“سوگسرود” شعری از خدامراد فولادی
پیشکشی ناقابل به : زلزله زدگان آذربایجان
دوست ندارم گریه کنم / اما چه کنم / وقتی که مرگ / مثل موریانه / پوک می کند / جوانه های زندگی را ….
خدامراد فولادی
پیشکشی ناقابل به : زلزله زدگان آذربایجان
سوگسرود
دوست ندارم سوگسرود بگویم
اما چه کنم
وقتی که مرگ
روز و شب / جلوی چشمانم
بالا می رود
از دیوار خانه ها
با سیل و زلزله
یا با طناب دار.
دوست ندارم گریه کنم
اما چه کنم
وقتی که مرگ
مثل موریانه
پوک می کند
جوانه های زندگی را
جلوی چشمانم
با سیل و زلزله
یا با طناب دار.
دوست ندارم
جز از شادی سخن گویم
با آوارهای مصیبت اما چه کنم
که می ریزد هر دم
جلوی چشمانم
بر سر و بر بام مردمان.
دوست دارم
بسرایمت ای زندگی
وقتی که
ویران نمی شود خانه ای
یا سوگوار
با سیل و زلزله
یا
با طناب و
دار.