موسوی: می خواهیم قدرت را مهار کنیم

میرحسین موسوی، یکی از رهبران مخالفان دولت ایران می گوید که مهم‌ترین هدف جنبش اعتراضی این کشور، مهار کردن و مشروط کردن قدرت است.

بی بی سی
آقای موسوی روز سه شنبه ۱۲ مرداد (۳ اوت) و در آستانه سالگرد صدور فرمان مشروطه گفت که آزادی خواهان ایران بر خلاف بعضی کشورهای دیگر هنوز نتوانسته اند “لویاتان” یا هیولای قدرت را مهار کنند.
او گفت: “دائم از ما خواسته می شود که به طور کامل از کسی یا حرفی تبعیت کنیم، در حالی که در اسلام چنین چیزی نداریم و انقلاب اسلامی هم این هدف را دنبال نمی کرد”.
به نظر می رسد که اشاره آقای موسوی به گفته های هواداران آیت الله علی خامنه ای، رهبر ایران است که می گویند اختیارات ولایت فقیه فراتر از قانون اساسی و قوانین عادی است و همه باید دستورات حکومتی او را اجرا کنند.

آیت الله خامنه ای خود اخیرا در پاسخ به استفتایی، ولایت فقیه را “شعبه ای از ولایت ائمه اطهار که همان ولایت رسول الله است” خوانده و نوشته بود که شرط “التزام به ولایت” اطاعت از دستورات حکومتی “ولی امر مسلمین” است.

اما آقای موسوی می گوید که آیت الله روح الله خمینی، قدرت را در محدوده قانون تعریف می کرد: “امام بارها گفتند که حکومت فرد نداریم، حکومت فقیه نداریم، حکومت رئیس جمهور نداریم و فقط حکومت قانون داریم؛ قانون را هم به مفهوم محدود و مشروط کننده قدرت به کار می بردند”.

این در حالی است که هم در میان منتقدان آیت الله خمینی و هم در میان هوداران سرسخت آیت الله خامنه ای کسانی هستند که می گویند آیت الله خمینی خود ابداع کننده نظریه “ولایت مطلقه” بود و عقیده داشت که مصلحت حکومت نه تنها بر قانون، بلکه حتی بر احکام شرعی مانند نماز و روزه و حج هم تقدم دارد.
اما گروه دیگری از صاحبنظران در سوی دیگر چنین استدلال می کنند که نفس تعطیل بردار دانستن دستورات دینی به دلیل “مصلحت”، می تواند بالقوه به “عرفی گرا” یا “سکولار” شدن یک حکومت مذهبی بینجامد.

نقد دهه اول انقلاب
آقای موسوی که در آستانه روز خبرنگار در ایران با گروهی از روزنامه‌نگاران سخن می گفت در بخش دیگری از سخنان خود به حوادث دهه اول حکومت جمهوری اسلامی پرداخته است که خود او در بخش قابل توجهی از آن نخست وزیر و رئیس دولت بود.

او گفته است که عملکرد حکومت در این دوره از نظر او بی عیب و نقص نبوده، اما با توجه به فضای سیاسی امروز ایران و با در نظر گرفتن مصالح “جنبش سبز”، سخن گفتن در مورد بعضی از موضوعات مربوط به آن دوره را ضروری نمی داند.

آقای موسوی گفته است: “در باره دهه اول انقلاب حتما نقدهایی هم وجود دارد، اما آن دوره را نباید یکپارچه دید و باید هر حادثه ای را تحلیل کرد. انقلاب در وضعیتی بود که از روز دوم استقرار، بندر لنگه شلوغ شد؛ چند روز بعد بندر ترکمن مشکل پیدا کرد؛ بلوچستان شلوغ شد؛ خوزستان و کردستان مسئله پیدا کرد. این فضاها را باید دید و درک کرد و نقد کرد”.
او گفته است که از “مجموعه اصول و ارزش هایی که در ابتدای انقلاب مطرح شد” دفاع می کند، اما در مورد مسئله ای مانند اعدام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ گفت: “مسئله سال ۶۷ را باید در منظر تاریخی خود بررسی کرد و بعد هم باید دید که آیا دولت در این زمینه اطلاعی داشته است؟ نقشی داشته است؟ آیا اصلا مکانی برای دخالت داشته است؟ آیا در احکام و اسناد نامی از دولت وجود داشته است؟ دولت که نقشی در این مسئله نداشته است، خیلی از کسان دیگر هم اطلاع نداشته اند. اما برای مطرح کردن این مسائل با جزئیات هم محذوراتی دارم”.

آقای موسوی در بخش دیگری از سخنانش گفت که یک روحانی اخیرا در جشنی که در دانشگاه تهران برگزار شده، گفته است که اگر در جامعه دو دستگی به وجود آمد و یک گروه بر گروه دیگر حاکم شد، گروه حاکم می تواند دیگران را اعدام کند.

او گفت: “این حرف ها زده می شود که اگر روزی قتل عامی در زندان ها یا جاهای دیگر رخ داد، بگویند که سابقه تاریخی در زندگی حضرت امیر دارد؛ کما اینکه می گویند چنین کاری در جنگ نهروان سابقه داشته است”.

ارسال دیدگاه