیستی و توجه به مسایل زنان در فرهنگ امروزی در زبان فارسی معمول شده است و در واقع ترجمه Female Circumcision است.
حتا توجه و تحقیق درباره رسم ختنه زنان در برخی نقاط ایران از طریق ترجمه متون دانش جهانی در مورد این مساله است که در ایران مطرح می شود.برای مثال در گزارشی با عنوان « هفتاد درصد زنان بندر کنگ هرمزگان ختنه می شوند» در وب سایت کانون زنان ایرانی، ترانه بنی یعقوب که نویسنده این گزارش است با نقل قول از کتاب « گل صحرا خاطرات واریس دیرس زن آفریقایی که در کودکی عمل مثله کردن آلت جنسی بر روی او انجام شده است» می نویسد: « وقتی چندی پیش این کتاب را می خواندم هرگز تصور نمی کردم در کشور من نیز زنانی تحت این عمل وحشتناک قرار گیرند. امروز که فهمیدم عمل ختنه در برخی نقاط کشور من هم اتفاق می افتد چنان شوکه شده ام که گویی هرگز انجام چنین عملی بر روی زنان کشورم را تصور هم نمی کردم.»

خوشبختانه سالها است که در ایران فمینیسم بحث روز شده است و محققان و نویسندگان بسیاری را به نوشتن درباره مسائل زنان واداشته است. اما این مساله به تنهایی کافی نیست؛ بدون توجه به دستاوردهای فمینیسم در حوزه زبان و ترجمه حاصل این تلاش ها کشاندن خشونت فیزیکی به حوزه معرفتی است که ختنه پسران را با بریدن اندام جنسی دختران برابر کرده و چرخه خشونت را مجال چرخش بیشتر می دهد.

لزوم ترجمه FGM به مثله کردن اندام جنسی زنان و FGC به بریدن اندام جنسی زنان
و ساخت واژه های تازه ای که بتواند این خشونت را در ابعاد وسیعش القا کند وتحریم عبارت « ختنه زنان» لازمه پایبندی به دیدگاه فمینیستی است. ساخت واژه هایی که معادل فمینیستی را در برداشته باشد اکثر مواقع آسان نیست. ختنه کلمه متداولی است و استفاده از آن نه تنها ساده تر است بلکه از نظر زیباشناختی زبان و ترجمه نیز مانوس تر و روان تر است. اما اولا متداول کردن عبارت « ختنه زنان» در زبان فارسی حرکتی برخلاف فمینیسم است چرا که در پی تثبیت واژه ای نادرست است که فمینیست های جهان سالها برای تغییر آن همت و تلاش کرده اند و ثانیا هدف فمینیسم دقیقا واژگون کردن مانوسی و روانی واژه ها است. چرا که مانوس بودن و روان بودن واژه ها یعنی آنچه بدون درنگ، بدون سوال و بدون شک می توان از کنار آن گذشت؛ حال آنکه هدف فمینیسم پرسشگر و کنجکاوانه به زیر سوال بردن آشناترین واژه ها و مفاهیم است تا نشان دهد آشنایی چیزی نیست جز پنهان کردن قدرت و نهان نمودن هدف و انگیزه غایی.

———————————————-

Bibilography

Jonathan P. Berkey, “Circumcision Circumscribed: Female Excision and Cultural Accommodation in the Medieval Near East,” International Journal of Middle East Studies, 28, No.1 (1996) 19-38.

Isabelle R. Gunning, “Arrogant Perception, World Traveling and Multicultural Feminism: The Case of Female Genital Surgeries,” Columbia Human Rights Law Review, 23, No. 2 (1992) 189-248.

Fran P. Hosken, The Hosken Report: Genital and Sexual Mutilation of Females. 4th Rev. WIN News, Lexington, 1993.

Stanlie M. James and Claire C. Robertson, Genital Cutting and Transnational Sisterhood, Chicago: University of Illinois Press, 2002.

Mary Knight, “Curing Cut or Ritual Mutilation? : Some Remarks on the Practice of Female and Male Circumcision in Greco-Roman Egypt,” Isis, 92, No.2 (2001) 317-338.

Ashley Montagu, “Mutilated Humanity,” The Second International Symposium on Circumcision, San Francisco, 1991. www.nocirc.org/symposia/second/montagu.html

Friday Okonofua, BJOC: An International Journal of Obstetrics and Gynecology, Vol. 109 (2002) 1089. www.circumstitions.com/FGM-sex.html

Nawal El Saadawi, The Hidden Face of Eve:Women in the Arab World, Translated and Edited by Dr. Sherif Hetata, Boston:Beacon Press, 1980.

Gayatri Chakravarty Spivak, “French Feminism in an International Frame,” In Other Worlds, New York, 1987.

Gayatri Chakavarty Spivak, A Critique of Postcolonial Reason: Towards History of the Vanishing Present, Cambridge: Harvard University Press, 1999

—————————————————-

منبع: زنستان
http://zanestan.es

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.