پـویـان انصـاری: بـاز هـم طنـاب ِ دار!

دریغـا، ایـن کابـوس ادامـه دارد  /  باز هم در خیـل سیاهی های شب  /  دشنه ای آماده قطـع کردن فـریـاد آزادیست ….

بـاز هـم طنـاب ِ دار!

پـویـان انصـاری
Pouyan49@yahoo.se

راستـی شنیـده ایـد مـی خـواهنـد اعـدامـش کننـد!؟
آخِـش، گنـاه دارد، خیلـی جـوان است!
بیچـاره مـادر و پـدرش

این روزهـا که روشنـایی اش، ابـر  ِِ تیره ای است بر میهـن
چـه سـاده و راحـت ایـن کلمـات شنیـده می شود

لحظـه ای بعـد …
او نمـی توانـد بـه گویـد، منهم مانند تو، زندگی را دوست دارم

طناب دار در آسمانی که دیگر، زیبایی رنگ آبی هم را در خود ندارد
رقص مرگ را ندا می دهد، و من در زمین، نظاره گر  ِ آن رقص خونینــم

شب تهـی از آسمـان ِ بـی ستـاره
آرام همچـون شبهـای دگـر، در پهنـه ِ ظلمـت
به خواب سنگیـن تـر از تـاریکـی
چون دریـای بـی جنبش
زنـدگـی روز مـره را می گـذرانـم

او را دیگـر، در روز و شب جستجـو نکـن
ولـی ما هنوز، شبهـا و روزهـای خـواب را داریـم

دریغـا، ایـن کابـوس ادامـه دارد
باز هم در خیـل سیاهی های شب
دشنه ای آماده قطـع کردن فـریـاد آزادیست

زندگی من ِ انسـان
هـر روز با شنیـدن خبـر دردناکـی سپری می شود
فکـر آن کابوس ها، قلبـم را به درد می آورد

لحظه ای خود را جای او می بینـم
نـه، نـه، حتی تصورش هم از اراده من خارج است

هـر چنـد نـاتوانـم، ولـی فـریـاد بر مـی آورم
فردا می خواهنـد گُـلـی دیـگـر را پـر پـر کننـد
مگـر نمـی شنویـد؟ طناب دار بر گردن اوست

فـریـادم کـه حتمـأ صـدای تـو هـم هست در فضا مـی پیچـد
ولی افسوس، همه در خوابیـم
بـدون اینـکه، نه ساغری باشد نه مـی ای

بـازهـم خواهش و تمنـا
از جنـایتـکاران ِ سی و یکسال ِ حاکم، بر میهنمـان، « او را آزاد کـُنیــد »

می دانـم، صـدای اعتـراض از هر سو بُلنـد است !
اتفاقأ، حقـوق بشـر هـم ، ساکت نیست!
ولی این اعتـراض، پاسخ من و تـو نیست.

بـایـد او را از دستـان ِ اهـریمنـان بر میهـن
رهایش کنیـم !

راستـی از خود سئـوال کـرده ایـد
تـا کـی بشنـویـم و بـخوانیـم
… اعــدام شـد.

آدیـنه ۱۴ اسفند ۱۳۸۸

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.