کارگردان مصری: حکومتی مثل ایران که سینماگران را زندانی کرده و مخالفان را سرکوب کرده و شکنجه می کند برای مردم مصر و حتی برای اخوان المسلمین هیچ جذابیتی ندارد

«مسئله اصلی در بحران سیاسی مصر را می توان در این سئوال خلاصه کرد: آیا ما شاهد به وقوع پیوستن انقلاب اسلامی ایران هستیم و یا شاهد فروریزی دیوار برلین؟»

رادیو فردا:
« راجر کوهن » گزارشگر و تحلیلگر سرشناس خاورمیانه در مطلبی در روزنامه « نیویورک تایمز» در آغاز تحلیل خود می پرسد که حوادث جاری در مصر آیا یک قیام گسترده و فراگیر علیه دیکتاتوری و با هدف آزادی های دمکراتیک است که در نهایت مثل نمونه انقلاب سال ۵۷ ایران توسط اسلام گرایان سازمان یافته تصاحب می شود؟ و یا این پایان دوران ژوراسیک در جهان عرب است که از یمن گرفته تا تونس دیکتاتورهای سالخورده بر آن حاکم اند و همانند سقوط امپراطوری شوروی آغازگر دورانی از تحولات دمکراتیک و تاریخ ساز خواهد بود؟

اگر آنطور که من حدس می زنم از جنس تحولات اروپای شرقی است باید تلاش کرد که در مسیر درستی پیش رفته و به نتیجه مطلوب برسد.
به این منظور باراک اوباما که هنوز فاقد تجربه کافی است باید مثل آن دوران که آمریکا توانست اروپا را متحد سازد از تمام امکانات و ابزارهای دیپلماتیک خود استفاده کرده و با عاریه گرفتن از تجربه پس از جنگ جهانی دوم و طرح مارشال از طلوع دمکراسی در مصر و جهان عرب حمایت کند.

« راجر کوهن » می افزاید که دولت اسرائیل نیز باید توجیه های توهم آمیز مربوط به امنیت خود را کنار گذاشته که گویا هر بدیلی برای حسنی مبارک به طور بالقوه اسلام گرایی تندرو خواهد بود. اسرائیل نیز باید از قدرت گیری اصلاح طلبان و دمکراسی خواهان در جهان عرب حمای تکند چون این نیروها به خوبی با بیهودگی جنگ آشنا هستند.
اسرائیل و نیروهای محافظه کار حامی آن تکرار انقلاب ایران را سناریوی محتمل در مصر می دانند و برای آنها بیداری جهان عرب یک خطر تلقی می شود. بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل می گوید:« نگرانی ما تغییرات شتاب آلود در شرایط فقدان ساختارهای مدنی و دمکراتیک است. از دل این حوادث ممکن است رژیمی مثل حکومت ایران سر برآورد که حقوق بشر و دمکراسی را سرکوب کرده و برای صلح یک خطر جدی خواهد بود.»

« راجر کوهن» می افزاید که روشنفکران عرب موضع کاملا متقابل را اتخاذ کرده که آنرا می توان به خوبی در سخنان «رامی خوری » استاد دانشگاه آمریکایی بیروت دید که می گوید:« ما شاهد یک دوران تاریخی از تولد مفاهیم و مطالباتی هستیم که مدتهاست از جامعه عرب دریغ شده اند و آن حق شهروندان برای تعریف هویت خود، تعیین حکومت و شکل دادن به نظام سیاسی است.»
اما حکومت آمریکا که از عراق گرفته تا نوار غزه تجارب هشدار دهنده ای در مورد نتیجه دمکراسی در جهان عرب دارد با موضع گیری بسیار محتاطانه خواهان انتقال قدرت به شکل تدریجی و قانونمند است. هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا گفت :« انقلاب ها تحت لوای دمکراسی نظام های دیکتاتوری را سرنگون کرده اند ولی در ادامه راه توسط مستبدان جدید قبضه شده اند.» بنابراین می توان گفت که آمریکا می خواهد که قیام اعراب مثل نمونه سقوط رژیم های اروپای شرقی باشد ولی به خاطر تجارب تلخ خود نیم تواند تکرار نمونه ایران را از ذهن دور نگاه دارد.

« راجر کوهن » در ادامه تحلیل خود در روزنامه « نیویورک تایمز» می نویسد داغ تجربه انقلاب ایران هنوز برای سیاست منطقه ای آمریکا تازه است. با اسلامی شدن حکومت ایران تنها پایگاه مهم دیگر آمریکا در خاورمیانه مصر بود و به همین خاطر است که آمریکا به شدت نگران از دست دادن این کشور است. حقیقت این است که به غیر از ایران و مصر که دارای تاریخ سیاسی و مدنی هستند مابقی کشورهای خاورمیانه « قبائلی با پرچم های رنگارنگ » بیش نیستند.
جالب اینجاست که در خود ایران نیز بر سر حوادث مصر بین حکومت ومخالفان آن جدالی بر پا شده است.

آیت الله خامنه ای حوادث مصر را پیامد و تکرار انقلاب اسلامی ایران می داند. ولی حقیقت در سخنان میر حسین موسوی از رهبران جنبش سبز نهفته است که گفت در مصر نیز رژیم سرکوبگر قلم ها را شکسته و مخالفان را به زندان می انداخت.
تحلیلگر « نیویورک تایمز» از قول یوزری نصر الله کارگردان مصری نقل می کند که :« حکومتی مثل ایران که سینماگران را زندانی کرده و مخالفان را سرکوب کرده و شکنجه می کند برای مردم مصر و حتی برای اخوان المسلمین هیچ جذابیتی ندارد.»

مطالبات و شعارهای اصلی جنبش اعتراضی مصر با آن چه که در حوادث سیاسی ایران پس از انتخابات سال ۲۰۰۹ دیدم شباهت فراوانی دارد. با هر کسی که در قاهره صحبت می کنید به همین نکات یعنی حق رای آزادانه، مشارکت مردم در شکل دادن به حکومت و آزادی های سیاسی اشاره می کند.
اسراییل باید از یک چنین تحولاتی در جهان عرب استقبال کند. نقض همین حقوق توسط رژیم های خودکامه عرب باعث شده که رهبران تندرو ایران در افکار عمومی منطقه محبوبیتی کسب کنند. بنابراین گسترش دمکراسی در جهان عرب باعث تضعیف نفوذ ایران خواهد شد.

نکته دیگر این است که یکی از بنیانی ترین انگیزه های خیزش های اخیر در مصر و سایر کشورهای عربی حرمت فردی و کسب حقوق تک تک افراد جامعه است. فقدان حق فردی و فردیت در جهان عرب یکی از دلائل سرخوردگی جوانان و روی آوری آنها به الگوهای تمامیت خواهی مثل نیروهای بنیادگرای اسلامی است.
« راجر کوهن » در پایان تحلیل خود می افزاید که دولت اوباما باید جنبش اعتراضی اعراب را مثل جنبشی که به فروریزی بلوک شرق منجر شده تلقی کرده و در سایه این تحول بزرگ به متحدان خود در حاشیه خلیج فارس فشار بیاورد تا مسئله صلح بین فلسطینیان و اسرائیل را جدی بگیرند. او با اتکا به درآمد سرشار نفت در منطقه باید چیزی شبیه به «طرح مارشال» برای حمایت از دمکراسی در جهان عرب ایجاد کند.

هر چند تا آن مقطع راه طولانی در پیش است ولی باید شهامت داشت و به تحولات بزرگ اندیشید. آنچه در جهان عرب می گذرد نه فقط برای خود اعراب بلکه برای دولت آمریکا نیز یک سنجش و انتخاب بزرگ را به میان آورده است.

ارسال دیدگاه