مسعود باستانی؛ ۸۱۲ روز حبس بدون مرخصی

با اینکه طی روزهای گذشته تعدادی از زندانیان سیاسی از بند ۳۵۰ زندان اوین به مناسبت عید فطر از زندان آزاد شدند اما هنوز روزنامه نگاران و فعالان سیاسی زیادی در زندان هستند. زندانیانی که از حقوق قانونی خود همچون حق مرخصی و ملاقات حضوری محروم هستند و بدون بهره مندی از حقوق قانونی شان دوران حبس غیر قانونی شان را می گذرانند. تعدادی از این زندانیان در تبعید به سر می برند، و علاوه بر رنج های زندان رنج های دیگری همچون زندگی در زندانی بدون امکانات را نیز تحمل می کنند.

منبع: زنده است باد
یکی از این زندانیان مسعود باستانی، روزنامه نگار زندانی است که بدون استفاده از یک روز مرخصی، نزدیک به دو سال و نیم است که در زندان رجایی شهر است.
ماجرا از شامگاه شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۸۸ با هجوم ماموران امنیتی به منزل مسکونی مسعود باستانی و مهسا امرآبادی برای بازداشت باستانی آغاز شد، اما به دلیل عدم حضور مسعود باستانی، ماموران پلیس امنیت تهران بدون هیچ دلیل و مدرکی مهسا امرآبادی، همسر وی را به همراه دو تن از روزنامه نگارانی که مهمانشان بودند یعنی بهزاد باشو و خلیل میراشرفی بازداشت، و آزادی آنها را منوط به بازداشت مسعود باستانی کردند.
مسعود باستانی در پی بازداشت همسرش، مهسا امرآبادی، روز یکشنبه ۱۴ تیرماه ۱۳۸۸ خود را به دادگاه معرفی کرد و و مهسا امرآبادی پس از ۷۰ روز در دوم شهریور ماه به قید وثیقه از زندان بیرون آمد.
سه شنبه سوم شهریور ۱۳۸۸ مسعود باستانی به همراه دیگر فعالان سیاسی و مدنی، روزنامه نگاران در چهارمین جلسه‌ی محاکمه‌ی گروهی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی صلواتی حاضر شد و سخنانی را نیز به عنوان دفاع از خود با چشمانی سرخ و گریان ایراد کرد که بیشتر به محاکمه‌ی خویشتن و اعتراف به خطای ناکرده می‌مانست. گفته شده‌است که مسعود باستانی روزنامه‌نگار، روز سه‌شنبه سوم شهریور ماه در حالی در جلسه دادگاه حاضر شد که وکیلش نه پرونده او را مطالعه کرده، نه با او ملاقاتی داشته و نه اساساً به وی اجازه داده شده بود که وکالتنامه‌اش را روی پرونده بگذارد.
مسعود باستانی در بیدادگاه گروهی متهمین حوادث پس از انتخابات
اقدام علیه نظام از طریق ارسال اخبار برای شبکه های ضد انقلاب خارج از کشور طی چهار سال، اقدام علیه امنیت کشور و فعالیت در گروه‌های ضد انقلاب، جاسوسی با ارسال اخبار به نفع گروه‌های معاند، نشر اکاذیب، توهین به مسئولان از طریق سایت جمهوریت، اخلال در نظم عمومی و حرکات غیر متعارف و توزیع شب نامه موج سبز از مهمترین اتهامات وارده به مسعود باستانی بود که توسط معاون دادستان قرائت شد.
غالب متهمین حاضر در این دادگاه از ابتدای بازداشت تا زمان محاکمه، از ابتدائی ترین حقوق خود نیز محروم بوده‌اند. جدا از اخبار مرتبط به آزار و اذیت زندانیان، بسیاری از آنان برای هفته‌ها از هرگونه ارتباط با دنیای بیرون سلول خود محروم بوده و حتی اجازه ملاقات با وکیل یا خانواده خود را نیز نداشتند.
طبق حکم صادره، مسعود باستانی به اتهام ایجاد اغتشاش به ۵سال و اتهام تبلیغ علیه نظام، همچنین به یک سال حبس تعزیری و نیز جزای نقدی به میزان ۳۴ میلیون تومان محکوم شد. این در حالی‌ست که دکتر محمد شریف، وکیل مسعود باستانی به هیچ وجه برای اظهاراتی که ایشان در دادگاه بیان داشته‌اند ارزشی قائل نیست و در مصاحبه‌ای گفت یک خبرنگار کارش این است، شغلش این است، موجبات شغلی‌اش این را ایجاب می‌کند. چطور می‌شود این را به‌عنوان اتهام مطرح کرد؟ همان‌طور که گفتم، آقای مسعود باستانی خبرنگار هستند و همکاری با خبرگزاری‌های مختلف، با سایت‌های مختلف در زمره‌ی تعاریفی است که برای شغل خبرنگاری وجود دارد و بدیهی است که یک خبرنگار در برابر اقداماتش وجه دریافت می‌کند، مثل هر شغل دیگری. و من از این که برای این مسئله عنوان اتهامی قرار داده‌اند حیرت می‌کنم.
روز دوشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۸ مشخص شد که مسعود باستانی علیرغم تشکیل دادگاه و اخذ دفاعیات همچنان درسلول انفرادی نگهداری می شود. در حالی‌که خبرها از فشار و ایراد ضرب و جرح بر مسعود باستانی و تنی چند از دیگر زندانیان سیاسی حکایت می‌کرد، انجمن دفاع از آزادی مطبوعات از فشار‌های «روحی، روانی و جسمی» وارد شده به روزنامه‌نگاران بازداشتی طی ۱۰۰ روزی که از بازداشت آنان می‌گذشت خبر داد. این درحالی بود که مسعود باستانی و روزنامه‌نگاران دیگر زندانی مانند: عیسی سحرخیز، کیوان صمیمی، احمد زیدآبادی، بهمن احمدی امویی، سعید لیلاز، محمد قوچانی، مسعود باستانی، فیاض زاهد، رضا نوربخش، علی پیرحسینلو، محسن آزموده، مهدی محمودیان، حسین نورانی‌نژاد، مسعود لواسانی، هنگامه شهیدی و فریبا پژوه (که تعدادی از آنها همچنان در زندان به‌سر می‌برند) ممنوع‌الملاقات نیز بودند و هیچ خبر موثقی از آنان در دست نبود و خانواده‌هایشان هر روز نگران‌ و آشفته در پی خبری یا وقت ملاقاتی در اماکن قضایی و امنیتی سرگردان بودند. در حالی که برخی روزنامه‌نگاران و زندانیان سیاسی در همان زمان با قید وثیقه از بند رها شده بودند، مهسا امرآبادی خبر داد که با آزادی همسرش مسعود باستانی با قید وثیقه موافقت نمی‌شود!
این در حالی بوده که محمد شریف وضعیت دکتر محمد ملکی، احمد زید آبادی و مسعود باستانی که وکالت ایشان را بر عهده داشت، چه از نظر حقوقی و چه از نظر جسمی نگران کننده توصیف کرده بود.
در ۲۸ آبان ۱۳۸۸ بهمن احمدی امویی دیگر روزنامه‌نگار زندانی در پی اعتراض به شرایط نامناسب زندان اوین به سلول انفرادی منتقل می‌شود که در پی آن مسعود باستانی، در اعتراض به انتقال بهمن به انفرادی، از امکان ارتباط تلفنی با همسرش صرف‏نظر کرده و در آخرین تماس با همسرش می‌گوید: تا زمانی که بهمن از انفرادی خارج نشود، از امکان تماس تلفنی‏اش استفاده نخواهد کرد. که این رخداد حاکی از فشارهایی است که بر این زندانی‌ها که تا این زمان در زندان اوین بودند روا می‌داشتند. ادامه‌ی فشارها کار را به جایی رساند که در روزهای بعد زندانیان سیاسی اوین اقدام به روزه‌ی سیاسی (اعتصاب غذای محدود) کردند
مادر مسعود باستانی در نامه‌ای سرگشاده به رییس قوه قضاییه که روز یکشنبه ۱۵ آذر ۱۳۸۸ منتشر شد از رعایت نشدن آیین دادرسی عادلانه در جریان رسیدگی به پرونده فرزندش شکایت کرد. او همچنین از آیت الله لاریجانی خواست با توجه به ارجاع پرونده باستانی به دادگاه تجدید نظر امکان آزادی با وثیقه این روزنامه نگار را فراهم کند. وی نوشت: « من فرزندم را این گونه می دیدم و می بینم که فانوس به دست به دنبال روزهای خوشبختی برای کشور و میهنش بود.»
در پی این نامه و با وجود ادعای دادستانی مبنی بر صدور قرار کفالت برای مسعود باستانی این قرار نه‌تنها اجرا نشد بلکه تاکنون به آن هیچ توجهی نیز نشده است.
خبرها از فشار روزافزون بر زندانیان سیاسی و روزنامه‌نگارهای دربند حکایت داشت. فشارهای گسترده بر اهالی مطبوعات شدت گرفت، به طوری که موج گسترده نقض آزادی بیان، دستگیری‌های غیرقانونی، احضار و تعقیب قضایی روزنامه‌نگاران، ایران را تبدیل به بزرگترین زندان روزنامه‌نگاران در خاورمیانه کرد.
روز ۲ بهمن ۱۳۸۸ خبر رسید که مسعود باستانی و تعداد دیگری از زندانیان سیاسی و مطبوعاتی با انتقال از بند ۲۰۹ به ۲۴۰ زندان اوین مجدداً از دسترسی به روزنامه، تلویزیون و برخی دیگر از امکانات معمول در بندهای عمومی زندان اوین محروم شدند. بند امنیتی ۲۴۰ که از شرایط سخت تر و بسته تری نسبت به بند ۲۰۹ اوین برخوردار است، در اختیار وزارت اطلاعات است و بطور معمول برای نگهداری زندانیان در شرایط ایزوله استفاده می‌شود و انتقال مجدد زندانیان به این بند نشانه‌ی تنبیه انضباطی متهمان و یا رویکرد مجدد بازجویان در پیگیری روند بازجویی است. اما مسعود باستانی کمتر از چهار روز بعد با حکمی به‌ امضای قاضی صلواتی، رئیس شعبه‌ی ۱۵ دادگاه انقلاب، به زندان رجایی شهر کرج ـ که تاکنون بدون هیچ لحظه مرخصی، در آن به‌سر می‌برد ـ منتقل شد. مهسا امرآبادی همسر وی که در تمام این دوران، شبانه روز با تلاش‌های طاقت‌فرسا پیگیر امور همسر خود بود ضمن اعتراض شدید به این انتقال خبر داد که روحیه مسعود بسیار بد و در تماس تلفنی که داشته با صدایی خیلی ضعیف صحبت می‌کرده است.او در مصاحبه هایش گفت: «مسعود یک روزنامه‌نگار است نمی‌دانیم دلیل واقعی انتقال او به زندان رجایی شهر که زندانی بسیار بد با شرایط بسیار نامناسب است چیست. در این زندان زندانیانی با جرایمی از قبیل قتل و دزدی و جرایمی از این دست نگه داری می شوند و این برای خانواده مسعود بسیار نگران کننده است. گویا این انتقال باستانی مجازاتی بوده که به دلیل آنچه قاضی تلاش باستانی برای آموزش روزنامه‌نگاری به زندانیان بند ۳۵۰ اوین نامیده، با انتقال به رجایی شهر اعمال شده بود.»
اعتراض‌ها نتیجه نداشت و مسعود باستانی و روزنامه‌نگارهای دیگر زندانی بر خلاف قانون به زندان رجایی شهر کرج که محل نگهداری مجرمین خطرناک است، منتقل شدند. و باستانی لقب «اولین روزنامه‌نگار رجایی شهر» را گرفت. و در اطاق و سلولی حبس شد که ۵ قاتل حرفه‌ای قرار داشتند که یکی از آن‌ها نیز مرتکب سه فقره قتل شده بود..
محمد شریف وکیل مسعود باستانی، نیز عنوان کرد که زندان رجایی شهر یا گوهردشت به دلیل وضعیت بهداشتی نامناسب، امکان تبادل مواد مخدر و حبس بزهکاران حرفه‌ای در آن، از شرایط لازم برای نگهداری زندانیان سیاسی برخوردار نیست. او به این انتقال باستانی از اوین به زندان رجایی شهر لقب «حبس در تبعید» را داد که خود به‌نوعی «مجازات مضاعف» و «اعمال فشار» بر زندانی بوده است.
خانواده‌ی باستانی و خصوصاً مهسا امرآبادی همسر وی، دشواری‌های بیشتری را مانند دوری راه و… پس از جابه‌جایی محل حبس، برای دیدار با مسعود باستانی تحمل می‌کنند، که بدون هیچ دلیل قانونی و عرفی تاکنون ادامه داشته است.
مسعود باستانی از روز ۶ دی ماه به اتهامات واهی با عنوان تلاش به آموزش روزنامه نگاری در سلول‌های چند نفره بند ۲۰۹ اوین و صدور بیانیه از داخل زندان، به زندان رجائی شهر منتقل شده بود، علی‌رغم گفته‌ی قاضی صلواتی که وی دستور انتقال مسعود باستانی را به زندان رجائی شهر را نداده است.همچنان در آن زندان به‌سر می‌برد. و این فصل دیگری از دوران حبس این روزنامه‌نگار جوان را آغاز کرد. فصلی دشوار که توام با مسائل و مصائب خاصی بود..
در این احوالات، از رجایی شهر هم هر لحظه خبرهای نگران‌کننده‌ای می‌رسید. به‌طوری که روز یک‌شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۸ گفته شد مسئولان زندان شرایطی فراهم کرده اند که جان احمد زید آبادی و مسعود باستانی در خطر قرار بگیرد. این مسئولان با قطع ملاقات‌های هم‌سلولی‌های این دو روزنامه نگار به ایشان گفته‌اند به علت اغتشاش این دو نفر شما از ملاقات محروم هستید و شرایط برخورد دیگر زندانیان را با ایشان فراهم کردند.
این فشارها و عدم ملاقات و مرخصی برای مسعود باستانی نیز ادامه داشت تا نوروز ۱۳۸۹ را هم در زندان بگذراند. باستانی در آخرین ملاقات‌اش در روز پنجشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۸ به همسرش مهسا امرآبادی می‌گوید که «دنیای جدیدش دنیای تکرارها و خاطرات است. آنجا همه آدم ها برای همدیگر تکراری هستند و شاید یک روزه یا نیم روزه بتوان دید و بازدیدهای نوروزی را به پایان برد اما در خیال به سراغ همه دوستان و آشناهایش خواهد آمد…
در تعطیلات نوروز ۱۳۸۹ اما مهندس میرحسین موسوی و دکتر زهرا رهنورد با مهسا امرآبادی همسر روزنامه نگار زندانی دیدار داشتند و ضمن دلجویی از او و دیگر اعضای خانواده‌اش، آرزوی آزادی هرچه سریع‌تر این روزنامه‌نگار در بند کردند.
نوروز ۱۳۸۹
مهسا امرآبادی نیز در مراسم عید دیدنی با سید محمد خاتمی گزارشی از وضعیت همسر در بند خود داد. این در حالی بود که در ۱۸ فروردین ۱۳۸۹ محمد شریف در گفت‌وگو با خبرنگار حقوقی ایسنا اعلام کرد حکم قطعی مسعود باستانی تا به حال صادر و ابلاغ نشده است.
ده تن از نویسندگان و شاعران برجسته‌ی کشور از جمله: سیمین بهبهانی، علی اشرف درویشیان، محمد شمس لنگرودی، حافظ موسوی، بابک احمدی، سید علی صالحی، پوران فرخزاد، شهلا لاهیجی، شهاب مقربین و منیرو روانی پور در نامه‌ای خواستار آزادی مسعود باستانی شدند. در این نامه نوشته شده: نمی توانیم ناخشنودی خود را از عدم آزادی مسعود باستانی روزنامه نگار و نویسنده ای که در طول سال های فعالیت خود خدمات زیادی را به ادبیات و فرهنگ این مرز و بوم انجام داده است ابراز نکنیم..
مسعود باستانی بیست و دوم اردیبهشت ماه روز تولدش را نیز در حالی در زندان رجایی شهر گذراند که فشارها و تهدیدها و عدم اجازه‌ی مرخصی هنوز ادامه داشت. خانواده باستانی به همراه سایر خانواده‌های زندانیان سیاسی و دوستداران وی، سال‌روز تولد مسعود را گرامی داشتند تا بگویند هرچند عزیزان‌شان در بند هستند اما تنها نیستند و خانواده‌ای به وسعت تمام زندانیان سبز دارند. در این روز بسیاری از دوستان و خانواده‌های دیگر زندانیان به ملاقات مهسا به خانه‌ی مشترک آن‌ها رفتند تا یاد مسعود را زنده نگهدارند..
اما هدیه‌ی تولد مسعود باستانی از سوی شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران تایید حکم دادگاه بدوی و محکومیت قطعی مسعود باستانی به ۶ سال حبس تعزیری و ۳۴ میلیون تومان جزای نقدی بود که در روز جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۹ اعلام شد.
در این زمان خبرها از رجایی شهر حاکی از انتقال مسعود باستانی به دارالقرآن زندان بود؛ با تغییر مداوم سلول‌ها و محل نگهداری باز هم فشار بر این روزنامه‌نگار زندانی فزونی یافت. از سوی دیگر خبر می‌رسد که مسعود از دندان درد رنج می کشد و در همین حال دادستان تهران همچنان با مرخصی وی مخالفت می کرد. حال یک سال از زندانی شدن مسعود باستانی می‌گذشت. و جلو گیری از مرخصی استعلاجی و قانونی مسعود باستانی موجب بروز مشکلات حاد برای درمان فک و دندان او شده بود.
از دیگر سو ایراد اتهام‌های بی‌اساس و فشارهای غیرقانونی دیگر بر مسعود باستانی و پیرامون او همچنان ادامه داشت؛ در ماه رمضان سال ۸۹ و در حاشیه‌ی نمایشگاه قرآنی سی‌دی موسوم به جنگ نرم توسط نهادی نامشخص تهیه و توزیع شد که در این سی‌دی بخش‌هایی از دادگاه مسعود باستانی ـ که خود توسط صدا و سیما به‌شکل گزینشی منتشر شده بود ـ به‌شکل گزینشی، منتشر شده بود! چنان‌چه اشاره شد محاکمه‌ی مسعود باستانی، با وجود اتهامات مطبوعاتی، به شکل غیرقانونی به‌جای دادگاه مطبوعات با حضور هیات منصفه، در دادگاه عمومی و انقلاب برگزار شد. و متهم حتا از پخش علنی اعترافات خود در دادگاه خبر نداشته و از همان آغاز مورد سوءاستفاده‌ی دستگاه‌های امنیتی و قضایی قرار گرفت.
تازه در این زمان بود که پرده از برخی فشارهایی که پیش از دادگاه و در جریان بازداشت و زندان بر مسعود باستانی رفته بود برداشته شد. پیش از دادگاه در دوران بازجویی از مسعود باستانی با نگهداری طولانی مدت در سلول انفرادی با چشم‌بند و تحت فشار قرار دادن او و ایراد و اعمال شکنجه‌هایی مانند: کتک‌زدن، فحاشی متناوب، فشردن گلو و ایجاد حالت خفگی در وی، اعدام مصنوعی، کوبیدن سر به دیوار در حین بازجویی و…آزار داده و تحت فشار به اعتراف مجبور کرده بودند. مسعود باستانی، بیش از هشتاد روز از یک‌سال نخست زندان‌اش را در سلول انفرادی به‌سر برده بود.
مسعود باستانی نوروز ۱۳۹۰ و سی‌و‌سومین سالروز تولدش را نیز در اردیبهشت ماه امسال، یعنی حدود ۷۸۰ روز را در زندان گذرانده است و همچنان در وضعیتی بد و غیر انسانی و بدون حقوق اولیه هر زندانی از حق مرخصی معمولی که حتی برای مجرمان خطرناک نیز گاهی ارائه می‌شود، محروم است.
او به دلیل شرایط نامناسب و غیر بهداشتی در زندان دچار عفونت دندان و فک شده و به گفته‌ی مسئولان رجایی شهر آن‌جا امکانات لازم برای درمان این بیماری وجود ندارد و برای درمان باید به خارج زندان منتقل شود. اما با وجود تشدید بیماری‌های دهان و دندان باستانی و دستور مقامات قضایی که منجر به معاینه‌ی وی توسط پزشکی قانونی و صدور گواهی بیماری هم شده‌است، همچنان با مرخصی وی مخالفت می‌شود. و سایر فشارها مانند عدم امکان تماس تلفنی و… نیز ادامه دارد. تا جایی که چند ماه پیش در جریان یکی از ملاقات‌های زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر با خانواده‌های خود، مسعود باستانی از سوی ماموران زندان در برابر چشمان همسر و مادرش مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرد. و یکی از سربازهای زندان اقدام به کوبیدن سر این زندانی سیاسی به دیوار سالن ملاقات می‌کند! که در پی آن حال مسعود باستانی به‌هم خورده و وی را برای رادیولوژی و سیتی‌اسکن به بیمارستانی در کرج منتقل می‌کنند. خوش‌بختانه این ضرب و جرح وحشیانه منجر به صدمه‌دیدگی خاصی نمی‌شود. اما مسعود باستانی روزنامه‌نگار جوان ایرانی، همچنان به جرم نوشتن و پرداختن به حرفه‌اش در زندانی دوردست و تحت فشاراست. جوانی که باید آزاد می‌بود تا آن‌طور که شایسته و بایسته است با اطلاع‌رسانی به مردم در جهت پیشرفت و آبادانی کشوری که دوست‌اش می‌دارد، خدمت کند.
آن‌چه پس از ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۸ در کشور رخ داد نه یک مساله داخلی نظام سیاسی کشور و هیات حاکمه که یک موضوع تاریخی و ملی است وبا در زندان ماندن عده‌ای مانند مسعود باستانی و دیگر روزنامه نگاران و اعمال فشار و شکنجه و تبعید غیرقانونی به وی، نه جلو رخدادی گرفته می‌شود و نه خیری رخ خواهد داد. لازم است با اندکی درایت و آینده اندیشی، با آزاد ساختن زندانیان سیاسی و بیگناه مانند مسعود باستانی، که تنها به جرم نوشتن و اندیشین در زندان و تحت فشار به‌سر می‌برند، فضای باز سیاسی و اجتماعی و فرهنگی را در کشور برقرار کرده تا همه‌ی ایرانیان بتوانند با هم و در کنار هم در این کشور هنوز زیبا، زندگی کنند.

پ.ن: این مقاله نخست در صفحه‌ی فیس بوک مسعود باستانی را آزاد کنید، با عنوان: «وقایع نگاری بازداشت و زندان یک روزنامه‌نگار: مسعود باستانی» منتشر شده و سپس با اندکی ویرایش در سایت‌های کلمه و جرس نیز باز نشر یافت.

ارسال دیدگاه