اسماعیل هوشیار: ما چند نفر در مصر!

در مصر خانه دارد …. در سوئیس کارمیکند….. درایران به فامیل دست میدهد….. درآشپزخانه با خوردن آبجو و چند تا فحش، مبارزه را میکند واگر لازم باشد و زورش نرسد ، مالیات هم میدهد و کلا خیلی با حاله! برایش توضیح یا دلداری دادم که نگران خانه اش در مصر نباشد اوضاع سیاسی به هر طرف که بچرخد به  خانه تو کاری ندارند!
نشسسته بودیم درگوشه آشپزخانه و داشتیم به مبارزه فکرمیکردیم و یا اصلا مبارزه میکردیم . اولا چه فرقی دارد و دوما از قدیم گفتن ، وصف العیش ، نصف العیش ! من بودم و یک پزشک و یک کاسب ! پزشک نگران بود و به بخت بد خودش نفرین میکرد که چرا لوتوی ۱۰ میلیون دلاری نمیبرد تا دست از کاربکشد و اینا…..

کاسب هم نگران بود و از شما چه پنهان ، کاسب معروفی که بود ، معمولی بود و فقط به محدوده فیزیک خودش فکر میکرد ، به مصر هم فکر میکرد و نگران بود ….نگران مردم یا انقلاب مصرکه نه …..ولی نگران بود که اگر انقلابی باشد و سرش را به طویله های نظم نوین کج نکنند…..آنوقت تکلیف  خانه ایی که در مصر خریده است چه میشود ؟

پس در مصر خانه دارد ….در سوئیس کارمیکند…..درایران به فامیل دست میدهد…..درآشپزخانه با خوردن آبجو و چند تا فحش، مبارزه را میکند واگر لازم باشد و زورش نرسد ، مالیات هم میدهد و کلا خیلی با حاله ! برایش توضیح یا دلداری دادم که نگران خانه اش در مصر نباشد اوضاع سیاسی به هر طرف که بچرخد به  خانه تو کاری ندارند!

اگر چه نمیتوانستم برایش بیشتر توضیح بدهم چون آی کیوی مناسبی برای فهم صحنه نداشت . پزشک آی کیو داشت ولی شهامت نداشت . همیشه یا معمولا همینطور است . یک کمبودی میشود شاخ !

تحولات اجتماعی چه ازجنس انقلاب و یا هررفرمی ، رابطه اش مثل ماشین نیست که وقتی به ریپ افتاد فورا یک قطعه ایی را عوض کنی و ماشین همان کارقبلی را انجام دهد . معمولا وقتی حرکتهای اجتماعی شروع میشود دیگردیرشده است . مهمترین مساله این است که این مناسبات مرده را بتوان هر چه سریعتر به خاکِ خاطره سپرد. دوای تلخ اش هم تکرار این حقیقت است که هرتحولی پر از موقعیت است و برگشت ناپذیر. فقط هشیاری میطلبد !

اینجا مصراست . چقدرشبیه هم هستیم . دولتهایشان چقدرشبیه هم هستند . نیروهای دولتی چقدرعملکرد مشابهی دارند . غرب چقدربه همه مساوی و مشابه نگاه میکند . کاسبهای سیاسی اصولا نگاهی ندارند ! خواسته های مردم چقدرشبیه هم است و این همه شباهت مصر و ایران و بقیه مردم…باز هم نگرانی کاسب را کاهش نداد !

این عکس لباس شخصی ها و چماقداران مصری است نگاه کن چقدر شبیه نوع ایرانی اش است

lebas_shakhsi_mesr

ولینک پائین هم فیلم امروزمصراست . مقایسه شباهتها با خرداد  ۱۳۸۸ که درایران دیدیم زیاد دور از ذهن نیست
http://www.youtube.com/watch?v=xkRwqV-lvJY

یادش به خیر . منظورم یاد باتومها و رنجهایی که کشیدند نیست . اینقدرمنصف هستم که قبل از هر قضاوتی خودم را ابتدا بگذارم وسط معرکه …تا ببینم چه میشود و چه میکنم ؟ به همین دلیل برایم سخت است تا برای هرحرف قلمبه ایی یا شعاری راحت کف بزنم . اگر مسخره کنم و کارم اشتباه باشد قیمتش را خودم میدهم یعنی خودم را مسخره کرده ام . اما اگر به خطا بادش کنم…… چنین اشتباهی قیمتش جمعی باید داده شود .

کسبه هرروز و همیشه نگران است . پزشک روز به روز خمترمیشود و ساکترو همه ترهای دیگر…….و من چشمم اززیبایی های مردم مصر خسته نمیشود  . مبارزه ادامه دارد ….سایتهای مبارز و نستوه و تجارتی سیاسی ….. گاهی به حال و روز کاسب غبطه میخورم ….گاهی افسوس میخورم و دلم به حالشان میسوزد و گاهی به خودم نگاه میکنم وبه مبارزه ایی که دنیای مجازی را مسخ کرده بود !

راستی طبق آخرین خبرها از سونامی افریقایی ، عربی…….

ملک عبدالله، پادشاه اردن، دولت این کشور را برکنار کرده و معروف البخیت را مامور تشکیل دولت کرده. او خواهان “اصلاحات سیاسی بنیادین” شده است. آقای البخیت قبلا دو سال نخست وزیر اردن بوده و به عنوان سفیر این کشور در اسرائیل هم فعالیت کرده.

به نظرمن که خبر خیلی جالبی بود . بقیه حاکمان منطقه هم به روی نامبارکشان نمی آورند ، ولی مطمئن باشید حداقل تا همین الان به خودشان ریده اند . از جمله دیوانه و احمقی به نام بشاراسد که جنبش مردم مصر را بیماری نامیده و به خودش امید میدهد که این بیماری به سوریه سرایت نمیکند و….. ! با این استمرارآتش و بعد از سرکوبها و موضع ارتش مصر که اعلام کرد ، خواست مردم را درهراعتراضی به رسمیت خواهد شناخت و سرکوب نمیکند…. همین الان هم تظاهرات میلیونی مردم مصر…..تغییر گرا در واشنگتن هرچند لحظه ایی است اما قابل درک است ! یعنی بستگی به خود مردم دارد . اما نامه های رسمی واشنگتن به خامنه ای با هیچ بهانه ایی قابل توجیه نیست . پیشنهاد میکنم تندیس خودتان را بروی چنین ” صخره های شنی ” نتراشید !

وزارت خارجه امریکا هم بالاخره بعد از اعدام زهرا بهرامی ، به موضوع اعدامهای فله ایی در ایران اعتراض کرد ! اعتراض هم اعتراضهای قدیم ! نه اینکه من امروز حسرت دیروزرا بخورم ولی مواقعی دلم میگیرد . علیرغم اینکه مطمئن هستم تا همین مقدارش هم مثبت است و چیزی به عقب بر نمیگردد چه در مصر و چه در ایران .

همزمان درآستانه ۲۲ بهمن یا به قول مردم ایران دهه زجر هستیم و روزهایی که خاطره اش از یاد نمیرود . آن روزها چقدرساده بودم و ساده میدیدیم . آدمهای ساده را دوست دارم. همانها که بدی هیچ کس را باور ندارند. همانها که برای همه لبخند دارند. همانها که همیشه هستند، برای همه هستند. آدمهای ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعتها تماشا کرد؛ عمرشان کوتاه است. بسکه هر کسی از راه میرسد یا ازشان سوءاستفاده میکند یا زمینشان میزند یا درس ساده نبودن بهشان میدهد. آدمهای ساده را دوست دارم. بوی ناب “آدم” میدهند.

اما دررابطه با واقعیت ها و اینکه پشت پرده چه میگذشت باید از خودم و سادگی آن روز خودم امروز منزجر باشم ؟

سایت آفتاب نوشته بود :
در نوفل لوشاتو برنامه‌ریزی کرده بودند که اداره ( مراسم روز۲۲ بهمن  احتمالا ) به دست مجاهدین خلق باشد و آنها تریبون‌دار باشند و مادر رضایی و پدر ناصر صادق و حنیف‌نژاد نیز به امام خیرمقدم بگویند و صحبت کنند. وقتی از این برنامه خبردار شدیم، در تلفنخانه مدرسه رفاه، آقای مطهری، کروبی، انواری، معادیخواه و بنده جمع شدیم.

همه عصبانی بودیم که اگر فردا اینها بهشت‌زهرا بیایند و تریبون دست اینها بیفتد چه می‌شود؟ آقای کروبی تلفن زد به احمدآقا در پاریس و با احمدآقا با عصبانیت صحبت کرد و نسبت به این کار اعتراض کرد و تلفن را با عصبانیت پرت کرد و قهر کرد.

سپس آقای معادیخواه گوشی تلفن را برداشت و با حاج احمدآقا صحبت کرد. ایشان هم عصبانی شد و گوشی را زمین زد. توی اینها تنها کسی که عصبانی نمی‌شد، بنده بودم. گوشی را برداشتم و یک خرده صحبت کردم که اگر اینها بخواهند با آن سوابق و اعلان مواضع داخل زندانشان، اداره امور را بگیرند، دیگر نمی‌شود جلوی آنها را گرفت.

در همین لحظه، آقای مطهری فرمود: «تلفن را به من بده.» ایشان تلفن را گرفت و با عصبانیت (علامت عصبانیت مرحوم مطهری حرکت زیاد سر ایشان بود) به حاج‌ احمدآقا گفت: «آقای حاج احمدآقا اینکه من می‌گویم ضبط کن و ببر به آقا بده.»

احمدآقا گویا به ایشان گفته بود ما داریم حرکت می‌کنیم. امام هم راه افتاده و سوار ماشین شده است. مرحوم مطهری گفت: «من نمی‌دانم، این جمله‌ای را که من می‌گویم را به امام بگو.» احمدآقا گفت: «چیست؟» گفت:«به امام بگو مطهری می‌گوید اگر فردا شما بیایید و تریبون بهشت‌زهرا دست مجاهدین خلق باشد، من دیگر با شما کاری نخواهم داشت.» تا این جملات را شهید مطهری گفت، حاج احمدآقا جا خورد و ایشان خطاب به مرحوم مطهری گفت:‌»آقا هرکاری شما کردید قبول است. فردا تریبون را خود شما اداره کنید.»

دعوا برسرتعیین تکلیف لحاف ملا چه ربطی به شقیقه داشت ؟
نمیفهمیدم درآن روزها کجا هستم ؟ شما یادتان هست ؟
امروز من میدانم کجا هستم ! شما مبارزین مجازی چطور؟

درضمن سایت تیف ۲ ساله شد . در فوریه ۲۰۰۹ که سایت تیف متولد شد تا الان من ۲ سال مجربتر شدم و سایت ۲ سال بالغ تر شد . تعدادی دیگر هم مستمر در حال تبخیر شدن یا عقب نشینی های واقعی در صحنه مجازی هستند ! البته این یک نظر شخصی است تا دیگران چه ببیند …..به هرحال تولدش مبارک و اینا…..

اسماعیل هوشیار
ژنو
hoshyaresmaeil@yahoo.com

12 بهمن ۱۳۸۹ / دوم فوریه۲۰۱۱

—————————————
منبع: سایت تیف
http://www.tipf.info

ارسال دیدگاه