«خطر طالبانیزه کردن محافل دانشگاهی» مصاحبه دویچه وله با دکتر مهرداد درویش پور

دکتر مهرداد درویشپور، استاد جامعه شناسی در سوئد، در مصاحبه با دویچه وله از انگیزهها و هدفهای حمله به رشته های علوم انسانی در دانشگاههای ایران میگوید.

دویچه وله
مصاحبه گر: مهیندخت مصباح
میرحسین موسوی حمله به علوم انسانی در ایران را سازمان یافته خواند و آن را با روش حکومتهای توتالیتر مقایسه کرد. روند انتقاد از تدریس علوم انسانی غربی در دانشگاههای ایران از شهریور گذشته با سخنان آقای خامنه ای آغاز شد.
 
آیتالله صادق لاریجانی، رییس قوه قضاییه چندی پیش اعلام کرد که علوم انسانی غربی با آموزه های دین اسلام مغایرت دارد. به نقل از خبرگزاریهای ایران، آقای لاریجانی تاکید کرده که اتکا بر علوم انسانی با پیش فرضهای غیر الهی در کشوری اسلامی بی معناست.

میرحسین موسوی روز ۳۰ تیرماه در دیدار با گروهی از اساتید دانشگاه، اینگونه حمله ها علیه علوم انسانی را یادآور استبداد حکومتهای اروپای شرقی و روشهای استالینی دانست.

آیت الله خامنه ای پیش از این در ۴ شهریور سال ۸۸، تحصیل سه میلیون و نیم دانشجو در رشته های علوم انسانی را نگران کننده توصیف کرده و گفته بود که آموزش این علوم موجب “تردید در مبانی دینی و اعتقادی” میشود. وی از دولت، مجلس و شورای انقلاب فرهنگی خواست به این موضوع رسیدگی کنند.

کمی بعد، سعید حجاریان در دفاعیه منسوب به خویش، “یکی از عوامل ضایعات و صدمات به اموال عمومی در جریان انتخابات” را به تدریس نظریه های علوم انسانی نسبت داد.

دکتر مهرداد درویش پور، استاد جامعه شناسی در سوئد، در مصاحبه با دویچه وله از انگیزه ها و هدف های حمله به رشته های علوم انسانی در دانشگاه های ایران می گوید.

دویچه وله: مدتی بود که بحث در باره رشته های علوم انسانی فروکش کرده بود. فکر می کنید چرا این سوژه دوباره باب شده است؟
مهرداد درویش پور: تلاش نوبنیادگرایان اسلامی پس از جنبش سبز تشدید شده و یکی از مهمترین این حوزه ها صرفنظر از لباس و پوشش و مدل مو، دانشگاه هاست. تلاش این جریان در راستای طالبانیزه کردن کشور است و نگرانی عمده آنها ناشی از این است که علم با زبانی سکولار با پدیده ها روبرو میشود. عقب راندن علم به تحکیم نوبنیادگرایی اسلامی می انجامد. اگر در دوره هایی این سیاست مسکوت گذاشته شده یا عقب نشینی هایی صورت گرفته، برای این بوده که حاکمیت برای اجرای این منظور، در همه زمینه ها توان و نیرو ندارد. به نظر می رسد که دارند با طرح این بحثها، ضریب موفقیت خود را به آزمون می گذارند.

و فکر میکنید اگر در سال ۵۸ توانستند انقلاب فرهنگی را بی سرو صدا به پیش ببرند، اینک حتی به قصد آزمودن افکار عمومی موفق خواهند شد؟
واقعیت این است که جمهوری اسلامی در تشدید خفقان، سختگیری های مدنی و اجتماعی و سیاسی، دستاوردهایی داشته و توانسته خود را به جامعه تحمیل کند. خطر انقلاب فرهنگی دوم و طالبانیزه کردن محافل دانشگاهی را نباید دست کم گرفت. این واقعیت هم وجود دارد که ما در عصر دیگری به سر می بریم و مقاومت دربرابر این روند قوی است. جامعه اصلا با کل حکومت دینی مشکل دارد، چه برسد به این که در دانشگاه ها آموزه های دینی اجرا شوند. اجرای این تصمیم مستلزم تصفیه های گسترده است و این هزینه های علمی و فکری بسیار بالایی را به حاکمیت تحمیل میکند. همین الان سالانه ۱۸۰ هزار نخبه فکری کشور را ترک میکنند. امکان تحقق انقلاب فرهنگی دوم وجود ندارد، اما سخت گیری در دانشگاه ها، تحکیم هرچه بیشتر سرکوبگری را در بر دارد؛ البته در جامعه نیز ظرفیت مقاومت بسیار قوی است.

به طالبانیسم اشاره میکنید. آیا زیرساخت های جامعه ایران با افغانستان قابل مقایسه است و می توان به راحتی، تئوری های روانشناسی یا جامعه شناسی را باطل اعلام کرد و کتاب ها را دور انداخت؟
این روند محال است. پس از جنبش سبز شاهدیم که شکاف میان حاکمیت و مردم به اوج رسیده و هر تلاشی برای عقب راندن مردم و طالبانیزه کردن محیط دانشگاهها، شکاف موجود را عمیق تر می کند. این پروژه یا باید با تعطیلی دانشگاه ها و یک فاجعه علمی همراه باشد یا خودشان از طرح عقب نشینی کنند.
ایران در سطح منطقه، سکولارترین تمایلات در بدنه جامعه را به ویژه در میان فرهیختگان خود دارد. بنابراین ساده نیست که حاکمیت چنین خواب و خیالی برای این ملت ببیند. اما آنچه روشن است این که در برآورده کردن این خواست می توانند هزینه ها و تلفات سنگینی به جامعه تحمیل کنند و این کاری است که همواره کرده اند.

ارسال دیدگاه