بهمن شفیق: طوفان پس از یورش در آبهای آزاد

یورش کماندوهای اسرائیل به کاروان حامل کمکهای انسانی به غزه را بدون تردید باید در شمار قساوتمندانه ترین موارد نقض حقوق بین‌المللی و قوانین جنگی پس از پایان جنگ دوم جهانی به حساب آورد. این یورشی آشکار و علنی بود در آبهای بین‌المللی به کاروانی متشکل از غیر نظامیان و حامل کمکهای انسانی به مردمی که بیش از سه سال است در محاصره کامل به سر می برند.

۱-
یورش کماندوهای اسرائیل به کاروان حامل کمکهای انسانی به غزه را بدون تردید باید در شمار قساوتمندانه ترین موارد نقض حقوق بین‌المللی و قوانین جنگی پس از پایان جنگ دوم جهانی به حساب آورد. این یورشی آشکار و علنی بود در آبهای بین‌المللی به کاروانی متشکل از غیر نظامیان و حامل کمکهای انسانی به مردمی که بیش از سه سال است در محاصره کامل به سر می برند. این یورش را می‌توان با قتل عام مردم دهکده می لای در جریان جنگ ویتنام و کشتار فلسطینیان اردوگاه های صبرا و شتیلا در جریان جنگ داخلی لبنان مقایسه کرد. نخستین پرسش این است که چرا چنین یورشی صورت گرفت؟

روشن است که رسیدن کاروان کشتی‌های حاوی کمکها به غزه به معنای شکست کامل سیاست محاصره غزه به شمار می آمد. شکستی که اسرائیل نمی‌تواند به هیچ وجه پذیرای آن باشد. اسرائیل دولتی است که نمی‌تواند شکست بخورد. شکست برای دولتی که در فضائی خصمانه محاصره شده است، به معنای آغاز پایان حیات آن خواهد بود. اما پیروزی در ممانعت از رسیدن کشتی‌ها به غزه نیز نتیجه‌ای دیگر نخواهد داشت. پایان اسرائیل آغاز شده است. نه با این حمله. این حمله فقط پایان آن را تصور پذیر کرده است. پایان اسرائیل از مدتها پیش آغاز شده بود. تاریخ دقیق آن را نیز می‌توان تعیین کرد.  آغاز پایان اسرائیل از همان لحظه بنیانگذاری دولت یهود به مثابه دولت ویژه یک مذهب، آغاز شده بود. از فردای روی کار آمدن جمهوری اسلامی به عنوان قطب مقابل اسلامی آن و با برجسته شدن ویژگی مذهبی دولت یهود، روند پایان آن شتاب نیز یافت. از زمانی که اسرائیل هر چه بیشتر چهره مذهبی خود را آشکار کرد و به عنوان دولت یک مذهب ویژه بنیانهای مشروعیت لرزان خود را زیر سؤال برد. همه ظواهر دمکراتیک نمی‌توانند چهره تبعیض آمیز دولتی را پنهان کنند که اساس آن بر محرومیت بخشی از شهروندان خود بنا شده است.

هفته‌ها و ماههای اخیر بدترین دوره های حیات دولت یهود را تشکیل می دهند. عملیات ترور یکی از کادرهای حماس در دبی در ماه فوریه آغاز دور جدید شکستهای دیپلماتیک اسرائیل را رقم زد. به کارگیری پاسپورتهای کشورهای اروپائی برای عاملان موساد و لو رفتن آن، نخستین نشانه‌های شکاف در میان متحدین استراتژیک اروپائی را آشکار کرد. چند ماه بعد و با بیانیه تهران، اسرائیل یکی از قدیمی ترین، قدرتمند ترین و مطمئن ترین متحدان خود را در کنار دشمن دیرینه خود یافت. چرخش اوضاع سیاسی در منطقه اکنون با روشنی تمام شکل‌گیری بلوکهای جدیدی را با مشارکت ترکیه در معرض دید قرار داده است که اسرائیل خارج از همه آن‌ها قرار دارد. هنوز مرکب بیانیه تهران خشک نشده بود که اسرائیل دومین شکست سنگین دیپلماتیک در عرض دو هفته را در هیأت بیاینه پایانی کنفرانس خلع سلاح سازمان ملل متحمل شد. کنفرانسی که در قطعنامه پایانی خود به صراحت پایان نقش ویژه اسرائیل در عرصه حقوق بین‌المللی را خواستار شد و از دولت یهود خواست که به عضویت «ان پی تی» درآید. برای اسرائیل که تا به امروز به هیچ مرجعیت بین‌المللی تن نداده است و آشکارا از موقعیت ویژه ای در میان همه دولتهای جهان برخوردار است، این یک شکست سنگین است. شکستی که اسرائیل را باز هم بیشتر در معرض فشارهای بین‌المللی برای باز کردن درهای تأسیسات اتمی خود قرار خواهد داد. همین شکستهای پیاپی دیپلماتیک بود که اسرائیل را به سیاست دیوانه وار یورش نظامی به کاروان امداد غزه وادار کرد. اسرائیل در این عملیات پیروز شد، اما زخمی که از این پیروزی بر پیکر دولت یهود وارد شده است به مراتب بزرگ‌تر از زخمی است که بر شکست خوردگان وارد شده است. دولت یهود آرامش خود را از دست داده است و نشانه‌های در هم شکستن را از خود بروز می دهد. نشانه‌هایی که دیگر نمی‌توان انکار کرد. این پیروزی نظامی برای دولت یهود یک واترلوی سیاسی بود. نه تنها ترکیه خواستار مجازات اسرائیل است و از اقدامات تلافی جویانه سخن می گوید، نه تنها کوبا و ونزوئلا خواستار محکومیت قاطع اسرائیلند، بلکه حتی در میان کشورهای اروپائی نیز تجدید نظر در رابطه با اسرائیل آغاز شده است. تیم فوتبال زیر ۲۱ سال سوئد از فدراسیون فوتبال اروپا خواستار لغو دیدار با اسرائیل در چهارچوب بازیهای مقدماتی ملتهای اروپا شده است. اسرائیل آرام اما مطمئن به سمتی می‌رود که زمانی رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی در آن قرار داشت و سرانجام نیز تحت فشار آن از پا در آمد: انزوای مطلق جهانی. یورش در آبهای آرام مدیترانه، می‌رود تا به طوفانی سهمگین برای دولت یهود بدل شود.

۲-
یورش دریای مدیترانه امدادی غیبی برای جمهوری اسلامی ایران بود. با این یورش جدال اتمی ایران   و غرب اکنون بیش از پیش به زیان غرب و به نفع ایران رقم خورده است. غرب می‌تواند قطعنامه تحریم ایران را به تصویب شوری امنیت برساند. اما تصویب چنین قطعنامه ای در شرایط سیاسی پس از یورش یک بار دیگر سیاست دوگانه غرب در برخورد به رژیمهای ایران و اسرائیل را با وضوح تمام آشکار خواهد کرد. و زمامداران جمهوری اسلامی نشان داده‌اند که در استفاده از این فرصتها استادند. این استفاده هم‌اکنون نیز آغاز شده است. رهبر جمهوری اسلامی صهیونیسم را خشن تر از فاشیسم معرفی کرده و خواستار تداوم اقدام «نمادین و درخشان» کمک رسانی به غزه شده است. نه فقط این، بلکه حتی در کشمکش داخلی نیز همه کسانی که «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» پلاتفرم سیاست خارجی و منطقه ای شان را به نمایش می گذاشت، در موقعیتی تدافعی قرار گرفته اند. فرصتی مغتنم تر از این برای جمهوری اسلامی؟ جهت الاکلنگ جمهور یهود و جمهور اسلام یکبار دیگر عوض شده است. این بار جمهور اسلام بالا است و جمهور یهود پائین. این اتفاقی نیست که با عروج جمهوری اسلامی راست مذهبی اسرائیل نیز عروج کرد و صهیونیسم سوسیال دمکراتیک حزب کارگر را عقب راند. همان راستی که به بزرگترین شکاف طبقاتی در طول موجودیت اسرائیل انجامیده است. و مگر نه این که همین شکاف طبقاتی در جمهوری اسلام نیز سی سال مداوم افزایش یافته است؟ ستون این الاکلنگ چیزی نیست جز گرده مردم زحمتکش تمام منطقه.  اما این الاکلنگ تا زمانی الاکلنگ است که دو سر داشته باشد. یک سر آن را بردارید، سر دیگرش مشروعیت خود را تماماً از دست خواهد داد. کار ما برداشتن سر اسلامی این الاکلنگ است.

۳ -
انقلاب ایران نمی‌تواند انقلابی محدود در مرزهای ایران بماند. ورشکستگی اخلاقی منادیان شعار «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» گواه این امر است. بدون چشم اندازی برای یک جمهوری فدراتیو سوسیالیستی در خاورمیانه، انقلاب ایران با موانعی عبور ناپذیر مواجه خواهد بود. در خاورمیانه یا همه چیز با هم حل خواهد شد و یا هیچ چیز حل نخواهد شد. این در هم تنیدگی سرنوشت مردم خاورمیانه است. سرنوشتی که مهر خود را بر مبارزه طبقاتی در کل این منظقه کوبیده است و باز هم خواهد کوبید. انترناسیونالیسم پرولتاریائی برای کارگران ایران از خاورمیانه آغاز می شود. در اینجاست که انترناسیونالیسم پرولتاریائی پوسته انتزاعی خود را ترک کرده و معنای بلاواسطه و عملی خود را می یابد. راه برون رفتن از باتلاق کشمکشهای خونین خاورمیانه در جستجوی تکیه گاهی بیرون از این باتلاق نهفته است. به این چشم اندازها باید اندیشید.

بهمن شفیق
۱۲ خرداد ۸۹
۲ ژوئن ۲۰۱۰

ارسال دیدگاه