به سایت لَج‌وَرخوش آمدید

LAJVAR

 

 

کارگران کودکان زنان هنر و ادبیات خارجی بهداشت و درمان لطیفه تصاویر کامپیوتر کلیپ و صدا سایت های دیگر خانه احزاب اخبار پیک ایران سایت بی طرف اخبار رادیو فردا آرشیو صفحه نخست
اسامی قربانیان کشتار  زندانیان سیاسی در سال 67

 ______________________________________________________________

2008-05-20

زنگ خطر فرآیندهای غیر دموکراتیک در کمپین

نوشین کشاورزنیا

کمپین یک میلیون امضا کنشی جمعی و فعالیتی فمینیستی به معنای فعالیت در جهت احقاق حقوق زنان با مجموعه اهداف و مطالبات عینی و مشخص است. در این حرکت شایسته است نوعی از روابط قدرت جریان داشته باشد که ضمن تحقق مطالبه عینی و مشخص برابری حقوقی زنان و مردان اهداف جنبی نظیر پی ریزی روابط دموکراتیک ، ساختار رهبری افقی و توانمندی کنشگران را هم برآورده کند. در این نوشته تلاش می شود به این سوال پاسخ داده شود؛ آيا ساختار قدرت کنونی در كمپين يك ميليون امضا به گونه اي است كه باعث شود دست کم در مسير تحقق این اهداف گام برداریم و اصولا روابط قدرت در حرکتهایی نظیر کمپین چگونه باید باشد؟ براي پاسخ به این سوال به طور خلاصه به برخی از برداشتهایی كه درباره مفهوم پیچیده قدرت وجود دارد اشاره می کنم.

 

قدرت در معنای کمی

در تعاریف کلاسیک قدرت توانايي انسان يا گروهي از انسانها- كه غالبا مردان هستند- براي تحقق بخشيدن به اراده شان در كنش جمعي است. مبنای این نوع قدرت منابع و دارایی های مادی و غیرمادی نظیر ثروت ، تحصیلات، دانایی، روابط اجتماعی، خصوصیات روانشناختی و بطور کلی سرمایه های اجتماعی و اقتصادی است که فرد با خود به یک حرکت جمعی می آورد و یا در جریان فعالیت در آن جمع کسب می کند. در شرایط عادی ممکن است اعمال این قدرت بصورت پنهانی باشد یعنی فرد با استفاده از منابعی که در اختیار دارد تمایلات و اراده خود را بر دیگران تحمیل کند به گونه ای که آنها از این خصیصه آگاه نشوند اما در شرایط ستیز معمولا اعمال قدرت بصورت آشکار خواهد بود. این نوع نگاه به مفهوم قدرت، بر وجه کمی آن تاکید دارد یعنی فرد یا افرادی قدرت دارند و بقیه فاقد قدرت هستند. وقتي از این زاویه به قدرت نگاه كنيم، ناخودآگاه این ذهنیت شکل می گیرد كه قدرت پدیده ای ترسناك و يا مذموم است. زیرا به نابرابری میان انسانها دامن می زند و زمینه ستم برخی بر برخی دیگر را فراهم می کند. مفاهیمی نظیر سلطه یا زورآوری که به روابط قدرت نسبتا با ثبات و دارای رتبه بندی اشاره دارد ارتباط نزدیکی با برداشت اخیر از قدرت دارد. در این نوع قدرت کنشگران آزادی بسیار اندکی برای فعالیت و ارائه نظرات و خواسته هایشان دارند. بعقیده مرلین فرنچ این نوع از قدرت یا زورآوری در نظامهای سلسله مراتبی و مبتنی بر تبعيض جنسيتی نمود و بروز بيشتري می یابد و اصولا برداشتی مردانه از قدرت محسوب می شود. (1)

 

قدرت در برداشت کیفی

در رهیافت دیگری از قدرت از جمله رویکرد میشل فوکو که اتفاقاً و علی رغم برخی انتقادات، مبنای تعاریف فمینیستی از قدرت هست معمولا به وجوه کیفی قدرت و توزیع آن در یک جمع پرداخته می شود. بر این اساس قدرت بصورت وجودی محدود و یا شی گونه نیست که فقط در تجربه خودش زیست کند، بلکه قدرت بصورت مناسباتی و رابطه ای تحلیل می شود. قدرت در شبکه ای از روابط اجتماعی و از میان عاملانی شکل می گیرد که آزادی عمل دارند و کنش گر هستند. مدل فوکو از قدرت فهمی از مقاومت به مثابه فرمی از قدرت است. جایی که قدرت وجود دارد مقاومت هم وجود دارد پس قدرت و مقاومت دو روی یک سکه هستند. فوکو در این زمینه می نویسد «مناسبات قدرت فقط متناسب با کثرتی از نقاط مقاومت می تواند وجود داشته باشد: در روابط قدرت نقاط مقاومت نقش رقیب، آماج، تکیه گاه و دستاویز را ایفا می کنند.این نقاط مقاومت در همه جای شبکه قدرت حاضر اند.پس یک مکان امتناع عظیم(یا انفعال) نسبت به قدرت وجود ندارد بلکه مقاومتهایی وجود دارند که موردی اند: ممکن، ضروری، نامحتمل،خودانگیخته، وحشی، تنها، هماهنگ، نوکرصفت، خشن، سازش ناپذیر، آماده مصالحه، منفعت جو یا قربانی خواه.» (2)

بدین ترتیب مناسبات قدرت به دلیل وجود نقاط مقاومت، نسبی، بی ثبات و قابل بازگشت خواهد بود. روابط قدرتی که به این شیوه قابل معکوس شدن است بر عکس مفاهیم کمی گرایانه از قدرت، روابطی نسبتا مطلوب است. حال با این مقدّمه به بررسی ساختار روابط قدرت در کمپین می پردازیم.

 

کمپین در رویارویی با چالش قدرت طلبی کنشگران

آرمان کنشگران کمپین پرهیز از روابط سلسله مراتبی و جلوگیری از تمرکز قدرت است. با اینحال این امکان وجود دارد که در برخی مواقع عملکردها و تصمیم گیریهای کنشگران کمپین بر مبنای دسترسی به منابع قدرت بطور انحصاری صورت گیرد. این امر تا حدودی قابل فهم و شاید طبیعی به نظر برسد زیرا همه ما در فضا و محدوده تجربه های کمی گرایانه و مردانه از قدرت پرورش یافته ایم و طبیعتاً عاری از خصیصه های شخصیتی قدرت طلبی و خود رأیی نیستیم . فعالیت فمینیستی بر اساس دوری گزیدن از قدرت طلبی مردانه و معطوف به توانمندی خود و دیگران است. رعایت اصول روابط دموکراتیک در کنش جمعی زنانه تجربه ای بسیار دشوار است و شاید در برخی مواقع مشکلاتی نظیر کاهش سرعت کار را در پی داشته باشد اما عرصه به وجود آمده برای آزمون تجربه ای از این دست اگر با نقد و بازنگری مداوم همراه باشد نتایج مثبتی را به همراه دارد و به پیشبرد توسعه پایدار کمک می کند شاید بتوان ادعا کرد که این پیامد از تحقق مطالبه عینی کمپین یعنی برابری حقوقی زنان و مردان با اهمیت تر است. برای رهایی از سیطره روابط سلسله مراتب مبتنی بر زورآوری یا همان قدرت مردانه ایجاد شرایطی که سبب ساز بازیهای قدرت با حداقل سلطه شود بسیار مهم است. نقد مداوم از جمله این شرایط است. نقد می تواند به نوعی همان نقاط مقاومت تعریف شود که از سوی سایر کنشگران صورت می پذیرد. به عبارت دیگر در نگاه مبتنی بر روابط قدرت قابل انعطاف، مفهوم مقاومت به مثابه قدرت نمود می یابد. معتقدم در مدتی که از فعالیت کنشگران کمپین می گذرد، مجموعه کمپین با این نقاط مقاومت برخورد کرده است. در اینجا و برای نمونه به تجربه ای از این نوع اعمال قدرت(مقاومت) اشاره می کنم. هشتم آذرماه سال گذشته تعدادي از كنشگران كمپين كه طبق تعريف های کمی گرایانه، افرادی به ظاهر فاقد قدرت بودند گرد هم آمدند تا آسيب شناسي از وضعیت موجود و برخی اتفاقات رخ داده در کمپین را ارائه کنند. ازآنجا که این اقدام در راستای اهداف کمپین از جمله تحقق اهداف عینی و خصوصا توانمندی آن دسته از افرادی صورت گرفت که به هیچ وجه چهره و یا سابقه فعالیت های آنها در حوزه زنان از نظر زمانی برجسته نبود، نوعی مقاومت آماده مصالحه محسوب می شود.

در این جلسه، انتقاداتي نسبت به نحوه برخي تصميم گيري ها در کمپین مطرح شد و مصداقهای عینی آن ذکر شد. در نهایت محورهای اساسی مهمترین انتقادات که به صورت ايميل به سایر کمیته ها ارسال شد بدین ترتیب بود:
چرخه اطلاعات در ميان اعضاي كمپين ناقص طي مي شود، به اين صورت كه يك عده به صورت مداوم در جريان اطلاعات قرار دارند و عده اي حتی در جريان اطلاعات مربوط به كميته ها و گروه كاري خود قرار نمي گيرند . اين موضوع از طرفي باعث كم شدن مشاركت اعضاي فعال در تصميم گيري ها مي شود و از طرف ديگر مانع توانمند سازي آنان مي شود و در كل كمپين آسيب پذير مي شود.

در مفید بودن و یا حتی الزام وجود گروههای کوچک و جلسات بحث و بررسی و یا حتی مشورت شکی نیست اما نقد وارد شده آن است که گروههای کوچک بسته به افراد موجود در آن به احتمال زیاد وزن وتوانایی های متفاوتی خواهند داشت و ممکن است وجود یک گروه کوچک پرقدرت روی دیگر گروهها سایه افکنده و مفید فایده بودن آنها را زیر سوال ببرد و باعث شود که بنا بر ضرورت در این گروههای کوچک خاص و ثابت تصمیم گیریهایی نیز انجام شود که از خرد جمعی بی بهره باشد و با بدنه فعال ارتباطی نداشته باشد. در برابر اين انتقادها، بحث هاي زيادي مطرح شد. از جمله بحث مشکل ساختاری و بطور خاص گستردگی ساختارها. چه در آن جلسه و چه در جلسات و مباحث بعدی، بارها و بارها بر اين نكته تاكيد شد كه ساختاری که در حال حاضر برای کمپین تعریف شده در نتیجه ضرورت و نیازهای پیش رو بوده و مسلما در شرایط مختلف قابل تغییر و تعدیل به معنای انحلال یا کوچک شدن برخی بخشها خواهد بود در نتيجه در اينجا ما (کنشگران کمپین) هستيم كه ساختار را تعيين مي كنيم و قواعد را تشكيل مي دهيم. زیرا حتی در سازمان های رسمی هم كنشگر و ساختار موجود رابطه تعاملی با یکدیگر دارند و بر هم تاثير مي گذارند چه برسد به حركتی نظیر کمپین که از جنس جنبشهای نوین اجتماعی زنانه است وماهیت آن مغایر ملزومات ساختاری سازمانهای رسمی است.

 

گردش ناقص اطلاعات محصول اعمال قدرت بدون نقد

با وجود اذعان به انعطاف پذیری کامل ساختار اداره کمپین و امکان تعدیل و انحلال بخشهای مختلف آن، معتقدم نقص گردش اطلاعات در کمپین یک میلیون امضا بیش از آنکه به خاطر نارسایی ساختاری باشد به دلایل زیر بوده است:

 1-اعمال قدرت برخی کنشگران به پشتوانه سرمایه اجتماعی و میزان فعالیت: اعمال قدرت بی چون و چرای کنشگران می تواند نتیجه سرمایه اجتماعی و اقتصادی و یا حتی خصیصه های شخصیتی آنان باشد. علاوه بر این همه افراد به یک میزان در کمپین فعالیت نمی کنند. برای برخی از افراد، کمپین و فعالیت در آن تمام زندگی است یعنی به آن به عنوان یک فعالیت اجتماعی حاشیه ای نگاه نمی کنند اما برخی دیگر به اجبار و یا از سر انتخاب نگاهی دیگر به این نوع فعالیت دارند. طبیعی است کسانیکه برای کمپین زحمت بیشتری می کشند و هزینه های مادی و معنوی بیشتری صرف می کنند خود به خود از قدرت بیشتری برخوردار می شوند و این امر تا حدودی اجتناب ناپذیر است و مطرح کردن آن در اینجا از جهت برحق یا ناحق بودن آن نیست. در واقع این اعمال قدرت با نگاهی کمی گرایانه به قدرت که در سطور اولیه این نوشته بدان اشاره شد قابل تحلیل و تبیین است. اما به لحاظ دیدگاه کیفی به قدرت، یعنی نگاه به دیگر اشکال قدرت و بطورکلی توزیع روابط قدرت ، راهکار گفتگو و مقاومت در برابر این نوع قدرت سبب می شود تصمیم گیری های فردی و یکجانبه کنشگران در جهت تصمیم گیریها و نظرخواهی جمعی سوق داده شود. بدین ترتیب افرادی که به هر دلیل واجد قدرت بیشتری شده اند می توانند در مسیر قدرت بخشی به دیگران هم گام بردارند تا مفهموم واقعی توانمند سازی عملی شود.

2- شیفتگی نسبت به شخصیتهای مقتدر: در هر حرکت و فعالیت جمعی، افرادی وجود دارند که ازاقتدارو جاذبه شخصیتی برخوردارند. سابقه فعالیتهای موفقیت آمیز قهرمان مآبانه پیشین، خصوصیات رفتاری، خصیصه های مدیریتی و بطور کلی هر آنچه که باعث می شود فرد درجمع مقبولیت پیدا نماید و به عبارت دیگر واجد کاریزمای شخصیتی شود از این جمله است. افراد پیرامون با توجه به نحوه تربیت در جامعه استبدادی ممکن است در تعاملات خود با این دسته از کنشگران کمپین یا چنان شیفته شخصیت آنها شوند که قوه نقد منطقی را از دست دهند و یا علی رغم درک نکات منفی رفتاری، به دلیل سیطره و نفوذ شخص مقتدر جرأت مخالفت و اظهار نظر واقعی را از دست دهند. طبیعی است که در این شرایط هر روز بر قدرت و میزان محق بودن این دسته از کنشگران برای رهبری جمع افزوده می شود. بدون اینکه سایرین بتوانند نقاط منفی رفتار آنها را دریابند یا گوشزد کنند.

 3-اختلافات و درگیریهای فردی و شخصی: خصوصیاتی نظیر قدرت طلبی، تکبرّ، حسد و بطورکلی عدم سازگاری اخلاقی و روحی افراد با یکدیگر در هر حرکت جمعی ممکن است سبب ساز دعوا،اختلاف و دلخوری شود. روابط افراد درکمپین نیز به دو دلیل از این آفت مستثنی نیست. نخست آنکه به دلیل عدم دسترسی به فضاهای عمومی بسیاری از جلسات کاری در فضاهای خصوصی از جمله منازل شخصی افراد برگزار می شود. علی رغم اینکه برگزاری مراسم و بطورکلی روابط دوستانه و غیررسمی در حرکتهای زنانه نکته ای مثبت است و نشانه روابط و اخلاق زنانه است اما افراط در این روابط که بدلیل اجبار و فشارهای بیرونی به وجود آمده باعث می شود حاشیه های ناخوشایندی در روابط بین افراد به وجود آید و زمینه اختلاف درگیری و حرف و حدیثهایی را فراهم کند که مانع پیشبرد اهداف کمپین است (4).علاوه براین، سابقه دوستی و فعالیت تعدادی از کنشگران نیز به کمپین محدود نمی شود واین افراد با مجموعه ای از مشکلات یا درگیریها که ریشه در گذشته دارد کار در کمپین را آغاز کرده اند که مسلما در فضا و محیط احساسی و به دور از منطق و خرد که معمولا بر کارهای جمعی در جامعه ما سایه افکنده این اختلافات مشکل ساز می شود. این بحث به عقیده من یکی از معضلات اصلی و مهم فعالیتهای اجتماعی در ایران است و شایسته تحلیلهای دقیق از منظر دیدگاههای خردگرایانه جامعه شناختی و روانشناختی است که فرصت پرداختن به آن در این مقاله نیست. اختلافات و ناسازگاریهایی از این دست نیز راه پذیرش نقدهای منصفانه را می بندد و بدین ترتیب تورم قدرت را در برخی از نقاط و روابط قدرت میان کنشگران ناگزیر می کند.

به هرحال تا زمانی که این نوع از مشکلات در کمپین وجود دارد و عزم جدی برای حل و رفع نواقص نباشد فعالیت درهرساختاری چه بصورت کمیته ای و چه بصورت گروههای کوچک که بر محوریت چند عضو ثابت و مشخص اداره می شود با مشکل ساختار سلسله مراتبی و رهبریهای قدرت طلبانه روبرو خواهد بود.

 

تشکیل هسته های خود بنیاد نقض پروسه دموکراتیک کنش جمعی

جلسه 8 آذر که در بالا به آن اشاره شد نمونه عینی و مشخص یادآوری مشکلات ناشی از اقتدارطلبی و شکل گیری روابط و رهبریهای سلسله مراتبی و دو قطبی شدن در کمپین و در واقع سرآغازی برای این نوع نقدها بود. متاسفانه این گونه بحثها چنان که باید مورد توجه قرار نگرفت و به جای انکه بصورت بحثهایی گسترده در قالب مقاله و سمینار پی گیری شود پاسخی احساسی و واکنشی دریافت کرد. ایده هسته های خود بنیاد که در قالب رسانه مدرسه فمنیستی و با آغاز به کار آن جامه عمل پوشید هیچ گاه قبل از تشکیل، بطور گسترده، به وضوح و با شفافیت کامل مطرح نشد و تنها بعد از شکل گیری در یک نوشته دلایل نظری ان مطرح شد. (3) این طرز عمل اذهان کنشگران را متوجه این نکته کرد که تشکیل این گروه بیش از آنکه وابسته به علتهای نظری و ناکارایی صرف ساختاری باشد درگرو انگیزه پیدایش آن یعنی نوعی واکنش رفتاری دربرابر نقد های پیشین است که خصمانه و نه مسالمت آمیز تاویل شده است.البته این مساله برای آن دسته از کنشگران که از نزدیک موضوع را دنبال می کردند قابل فهم است احتمالا نظاره گران بیرونی کمپین ناگزیر محتوای مقالات منتشر شده را ملاک تحلیل و داوری قرارمی دهند. قصد من از بازگویی این ماجرا ثبت روایتی دیگر از تشکیل ایده هسته خود بنیاد است با این هدف که وقایع کوچک و بزرگی که در پس حرکتهای اجتماعی رخ می دهد شاید به تحلیل دقیقتر رخدادهای درونی کمک کند. ثبت تمامی وقایعی که در هر حرکت اجتماعی رخ می دهد علاوه بر اینکه هم نسلان و کنشگران فعلی را وادار می کند تا برای رفع آسیبهای احتمالی تلاش کنند فهم و تحیل نقاط کور و بخشهای گمشده رخدادهای جنبشهای اجتماعی فعلی را برای آیندگان میسر می کند.

در اینجا قصد ندارم که به کارایی و یا ناکارایی شیوه اداره کمپین بصورت هسته ها و گروههای کوچک بپردازم چرا که چندین مقاله دراین باره رد و بدل شده (5) و البته هنوز نکات مبهم و چالش برانگیز فراوانی وجود دارد که باید در مجالی دیگر به آن پرداخته شود. تنها به این نکته اشاره می کنم كه فعالیت گروههای کوچک هم، زمانی حداکثر بازده کاری را خواهد داشت و در جهت اهداف جنبی کمپین خواهد بود که ضمن حفظ ارتباط شبکه ای با یکدیگر از نوعی روابط قدرت چه درون گروه و چه در خارج گروه یعنی در ارتباط با سایر گروهها تبعیت کنند که مبتنی بر وجوه کیفی قدرت و یا همان روابط قدرت قابل انعطاف و برگشت پذیر باشد نه انواع سلطه گرایانه آن. زیرا سایر برداشتها با ماهیت حرکتهای جمعی چون کمپین در تعارض است.

مسلما سلسله مراتب قدرت هم می تواند درون یک گروه به وجود بیاید و هم در میان گروههای دیگر بدین صورت که یک گروه در راس قرار گیرد، این نوع سلسله مراتب برای ما که قدرت حکومتی را تجربه کرده ایم چندان خوشایند نیست . پایبند نبودن به روابط ارگانیکی بین گروههای فعال و از آن مهمتر تبعیت از دیدگاه قدرت کمی گرایانه سبب می شود که تلاش گروهها برای دسترسی به منابع قدرت بیشتر، مثلاً منابع اطلاعاتی، رسانه های پشتیبان و... به ایجاد نوعی رقابت میان گروه های به ظاهر هم آرمان بیانجامد که به جای خلق نوعی از قدرت یعنی توانمندی که باعث ایجاد لذت برای همگان می شود درد، رنج و تنش را بیافریند. این نوع روابط نابرابرو رنج آور که یادآور رقابتهای مردانه است و در جامعه ما بسیار به چشم می خورد نمی تواند الگوی مناسبی برای فعالیت های زنانه و فمینیستی باشد. معتقدم برای جلوگیری از این آسیب ضروری بود که قبل از شکل گیری گروهی چون مدرسه فمینیستی به اندازه کافی در این مورد بحث و گفتگو در می گرفت و نقاط مثبت و منفی شیوه اداره کنونی کمپین و همچنین شیوه جدید در فضایی آرام و دوستانه مورد بحث و تحلیل قرار می گرفت. امیدوارم دوستان من در این گروه در صدد پاسخ دهی برنیایند که هر کس می تواند هر نوع که خواست در کمپین فعالیت کند و در سه سند کمپین مانعی برای این امر وجود ندارد زیرا در اینجا منظور من از بحث و گفتگو ضرورتا رسیدن به یک اجماع جمعی، تصمیم گیری و یا صدور اجازه نیست بلکه بیشتر زدودن فضاهای ابهام آمیز ناشی از دلخوری بین افراد، جلب اعتماد، همکاری و نشان دادن حسن نیت در فضای پرتنش پیشین بود ، کاری که در بحث و جدل های درون گروهی و نشست های کمپین تجربه شده و به شیوه ای متعارف تبدیل شده بود. کلیت کمپین با تمامی نقصها و انتقاداتی که به آن وارد بود مسیری دموکراتیک را طی می کرد و تولد گروه هایی از این دست می توانست در چنین پروسه ای شکل گیرد که نگرفت . دراینجا قصد ندارم به دفاع از تشکیل چنین گروه هایی و یا نفی آنها بپردازم نگاه من متوجه پروسه شکل گیری این گروه ها بود که به نظر من با روند دموکراتیکی که کمپین در پیش داشت در تناقض بود که در پی خود واکنش هایی بعضا غیردموکراتیک را هم موجب شد. در اینجا قصد گله گزاری نیز ندارم چرا که این نوشته برای این منظور نوشته نشده بلکه بیشتر نگاهم متوجه این نکته است که چه کارهایی را باید در گذشته انجام نمی دادیم و چه کارهایی را در آینده می توانیم انجام دهیم تا اتحاد و همکاری میان کنشگران کمپین افزایش یابد. در این زمینه باید به نقش آن دسته از کنشگران نسل جوانتر کمپین که خود و بسیاری از دوستانم را چه در مدرسه فمینیستی و چه ساختار کنونی اداره کمپین جزء آن می دانم اشاره کنم که آنچنانکه باید با وحدت و یکدلی کار نکردیم و در نقدها بیش از آنکه نشانه های رهبری گونه و شاید قیم مآبانه نسل پیشین را به چالش بکشیم خود را هم منتسب به رهبران احتمالی دانستیم و اگر نگویم مرعوب یا مجذوب قدرت شدیم دست کم در پی گیری نقدها و ایجاد قدرت جمعی اهمال کردیم.

به هر حال هنوز نحوه ارتباط شبکه ای میان این گروه و شاید گروههای دیگری که دست کم در شهر تهران می خواهند فعالیت کنند مبهم است و همانطور که گفتم با چنین پیشنیه ای که درباره انگیزه پیدایش ایده کانون های خودبنیاد گفته شد بیش از آنکه بتوان تصور برقراری ارتباطی دوستانه و در جهت اهداف کمپین داشته باشیم رقابتی از جنس قدرت طلبی های مرسوم گروههای مختلف مردانه را شاهدیم. گروه گرایی و رواج عبارت "مایی" و "آنهایی" در این فضا از نشانه های این تفکر است که در فضای موجود ظاهرا گریز ناپذیر است تا جایی که ممکن است رقیب در حد و اندازاه یک دشمن تعریف شود و این خط قرمز و زنگ خطر حرکتهای اجتماعی از جمله کمپین است.

نقد مداوم همراه با بحث و گفتگو درباره شیوه های سازماندهی و اداره حرکت هایی چون کمپین هرچند دشوار و وقت گیر است اما تمرین نوعی از روابط دموکراتیک است که در آن همه افراد با توجه به سابقه تجربه عملی و اجتماعی، اندوخته دانش و سایر سرمایه های خود می توانند حرف خود را در نقد و یا موافقت با اتفاقات و مسائل مطرح شده بیان کنند. دست کم گرفتن و تحقیر افرادی که از نظر سنی و یا تجربه کاری رتبه کمتری دارند در جوامع استبدادی چون جامعه ما رایج است. فراموش نکنیم که فراهم کردن زمینه فعالیت و در واقع پرورش انسانهایی که بتوانند در فضایی برابر بی نگرانی از اقتدار شخصیت های بانفوذ حرف خود را بزنند و از مواضع خود دفاع کنند در فضای استبداد زده جامعه ما دستاوردی ارزشمند است و یکی از معیارهای توانمندی افراد محسوب می شود. کمپین یک میلیون امضا اگر از این مسیر عبور نکند گام در راه بی فرجام جنبشها و گروههای پیشین می گذارد که هرچند فعالیتهایی درباره زنان انجام می دادند اما سیستم رهبری آنها همچنان مردانه بوده بطوریکه قدرت طلبی و برتری جوییهای مردانه و عاری از نقاط مقاومت مثبت و آماده مصالحه را تعدیل نکرد.

نکته آخر اینکه انتظار داریم در حرکت جمعی چون کمپین نوعی از قدرت جریان داشته باشد که کنشگران را به این باور برساند که کسب قدرت فردی و جمعی معطوف به این هدف باشد که هر چند تجربه بیشتر قدرت بیشتری به افراد می دهد اما نباید از قدرت سایرین بکاهد. و این معنای واقعی توانمندی است.

---------------------------------

پانوشتها:
- 1Tong,Rosemarie.(1994).The feminist thougt London:Routlege

 2- فوکو، میشل. اراده به دانستن. ترجمه افشین چهاندیده و نیکو سرخوش.نشر نی. تهران: 1383.

3- لقمانی، سارا.هسته های خود بنیاد ایده ای از جنس کمپین. سایت مدرسه فمینیستی. 14 بهمن 1386.

http://www.feministschool.net/spip.php?article51

 4- در این زمیته مزاجعه کنید به متن سختزاتی سمیه رشیدی در مراسم 8 مارس کمپین

http://www.change4equality.net/spip.php?article1793

5-  در این زمینه به مقالات زیر نگاه کنید:

امینیان، هدی. کمپین تجربه ای منحصر به فرد اما غیرانحصاری. سایت تغییر برای برابری17 بهمن 1386.

http://www.change4equality.net/spip.php?article1658

مداح،هما. کمپین یک میلیون امضا، سازماندهی بدون جنبش.سایت تغییر برای برابری6 اسفند 1386.

http://www.change4equality.net/spip.php?article1711

. لقمانی، سارا. تحول در آرایش کمپین محتاج فداکاری و هوشمندی.سایت مدرسه فمینیستی. 26 اسفند 1386.

http://www.feministschool.net/spip.php?article303

--------------------------------------

منبع: تغییر برای برابری

http://www.we-change.org