کتاب Antony Beevor “استالینگراد” – تاریخ جنگى نازیستى

در محافل سرمایه دارى و در میان نویسنده گان فرهنگى نشریات کشور کتاب Beevor Antony “استالینگراد” موفقیت شایانى بدست آورده است و سطور فراوانى در ستایش از آن به نگارش درآمده است. اکنون Antony Beevor افسر ارتش انگلیس بعنوان نویسنده ادبیات نظامى معرفى میشود. این امر تعجب و کنجکاوى مرا برانگیخت. سیاستمداران  دست راستى این کتاب را “یک برلیان و کتابى کامل” میخوانند (Svenska Dagbladet – یکى از نشریات دست راستى سوئدى – مترجم) و مینویسند که “استالینگراد اغلب مطالبى را که در مورد جنگ جهانى دوم نوشته شده است ضربه فنى میکند”

کتاب Antony Beevor “استالینگراد” – تاریخ جنگى نازیستى
نویسنده: Mário Sousa
Uppsala, Sverige
21 september 2004
mario.sousa@telia.com

مترجم: پیام پرتوى

جهت خواندن مقاله به زبان اصلى لطفا به سایت زیر مراجعه فرمایید:
http://www.mariosousa.se/RecensionAntonyBeevorsStalingrad050731.html

در محافل سرمایه دارى و در میان نویسنده گان فرهنگى نشریات کشور کتاب Beevor Antony “استالینگراد” موفقیت شایانى بدست آورده است و سطور فراوانى در ستایش از آن به نگارش درآمده است. اکنون Antony Beevor افسر ارتش انگلیس بعنوان نویسنده ادبیات نظامى معرفى میشود. این امر تعجب و کنجکاوى مرا برانگیخت. سیاستمداران  دست راستى این کتاب را “یک برلیان و کتابى کامل” میخوانند (Svenska Dagbladet – یکى از نشریات دست راستى سوئدى – مترجم) و مینویسند که “استالینگراد اغلب مطالبى را که در مورد جنگ جهانى دوم نوشته شده است ضربه فنى میکند” (Vestmanlands Läns Tidning – یک روزنامه دیگر دست راستى سوئدى- مترجم).

شگفت انگیز٬ فکر کردم. آنها گریستند زمانیکه نازیها شکست خوردند و در استالینگراد نابود شدند! و اکنون استالینگراده Antony Beevor را مورد ستایش قرار میدهند؟ شاید که آنها پس از پس از گذشت چندین سال به خود آمده اند؟ این امر به هر حال مبارزه بر علیه نازیها بود. شاید که میخواهند پس از سالها در مورد پیروزى اتحاد جماهیر شوروى عادلانه به قضاوت بنشینند. با این افکار آغاز به خواندن استالینگراده Beevor نمودم.

یک بررسى٬ هدف این بود. اما آنچنان ساده هم نبود. نشان داده میشود که استالینگراده Beevor یک کتاب تبلیغاتى بر علیه اتحاد جماهیر شورویست٬ با دروغها در کنار هم از بالا تا پایین٬ یک جعل کامل تاریخ. تکذیب تمام این اخبار کذب امرى غیرممکن است. شاید که کتابهاى بسیارى را مطالبه نماید. یک بررسى اجمالیتر که فقط تعدادى از دروغهاى بزرگ را مطرح مینماید٬ با اینحال ستونهاى روزنامه اى بسیارى را صرف خود خواهد نمود. این بررسى به حداقل کاهش یافته است اما با اینحال دو برابر آنچیزى شد که تصور میشد. از همان اولین صفحه مقدمه من در این فکرم که آیا همه چیز بدرستى پیش میرود. Beevor  بیرحمانه به ارتش اتحاد جماهیر شوروى و نه به نازیها٬ که اتحاد جماهیر شوروى را مورد هجوم خویش قرار دادند و در آنجا جنگى خانمان برانداز را موجب شدند٬ میتازد. کشتارى دسته جمعى در وسعتى باورنکردنى که در آن ارتش نازیها جان ٢۵ میلیون انسان را در عرض ۴ سال گرفتند! در اولین صفحه Beevor به این مسئله اشاره میکند که ارتش اتحاد جماهیر شوروى سربازان فرارى از جنگ را اعدام میکرد. اما در  مورد فراریان جنگى که آلمانیها اعدام نمودند سکوت اختیار مینماید. چرا Beevor دقیقا به ارتش شوروى اشاره میکند؟  این به خوبى شناخته شده است که پلیس ارتش آلمان هزاران سرباز فرارى از جنگ را بدون دادگاه٬ فقط به فرمان فرماندهان اعدام نمود. و این نیز به خوبى شناخته شده است که وقتى ارتش ششم آلمان در استالینگراد محاصره شده بود٬ پلیس نظامى آلمان بدون ترحم هزاران سرباز آلمانى را که جهت سیر کردن شکم خود تلاش در دزدیدن چیزى از بسته هاى مواد غذایى داشتند٬ مواد غذایى که از هواپیماهاى آلمانى به بیرون پرتاب میشد٬ اعدام کردند.١ بسته هایى که ابتدا به افسران و پلیس نظامى ارتش داده میشد.

میلیونها انسان شوروى توسط ارتش آلمان اعدام شدند
اما قبل از هر چیز چرا Beevor در مورد کمونیستها٬ یهودیان٬ خانواده ها٬ کودکان٬ زنان و مردان روستاهاى فتح شده و شهرهاى اتحاد جماهیر شوروى که از بقیه مردم جدا و توسط ارتش آلمان تیرباران شدند چیزى نمیگوید؟

چرا Beevor در مورد میلیونها انسانى که در سرماى ٢۰ درجه فقط با لباسى معمولى به مرگى قطعى از خانه و کاشانه خود رانده شدند چیزى نمیگوید؟

چرا او در مورد میلیونها انسان شوروى که توسط ارتش آلمان به اسارت گرفته شده و بعنوان برده به آلمان جهت فروش فرستاده شدند نمیگوید؟ چرا Beevorدر مورد صدها هزار دختر شوروى که بعنوان بردگان جنسى به آلمان فروخته شدند نمینویسد؟ این چهره واقعى ارتش و تجاوز آلمان است. اما Beevor  در باره این موارد سخنى به میان نمیاورد. او در مورد جنایات نازیها سکوت میکند. در ادامه Beevor مینویسد که “۵۰۰۰ هزار روس در یونیفورم آلمانى” وجود داشتند.٢ در سراسر کتاب او مرتبا به این عبارت که او مینویسد ” hiwis”* بازمیگردد. تلاش او در اینست  که به ما اینچینن تلقین نماید که مردم روسیه به نازیها خوش آمد گفتند. Beevor مینویسد که در خوده استالینگراد ۵۰۰۰۰ هزار سرباز روسى در بخش جلویى و علاوه بر آن ٧۰۰۰۰ نفر در بقیه بخشها وجود داشتند٣! تقریبا نیمى از ارتش آلمان در استالینگراد میتوانست از روسها تشکیل شده باشد! یک ادعاى دروغین و احمقانه بدون هیچگونه پشتیبانى در هیچ تاریخ جنگى٬ نه حتى از نوع آلمانى آن. او میخواهد ما٬ خواننده گان را متقاعد سازد که سربازان شوروى بصورتى جمعى به خطوط نازیها میپوستند. اما اینچنین نبود. این که شورویها در جبهه آلمان وجود داشتند واقعیت است٬ حتى در استالینگراد. اما Beevor نمیگوید که اینها “روسها در یونیفورم آلمانى” از کجا آمدند. وجود داشتند کسانى که به دلایل مختلف داوطلبانه در جریان تجاوز به نازیها پیوستند٬ اما تعداد آنها اندک بود.

Hiwi*٬ گرفته شده از Hilfswilliger ٬ عبارتیست آلمانى که تقریبا به معناى همکارى داوطلبانه است. این عبارت در خلال جنگ جهانى دوم خلق شد. یک ” hiwi” فردى بود متعلق به طرف مخالف که داوطلبانه به آلمانیها کمک میکرد٬ به عبارت دیگر٬ جاسوس. منبع: http://sv.wikipedia.org/wiki/Hiwi

ناگزیر نمودند که بعنوان برده براى نازیها کار کنند
اغلب “روسها در یونیفورم آلمانى” انسانهایى بودند که ناگزیر بعنوان برده براى آلمانیها کار میکردند. آنها را در روستاها و شهرها به اسارت میگرفتند و ناگزیر مینمودند که لوازم جنگى نازیها را حمل و کلیه کارهاى سنگین و کثیف را انجام دهند. آنها شدیدا مورد ضرب و شتم قرار گرفته و گرسنگى میکشیدند. بسیارى جان دادند٬ اما اسراى جدیدى گرفته شده و به بردگى کشیده میشدند.

بخشى از این انسانها در میادین مین جهت پاکسازى مینها مورد استفاده قرار میگرفتند٬ جایى که آنها٬ همراه با یهودیان و دیگر کسانیکه از اردوگاههاى مرگ در لهستان فرستاده میشدند٬ به ملاقات مرگى حتمى میرفتند. تیم مین روبها روزانه توسط یهودیان و روسهاى “ملبس به یونیفورم آلمانى” بیشتر٬ تقویت میشد. بخشى از این زندانیان زنان شوروى بودند که در خلال روز در آشپزخانه کار میکردند و یا خانه هاى آلمانیها را نظافت میکردند. شبها آنها را ناگزیر مینمودند که بعنوان بردگان سکس به میان سربازان آلمانى بروند. زمانیکه ارتش ششم در استالینگراد به محاصره در آمد و آلمانیها به مرکز محاصره گریختند٬ زنان شوروى را در کامیونهاى لبریز از سربازان آلمانى٬ ناگزیر به همراهى با خود مینمودند. رها شده دهها هزار سرباز زخمى آلمانى بودند که از سرما و گرسنگى جان دادند۴. بخش بزرگى از این انسانهاى “ملبس به یونیفورم آلمانى”٬ ادعا شده از جانب Beevor٬ شهروندان به اسارت گرفته و به بردگى کشیده شده شوروى بودند. کنایه Beevor در مورد فرار جمعى فقط شیوه ایست جهت فریب خواننده گان تاریخ. در ضمن بخشى از اینها “روسهاى ملبس به یونیفورم آلمانى” با آلمانیها همراه شدند! در فرانسه ژنرال فرانسوى Weygand (همانى که اسلحه را به نفع آلمانیها بر زمین گذاشت) لژیونى از روسهاى دست راستى را در ارتش فرانسه آموزش داد. آنها جهت شرکت در جنگى که انگلستان و فرانسه در حال تدارک آن بودند تمرین داده میشدند. این جوخه ها پس از تسلیم فرانسه تحت فرمان آلمانیها درآمدند. در آلمان جوخه هایى از نازیهاى اوکراینى وجود داشتند که همراه با ارتش آلمان در حمله به اتحاد جماهیر شوروى شرکت کردند. Beevor آنها را “ناسیونالیستهاى اوکراینى” میخواند۵. او میخواهد که تصویر مثبتى را از این گروههاى پشتیبان نازیها ارائه دهد. آنها از جمله جانیان جنگ بودند. آنها موجى از شکنجه هاى بیرحمانه را بر علیه همه مخالفان در منطقه اشغال شده اوکراین براه انداختند و از جمله بیرحمترین شکنجه گران اردوگاههاى مرگ آلمانیها بودند٬ جایى که یهودیان اوکراینى همراه با ضد فاشیستها با میلیونها اسیر شوروى ناپدید شدند.

جعل تاریخ توسط نازیها
در کتاب استالینگراد٬ این جعلیات افسران نازى از تاریخ است که Beevor منتشر مینماید. اما در محدوده اى بسیار اندکى به “روسها” اجازه سخن گفتن داده میشود. فقط زمانیکه ناگزیر است. Beevor به خالقان پیروزى اتحاد جماهیر شوروى در استالینگراد٬ براى مثال ژنرال Zjukov یا ژنرالها Rokossovskij یا Tjujkov یا برخى دیگر از ژنرالهاى شوروى که در محل٬ در استاللینگراد٬ نیروهاى نظامى آلمان را در هم شکستند٬ توجهى نمیکند. براى فردى مانند Beevor که بعنوان یک افسر و یک جنتلمن در ارتش انگلیس انجام وظیفه نموده٬ عناوین اشرافى ارتش آلمان اهمیت دارد. اینکه این بسته متهم به آغاز جنگیست که در آن پنجاه میلیون انسان جان دادند٬ او را نگران نمیکند. با اینحال این سربازان اتحاد جماهیر شوروى هستند که جهان غرب باید بخاطر آزادیش از آنها سپاسگزارى نماید. از سربازان اتحاد جماهیر شوروى٬ کشورى که در عرض ده سال خود را از جهالت و عقب ماندگى نجات داد٬ شرکتها و کارخانجات تولید فولاد را ساخت٬ پیچیده ترین ماشینها٬ پیشرفته ترین سلاحها و مدرنترین هواپیماها را تولید نمود٬ آلمان نازى را نابود و جهان را از لوث وجود نازیها پاک کرد. حتى زمانیکه صحبت بر سر جنایات جنگى و کشتار مردم است داستنهاى Beevor از داستنهاى ارائه شده از جانب ژنرالهاى نازیسیست. بر اساس اظهارات Beevor هیتلر تنها متهم و رهبرى ارتش آلمان مخالف او بود. اما این واقعیت ندارد.

رهبرى ارتش آلمان ریشه در ” frikårer”* دارد که شورش کارگران را در آلمان پس از جنگ جهانى اول در خون خفه کرد و در ژانویه سال ١٩٣٣ یکى از ژتونهاى بازى جهت انتقال قدرت به هیتلر بود.

*نیروهاى داوطلب نظامى یا شبه نظامى آلمان که داوطلبانه انجام وظیفه مینمودند.
http://sv.wikipedia.org/wiki/Frik%C3%A5r

این با پشتیبانى رهبران ارتش بود که در سال ١٩٣۴ هیتلر از جانب پارلمان به ریاست جمهورى آلمان و بعنوان ارشدترین رئیس ارتش آلمان٬ با لقب Führer “رهبر”٬ انتخاب شد. افسران و سربازان ناگزیز بودند که شخصا به هیتلر اعلام وفادارى نمایند. دیکتاتورى نازیستى در آلمان با کمک رهبرى ارتش کامل شد. Beevor میگوید که “برخى از رئوساى” ارتش “از قبول و یا انتقال”۶ دستور العملها در مورد “عدالت خاص”٧ در اتحاد جماهیر شوروى و از “جنگ نژادى”٨ و دادن “گرسنگى”٩ جهت از ریشه برکندن مردم اتحاد جماهیر شوروى امتناع ورزیدند.

Beevor سندى براى اثبات گفته هاى خود ندارد. شاید که چنین رئوسایى در ارتش آلمان وجود داشتند٬ اما تعداد آنها اندک بود. بیش از ٢۵ میلیون کشته در اتحاد جماهیر شوروى در طول چهار سال نشان میدهد که صحبت بر سر انقراض بود٬ جایى که تمام ارتش آلمان و متحدان آنها باید که در مشارکت با هم عمل مینمودند.

حملات کاذب بر علیه اتحاد جماهیر شوروى
یک سوم از بخش اول کتاب Beevor مسائل قبل از جنگ استالینگراد را مورد بررسى قرار میدهد و مانند بقیه کتاب مجموعه ایست از حملات کاذب و کثیف بر علیه اتحاد جماهیر شوروى و رهبرى آن. این تاریخ اولین ماههاى جنگ است که تبلیغات نازیستى در سال ١٩۴١ به جهان ارسال و مبلغان سرمایه دارى پس از جنگ آنرا متعلق به خود نموده اند. تاریخى در مورد یک شوروى کاملا متلاشى شده و استالینى که ارتش را جهت انجام جنگى ناتوان نموده و ژنرالهاى خود را از دادن پاسخ به حملات آلمانیها باز میدارد.

Beevor بى پرده سخن میگوید. اگر چه سفیر اتحاد جماهیر شوروى در برلن تاریخى متعلق به خودش را داشت. بر اساس اظهارات نازیها٬ و اکنون نیز بر اساس اظهارات Beevor٬ سفیر شوروى به عنوان “شکنجه گرى” قهار شناخته شده بود که “قدى به بلندى تقریبا یک متر و نیم با دماغى منقار گونه و سرى تاس داشت که دسته کوچکى از مو از روى آن بیرون زده بود” (این تاریخ است؟). در سفارت سفیر “اتاق شکنجه و اعدامى را در زیر زمین سفارت ایجاد نموده بود٬ در آنجا او با خائنان مظنون برخورد میکرد”١۰. این داستان در گذشته بخشى از تبلیغات جنگى نازیها بود. اکنون تاریخ نگارى سرمایه داریست.

حملات به استالین٬ در سراسر کتاب٬ کلاسى مخصوص به خود را دارست. “نبوغ غیر واقعى استالین”١١ ٬ استالین دیکتاتور خونخوار”١٢ ٬ استالین “تقریبا دلسردیهاى اجبارى”١٣ ٬ طبعیت استبدادى استالین داراى یک ویژگى روشن از بزدلى بود”١۴ ٬ استالین “ترکیبى بى مانند از بدگمانیها٬ جنون عظمیى ناشى از سادیسم و تمایل به گرفتن انتقام بخاطر مسائل جزئى”١۵ ٬ “استالین حتى پسر خودش را نیز طرد کرد”١۶ ٬ “بى توجهى استالین به مردم قحطى زده گواه بر اینست که او به همان اندازه هیتلر فاقد شفقت است”١٧ . درک علاقه بى اندازه روزنامه

Svenska Dagbladet و تمام دار و دسته ارتجاعى آن به Beevor  چندان دشوار نیست.            

Beevor مینویسد که استالین٬ Berija و مولوتف بر آن بودند که “اوکراین٬ بلاروس و کشورهاى بالکانى” را به امید صلح به نازیها بفروشند. اما سفیر بلغارستان توضیح داد که “شما حتى اگر تا اورال هم عقب نشینى کنید٬ به هر حال و در نهایت پیروزى ازآن شماست”١٨

بنابر این و بر اساس اظهارات Beevor  مسئله حل شد و اتحاد جماهیر شوروى جنگ بر علیه آلمان نازى را آغاز نمود! جهت پذیرش این داستان باید بشدت احمق بود. انسانى با یک هوش متوسط نیز قادر به هضم این داستان نیست. اینکه رهبرى کشورى بزرگ و با قدرت اجازه بدهد که آینده کشور توسط چند کلامى بیان شده از جانب سفیر کشورى از نظر نظامى بى اهمیت و در ضمن کشورى وابسته به آلمان نازى تعیین شود.

مصمم در دفاع از میهن سوسیالیستى
بر خلاف ادعاى Beevor رهبران شوروى مصمم بودند که از وجب به وجب خاک شوروى سوسیالیستى دفاع نمایند. کارنجات فولاد سازى که در خلال دهه هاى ١٩٣۰ با فاصله مناسبى به دور از دسترس حملات کشورهاى غربى در پشت کوههاى اورال ساخته شده بودند٬ مدرکیست بسنده در جهت اثبات این ادعا. در آنجا میتوانست تولید سلاح و دیگر تجهیزات جنگى در خلال جنگى دراز مدت ادامه یابد. زمانیکه تجاوزات آغاز شد بخش بزرگى از صنایع شوروى به آنجا انتقال داده شد.

این بخش با پیغام رادیوى مولوتف به مردم اتحاد جماهیر شوروى پایان میابد. حتى در اینجا نیز Beevor ناخشنود است. بر اساس اظهارات او عبارات انتخاب شده توسط “مولوتف الهام بخش نبود و رفتار او خسته کننده و بیروح بود”. اما Beevor باید اعتراف کند که در سراسر اتحاد جماهیر شوروى به این پیغام عکس العمل شدیدى نشان داده شد. “قواى ذخیره منتظر فرامین بسیج خود باقى نماندند. آنها بسرعت ثبت نام نمودند١٩ . شگفت انگیز! آیا گریزى جمعى از جانب نظامیان به سمت آلمانیها رخ داد؟ و یا خوش آمد گوییهاى گرم غیر نظامیان؟ “٢۰

Beevor از آمریکا نیز مطالبى را به عاریه میگیرد. داستان قدیمى در مورد “مجموعا ۶٧١.٣۶ افسر که در سال ١٩٣٧اعدام٬ زندانى و یا از ارتش شوروى اخراج شدند دوباره ظاهر میشود”٢١ .

این داستان توسط جاسوس پلیس٬ پس از آن جاسوس CIA٬ Robert Conquest منتشر شد. Beevor علل خسارتهاى وارده بر شوروى را در آغاز جنگ با کمبود افسران توضیح میدهد. اما او نمیداند که چه میگوید.افسران اخراج شده ١٩٣٧/٣٩ تقریبا ٢٢۰۰۰ (از تقریبا ٧۵۰۰۰) نفر بودند. تصمیم در مورد اخراج آنها در جلسات بزرگ نظامى گرفته شد. اعضاى ارتش به آنها اعتماد نداشتند. اما در همان سال ١٩۴١ تعداد افسران شوروى ٣۰۰۰۰۰ بود!٢٢ . اتحاد جماهیر شوروى بشدت بر روى تدارکات دفاعى بر علیه آلمان نازى سرمایه گذارى نموده بود. در خلال اولین ماههاى جنگ تعداد اخراجیها میتوانست اهمیت بسیار ناچیزى براى توسعه منفى جنگ جهانى داشته باشد. دلیل عقب نشینى اتحاد جماهیر شوروى در خلال اولین ماههاى جنگ را میتوان در اندازه ارتش جستجو نمود. Beevor  مینویسد که نیروهاى نظامى نازیها تا “در مجموع رقمى حدودا ۴ میلیون نفر” افزایش یافته بود”٢٣ . اما رقم ارتش متجاوزان بر علیه اتحاد جماهیر شوروى بیش از ۵ میلیون نفر بود٬ بزرگترین ارتش متجاوز در تاریخ انسانى. اتحاد جماهیر شوروى ٢٬٩ میلیون نفر را در مرزهاى غربى خود داشت. اتحاد جماهیر شوروى نمیتوانست ارتشى بزرگتر از این را در عرض ده سال بسازد. در ضمن نازیها توانستند حملات خود را بر روى برخى از بخشها آنجایى که برترى آنها بیش از پنج برابر بزرگتر بود متمرکز نمایند. در این اماکن نازیها لشگرهاى زرهى بزرگى را که متوقف نمودن آنها بسیار دشوار بود مستقر نموده بودند. این مهمترین دلیل پیروزى نازیها در خلال اولین ماههاى جنگ بود. اما اینها موفقیتهایى بودند که نه به آسانى و به آن ترتیبى که Beevor  توضیح میدهد٬ با پسران آفتاب سوخته آلمانى در تعطیلات خود در اتحاد جماهیر شوروى با “خوش آمدگوییهاى گرم غیرنظامیان”٬ بلکه بسختى بدست آمدند

نقل قولهاى Beevor در مقابل اطلاعات فرانس هالدر
مقایسه نقل قولهاى Beevor با اطلاعات فرمانده کل ژنرالهاى ستاد ارتش آلمان Fran Halder خالى از لطف نیست. از سال ١٩٣٨ تا ٢۴ سپتامبر ١٩۴٢ هالدر فرمانده کل ژنرالهاى ستاد ارتش هیتلر بود. در خلال آن سالها او در کلیه جنگها و در کلیه جبهه ها نازیها را رهبرى نمود٬ و دفترچه خاطرات شخصى محرمانه اى را در خلال آن دوران نوشت. این دفترچه خاطرات یاداشتهاى خوده هالدر است در مورد جنگ که با استفاده از سیستم تند نویسى گابل برگ* ٬ یک زبان تند نویسى که کمتر کسى قادر به خواندن آن بود٬ نوشته شد. دفترچه خاطرات جنگى هالدر براى این نوشته نشد که در اختیار عموم قرار گیرد اما پس از جنگ بصورت کتابى با تیتر

” The Halder War Diary, 1939-1942″ منتشر شد.

*جهت بدست آوردن اطلاعات بیشتر در مورد این شیوه نگارش به آدرس زیر کلیک کنید:
http://en.wikipedia.org/wiki/Gabelsberger_shorthand

کتابى بسیار جالب با بسیارى از حقایق که Halder و بقیه حکمرانان نازیست در زمان خودش مایل به افشاى آنها نبودند. Beevor در مورد “تشنج”٬ “وحشت عمومى” و “بحران در اتحاد جماهیر شوروى” مینویسد.٢۴ . اما از همان اولین روز تهاجم به اتحاد جماهیر شوروى Halder در یک بعد از ظهر روز ٢٢ ژوئن ١٩۴١ ٬ مینویسد “نشانه اى از عملیات عقب نشینى وجود ندارد. در مورد احتمال وقوع این امر در آینده چندان نباید حساب کرد.”٢۵ سربازان اتحاد جماهیر شوروى به ادامه جنگ٬ و نه به فرار٬ فکر میکردند. دو روز پس از ٢۴ ژوئن Halder مینویسد ” مقاومت واحدهاى مجزاى روسى حیرت انگیز است”٬ “اکنون روشن شده که روسها به عقب نشینى فکر نمیکنند٬ در عوض آنها تمام توان خود را جهت متوقف نمودن تهاجم آلمانیها بکار گرفته اند”٢۶ . یک هفته پس از آغاز تهاجم٬ ٢۶ ژوئن٬ Halder نوشت “گزارشهاى آمده از کلیه جبهه ها نشانه هاى بدست آمده سابق را در مورد اینکه روسها تا آخرین نفر مبارزه میکنند تایید مینماید”٢٧ . ژنرال Halder٬ مانند رهبرى نظامى آلمان و هیتلر٬ بر این باور بود که تهاجم آلمان سربازان اتحاد جماهیر شوروى را وادار به گریز نموده و اینکه آنها خواهند توانست ارتش اتحاد جماهیر شوروى را نابود سازند. در ارتش فرانسه اینچنین  رخ داده بود. جنگ در اتحاد جماهیر شوروى در عوض بصورت فزاینده اى تشدید شد. نازیها ضربات سختى را بر ارتش اتحاد جماهیر شوروى که با خسارات فراوان وادار  به عقب نشینى شده بودند وارد آورده بود. اما نیروهاى نظامى نازیها نیز متحمل خسارات فراوانى شده بودند.  بر اساس اظهارات Halder آلمانیها پس از گذشت بیش از یک هفته٬ ٣ ژوئن ١٩۴١ ٬ ۵۴۰۰۰ سرباز مجروح٬ کشته و اسیر و علاوه بر آن بیش از ۵۰۰۰۰ سرباز بشدت آسیب دیده و بیمار را از دست داده بودند٢٨ . در چهارم جولاى Halder در مورد خسارات فراوانى که به زره پوشها وارد آمده بود٬ بالغ بر ۵۰ درصد در برخى از نیروهاى زرهى٢٩ ٬ مینویسد. جنگ واقعى همه چیز  بجز آن چیزى بود که  Beevor در مورد آن مینویسد.

ژنرالهاى “افسانه اى” Beevor از میان بهترین “خانواده هاى نظامى”
یکى از تزهاى اساسى در کتاب مدعیست که در مورد استراتژى در جنگ اختلافى میان هیتلر و ژنرالهاى در رهبرى ارتش آلمان وجود داشت. بر اساس اظهارات  Beevorرهبران ارتش٬ از تعداد بسیارى از ژنرالهاى آگاه و خوب٬ “افسانه اى”٣۰ و “برجسته”٣١ از میان بهترین “خانواده هاى نظامى”٣٢ تشکیل شده بودند که میتوانستند در جنگ پیروز شوند اگر هیتلره “غیر مسئول” و “ناتوان” در مورد آنها تصمیم نگرفته بود. تز Beevor در کتاب جنگى Halder مورد پشتیبانى قرار نمیگیرد. رهبران ارتش آلمان٬ مانند هیتلر٬ یک ارزیابى کاملا غلط را در مورد اتحاد جماهیر  شوروى ارائه داده بودند. رهبران ارتش دقیقا مانند هیتلر اینچنین میپنداشتند که شکست ارتش شوروى براحتى امکان پذیر بود و اینکه جنگ میتوانست پس از چند هفته اى پایان یابد. در یازدهمین روز تهاجم٬ در ٣ جولاى٬ Halder٬ زمانى که او وضعیت جنگ را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد٬ در کتاب خود مینویسد “به همین دلیل این یقینا گزافه گویى نیست که بگوییم عملیات جنگى در جبهه روسیه در عرض دو هفته به پیروزى انجامیده است”٣٣ . به دلیل اینکه در تاریخ ٣ جولاى ١٩۴١ براى رهبران ارتش آلمان شکست ارتش اتحاد جماهیر شوروى امرى روشن بود! در چهارم جولاى ١٩۴١ Halder مینویسد “ارتش ما پیشروى میکند٬ کلیه تلاشها جهت ادامه مقاومت یقینا بزودى در خواهد شکست و ما در مقابل وظیفه فتح لنینگراد و مسکو ایستاده ایم”٣۴. هیتلر و ژنرالها داراى درکى احمقانه و یکسان در مورد پیروزى بودند. اما بیش از این٬ آنها همچنین در مورد جنایتهاى جنگى٬ انقراض مردم اتحاد جماهیر شوروى٬ و نابودى کامل شهرهاى شوروى نیز اتفاق نظر داشتند. در هشتم جولاى ١٩۴١ Halder در مورد نشستى با هیتلر مینویسد٬ نشستى که در آن وضعیت جنگ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و تصمیم جهت ادامه آن گرفته شد. هیتلر مصمم بود که “مسکو و لنینگراد را با خاک یکسان نموده براى اینکه ما را از نیاز به تهیه غذا براى مردم در خلال زمستان آزاد سازد”. “شهرها باید توسط نیروى هوایى نابود میشدند”٣۵ .

هیچیک از رهبران با طرحهاى هیتلر مخالفت نکردند. اینچنین شده بود اگر اتحاد جماهیر شوروى نازیها را مغلوب ننموده بود. Halder  درادامه گزارش در مورد منزل دهى زمستانى مینویسد٬ “نیروهاى نظامى ما نباید در شهرها و روستاها سکونت داده شوند٬ به این دلیل که ما میخواهیم آنها را در هر زمانى که مایلیم٬ اگر آنها دست به ایجاد آشوب بزنند٬ بمباران کنیم”٣۶ . در اینجا ما چهره واقعى ژنرالهاى نازى داریم. ژنرالهاى “افسانه اى” Beevor از بهترین “خانواده هاى نظامى” آلمانى به همان اندازه هیتلر جنایتکار جنگى بودند. در ٨ جولاى در همان جلسه٬ با هیتلر٬ در مورد اسمولنسک تصمیم گرفته شد. این شهر شوروى در جاده منتهى به مسکو باید همراه با Jelnaja و Roslavl تا قبل از آغاز حمله  به مسکو تصرف میشدند. رئیس ستاد فرماندهى ژنرالهاى آلمانى Franz Halder در دفترچه خاطرات خود مینویسد:

“پس از نابود نمودن نیروهاى نظامى روسى در نبرد اسمولنسک٬ ما باید راه آهنها را بطرف ولگا مسدود٬ منطقه را تا این رود اشغال و پس از آن با نابود نمودن باقیمانده مراکز صنعتى روسى از طریق حملات هوایى و استفاده از انواع زره پوشها٬ ادامه بدهیم”٣٧. توجه داشته باشید که در آنزمان نیروهاى نظامى نازیها تقریبا در ۵۰۰ کیلومترى مسکو و به همان اندازه تا ولگا مستقر بودند. توسط رهبران ارتش پیش بینى شده بود که همه چیز خوب و راحت  به پیش خواهد رفت! اما اینچنین نشد. بر اساس اظهارات Beevor نبرد اسمولنسک براى نازیها به راحتى با “فاجعه اى” براى اتحاد جماهیر شوروى پایان یافت. نبردى که در آن بسیارى از نیروهاى نظامى شوروى به اسارت گرفته و “چند بخش از لشگرهاى نظامى شوروى قربانى شدند”٣٨ . بنابراین جاده اى که به مسکو ختم میشد باید باز شده باشد٬ ما اینچنین تصور میکنیم. پس چرا پیشروى بسوى مسکو ادامه نیافت؟ Beevor “توضیح داد” که هیتلر “بصورتى غریزى از جاده اى که به مسکو ختم میشد اجتناب نمود٬ تصمیمى که بر اساس آن رد پاى ناپلئون را که بخشا بر اساس دلایل خرافى گرفته بود دنبال نکند”٣٩. هیتلر “خرافاتى” بود و به ارتش فرمان توقف داد! تصور کنید که این میخواهد تاریخ خوانده شود.

اسمولنسک از خود دفاع میکند
بر خلاف ادعاى Beevor نبرد اسمولنسک براى نازیها بسیار گران تمام شد. مدافعان اسمولنسک بدون اینکه تسلیم شوند با سماجت جنگیدند. ارتش اتحاد جماهیر شوروى ضد حملات نیرومندى را انجام دادند. این مبارزه اى بود براى هر ناحیه اى٬ خیابانى و خانه اى. نازیها جهت جبران نیروها و تجهیزات ناگزیر به توقف شدند. ژنرال Halder در دفترچه خاطرات خود مینویسد که نیروهاى زرهى در نبرد اسمولنسک “در هر فرصتى٬ بخش بزرگى از آنها٬ اگر چه نه همه آنها٬ موفق شدند که از محاصره جان سالم بدر ببرند.”۴۰ . در اوایل ١٣ جولاى Halder و رهبران ارتش به هیتلر پیشنها نمودند که “براى مدتى یورش نیروهاى ما را بطرف مسکو متوقف کن”۴١ . پیشروى به جلو دیگر امکان پذیر نبود. در ١۵ جولاى Halder گزارش میدهد که “نیروهاى نظامى روسیه اکنون مانند همیشه با یک اراده آهنین میجنگند”۴٢ . در خلال هفته هاى پیش رو نیروهاى نظامى اتحاد جماهیر شوروى موفق شدند که در بسیارى از نقاط خط مقدم جبهه آلمانیها شکافى ایجاد نمایند. در ٢۶ جولاى Halder مینویسد٬ “وضعیت عمومى: دفاع دشمن خشنتر میشود٬ تانکها و هواپیماهاى بیشتر. پس از آن ده لشگر جدیدى که در گذشته کشف شدند٬ ١۵ لشگر جدید دیگر کشف شده اند”۴٣ . در همان روز بخش بزرگى از نیروهاى نظامى شوروى خود را از محاصره خارج نمودند و همراه با نیروهاى اصلى اتحاد جماهیر شوروى خط دفاعى جدیدى را تشکیل دادند. گروه پشتیبان نازیهاى در حال حرکت بطرف مسکو بشدت خسته و تضعیف شده بودند. خسارتهاى وارده بر نازیها فراوان بود و این امر امکان پر کردن جاى خالى نیروها و سلاحهاى از دست رفته را از آنها گرفت.

Den 30:e juli bestämmer sig Hitler att tillgodose arméledningens begäran från den 13:e juli och göra halt för att övergå till försvar. Halder kommenterar beslutet i sin krigsdagbok: ”Arméns överkommando har skrivit under det nya ’direktivet’ vilket antar vårt förslag. Detta beslut befriar varje tänkande soldat från den fruktansvärda visionen som har pinat oss de senaste dagarna, sedan Führerns envishet fick oss att tro att östfälttåget inom kort skulle köra fast. Äntligen får vi en paus!”[۴۴].

در ٣۰  جولاى هیتلر تصمیم میگیرد که خواهش رهبران نظامى را٬ از ١٣ جولاى٬ اجابت و فرمان توقف نیروهاى نظامى را جهت بازگشت به دفاع صادر نماید. Halder این تصمیم را در دفترچه خاطرات خود اینچنین تفسیر مینماید: “فرمانده ارتش [دستورالعمل] جدید را پس از اینکه پافشارى رهبر ما را متقاعد نمود که رشته عملیات جنگى در شرق بزودى به بن بست میرسید امضاء کرده است٬ امرى که به معناى قبول پیشنهاد ماست. این تصمیم هر سرباز عاقلى را از رویاى وحشتناکى که در خلال روزهاى گذشته ما را آزار داده است رها میسازد. بالاخره ما استراحتى میکنیم!”۴۴ . در پایان رهبرى ارتش استراحتى را که درخواست نموده بود بدست آورد. هیتلر تصمیم در مورد توقف را نه بخاطر “خرافاتى” بودن و در مخالفت با رهبران ارتش٬ بلکه بخاطر اینکه وضعیت ارتش و رهبران ارتش آنرا درخواست میکردند اتخاذ نمود. دروغ Beevor در مورد خرافاتى بودن هیتلر کاملا آشکار است. در اسمولنسک این نخستین بار در جنگ جهانى بود که نیروهاى نظامى نازى ناگزیر به توقف شدند. این پایان جنگ غافلگیرانه نازیها بود. در ١١ اوت Halder مینویسد٬ “وضعیت عمومى این امر را آشکارتر میسازد که ما غول روسى را دست کم گرفته ایم”۴۵ . پس از شش هفته بر اساس اظهارات Halder “مجموعه خسارتها براى دوره ٢٢ ژوئن – ١٣ اوت ١٩۴١ : ٣٨٩.٩٢۴”۴۶ بود . در ٢٨ اوت “شرایط جنگى اینچنین بود: گروه زرهى ١: میانگین ۵۰ درصد٬ گروه زرهى ٢: میانگین ۴۵ درصد٬ گروه زرهى٣: میانگین ۴۵ درصد٬ گروه زرهى ۴: بهترین (تجهیزات ساخت چکسلواکى!) بطور متوسط میان ۵۰ و ٧۰ درصد”۴٧ . نازیها جهت فراهم آوردن نیروهاى نظامى و تجهیزات جدید براى جبهه به زمان نیاز داشتند. ابتدا در ماه اکتبر آنها توانستند که حملات جدید بر علیه مسکو را با لشگرها و سلاحهاى جدید از سر گیرند”۴٨. بر اساس اظهارات Beevor هیتلر دیگر “خرافاتى نبود”…… براى اتحاد جماهیر شوروى نبرد اسمولنسک یک موفقیت استراتژیک بود. دفاع مسکو تامین شده بود.

Tula نازیها را متوقف نمود
Beevor حقایق تاریخى را در تمام صفحات جعل و تحریف مینماید. تنها به این مسئله جزئى در مورد شهر Tula توجه کنید. از سمت جنوب جاده منتهى به مسکو از میان Tula عبور میکرد. او مینویسد٬ “در جبهه جنوب زره پوشهاى ژنرال Guderian همزمان به سمت شهر Tula چرخیدند و پس از عبور از آن پایتخت شوروى٬ مسکو را از سمت جنوب مورد تهدید قرار دادند.”۴٩ . بدین ترتیب اینچنین فهمیده میشود که فتح Tula بسیار آسان بود. اما حقیقت این بود که زره پوشهاى Guderian٬ Tula را هرگز فتح نکردند! مدافعان Tula بدون نشان دادن ذره اى تردید از شهر دفاع کردند. ژنرال نازیست Guderian فرمانده ارتش دوم تانکهاى آلمان٬ پس از جنگهاى بسیار شدید ناگزیر از تصرف Tula بعنوان یک هدف چشم پوشى نمود. Guderian در خاطرات خود مینویسد که “تعداد بسیارى از تانکهاى از نوع T-34 به جبهه جنگ فرستاده شدند. این امر خسارات فراوانى را بر آنها وارد آورد”۵۰ . “طرح سریع حمله به Tula باید تا اطلاع ثانوى متوقف شود”۵١ . ارتش زرهى Guderian در کنار Tula٬ تقریبا در ٢۰۰ کیلومترى مسکو منتظر ماند! یک ماه بعد در دسامبر ضد حمله ارتش شوروى نیروهاى زرهى Guderian را تا ١٣۰ کیلومتر دیگر به عقب راند. بخاطر این ناکامى فرماندهى ارتش دوم زرهى آلمان از او گرفته شد. توصیفات Beevor از جنگها در تطابق کامل با توصیفات تاریخى ژنرالهاى نازى قرار دارد. “هوا بزرگترین مانع بر سر راه Wehrmacht” بود اما آلمانیهاى خوب – ه Beevor “تا آنجایى که در توانشان بود جنگیدند و جلو رفتند”۵٢ اگر چه “موتور تانکها از سرما یخ زده بود”۵٣ (اما شورویها چطور؟) و “میدان دید ضعیف بر سر راه Luftwaffe [آتشبارهاى در حال پرواز] مانع ایجاد نموده بود”۵۴ . بر اساس اظهارات Beevor  در جبهه اتحاد جماهیر شوروى صحبت به هیچ وجه بر سر دفاع قهرمانانه از کشور نبود٬ بلکه مسئله بر سر “یک مقاومت خودکشى مانند”۵۵ و “شورش بر سر غذا٬ غارت و مستى”۵۶ بود.  به گفته Beevor  در ٧ نوامبر – راهپیمایى در مسکو فقط نمایشى بود براى روزنامه نگاران. شکى در این نیست که Beevor همدردى میکند. شادى حاصل از عقب نشینى اجبارى ارتش اتحاد جماهیر شوروى با پیشروى قهرمانانه  نازیها همراه میشود٬ اما متاسفیم براى Beevor چرا که روند پیشرویها بصورت فزاینده اى کندتر شد. در پایان نوامبر کار نازیها تقریبا تمام بود. به نظر میامد که رهبرى ارتش هیچ اطلاعى در مورد وضعیت جنگ نداشت. Halder در ٢٣ نوامبر در کتاب خاطرات جنگى خود مینویسد٬ “وضعیت نظامى: شرق: ارتش روسیه دیگر تهدیدى بحساب نمیاید”۵٧ .

١٣ روز بعد٬ ۶ دسامبر٬ ضد حمله اتحاد جماهیر شوروى آغاز میشود٬ ضد حمله اى که هدفش به عقب راندن نازیها تا ٢۵۰ کیلومتر از مسکو بود. زمانیکه نازیها در خارج مسکو شکست خوردند Beevor باید بدنبال بهانه اى بگردد. از جمله٬ “امتناع خرافه پرستانه هیتلر در ابلاغ فرمانى جهت استفاده از لباس زمستانى”۵٨ .  دوباره این هیتلر خرافاتى! اما با همه این احوال “حمله بزرگ استالین با چیزى که تقریبا یادآور یک زد و خورد پر سر وصدا بود تباه شد”۵٩ . بله٬ خواننده گان مطمئنا فکر میکنند که آیا نبرد مسکو با پیروزى اتحاد جماهیر شوروى به پایان رسید. بله اینچنین شد٬ ما میتوانیم ضمانت کنیم. نازیها هرگز نتوانستند مناطق اطراف مسکو را که در گذشته در تصرف خود داشتند باز پس بگیرند.

به ما اجازه بدهید که مثال دیگرى از دروغهاى بیشمار Beevor را ارائه بدهیم٬ دروغى در مورد لشگر زرهى Grossdeutschland (آلمان بزرگ). Beevor به نظر کنایه میزند که کمى قبل از حمله بزرگ به استالینگراد هیتلر Grossdeutschland (و از جمله لشگر  SSآدولف هیتلر) را به فرانسه فرستاده بود. او مینویسد “لشگر نارنجک انداز زرهى آلمان بزرگ و لشگر اس اس٬ Leibstandarte٬ قرار بود که فرانسه فرستاده بشوند”۶۰ .

Beevor در ادامه مینویسد که رئیس ستاد ژنرالهاى آلمان Franz Halder در ٢٣ جولاى سال ١٩۴٢در مورد این مسئله در کتاب خاطرات جنگى خود نوشت که “دست کم گرفتن پیوسته نیروى دشمن بتدریج اشکال کاملا ناپسندى را بخود گرفته و تهدیدى را تشکیل میدهد”۶١ . صحت دارد؟ زمانیکه ما کتاب جنگى Halder را میخوانیم میبینیم که نقل قول Halder ارتباطى به آلمان بزرگ (یا لشگر اس اس آدولف هیتلر) ندارد. نقل قول متعلق به ٢٣ جولاى٬ انتقادى بود بر علیه آرایش نیروهاى نظامى توسط هیتلر در اطراف رستف! در همان صفحه از کتاب خاطرات جنگى هالدر مینویسد که آلمان بزرگ ایجاد شده بود “موفقیتهاى جدید در شرق رستف”۶٢ .

صحبتى بر سر انتقال به فرانسه نشده بود. در کتاب خاطرات جنگى هالدر میتوان رد پاى آلمان بزرگ را٬ از پنج جولاى ١٩۴٢ ٬ در جنوب استالینگراد دنبال کرد. در جولاى آلمان بزرگ در جنوب استالینگراد وجود داشت. در ماه اوت آلمان بزرگ به Rzjev٬ تقریبا ٢۰۰ کیلومترى غرب مسکو٬ جهت کمک به گروه نظامى٬  مرکز٬۶٣ فرستاده شد جایى که بر اساس اظهارات هالدر “خسارات ما٬ بخصوص تانکها٬ بشدت ناخوشایند است”۶۴ . بخت و اقبال با آلمان بزرگ بود. اگر به Rsjev فرستاده نشده بود در استالینگراد نابود شده بود٬ همان سرنوشتى که بخش بزرگى از ارتش چهارم زرهى نازیها٬ آنجایى که آلمان بزرگ متعلق به آن بود٬ قربانى آن شد.

اطلاعات کاذب در مورد کاتین
یکى دیگر از دروغهاى “فقط گذراى” Beevor قبرستنهاى دسته جمعى واقع در روستاى کاتین در نزدیکى اسمولنسک است. Beevor باید البته در کمپین خود جهت بد نام نمودن اتحاد جماهیر شوروى بخشى را به NKVD (سازمان جاسوسى اتحاد جماهیر شوروى) اختصاص داده و به این سازمان وحشتناکترین جرائم را نسبت دهد.

Beevor مینویسد که “یک بخش از NKVD٬ که توسط Berija در پاییز ١٩٣٩ سازماندهى شده بود٬ کار خود را به اسیران جنگى اختصاص داده بود. اولین وظیفه آن اعدام ١۵۰۰۰ نفر از افسران لهستانى در جنگل کاتین بود”۶۵. یکچنین ادعاى مهمى باید به نحوى توضیح داده شود. Beevor قادر به انجام این کار نیست. او اطلاعات خود را مستقیما از هیتلر دریافت میکند! گورههاى دسته جمعى متشکل از تعداد زیادى از افسران لهستانى در کاتین٬ در ١٣ آوریل ١٩۴٣ توسط دستگاه تبلیغاتى هیتلر و گوبلز به جهانیان اعلام شد.  نازیها دولت اتحاد جماهیر شوروى را متهم به قتل عام  ١۵۰۰۰ تن از افسران لهستانى کرده بودند. نازیها منطقه اطراف کاتین را از سال ١٩۴١ ٬ قریب دو سال٬ اشغال نموده بودند٬ اما مطلبى در مورد قتل عام منتشر نکرده بودند. در خلال این دو سال نازیها میلیونها انسان را در اردوگاههاى کار اجبارى و در کشورهاى تحت اشغال خود از جمله در اتحاد جماهیر شوروى به قتل رسانده بودند. چرا “قتل عام” ١۵۰۰۰ نفر توسط اتحاد جماهیر شوروى ابتدا در آوریل ١٩۴٣ آشکار شد؟ توجه کنید به اینکه این خبر تنها یک ماه پس از شکست در استالینگراد منتشر شد! نازیها به یک قطعه تبلیغاتى نیاز داشتند.

در ۴ مى ١٩۴٣ وزیر امو خارجه انگلستان Eden در پارلمان گفت که قاتلان نازى که صدها هزار لهستانى و روسى را به قتل رسانده اند٬ از داستان کشتار جمعى جهت نابود نمودن اتحاد میان متفقین استفاده میکنند. این پایان تاریخ نویسى نازیستى در این مورد بود. اما در خلال جنگ سرد بر علیه اتحاد جماهیر شوروى اتهامات در مورد یک کشتار جمعى در کاتین دوباره منتشر شد. اکنون نه توسط گشتاپو بلکه آمریکا و انگلستان. این اتهامات بعدها در اتحاد جماهیر شوروى توسط ضد انقلابیون٬ گورباچف و یلتسین٬ نیز مطرح شدند. کمیسیونى تحقیقاتى جهت شناسایى عاملان این کشتار دسته جمعى ساخته شد. کمیستون تحقیقاقى شوروى – لهستانى و بعدها روسى – لهستانى نتوانست مدرکى دال بر دخالت شوروى در کاتین پیدا کند.

و آنزمان باید فهمیده شود که آنها واقعا میخواستند و واقعا تلاش کردند. کمیسیون تحقیقات به این نتیجه رسید که افسران لهستانى در کاتین توسط اسلحه هاى آلمانى کشته شده بودند و اینکه رقم کشته شده گان ۴۰۰۰ تن بود٬ نه ١۵۰۰۰ تن که هیتلر و Beevor مدعیند.

نازیها قهرمانان Beevor هستند
مثالها در مورد اطلاعات کاذب آنچنان فراوانند که خواندن آنها کسالت آور میشوند. مطالب نوشته شده توسط Beevor از تبلیغات نازیسى جهت بد نام نمودن اتحاد جماهیر شوروى گرفته شده اند: “اغلب سربازان (شوروى) فرستاده شده به میادین جنگ٬ تمام آنها حتى کمتر٬ بیش از دو هفته تمرین جنگى ندیده بودند٬ “۶۶ ٬ “سه گردان شوروى از افسران دانشجو٬ بدون سلاح یا تجهیزات٬ توسط رئیس ارتشى به وضوح مست٬ به جنگ لشگر ١۶ زرهى” فرستاده شده بودند۶٧ . کتاب Beevor گاهى به داستانى تبدیل میشود که در آن روسهاى ابله توسط آلمانیهاى باهوش٬  مانند “زماینکه جنگلى را با شکار گوزنها پاکسازى میکنند”٬ نابود میشوند.۶٨ . ” Luftwaffe که [با ظرافت] دشمن را زیر نظر دارد”۶٩ در آنجا “خلبانان جوانه آفتاب سوخته”٬ “خلائقى جادویى از یک شوالیه در حال پرواز آلمانى را در یک زره درخشان نمایندگى میکنند”٧۰ ! و آنها “خلبانان شکارى شوروى از یک وحشت غریزى از دشمن رنج میبرند”٧١ ٬ البته!

Beevor  در بخش استالینگراد به تبلیغات تاریخى خود ادامه میدهد. بر اساس اظهارات او ارتش اتحاد جماهیر شوروى “بصورتى باور نکردنى تنبل و بى لیاقت است”٧٢ و “مانع واقعى در مقابل حملات خرابیهاى شهر هستند”٧٣ و نه مدافعان شوروى. در غیر اینصورت Beevor با کلمات قافیه دار معمولى با آلمان “رئیس محبوب”٧۴ ٬ و “کمیساریاى نظامى شوروى با ظاهرى دیو مانند”٧۵ ٬ بعلاوه افسران شوروى که فرار میکنند و سربازانى که “در مقال دادگاه نظامى قرار گرفتند و احتمالا اعدام شدند”٧۶ ادامه میدهد . چگونه میتوان احتمالا اعدام شد؟! داستنهاى بسیار زیادى در مورد اینکه آلمانیهاى خوب چگونه روسها را گروه گروه تیرباران میکردند٬ به گونه اى که “در مقابل مواضع ما اجساد روسها رویهم انباشته شده بودند و بعنوان دیوارى از کیسه هاى شن در مقابل ما انجام وظیفه مینمودند وجود دارند”٧٧ . بر اساس اظهارات Beevor در خطوط شورویها٬ فرار از جبهه ها و اعدامها جاریست. رهبران اتحاد جماهیر شوروى همواره بعنوان خونخوار و ظالم نشان داده میشوند٬ و افسران شوروى که بصورتى کاملا بیرحمانه با سربازان زیر دست خود رفتار میکنند. پس در اینصورت آنها چگونه توانستند سالها بر علیه نازیها بجگند و در حقیقت در جنگ پیروز بشوند؟ حتى بناى تاریخى “به یادبود قهرمانان اتحاد جماهیر شوروى”٬ در Mamajev Kurgan٬ که از استالینگراد دفاع کردند٬ تپه معروفى که بسیارى از جنگها در آنجا صورت گرفت و خونهاى بسیارى جارى شد٬ توسط Beevor تباه میشود. او بسیج زنان و کارخانه ها را به جنایتى توصیف میکند. او میخواهد هر گونه رد پایى از پیروزى اتحاد جماهیر شوروى را محو نماید. زماینکه مسئله اى در سمت اتحاد جماهیر شوروى روى میدهد٬ Beevor هر چه را که در توان دارد جهت متقاعد نمودن خواننده گان به اینکه دولت اتحاد جماهیر شوروى و افسران ارتشش رهبران نالایقى بودند بکار میگیرد. Beevor  زمانیکه حمله آلمان متوقف شد چند سطرى مینویسد. همواره بهانه ها و توجیهاتى در مورد اینکه چرا زمانه به وفق مراد آلمانیها نچرخید وجود دارند. آلمانیها از “ژنرال لجن” و “ژنرال زمستان” شکست خوردند”٧٨ . زمانیکه در مورد جنگ خانمان برانداز آلمانیها بر علیه مردم غیر نظامى اتحاد جماهیر صحبت میشود٬ Beevor مینویسد که “ارزیابى شایعات در مورد خشونت آلمانیها کار دشواریست”٧٩ .

داستنهاى غم انگیز بسیارى (به شیوه آلمانى) در مورد شکست آلمانیها یقینا قادرند عوامل گریه و زارى منتقد روزنامه Svenska Dagbladet را فراهم آورند. حملات Beevor بر علیه افسران ارتش سرخ و بر علیه استالین مشخصه اى ضد کمونیستى دارند. بدون در داشتن کوچکترین مدرکى Beevor اخبار کاذب تاریخى را یکى پس از دیگرى ارائه میدهد.

شکست نازیها در استالینگراد
هستند مسائلى که تفسیر آنها از روى علائق تاریخى میتوانند با ارزش باشند. همانطور که انتظار میرفت Beevor هیتلر را عامل شکست آلمان در استالینگراد قلمداد مینماید. “ژنرالهاى” افسانه اى آلمان از “میان بهترین خانواده هاى آلمانى” از هر گونه خلافى بریند. این صحت ندارد.

نقشه هاى فتچ استالینگراد با توافق کامل میان هیتلر و کلیه ژنرالها در مقر فرماندهى و ستاد ارتش طرح ریزى شد. تصرف استالینگراد در اساس یک ضرورت بود.

نازیها گروه نظامى A را با قوایى بالغ بر ۵۰۰۰۰۰ هزار نفر به داخل قفقاز جهت فتح منابع نفتى اتحاد جماهیر شوروى ارسال نمودند. باقیمانده در جنوب٬ شمال رستف٬ گروه نظامى B آنجایى که ارتش ششم و چهارم ارتش زرهى به آن تعلق داشتند٬ وجود داشت. این لازم بود که از جناح چپ هر دو گروه نظامى A و B در مقابل حملات نیروهاى نظامى اتحاد جماهیر شوروى مستقر در غرب استالینگراد حمایت شوند. نازیها باید که کنترل مناطق شوروى را تا رودخانه ولگا جهت انتقال نفت از قفقاز بدست میگرفتند. اما حمله آلمانیها بر علیه استالینگراد بر اساس پیش فرضهاى نادرستى بنا شده بودند.  در تابستان ١٩۴٢ هیتلر٬ مقر فرماندهى و ستاد ژنرالهاى آلمان بر این نظر بودند که اتحاد جماهیر شوروى قابلیت این را نداشت که در سطحى گسترده به جنگ ادامه بدهد. براى آنها اتـحاد جماهیر شوروى بعنوان یک قدرت نظامى تقریبا تمام بود. آنها نمیفهمیدند که سیستم اجتماعى سوسیالیستى میتواند توانى را فراهم آورد که هیچ کشور سرمایه دارى قادر به انجام آن نیست. آنها به شیوه سرمایه دارى تخمین زده بودند که تعداد معینى از میلیونها نفر از جمعیت کشورى قادرند که تعداد معینى از سربازان را با قبول تمام مخارج آموزش داده و سلاحهاى مورد نیاز آنها تامین نمایند. آنها نمیفهمیدند که سوسیالیسم انسانها را آزاد مینماید و میتواند نیرویى بزرگتر از سرمایه دارى بوجود آورد. هیتلر و ژنرالها اینچنین تصور نموده بودند که استالینگراد نبردى آسان باشد. یکى از فرمانده هان آلمانى بعدها در اکتبر ١٩۴٢ نوشت که “روسها خودشان در خلال جنگهاى اخیر بصورتى جدى تضعیف شده و توان این را ندارند که در خلال زمستان ١٩۴٢ – ۴٣ نیروى نظامى بزرگى را که آنها در طى سال گذشته در اختیار داشتند سازماندهى نمایند”٨۰. اما در حقیقت صنعت جنگى اتحاد جماهیر شوروى بسیار نیرومند بود و دقیقا در همانزمان ضد حمله شورویها براى هیتلر و ژنرالها همانند جرقه اى از آسمان صاف پدیدار شد.

سوسیالیسم اساس موفقیت اتحاد جماهیر شوروى
این نیروهاى نظامى جدید شوروى٬ توپها٬ زره پوشها و هواپیماها از کجا آمدند؟ پس از جنگ این امر سوالى بود براى ژنرال آلمانى Jodl٬ رئیس عملیاتى در مقر فرماندهى آلمان. “ما مطلقا هیچ تصورى در مورد توان نیروهاى نظامى روسیه در این منطقه نداشتیم. در گذشته در آنجا چیزى وجود نداشت٬ اما به ناگهان حمله اى بسیار نیرومند معناى تعیین کننده اى پیدا کرد”٨١ .

زمانیکه ارتش ششم و چهارم نازیها در استالینگراد محاصره شدند مشکلات نازیها چندین برابر شد. هیتلر و مقر فرماندهى به فرمانده کل در استالینگراد٬ ژنرال Paulus٬ فرمان داد که در همان جا در انتظار کمک باقى بماند. Paulus قادر به انجام کارى بیش از این نبود. تلاش در جهت رها نمودن خود از دام محاصره بسیار خطرناک بود. این مسئله یک سازماندهى دوباره از نیروهاى نظامى نازیستى در محاصره را طلب مینمود٬ امرى که هفته ها بطول میانجامید. هفته هایى که بهاى گزافى را از سربازان کشته و آسیب دیده و تجهیزات نظامى نابود شده درخواست میکرد. اگر این خروج موفق نمیشد وقوع فاجعه حاصل از آن غیر قابل جبران بود. اما حتى اگر این طرح عملى هم میشد رقم کشته ها و آسیب دیده گان به دهها هزار نفر میرسید. تجهیزات نظامى که ارتش در حال فرار ناگزیز به رها نمودن آن میشد میتوانست خسارتى عظیم ببار آورد. هیچکس در مقر فرماندهى٬ نه هیتلر و نه ژنرالها نمیخواستند که در این رابطه مسئولیتى به عهده بگیرند. فرمان این شد٬ باقى بمان٬ ما شما را نجات میدهیم. اما فرمان تنها بخاطر محاصره شده گان صادر نشد. این مسئله مهم دیگرى بود که صدور این فرمان را درخواست مینمود. گروه نظامى آلمانى A در قفقاز بود! اگر ارتش محاصره شده ششم آلمان تلاش به رها نمودن خود مینمود٬ متحمل خسارات جانى و تجهیزاتى فراوانى میشد که به نوبه خود میتوانست شرایط را جهت  تضعیف شدید گروه نظامى B فراهم آورد. در این شرایط متزلزل این خطر قابل رویت وجود داشت که گروه نظامى B نتواند مانعى بر سر راه نیروهاى نظامى اتحاد جماهیر شوروى جهت محبوس نمودن گروه نظامى A در قفقاز بوجود بیاورد. این امر میتوانست به معناى فاجعه اى باشد٬ فاجعه اى که دست کم برابر میشد با دو برابر فاجعه اى که ارتش ششم آلمان در جریان شکست خود در استالینگراد متحمل شد. مقر فرماندهى آلمان و ستاد ژنرالها به اشتباه بزرگ خود پى برده بودند. هدف اولیه آنها این شد که بسرعت گروه نظامى A را از قفقاز خارج کنند. بنابراین تصمیم بر این شد که ارتش ششم آلمان تا جایى که میتوانست در انتظار مانده و در حد توان خود را اداره کند. نیروهاى نظامى اتحاد جماهیر شوروى به دنبال گروه نظامى A که با وحشت عقب نشینى نمود روان شدند. یک عقب نشینى که نتیجه اش تعداد بسیارى کشته و خسارتهاى تجهیزاتى فراوانى براى آلمانیها بود.

خسارات بى اندازه براى نازیها
بعدها به همراه ارتش تازه تعلیم دیده Don٬ که از واحدهاى بسرعت منتقل شده از فرانسه تشکیل میشد٬ آلمان و جبهه شرق تحت فرماندهى ژنرال Manstein که “استعداد و هوش نظامى” او بر اساس اظهارات Beevor “غیر قابل انکار بود”٬ تلاشى جهت نجات ارتش ششم آلمان صورت گرفت”٨٢. Manstein با جلال و شکوه فرماندهى را بدست گرفت. یک ارتش زرهى از Kotelnikovo (تقریبا در ١۰۰ کیلومترى جنوب غربى استالینگراد) جهت آزاد نمودن ارتش ششم فرستاده شد. Beevor میخواهد این حمله آلمان را به یک “یک تقریبا” پیروزى مبدل نماید”. اما در جنگ همانطور که میدانیم وارد آورنده ضربه آخر پیروز جنگ است. ارتش زرهى  Manstein  توانست تا پنجاه کیلومتر در خطوط ارتش اتحاد جماهیر شوروى پیشروى نماید٬ اما در آنجا همه چیز تمام شد. آلمانیها با تحمل خسارات فراوان به عقب٬ به آنجایى که آغاز نموده بودند٬ و حتى از آن هم بیشتر٬ فرار کردند. ارتش زرهى و بقیه جبهه آلمان در استالینگراد تا مسافتى بالغ بر ۵۰ تا ١۰۰ کیلومتر دیگر بسوى غرب نقل مکان کردند.

قفقاز آزاد شد و جبهه آلمان میان ٢۰۰ تا ٣۰۰ کیلومتر از استالینگراد به عقب رانده شد. با احتساب رقم کشته ها٬ زخمیها و ناپدید شده گان٬ آلمان نازى تا سپتامبر ١٩۴٢ بیش از ١٬۶ میلیون نفر سرباز خود را از دست داده بود٨٣ . دو ماه بعد٬ در نوامبر سال ١٩۴٢ ٬ نازیها تا آنزمان بیش از دو میلیون سرباز را از دست داده بودند. فقط میان ماه ژوئن و نوامبر سال ١٩۴٢ در زد و خوردهاى استالینگراد نازیها ٧۰۰ هزار سرباز٬ ١۰۰۰ تانک٬ ٢۰۰۰ توپ و ١۴۰۰ هواپیما را از دست داده بودند٨۴ .  بعدها به همه این خسارتها تمام ارتش ششم آلمان و بخش بزرگى از ارتش زرهى چهارم در استالینگراد: یک سپهبد٬ ٢۴ ژنرال٬ ١۰۰۰۰ افسر و بیش از ٣۰۰۰۰۰ سرباز٬ نیز اضافه شدند. تجهیزات از دست رفته آلمانیها در استالینگراد برابر بود با شش ماه تولید جنگى آلمان. این شکستى بود در ابعاد فاجعه بار. یک ارتش آلمانى در گذشته هرگز اینچنین کامل شکست نخورده و نابود نشده بود. در آلمان هیتلر سه روز عزاى عمومى اعلام کرد.

زمانیکه ما آخرین صفحه کتاب استالینگراد Beevor را ورق میزنیم٬ چند سوالى مطرح میشوند. چرا فردى کتابهاى مملو از دروغ مینویسد؟ به بخاطر منافع چه کسى؟

ما در دورانى زندگى میکنیم که نئولیبرالها بر جهان تسط دارند٬ نئولیبرالیسم سرمایه دارى میخواهد که همه چیز طبقه کارگر را بگیرد٬ شرایط زندگى٬ امنیت٬ و حتى تاریخ. سرمایه داران میخواهند که ما را از اعتقاد به خودمان محروم کنند و بدون مقاومتى حکومت نمایند. از این نظر تفاوت میان نئولیبرالها و نازیها بسیار اندک است. نویسنده این مقاله یک بار نوشته است که نئولیبرالیسم پسرعموى نازیسم است. سوال اینجاست که اگر آنها دوقلوهاى همسان نباشند.

Antony Beevor یک نویسنده نئو لیبرالیستى است که ماموریت بى ارزش جلوه دادن پیروزى اتحاد جماهیر شوروى را در جنگ جهانى دوم بر عهده گرفته. انتشارات رسانه هاى تاریخى “استالینگراد” را بعنوان کتابى که تو گویى تاریخیست منتشر میکند. چرا؟ این کتاب را تقریبا میتوان کتابى مملو از تبلیغات جنگى نازیستى بشمار آورد.

راسیسم در تاریخ Beevor
این انتشارات به عنصر نژادپرستى نیز عکس العملى نشان نمیدهد. بعنوان نویسنده و افسر در امپراتورى انگلیس Beevor داستانى نژادپرستانه را باز گو میکند٬ داستانى در مورد “پادشاه zulu که به ارتشى اجازه داد که مستقیما بسوى پرتگاهى پیشروى کنند براى اینکه نظم و انضباط خود را به اثبات برساند”٨۵. براى اینکه٬ البته نظر افسران انگلیسى را به خود جلب کنند………

Beevor در تلاش خود جهت خوار نمودن اتحاد جماهیر شوروى تنها نیست. در آمریکا بسیارى مانند او وجود دارند. آنها حقوق خوبى را از جنگلى از “موسسه ها” دریافت میکنند و هر چه در توان دارند در جهت رد پیروزى اتحاد جماهیر شورى بر نازیسم بکار میگیرند. افشاى دروغهاى آنها از اهمیت بسزایى برخوردار است. حتى نقد کتاب بعدى Beevor که نبرد برلن را مورد بررسى قرار میدهد نیز اهمیت دارد. در آنجا دروغها از این هم چندش آورترند. انتشارات رسانه تاریخى با نشر اینچنین مزخرفاتى چه منافعى را دنبال میکند؟

اما ابتدا باید نقدى نوشته بشود بر کتاب نبرد کورسک نوشته Niklas Zetterling٬ و سردبیر Anders Frankson از محققان آکادمى نظامى. نوشته هاى Zetterling و Frankson یادآور مقاله ایست در نشریات سرمایه دارى سوئدى تا فوریه ١٩۴٣ ٬ تا استالینگراد٬ زمانیکه بخش بزرگى از گروه اافسران و خوده فرمانده کل قوا Thörnell بصورتى بى پروا از نازیها حمایت مینمودند. آیا هنوز هم همان شیوه تفکر بر آکادمى نظامى حاکم است؟ ما به آن بازمیگردیم.

Mário Sousa
Uppsala, Sverige
21 september 2004
mario.sousa@telia.com

قطعه اى از کتاب Antony Beevor ٬ کتابهاى Penguin٬ لندن ١٩٩٩ ٬ ص ٨۶

برگرفته شده از کتاب استالینگراد نوشته Antony Beevor٬ رسانه هاى تاریخى٬ Lund (یکى از شهرهاى واقع در جنوب سوئد – مترجم) ٢۰۰۰٬ صفحه ٩٩

(بخش انتخاب شده فوق از کتاب به “غلط” به زبان سوئدى ترجمه شده است. توضیحات در این مورد در نکته ۶۵ توضیح داده شده است – مترجم). ترجمه بخش فوق:

بخش دیگرى ازNKVD ٬ که توسط    Berija در پاییز ١٩٣٩ سازماندهى شد٬ به مسائل اسیران جنگى میپرداخت.. اولین وظیفه آنها اعدام ١۵۰۰۰ هزار نفر از افسران لهستانى در جنگل کاتین بوده است. با اینحال در تابستان ١٩۴٢ این افسران نیمه بیکار بودند بدلیل اینکه در جریان حملات نیروهاى متفقین تعداد کمى از آلمانیها اسیر شدند.هر عضوى از بخشهاى کوچک از موتورى ٢٩ ………..

هر کشورى بنا شرایط و امکانات خود اخبار را جعل و رقمى را ارائه میدهد. به ارقام زیر توجه کنید. فقط رقم داده شده رادیو فردا با ویکپدیاى انگلیسى هماهمنگد. – مترجم:

در ویکپدیاى فارسى این رقم ٢٢۰۰۰ نفر قید شده است:

http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%B4%D8%AA%D8%A7%D8%B1_%DA%A9%D8%A7%D8%AA%DB%8C%D9%86

در آدرس زیر رقم کشته شده گان جنگل کاتین بیست هزار نفر اعلام شده است:
http://www.radiofarda.com/content/f35_Katyn_poland/2005186.html

و در آدرس زیر ٢٢۰۰۰ نفر:
http://www.radiofarda.com/content/f35_Katyn_poland/2005186.html

و در آدرس زیر هزاران نفر ذکر میشود:
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2359635

در ویکپدیاى سوئدى ۴۴٢١ نفر:
http://sv.wikipedia.org/wiki/Katynmassakern

در ویکپدیاى انگلیسى ٢٢۰۰۰ نفر:
http://en.wikipedia.org/wiki/Katyn_massacre

ظاهرا دانمارکیها مطمئن نیستند. آنها میان ١۵ تا ٢۰۰۰۰ هزار تخمین میزنند:
http://da.wikipedia.org/wiki/Katynmassakren

در ویکپدیاى نروژى گفته میشود که:
بر اساس اظهارات سازمانى به نام  Memorial ١۴۰۰۰ زندانى و بر اساس اظهارات مورخان لهستانى ٢١٨۵٧ نفر سرباز و افسر لهستانى در کاتین (تقرتبا ١۵۰۰۰ نفر اسیر جنگى) به قتل رسیدند. از میان آنها ۴۴٢١ نفر اعدام و در کاتین دفن شدند.

http://no.wikipedia.org/wiki/Katyn-massakren

و این داستان ادامه دارد – مترجم

——————————————————————–

[۱] Theodor Plievier, Stalingrad, New York ۱۹۶۶, s 271.

[2] Antony Beevor, Stalingrad, Lund 2000, s 14.

[3] Ibid, s 190 ff.

[4] Plievier, 1966, s 192.

[5] Beevor 2000, s 37.

[6] Ibid, s 30

[7] Ibid, s 29.

[8] Ibid, s 30.

[9] Ibid

[10] Ibid, s 23.

[11] Ibid, s 19.

[12] Ibid, s 21.

[13] Ibid, s 25.

[14] Ibid.

[15] Ibid, s 38.

[16] Ibid, s 41.

[17] Ibid, s 51.

[18] Ibid, s 25.

[19] Ibid, s 26.

[20] Ibid, s 41.

[21] Ibid, s 38.

[22] Roger R. Reese, “The Red Army and the Great Purges”, I J. Arch Getty & Roberta Manning (eds.)  Stalinist Terror-New Perspectives, Cambridge University Press 1993, s 198.

[23] Beevor 2000, s 27.

[24] Ibid, s 86.

[25] Franz Halder: The Halder War Diary 1939-1942, London ۱۹۸۸, s ۴۱۲ f.

[26] Ibid, s 419.

[27] Ibid, s 433.

[28] Ibid, s ۴۵۳ f.

[29] Ibid, s 449.

[30] Beevor 2000, s 80.

[31] Ibid, s 31.

[32] Ibid, s 30.

[33] Halder 1988, s 446.

[34] Ibid, s 450.

[35] Ibid, s 458.

[36] Ibid, s 459.

[37] Ibid.

[38] Beevor 2000, s 43.

[39] Ibid, s 46.

[40] Halder 1988, s 465.

[41] Ibid, s 470.

[42] Ibid, s 474.

[43] Ibid, s 485.

[44] Ibid, s 490.

[45] Ibid, s 506.

[46] Ibid, s 521.

[47] Ibid, s 519/20.

[48] Beevor 2000, s 47.

[49] Ibid, s 50.

[50] Heinz Guderian, Panzer Leader, New York ۱۹۹۶, s 233.

[51] Ibid, s 237.

[52] Beevor 2000, s 50.

[53] Ibid, s 53.

[54] Ibid.

[55] Ibid.

[56] Ibid, s 52.

[57] Halder 1988, s 563.

[58] Beevor 2000, s 58.

[59] Ibid, s 57.

[60] Ibid, s 93.

[61] Halder 1988, s 646.

[62] Ibid.

[63] Ibid, s 657.

[64] Ibid.

[65] Beevor 2000, s 99. Den svenska översättningen stämmer inte med originalet (se kopior på texterna ovan)! I den svenska upplagan står att 15.000 polska officerare avrättades i Katyn. Men i originalupplagan på engelska – Penguin Books 1999, sidan 86, står att 4.000 polska officerare avrättades i Katyn! Det är tydligt att man ljuger och förfalskar historien allt eftersom land och möjlighet ges. I England måste Beevor hålla sig till en siffra på ۴۰۰۰ döda polska officerare. Men i Sverige översätter Historiska Median ”liquidation of over 4,000 Polish officers” till ”avrättning av 15.000 polska officerare”. Är det Antony Beevor som har velat ha det så? Eller är det Historiska Medians översättare Ulf Irheden eller fackgranskaren Per Iko som står för förfalskningen?

۶۵-  Beevor ٢۰۰۰ ٬ ص ٩٩. ترجمه سوئدى با اصل مطابقت ندارد (به نوشته هاى کپى شده نگاه کنید)! در چاپ سوئدى آماده است که ١۵۰۰۰ افسر لهستانى در کاتین اعدام شدند. اما در چاپ اصلى به انگلیسى –

Penguin Books 1999٬ ص ٨۶ ٬ آمده است که ۴۰۰۰ افسر لهستانى در کاتین اعدام شدند! این روشن است که بنا بر شرایط و امکانات هر کشور دروغ گفته و تاریخ جعل میشود. در انگلستان Beevor  نباید از رقم ۴۰۰۰ افسر لهستانى عدول نماید. اما در سوئد انتشارات رسانه هاى تاریخى این قطعه را:

liquidation of over 4,000 Polish officers “قتل بیش از ۴۰۰۰ افسر لهستانى” را “اعدام ١۵۰۰۰ افسر لهستانى” ترجمه میکند. آیا این خواست Antony Beevor بوده است؟ یا انتشارات رسانه هاى تاریخى

Ulf Irheden یا همکار محقق او Per Iko که مسئولیت جعل نمودن را بر عهده گرفته؟

در اینجا به دلیل اهمیت موضوع من متن سوئدى کتاب را حذف نمیکنیم٬ به دلیل اینکه مایلم دوستانى که به زبان سوئدى آشنا هستند آنرا با متن ترجمه شده مقایسه نمایند.

[۶۶] Ibid, s 101.

[67] Ibid, s 102.

[68] Ibid, s 109.

[69] Ibid, s 121.

[70] Ibid, s 126.

[71] Ibid, s 147.

[72] Ibid, s 134.

[73] Ibid, s 138.

[74] Ibid, s 134.

[75] Ibid, s 138.

[76] Ibid.

[77] Ibid, s 368.

[78] Ibid, s 281.

[79] Ibid, s 264.

[80] Zjukov, Georgij: Minnen och reflexioner, Del 2, Moskva 1988, s 97.

[81] Ibid.

[82] Beevor 2000, s 273.

[83] Halder 1988, s 669.

[84] Zjukov 1988, s 90.

[85] Beevor 2000, s 42

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.