پـویـان انصـاری: کـیش یا مـات، کـدامیـن !؟

سی و یکسال است رژیـم خونخوار جمهوری اسلامی درصحنه بازی! با جنایت های روزانـه خود تـوسط اوباش و اراذل اش در رابطه با مـردم زحمتکش جامعه مان، به ما فعـالیـن و مخالفیـن سرسخـت ِ خـود (حـال با هـر اندیشه و مرامی که هستیـم) مانند بازی در شطرنج، گفتـه است “کـیش”!

Pouyan49@yahoo.se

داشتـم به جنـایـات بیشمار  ِ جمهوری اسلامی و وضعیت اپوزیسیون خارج از کشور فکـر می کـردم که نمـی دانـم چرا به یاد بازی شطرنج افتادم! شاید دلیل اش، “کیش و مات” شدن در این بازیست.

سی و یکسال است رژیـم خونخوار جمهوری اسلامی درصحنه بازی! با جنایت های روزانـه خود تـوسط اوباش و اراذل اش در رابطه با مـردم زحمتکش جامعه مان، به ما فعـالیـن و مخالفیـن سرسخـت ِ خـود (حـال با هـر اندیشه و مرامی که هستیـم) مانند بازی در شطرنج، گفتـه است “کـیش”!

گفتن “کـیش”! یعنی اینکه باید به فکـر و چـاره بود. در حقیقت، از “کـیش” در آمدن، مُستلـزم کار بسیار سختـی است، چرا که علاوه بر اینکه نه باید در مقابل این نظام، “مـات” شویـم، بلکـه به دنبـال راهـی باشیم که بتوانیم بعداز ۳۱ سال، با فعالیت های اثـر گـذار خـود، آنهـا را مجبـور  به عقب نشینی کنیم و این ما باشیم که بتوانیم به این جـانیـان بگوئیم، “کـیش”.

در حال ِ حاضر، ما اکنون در لب پـرتـگاه قـرار گرفته ایم، از این رو باید فکـر عمیـق تری کرد و برای رهایی و خلاصی از دست ِ این رژیـم، اندیشه کـرد کـه سرانجام، “مـات” نشویـم.

هـرچنـد با این تفـاصیـل، پُـرسیـدنـی است آیـا مـا هنـوز در حـال “کـیش” به سر مـی بریـم و یا “مـات” شده ایم!؟.
 
بـا اجـازه خواننـدگان، از همـان واژه گان ِ زبـان ِ جمهـوری اسلامـی استفـاده می کنم و می گویم، ایـن حـرامـزاده هـا و نـانجیـب هـا کـه ۳۱ سال با قمـه و خـون در میهنمـان حکمفـرمایـی مـی کننـد، چنـان جنـایـت هـای وحشتنـاکـی را کـه روزانــه انجـام مـی دهنـد، بـرای مـا عـادی کـرده انـد، کـه وقتـی در تنهایـی خود فـرو مـی رویـم و بـه آنچـه در ایـران مـان رُخ مـی دهـد مـی اندیشیـم، در واکـنش بـه آن، خـود را نـاتـوان، و در حقیقـت “کـیش” شـده می بینیـم.

خبـر را مـی خوانیـم و یا مـی شنویـم ( البتـه از زبان خـود ِ جنـایتـکاران) کـه:”دست ِ ۵ انسان را قطـع کردیم”! مثل اینکه خبـردار شویـم” ۵ گوسفنـد را سر بُردیـده انـد” چـرا کـه واکـنش اپوزیسیـون بـه آن، هیـچ اثـر عملـی ندارد.

هـر روز و شب که جنایتـکاران جمهوری اسلامی در میهنمـان، عمـل غیـر انسانـی انجـام مـی دهنـد و بیشرمانه آنرا هم با کمال افتخار اعلام می کنند، عملأ ما را در پاسخ عملی،  آچمـز می کند .

آیا بعـد از ۳۱ سال با کوله باری از تجربـه! نمی توانیم جلوی این حرکات قـرون وسطایـی را بگیریـم!؟ واقعـأ هیـچ راهـی وجود نـدارد!؟

این نه بحث تئوریک است و نه فلسفی، که ما مخالفین سر سخت ِ این نظام جهل و جنایت باید دلمون را به این خـوش کنیـم که فلان رسانه با فلان دکتر، مهندس، متخصص و یا … مصاحبه ای کنـد کـه بـه تجـزیـه و تحلیـل قطـع کردن دست و پا در جمهوری اسلامی به پردازد !؟ و یا در چند سایت، وبلاگ و … چند سطری در این باره نوشته شود.

پرسش در این جاست که آیا این لومپن های نظام قرون وسطایی با این همه جنـایت در این سه دهـه، ما را تا مـرز “کـیش” نبـرده انـد!؟
آیـا واقعـأ در مقابل ِ این رژیـم، کیش و یا … شده ایم!؟

رژیمـی که خود می گـویـد:”دست ۵ نفر را به جُرم … قطـع کردیـم، دیگـر چه جای افشاگـری برای مـا مـی گـذارد؟ آنهـا که خود به صراحت می گویند چـه جـانـوران وحشـی هستند که جـز با خوردن خـون جوانان میهنمان چیز دیگری آنها را ارضـا نمی کند.

چه کسی نمی داند که در فـرهنگ این رژیم جنایتکار، آن چـه معنـا و مفهومـی ندارد انسان و انسانیت است. در کجای این کُـره خاکـی شاهـدیـد کـه سران مملکتـی با فـرهنـگ و هنـر ادب سرزمیـن شان، به جنـگ و ستیـز برخاسته و کمـر به نابودی آن بـربنـدنـد.

اگـر بـر این باوریـم کـه تـوانـایـی مـا علیـه رژیـم جمهـوری اسلامـی در سراسر ایـن گیتـی، در برگـزاری  تـظاهـرات، اکسیـون و … بس زیاد و چشمگیـر است، پس چـرا نبـایـد با حضـور گستـرده خـود، آنـرا بـه جهـان و رژیـم ضـد انسانـی جمهـوری اسلامی نشان دهیم یا اینکـه واقعـأ با همه اختلافـی که با رژیـم داریم، فقط انسـان هایی متـأثـر از این جنـایـات رژیـم هستیــم!؟

اگـر در باره مبـارزات مـردم درون مـرز نظـری بدهیم، به جای پاسخ به نظرات مان، بلافاصله با این جمله روبـرو مـی شویـم کـه:” لازم نیست از اینجـا نسخـه پیچیـد و یا  خـارج گـود نشته ایـد و مـی گـوئیـد، لنگ اش کُـن” حال می توان از این سیـل عظیـم مخالفانِ رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی در بـرون مـرز سئوال کرد( منظورم نسخه پیچیدن نیست!) اگـر قرار است کار دستـه جمعـی انجام شود که مسلمـأ بـُرد و اثر مطلوبـی هم بجا خـواهـد گـذاشت چـرا متـاسفانـه در همان قدم های اولیه از ( کار جمعی) خسته می شوید و آنـرا رهـا می کنیـد! ولـی از ایـن همـه فعـالعـیت های پـراکنـده در اینجـا و آنجـا در این مـدت ۳۱ سال، کـه هیـچ اثـر عملـی هـم نداشتـه است، خسته نشده ایـد!؟

آیـا فکـر نمـی کنیـد بعـد از ۳۱ سال، وقـت ِ آن رسیـده کـه بـایـد راه و چـاره ای انـدیشـه کـرد و قــدرت همبستـگـی میلیـونـی خود را نشان دهیـم !!!؟؟؟

آدینه ۸ مرداد ۱۳۸۹

ارسال دیدگاه