“برای آزرآبادگان” شعری از ی. صفایی

و آنجا که زندگی تباه میشود / عشق،  /  هوای تازه را /  بوسه میزند /  بر گونه های به آوار نشسته و خاک گرفته ….

برای آزرآبادگان

baraye-Azarabadegan

آنجا که گم میشوند
فریاد کودکان زیر آوارها
اشک های زندگی
شانه های عدالت خدا را میجویند
آنجا که دست های محبت
به صف ایستاده اند
تا پاسخ دهند
خشم خدا را با مهربانی!

گریه کن، عدالت
گریه کن، آزادی
گریه کن، آزرآبادگان
زیر خنده های سیاه آنان که
خدایشان
تنها نظاره گر است!

و آنجا که زندگی تباه میشود
عشق،
هوای تازه را
بوسه میزند
بر گونه های به آوار نشسته و خاک گرفته
و انسانیت
بار دیگر
زمزمه میکند
رمز مهربانی را در چمشهای مردمان……

ی. صفایی
یکم سپتامبر ۲۰۱۲

ارسال دیدگاه