پگاه آهنگرانی بار دیگر در زندان زنان است

پگاه آهنگرانی تصویر نمادین دختر جوان ایرانی معاصر است که اینک بی‌هیچ جرم و گناهی در زندان به سر می‌برد. به دلیل زیبایی و پوشش‌اش تحقیر و تنبیه می‌شود، در قوانین اجتماعی نادیده گرفته می‌شود و همواره سرکوب شده است

ماهنامه کلک – مهرماه ۱۳۸۱- صفحه ۲۹
پگاه آهنگرانی در زندان اوین است. پگاه آهنگرانی پیشتر هم در زندان بوده. در زندان زنان، فیلمی به‌یادماندنی به‌کارگردانی مادرش منیژه حکمت. پگاه آهنگرانی برای من یادآور نخستین نقد فیلمی است که در ماهنامه کلک  منتشر کرده بودم. وقتی که عکس تمام قد پگاه آهنگرانی در اندازه بزرگ و بیشتر از نصف صفحه کنار نقد من نوجوان بر فیلم زیبایی که او به زیبایی در آن ایفای نقش کرده بود منتشر شد، هنوز امیدها به اصلاح ساختار سیاسی و اجتماعی ایران برقرار بود. انتشار این عکس کنار نقد فیلم من برایم ایجاد انگیزه کرد. فکر می‌کردم که چه زیباست و خوش‌حال بودم که درباره‌ی این هنرمند زیبا نوشتم. سال‌ها بعد که بیشتر با این خانواده‌ی هنرمند آشنا شدم، فهمیدم انگیزه‌هایم درست بوده و این‌ها هنرمندانی متعهد و مردمی هستند.
پگاه آهنگرانی تصویر نمادین دختر جوان ایرانی معاصر است که اینک بی‌هیچ جرم و گناهی در زندان به سر می‌برد. به دلیل زیبایی و پوشش‌اش تحقیر و تنبیه می‌شود، در قوانین اجتماعی نادیده گرفته می‌شود و همواره سرکوب شده است. به‌یاد او و با آرزوی آزادی‌اش نقدی را که مهرماه سال ۱۳۸۱ نوشته بودم با تصویری که انگیزه‌ی آن‌زمان من بود از صفحه‌ای که به‌تصویر پگاه آهنگرانی مزین شده بود باز می‌آورم. برای خواندن نقد فیلم زندان زنان روی عبارت زیر کلیک کنید

نقد فیلم زندان زنان
زندان، ایران و زن‌ها
احمد زاهدی لنگرودی
پگاه آهنگرانی در نقش اسی / سپیده در فیلم زندان زنان (در عکس همان نمایی که در مجله منتشر شده بود)
 زندان زنان فیلمی با موضوعی بکر و جسورانه است. حداقل در ایران ـ چرا که برای نخستین بار است که در زندان زنان به‌روی مردم باز می‌شود و دوربین وارد سلولی از بند زندان زنان می‌شود و با نگاهی تلخ و موشکافانه به بررسی زندگی زنان زندانی می‌پردازد. گویا در این‌سال‌ها رفته رفته منع حضور در برخی مکان‌های خاص برداشته می‌شود. به‌یاد بیاوریم که در فیلم «زیر نور ماه» اثر رضا میرکریمی نیز برای نخستین بار دوربین به حوزه‌ی علیمه راه‌یافت.
اما زندان زنان فیلم متفاوتی است، از آن‌رو که نگاهی رئالیسیتی، جامعه‌شناسانه و به دور از طرح روایتی دراماتیک درپیش می‌گیرد و از این‌رو بیشتر به سینمای مستند نزدیک می‌شود. نماهای کم عمق و اغلب تخت به یاری نورپردازی یکدست و طبیعی، فضایی رئالیستی پدید می‌آورند. رنگ‌ها اغلب خنثی هستند و در طراحی صحنه اثری از گیاه و یا سبزه‌ای نیست. مگر جایی که کارگردان به عمد و برای نمایش تلطیف روحیه‌ی زندانبان به آوردن دو گلدان تاکید می‌کند.
زندان زنان، به عنوان نخستین تجربه‌ی منیژه حکمت شایسته‌ی تقدیر است. او توانسته به خوبی از عهده‌ی روایت پراکنده و غیر خطی فیلم برآید. فیلم زندان زنان در حقیقت از سه بخش تشکیل شده است. و میترا شاکر (رویا نونهالی) زنی زندانی است که حلقه‌ی ارتباط این سه بخش را تشکیل می‌دهد. در هر سه بخش مساله‌ی دختر جوانی مطرح می‌شود، که نقش هر سه دختر را پگاه آهنگرانی به زیبایی ایفا کرده است.
در بخش اول میترا جوانی سرکش است که به‌جرم قتل ناپدری‌اش به زندان افتاده است. مدت کمی از انقلاب گذشته و جنگ آغاز شده است؛ مردم انقلاب کرده و قدرتی را ازبین برده‌اند. به یاد بیاوریم که جرم میترا کشتن ناپدری‌اش بوده است. زندانبان نمادی از قدرت حاکم است که با گذشت زمان تغییر می‌کند. حال فیلم دارای لایه‌ی دیگری نیز می‌شود که علاوه بر نگاه تلخ و نقادانه‌ی اجتماعی به مساله‌ی زنان زندانی، می‌کوشد تصویری از تاریخ معاصر نیز ارائه دهد و در این مسیر موفق عمل کرده است.
میترا در نخستین تجربه‌اش با دختری روبه‌رو می‌شود، «پگاه» که ظاهراً به دلایل سیاسی دستگیر شده است. و آن‌قدر ناآگاه است که نمی‌داند از کار خود پشیمان است یا نه؟!
کارگردان در بخش اول سعی کرده فضای ایدئولوژیک و درگیری‌های اول انقلاب را در زندان (زنان) منعکس کند. در اواخر این بخش که زمان بمباران‌هاست، شاهد اتفاق غریبی هستیم؛ کودکی در زندان متولد می‌شود. «سپیده / اسی» و این‌جاست که درمی‌یابیم میترا دانشجوی سال سوم مامایی بوده است. این نقش قابلگی میترا خود کنایه دیگری‌ست به متولد شدن نسل نوی بعد انقلاب؛ و میترا می‌تواند نماد جامعه و مردم باشد.
اما نخستین کاستی فیلم‌نامه‌ی زندان زنان در پایان بخش اول خود را نشان می‌دهد؛ پگاه که حکمش را نمی‌دانیم، با چشم بسته و دستبند برده می‌شود و میترا نگران او را می‌پاید. بخش اول تمام می‌شود! آیا نویسندگان فیلم‌نامه با معلق نگه داشتن سرنوشت پگاه می‌خواسته‌اند شخصیت او را در دو دختر بخش‌های دیگر فیلم ادامه دهند؟ سحر و سپیده نام این دختران است، و هرسه‌ی این نام‌ها یک معنی دارند و با توجه به این‌که نقش هرسه را هم پگاه آهنگرانی بازی می‌کند احتمال فوق‌الذکر قوت می‌یابد.
در بخش دوم که میترا بزرگ‌تر شده، زندانبان (رویا تیموریان) هم خشن‌تر می‌شود، تاجایی که این‌بار حتا برای مرگ مادر میترا هم به او مرخصی نمی‌دهد. نتیجه‌ی اعتراض میترا این می‌شود که باز به انفرادی می‌رود و با سحر که دختری معتاد است و در سلول کناری از درد فریاد می‌کشد، آشنا می‌شود. اینجا درمی‌یابیم که جنگ تمام شده، زندانبان‌ها عوض شده‌اند و وضع فرق کرده است. آشنایی میترا و سحر به دوستی می‌انجامد و این دوستی تا آن‌جا پیش می‌رود که میترا در مقابل آزارهای زنی بدنام در زندان از سحر دفاع می‌کند و با زندانبان درگیر می‌شود.
در بخش سوم با وجود کند شدن روند تدوین فیلم، با داستان جذابی روبه‌رو می‌شویم. عده‌ای نوجوان را به‌جرم ولگردی به‌زندان می‌آورند. آن‌جا به مراتب شلوغ‌تر شده است. در میان جوان‌ها (اسی / سپیده) خودنمایی می‌کند؛ همان دختری که در زندان به‌کمک میترا متولد شده است. میترا به میانسالی رسیده و زندانبان هم مثل او. درنتیجه رفتاری ملایم‌تر دارد، اگر لایه‌ی نمادین فیلم را بشکافیم، زندانبان می‌تواند نماد قدرت باشد؛ وقتی شاهد ازدست دادن ارزش‌هایی است که برآن‌ها با خشونت پافشاری می‌کرد، روش دیگری در پیش می‌گیرد و رفتارش مهربان‌تر می‌شود.
فیلم زندان زنان
سپیده در همین زندان متولد شده است. یعنی قدرت، این‌بار با نسلی مواجه است که خودش پدید آورده و پرورش داده است. پس زندانبان ناگزیر دربرابر بزهکاری که حتا به هویت خویش نیز علاقه‌ای ندارد، رفتار دیگری در پیش گیرد.
در ضمن باید به بازی خوب رویا تیموریان (خواهرْ طاهره) در نقش زندانبان نیز اشاره کنیم. به مدد چهره‌پردازی برجسته‌ی مهری شیرازی، چنان بازی سرد و بی‌تفاوتی از خود ارائه می‌دهد، که خواهر طاهره را از حد یک زندانبان بی‌رحم به شخصیتی ایدئولوگ و پایبند به ارزش‌های طبقه‌ی حاکم بدل می‌کند.
فراموش نکنیم که اغلب فیلم‌هایی که درباره‌ی زندان ساخته می‌شوند تکراری و نوعی از آب درمی‌آیند که زندان زنان از آن مستثناست. اما جا داشت برای درک بیشتر مخاطب از شخصیت خواهر طاهره در فیلم کمی نیز به زندگی خصوصی و خانوادگی او اشاره می‌شد.
از دیگر تناقضات فیلم‌نامه، فرار (اسی / سپیده) از زندان است که چگونگی این فرار مشخص نمی‌شود. اگر چه پیش از آن از زبان یکی (دوست اسی) می‌شنویم که با یک چوب کبریت هم می‌شود دستبند را باز کرد؛ اما این موضوع چندان در ذهن مخاطب باقی نمی‌ماند تا فرار اسی از دادگاه باورپذیر باشد. از دیگر نکات مهم و قابل اشاره در این فیلم استفاده از صدای خارج از کادر و زیرصدای صحبت کردن زن‌هاست که هنگام گفتگوی بازیگران اصلی شنیده می‌شود. این صداها در القای فضا و همین‌طور محدوده‌ی زمانی فیلم بسیار کمک می‌کند. مانند فریادی که خودکشی سحر را اعلام می‌کند. یا ترانه‌هایی که دختران می‌خوانند و خبر از زمانی نزدیک‌تر دارند. اگرچه منیژه حکمت برای نمایش گذشت زمان از تدابیر کهنه‌ای چون نوشته‌ها و فید هم استفاده کرده، اما صدا کارکرد بهتری داشته است.
بازی‌ها در تمام فیلم یکدست و بی‌نقص می‌نماید. خصوصاً رویا نونهالی (میترا) که تقریباً تمام بار فیلم را بر دوش می‌کشد، با وجود نقش دشواری که در نمایش زندگی یک زن از عصیان جوانی تا تعقل میانسالی برعهده داشته، به‌خوبی از پس آن بر می‌آید.
پایان فیلم هم همانند عنوانبندی آغازین که به‌وسیله‌ی فیلم دانه درشت و سیاه و سفید، یک‌باره به فضای خشن و مستندوار فیلم پرتاب می‌شویم؛ قابل توجه است. طاهره و میترا، زندانی و زندانبان به هم خیره مانده‌اند و در زندان برای آزادی میترا که طاهره مسبب آن بوده است، گشوده می‌شود. در نمایی که آن‌دو به هم خیره می‌شوند، نور صحنه به دلیل باز شدن در بیشتر می‌شود. ما میدان بیرون زندان و فواره‌هایش را می‌بینیم که انگار آزادی میترا را جشن گرفته‌اند. میترا آزاد می‌شود تا سپیده را بیابد. در زندان بسته می‌شود و روزنه‌ی روی آن این نوید را می‌دهد که گویی طاهره تصمیم مهمی گرفته است. 
———————————————————–

ارسال دیدگاه