“جایزه” شعری از هادی خرسندی

هرچه با ارزش، قدیمی یا جدید /  فندک جیمزباند و شمشیر یزید  /  گر خلاصه داشتم یک کهکشان  /  هدیه های با نشان و بی نشان  /  جمله را میریختم با احترام  /  پیش پای این زن والامقام  /  نازنین سیمین ایران و جهان  /  صادره از بخش پنج بهبهان

گر مرا هفتاد رنگ اسکار بود
یا نوبل صد جور در انبار بود

گر کشوهایم همیشه بود پر
از پولیتزر٬‌ نایتهود٬ لژیون دونور

داشتم گر در اتاق کار خود
دکترای افتخاری شش کمد

برده بودم ششصد و شش تا مدال
از برای گل زدن در فوتبال

شصت و شش تا کاپ لیگ پینگ پنگ
داشتم در طاقچه، گلدان و تُنگ

یا اگر نخل طلایی داشتم
افتخار سینمائی داشتم

یا که بازوبند هرچه پهلوان
داشتم در گنجه و در جامه دان

داشتم گر صد عدد یا بیشتر
توی جیبم پاسپورت معتبر

یا مگر اسباب بازی از قدیم
استکان و قوری شابدولعظیم

یویو و توپ-تخم مرغی٬ بادکنک
تیله و وق وق صاحاب و قِرقِرک

آب نباتِ رنگ رنگ دسته دار
اسبِ کاچوئی ِ قرمز، بی سوار

یک خروس کوچک هفتاد رنگ
از گچ اما ایستاده روی سنگ

سوسکِ مصنوعی ِ لرزان دست و پا
جیرجیرک های معلق، بی صدا

یک پرنده از مقوای ضخیم
با نخ و کش، در صراط مستقیم

عکسبرگردان حیوان و نبات
بهترین جایش کتاب شرعیات

ساعتی که روی کاغذ خورده چاپ
برتر از هرچه مدال و هرچه کاپ

یا گَجِت های اپل٬ آی پاد و پُد
آی فون و آی توون و آی هرچی که شد

هرچه با ارزش، قدیمی یا جدید
فندک جیمزباند و شمشیر یزید

گر خلاصه داشتم یک کهکشان
هدیه های با نشان و بی نشان

جمله را میریختم با احترام
پیش پای این زن والامقام

نازنین سیمین ایران و جهان
صادره از بخش پنج بهبهان


========================
http://www.asgharagha.com

ارسال دیدگاه