شکنجه و آکسفورد! روایت نشریه مک لینز از داستان مهدی هاشمی و هوشنگ بوذری، ترجمه موری صفی

پسر رئیس جمهور سابق جمهوری اسلامی ایران که به دنبال تحصیل برای کسب درجه دکتری در دانشگاه آکسفورد است، توسط دادگاه ایالت انتاریو در کانادا به پرداخت غرامت به یک شهروند کانادایی (هوشنگ بوذری) محکوم شد. او محکوم به پرداخت میلیون ها دلار به فردی است که در زندان های ایران در سال های پیش مورد شکنجه قرار گرفته است
گویا نیوز:
«در زمانیکه در زندان توحید بودم چند بار سعی کردم خود کشی کنم. اما خوشبختانه یا بدبختانه طول شش فوتی سلول اجازه نمی داد که سرعت گرفته و سرم را به دیوار های بتونی سلول بکوبم. بنابر این به تدریج فکر کردم که حتما دلیلی وجود دارد که من در اینجا نمی توانم بمیرم … تعهد کردم که به خاطر خود و هزاران ایرانی بی گناه که در زندان های این رژیم بی رحم زیر شکنجه کشته شده و یا به جوخه های آتش سپرده شده اند و برای دادخواهی وعدالت مبارزه کنم.»

ترجمه از نشریه مک لینز کانادا توسط از موری صفی

پسر رئیس جمهور سابق جمهوری اسلامی ایران که به دنبال تحصیل برای کسب درجه دکتری در دانشگاه آکسفورد است، توسط دادگاه ایالت انتاریو در کانادا به پرداخت غرامت به یک شهروند کانادایی (هوشنگ بوذری) محکوم شد. او محکوم به پرداخت میلیون ها دلار به فردی است که در زندان های ایران در سال های پیش مورد شکنجه قرار گرفته است.

مهدی هاشمی رفسنجانی (بهرمانی) چهارمین فرزند آیت الله علی اکبر هاشمی رفسنجانی است که در سال های ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۷ ریاست جمهوری ایران را برعهده داشته و کسی است که او و خانواده اش از ثروتمند ترین افراد در ایران می باشند. در زمانی که اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور ایران بود آقای هوشنگ بوذری که خود را از سال ۱۹۸۷ به دولت نزدیک کرده بود به عنوان مشاور رئیس جمهور در مجلس شورای اسلامی و وزارت نفت مشغول به کار بود.
در سال ۱۹۹۱ او یک قرار داد بسیار بزرگ با چند شرکت اروپایی و ژاپنی برای همکاری منعقد کرد. در همان سال اقای بوذری که در ایتالیا زندگی می کرد پیامی از هاشمی رفسنجانی دریافت کرد و به ایران بازگشت و در ان زمان هاشمی رفسنجانی از او خواست که به مهدی پسر ۲۲ ساله ایشان در یادگیری کسب و کار و تجارت در صنعت نفت کمک کند.

آقای بوذری در مصاحبه با مجله مک لینز کانادا گفت: «از ابتدا بوی بدی به مشام می رسید.» او نمی توانست نه بگوید. همچنین نمی خواست پسر رئیس جمهور وارد کار های تجاری او بشود. «من مجبور به صرف صد ها هزار دلار برای او بودم، همچنین پرداخت هزینه های زندگی لوکس او در سراسر جهان و هزینه رفتن به هتل های گران قیمت بودم. من بسیار متاسفم بگویم که شرکت من حتی برای اسکورت او هم در لندن و ژنو و هر کجا که شما می توانید تصور کنید هزینه پرداخت کرده بود.»
بوذری می گوید: «این رویه مدتی ادامه داشت و به زودی مهدی هاشمی از طریق یکی از دوستان خواستار ۵۰ میلیون دلار برای نگهداشتن پروژه های شناور شد و من این موضوع را رد کردم. من حتی حاضر به پرداخت شده بودم ولی همکاران من به مراتب مبلغ کمتری را به عنوان کمیسیون در معاملات برایش در نظر داشتند. برای دلجویی از مهدی حتی من موافقت کردم که او به عنوان مشاور شخصی من کار کند. در ماه می ۱۹۹۳ بوذری به تهران پرواز کرد. برخلاف معمول همیشه که راننده و محافظان مهدی او را در فرودگاه استقبال می کردند این بار این اتفاق نیفتاد. نه روز بعد ماموران امنیتی لباس شخصی او را از اپارتمان خود در تهران ربودند.

بوذری برای هشت ماه در زندان های اوین و توحید نگهداری شد. او مورد ضرب و شتم شدید از ناحیه سر قرار گرفت. شنوایی اش دچار اسیب شد و پاهای ورم کرده او احتیاج به کفش های بزرگتری داشت. سر او را در کاسه توالت فرو بردند تا مجبور به خوردن محتویات درون ان شود. تمام این شکنجه ها به خاطر این بود که از او اعتراف دروغین بگیریند تا بگوید جاسوس سازمان های اطلاعاتی خارجی است. «من با یک شرط قبول کردم که چنین اعترافی را برگردن بگیرم و شرطم این بود که یکی از بازجوها برود و تپانچه خود را بیاورد و یک تیر در مغز من شلیک کند. آن ها قول دادند ولی هرگز به قول خود عمل نکردند.»

در ماه اوت ۱۹۹۳ همسر آقای بوذری فرشته یوسفی مبلغ سه میلیون دلار به وزارت اطلاعات ایران فرستاد و ظاهرا این مبلغ را به نام مداوای اقای بوذری در بیمارستان دریافت کردند. (مدارک این پرداخت به خبرنگار مجله مک لینز نشان داده شد) ولی آقای بوذری تا فوریه ۱۹۹۴ همچنان در بند بود. وقتی او از زندان ازاد شد مطلع شد که دولت ایران قرار دادی که او با شرکت های خارجی منعقد کرده بود را لغو کرده و شرکت جدیدی به مدیریت مهدی هاشمی پروژه ها را به دست گرفته است. بوذری مطمئن شد که مسوول دستگیری و شکنجه های او شخص مهدی هاشمی بوده است، او با پرداخت ۲۵۰ هزار دلار دیگر به صورت رشوه موفق به دریافت پاسپورت خود شد و ایران را برای همیشه ترک کرد، بوذری از سال ۲۰۰۲ شهروند کانادا شده است.

بوذری می گوید: «در زمانیکه در زندان توحید بودم چند بار سعی کردم خود کشی کنم. اما خوشبختانه یا بدبختانه طول شش فوتی سلول اجازه نمی داد که سرعت گرفته و سرم را به دیوار های بتونی سلول بکوبم. بنابر این به تدریج فکر کردم که حتما دلیلی وجود دارد که من در اینجا نمی توانم بمیرم. پس به خود قول دادم که روزی از اینجا بیرون خواهم رفت. به خانواده ام خواهم پیوست و تعهد کردم که به خاطر خود و هزاران ایرانی بی گناه که در زندان های این رژیم بی رحم زیر شکنجه کشته شده و یا به جوخه های آتش سپرده شده اند و برای دادخواهی وعدالت مبارزه کنم.»

بوذری در ابتدا سعی کرد از دولت ایران شکایت کند ولی به خاطر قوانین کانادا و به علت مصونیت های قانونی که به کشور های خارجی داده می شود از این مورد صرف نظر کرد. بنابر این در سال ۲۰۰۵ از وکیل خود مارک آرنولد خواست که از هفت نفر که در شکنجه او نقش داشته اند از جمله مهدی هاشمی در دادگاه عالی قضایی آنتاریو شکایت کند. به علت حضور این افراد در ایران و عدم قدرت دفاع از خود در دادگاه های کانادا امکان تعقیب قانونی آنان طبق قوانین این کشور میسر نبود. تا اینکه سال گذشته مهدی هاشمی برای ادامه تحصیل به دانشگاه آکسفورد رفت.

در ماه اوت قاضی وایلان به این نتیجه رسید که آقای بوذری تحت شکنجه قرار گرفته و ضرب و شتم و شکنجه در مورد ایشان مسجل است. بنابر این مهدی هاشمی را محکوم به پرداخت سیزده میلیون دلار غرامت به آقای بوذری و خانواده اش دانست.

کاوه موسوی که یک محقق در دانشگاه آکسفورد هست. برای اولین بار متوجه شد که مهدی هاشمی به عنوان دانشجو در دانشگاه آکسفورد حضور دارد. موسوی که متولد ایران است ابتدا نمی توانست این را باور کند و از این موضوع بسیار خشمگین و از حضور او بسیار شاکی بود. این سوال در ذهن بسیاری می گنجد که چنین دانشگاهی که یکی از قدیمی ترین و معتبرترین دانشگاه ها در دنیاست چرا به چنین کسانی اجازه ورود می دهد.

علیرضا شیخ الاسلامی استاد ممتاز بازنشسته وات هام کالج آکسفورد می گوید: «پذیرش مهدی هاشمی به شدت تبعیض آمیز و از موارد نادر است.» او قسم می خورد که “الف ه” یک استاد مطالعات زبان فارسی در آکسفورد است از یک دانشجوی دوره کارشناسی ارشد خواست تا به پایان نامه دکترای مهدی هاشمی که در خصوص قانون اساسی ایران است کمک کند. دکتر شیخ الاسلامی همچنین معتقد است که حتی مدارک کارشناسی ارشد مهدی هاشمی رفسنجانی بیشتر با نفوذ پدر او و دوستان پدر او در دانشگاه صنعتی شریف در رشته مهندسی به دست اورده شده و موضوع پایانی تز دکترای ایشان در مورد قانون اساسی ایران بسیار ضعیف و بی ارزش است و مهدی هرگز مشخصات حضور در آکسفورد را ندارد.

پذیرش مهدی در وهله اول توسط دکتر “الف ه” ارزیابی شد که ظاهرا توسط “ه ک” که یک عضو افتخاری دانشکده مطالعات شرق است پیشنهاد شده بود. وقتی از طرف مجله مک لینز با “الف ه” تماس گرفته شد او از هر گونه اظهار نظر خود داری کرد و “ه ک” نیز حاضر به مصاحبه نشد. مهدی هاشمی با ارسال یک ای میل به مجله مک کین گفته است که او هیچ گونه کمکی برای پذیرش و پایان نامه خود از کسی نگرفته است و تمامی این ادعا ها را بی اساس خوانده است.

سخنگوی دانشگاه آکسفورد در مصاحبه با مک لینز تاکید کرده است که دانشجویان مسلط به زبان انگلیسی به مهدی هاشمی در ارائه پایان نامه اش کمک کرده اند. اما گفت دانشگاه هیچ شواهدی در مورد ادعاهای آقایان موسوی و شیخ الاسلامی در مورد پرداخت پول توسط مهدی هاشمی به کسانی که برای نوشتن و تحقیق پایان نامه ایشان کمک کردند را در دست ندارد.
سخنگوی دانشگاه آکسفورد گفت. آن طور که مردم فکر می کنند در مساله اجازه تحصیل به مهدی هاشمی هیچ گونه سود مالی و یا دریافت پول اضافی موثر نبوده و فقط مبنای پذیرش او مراحل آکادمیک تحصیلی او بوده است.

موضوع مهمتر از تخلفات آموزشی مهدی هاشمی حکم دادگاه آنتاریو مبنی بر دست داشتن در شکنجه و ضرب و شتم می باشد. مراتب تخلف اقای مهدی هاشمی توسط دادگاه به دانشگاه اکسفورد رسیده است. همچنین اقای مهدی هاشمی نامه ای از این بابت در ماه گذشته در یافت کرده است.

وکیل اقای بوذری با ارسال نامه به مهدی هاشمی در اکسفورد در اواخر ماه گذشته او را در جریان حکم دادگاه انتاریو قرار داده است. اقای بوذری و وکیل ایشان همچنان در حال جمع اوری تمامی مدارک برای ارسال به دادگاه انگلستان نیز هستند.
مهدی هاشمی هیچ نظر خاصی در مورد این حکم اعلام نکرده است و سخنگوی دانشگاه اکسفورد به مجله مک لینز گفته است که ما هم به دنبال مشاوره حقوقی هستیم اما کاوه موسوی معتقد است بیش از یک تصمیم قانونی برای دانشگاه این باید یک تصمیم اخلاقی باشد.

————————————————————————-

متن فوق برای مجله هفت چاپ کانادا و آمریکا تهیه شده و نسخه اینترنتی آن در اختیار گویا قرار گرفته است.

ارسال دیدگاه