به سایت لَج‌وَرخوش آمدید

LAJVAR

 

 

کارگران کودکان زنان هنر و ادبیات خارجی بهداشت و درمان لطیفه تصاویر کامپیوتر کلیپ و صدا سایت های دیگر خانه احزاب اخبار پیک ایران سایت بی طرف اخبار رادیو فردا آرشیو صفحه نخست
اسامی قربانیان کشتار  زندانیان سیاسی در سال 67

 ______________________________________________________________

2009-03-05

8 مارس؛ روزجهاني زن

زن؛ درجسجوي رهايي

 

خسرو صادقي بروجني

www.koukh.blogfa.com

1-نگاه عمومي

ازاواخر قرن 19 واوايل قرن 20 ،آن زماني كه ديوارهاي جوامع فئودالي به شدت در حال فروپاشي وروند بي برگشت زوال وامحاء مناسبات توليد فئودالي آغاز گشته بود وبنيادهاي نظام جديد در بخش وسيعي از پهنه گيتي در حال نضج وگسترش بودند مسئله زنان وحضورشان در جامعه نوين ومناسبات توليدي آن ونقش وجايگاه اجتماعي شان به موضوعي جدي وقابل توجه والبته گرهي هم تبديل شد كه تاكنون همچنان ادامه دارد .

اگرچه الزامات مناسبات سرمايه داري از سويي حضور زنان در عرصه هاي اقتصادي –به عنوان نيروي كار ارزان وكار روزمزدي –براي رونق بخشي نياز سرمايه داري نياز سرمايه داري را طلب مي كرد واندك اندك درهاي محيط كار رابه روي آنان مي گشود ،اما از سويي ديگر انديشه هاي ارتجاعي روبناي نظام قبلي ،كه اكنون درسيستم جديد به نوعي فعال مايشاء شده بود با گسترانيدن دايره فعاليت زنان در عرصه هاي اجتماعي وكاربرد توانمندي هاي آنان در بازسازي جامعه مخالفت  وجامعه را از بخش قابل توجهي از تواناييهاي نيمي از جمعيت خود محروم مي كرد .درست در همين نقطه گرهي بود كه پايه هاي مادي وواقعي جنبش زنان براي حل ورهانيدن يقه جامعه ازاين تناقض اجتماعي شكل گرفت كه تاامروز به

 پيش مي رود .

زنان ازهمان بامدادان شيوه توليد سرمايه داري در عرصه هاي كاروفعاليت اجتماعي رنج استثمار به غايت وحشيانه تري رابه نسبت مردان بر دوش داشته اند .زنان در اين سيستم به عنوان نيروي كار ارزان وبه منظور برقراري توازن در تناسب نيروي كار لازم در جامعه مورد سوءاستفاده سرمايه داري قرار گرفته اند .اين از سويي ديگر به شدت با ممانعت ومحدوديت هاي اجتماعي ،همچنين با ستم وتبعيض فزاينده اي روبرو بوده اند .اينچنين است كه مي بايست

از طرفي همگام با مردان هم سرنوشت خود در محيط هاي كار براي احقاق حقوق اقتصادي شان قدم به پيش بگذارند ،واز طرفي ديگر براي كسب حقوق به شدت پايمال شده اجتماعي شان وستاندن حق آزاد زيستن وبه رسميت شناخته شدن هويت وشخصيت مستقل خود در هم عرصه هاي اجتماعي برزمند.

به اين ترتيب زنان ازهمان ابتدا رنج ستم مضاعف تري را بر دوش دارند كه مي بايست نقطه پاياني برآن نهاده شود .اين كشمكش تاريخي واين معضل اجتماعي مدار مبارزه اي قرار گرفته است كه روي به جلو دارد ،نقطه پيشرفت وتكامل اجتماعي هر جامعه اي را مي توان به نسبت پس وپيشرروي اين كانون مبارزه محك زد ،زيرا كه اين جنبش با توجه به علل ،انگيزه ها وواقعيت هاي مادي ومطالبات آن دركليت خوداز خصلت بسيارقوي دموكراتيك برخوردار است .نمي توان از دموكراسي در جامعه اي سخن گفت در حالي كه زنان آن جامعه مورد آزار وتبعيض جنسي قرار دارند ،نمي توان جامعه اي را آزاد ورها دانست در حالي كه نيمي از پيكره آن جامعه خود اسير ودر رنج است .

‹‹كلارا زتكين›› ازبنيانگذاران جنبش انقلابي زنان –خود ازرهبران برجسته جنبش كمونيستي آلمان وانترناسيول دوم بود- به همت وتلاشهاي پيگيرانه وي وهم قطارانش روز 8 مارس به عنوان روز جهاني زن شناخته شد ،اين خود تاثير به سزايي در شناساندن موضوع زن وجايگاه آن در سازماندهي سيستم اجتماعي وطرح مسئله ستم جنسي ،نابرابري وتبعيضي كه نسبت به آنان روا مي دارد ،داشته است ودارد.

روز 8 مارس روزيادمان وسالروزبه گلوله بستن

كارگران زن امريكايي در سال 1875 بودكه براي احقاق حقوق وطرح مطالبات خود به ميدان آمده بودند . اينان به همين خاطر از سوي پاسداران سرمايه به خاك وخون غلتيده شدند اما تاثير اين روز ونقش بلا منازع آن در به حركت درآوردن وبه ميدان كشيدن موج عظيم جنبش زنان همچنين تا به امروز ادامه دارد.

جنبش زنان در طي اين 13 دهه گذشته ودرسايه از خود گذشتگي وحضور يكپارچه زنان وبالارفتن سطح خود آگاهي عمومي درون جنبش بسيار بالنده وپيش رونده خاكريزهاي بسياري را پشت سر گذاشته است .اين جنبش حق طلبانه با وجود كاستي ها ،پراكندگيها وعليرغم تلاشهاي بي وقفه اي كه براي به انحراف كشاندن ومحدود كردن افقهاي آن وبه اصطلاح غير سياسي كردن مطالبات وخواستهايشان صورت مي گيرد ،باز هم رون اين جنبش بالنده وروبه رشد لگام ناشدني همچنان به پش مي رود وتوانسته است علي رغم همه اين دست اندازيها دستاوردهاي بزرگي رادر بخش وسيعي از جهان كسب كند كه به هيچ وجه با دهه هاي ما قبل خود قابل قياس وارزيابي نيست .

 

حق كار، حقوق يكسان درمقابل كار يكسان ،حق راي ،حق مرخصي هاي دوران بارداري ،امنيت شغلي وآزاديهاي اجتماعي ،سياسي، فرهنگي و...ازجمله حقوقي هسنتد كه در برخي از كشورهاي غربي به دست آمده است .حقوقي كه زنان نيمه امل قرن 21 وحتي بخشهاي وسيعي از همين دنياي امروزوبه ويژه كشورهاي عقب مانده به خواب هم نديده اند .اين تنها به مدد فعاليتهاي سازمان يافته وحضور يكپارچه خود زنان به درجه اولي وپشتيباني همه جانبه نيروهاي ترقي خواه جامعه ممكن شده است .البته ازاين نمونه ذكرشده نبايد اين درك متبادر شود كه زنان اين جوامع به حقوق كامل خود دست يافته اند .تصادفا اينان هنوز با مشكلات عديده اي درتمام عرصه هاي فعاليت اجتماعي ، اقتصادي وسياسي روبرو هستند .هنوز جلوه هاي آشكاري از تبعيض وستم جنسي بر جامعه مستولي است ،هنوز هم ممانعت ها ومحدوديت هاي آشكار وپنهان بر سر را ه زنان قرار دارد كه از شكوفا شدن توانمديهاي آنان مي كاهد. در اين جوامع كالايي شدن زن وتبليغات گيج كننده دراين زمينه ضربات بسياري را بر هويت وشخصيت واقعي زن وارد كرده است .اينجا هم جنبش زنان دوش به دوش جنيش عدالتخواهانه عمومي وبه مثابه بخش جدايي نا پذير آن براي بهبود شرايط زندگي ودگرگون ساختن بنيادين شالوده هاي نظام سرمايه داري در تلاش است وتمام ابزارها وامكانات به دست آمده تاكنوني را براي نيل به پيروزيهاي هرچه بيشتر ومحو ستم وتبعيض جنسي وزدودن انديشه هاي ارتجاعي به كار مي رود.

 

نكته قابل توجه ديگر اينكه ؛ اگرچه درست است كه زنان به طور عام دربستره روابط اجتماعي همسان درمنگنه افكار تاريك انديشانه قرون وسطايي وارتجاعي قرار گرفته اند واز اين منظر ازدرد مشتركي مي نالند ودرمتلاشي شدن آن وبه پس رانده شدنش ذينفعند ، اما بخش وسيعي از همين زنان يعني زنان طبقه پايين ولايه هاي زيرين كه اكثريت را هم تشكيل مي دهند ، علاوه بر تبعيض وآپاتايد جنسي از ستم مضاعفي هم مي نالند كه براي زنان طبقات مرفه ودارا نا آشناست .طبيعتا زنان خانواده هاي كارگري ولايه هاي مختلف زحمتكشان جامعه ،زناني كه قادر به سير كردن كودكان تحت تكلف خود نيستند ، زناني كه زير سقف كارگاه عرق مي ريزند واستثمار مي شوند وهنوز نمي توانند نان بخور ونميري را كسب كنند وزناني كه ناگزير تن به تن فروشي مي دهند ،اززخم بسيار عميقتررنج مي برند كه مثلا با ‹‹حق دوچرخه سواري براي زنان ›› وقوانين رفرميستي وفرمايشي ديگر التيام نمي يابد .

 

2- زن ، ايران ، انقلاب

زنان در عرصه سياسي- اجتماعي جامعه ايران تا قريب يكصد سال گذشته در ظلمت وتاريكي مطلق مي زيستند .ازديد فرهنگ عمومي ومسلط آن روزگاران آنان موجوداتي مهجور وضعيفه هايي ناقص الخلقه بودند كه فقط مسئوليت زايش و نيايش به درگاه ولي نعمتان خود را بر دوش دارند .بردگان بي جيره ومواجبي كه تنها به درد حرم ،پستوهاي مطبخ وخانه داري مي خورند.اين حاصل ووتراوش فرهنگ مرد سالار آن زمان بود كه با جهالت ان هم از خشكيده ترين وتكيده ترين چهره هاي آن در  عالم زندگي اجتماعي اشباع شده بود ،ازقبل آن جامعه اي داشتيم ؛عقب مانده ،فلاكت زده وسيه روز .

 

در ساليان نخست پيش وپس ار انقلاب مشروطيت كه جامعه ايران رخوت بيش از اين را بر نمي تافت وخيال برخاستن از خواب مردگي چندين ده ساله را درسر مي پروراند ،جرقه هايي از زايشي نوين به وقوع پيوست .اين همزمان بود با فعل وانفعالات اجتماعي گسترده اي كه در بخشهاي وسيعي از دنياي دوردست ودرسرزمينهاي مجاور به خصوص دز جريان بود .نظام سرمايه داري پا به عرصه وجود نهاده بود وودنياي اطراف خود را براي چنگ زدن به مواد خام وثروت زيرزميني انبوهتري مي پاييد ، عرصه هاي جديد از مبارزه براي تنازع بقا ، آن هم در شكل وشمايل سرمايه داري به وجود آمده بود .پايه هاي پوسيده فئودالي درحال زوال واضمحلال بودند .تنشهاي اجتماعي در اشكال ديگر بازتوليد شده بود ، طبقه جديدي با ابهت وتوانمندي هاي فزاينده اي پاي به دوران مبارزاتي نوين گذاشته بود .اينها وهمه در كنار عوامل داخلي ازجمله استبداد بي حد وحصر دستگاه پادشاهي قاجار ،فساد وغارتگري وتوحش بي نهايت تيولداران ...جامعه را به سوي ايجاد تغييرات ودگرگون ساختن نظم موجود سوق مي داد .همه اين عوامل بيروني ودروني موجب گشت كه جامعه تغيير بنيادي را طلب كند .

انقلاب مشروطيت نقطه عزيمتي بود به سوي جامعه اي متعادل ،براي كسب آزاديهاي مدني ودخالت مردم در سرنوشت خود. اين خود تدريجا نقطه تعالي وپيشرفتي بود در حيات سياسي اجتماعي جامعه اير ان .

 

انقلاب مشروطيت ودگرگونيهاي آن دوران وسالهاي بعد از آن –با وجود مثله شدن اين انقلاب- خود سرآغازي بود براي ابراز وجود زنان وپيدايش نمادها وجرقه هايي براي دخالت گري عنصر زن در فعاليتهاي اجتماعي كه درجامعه در جريان بود .تحركات وتلاطمات اجتماعي آن دوران اندك اندك بستري را براي به ميدان آمدن ودخالت زنان در كشمكشهاي اجتماعي گشود .زنان براي اولين بار دربطن كانونهاي گرم انقلاب آنزمان به ويژه در تهران ، تبريز وصفحات شمال قرار گرفتند وتوانستند نمايش نسبتا چشمگيري را ازحضور خود بروز دهند .شركت زنان در مبارزات ضد استعماري وتجدد خواهانه مشروطيت با وجود كاستيها ومحدوديتهاي بيشمار وبا توجه به اينكه با مطالبات مشخص مسئله زنان به ميدان نيامده بودند ، اما باز خود معرف سر بر آوردن زنان وحضور آنان در جامعه شد ، وقابل توجه اينكه تاريخ پيدايش اولين تشكلهاي زنان به اين دوران باز مي گردد.

 

درهمين دوران كه اندك نسيمي ازآزادي ،غبارها را ازچهره ها رانده بود وروزنه اي ديگر به ديار ديگرانديشي گشوده بود ،فرصت وفضايي هم فراهم آمد وزنان نيز به انديشه تشكل و نشان دادن هويت خود بر آيند .به همين ترتيب بود كه نطفه هايي از اولين انجمنهاي زنان شكل گرفت .نخستين جرايد مانند ‹‹دانش›› ،‹‹زبان زنان›› ،‹‹پيك سعادت نسوان››،‹‹بيداري ما›› و‹‹نامه بانوان›› به همت اولين دسته هاي زنان روشنفكر وآزاديخواه در مقاطع مختلف سالهاي بعد از مشروطيت وسالهاي زمامداري پهلوي ره به جامعه گشودند.شم اصلي اين جرايد را موضوعاتي چون مبارزه با گراني ، قحطي واعتراض به وضعيت بد زنان در امور آموزش بهداشت وبيسوادي و... بود.

 

زنان بيدار آن زمان درمقالات مختلف از‹‹زحمات فوق الطاقه وتكاليف شاقه›› زنان صحبت مي كردند وبخشي از رنج ومرارت طاقت فرساي زنان را به زنان به زبان مي آوردند باز به همت همين زنان پيشرو واولين پيشگامان زنان مبارز بود كه نخستين كلاسهاي درس ومدارس دخترانه شكل گرفت .

اين اقدامات اوليه اگرچه ازديد امروز ممكن است بسيار اندك ،جزيي وچه بسا بسيار كم اهميت تلقي شود ،اما آن را بايد به نسبت فضاي قبرستاني آن دوران وعقب ماندگي مفرط جامعه آن زمان سنجيد ومحك زد .اينان مي بايست درشرايط بسيار نابرابر اجتماعي وسياسي ودرميان انبوه سنگ اندازيها ،ستمها، تبعيض وتحقير ها يه جنگ تابوهاي سنتي جامعه مي رفتند ورنج بي نهايت را متحمل نمايند .اينان در اولين قدمها همانطور كه انتظار مي رفت ومي بايست چنين باشد با ارتجتع روبرو شدند .

 

دراين ميان سياست ‹‹كششف حجاب›› رضاخان ،به تقليد ار آتاتورك وپايين كشاندن چادروروسري به زور چماق وسرنيزه ،اقدامي بازدارنده وروندي انحرافي وسياستي كذايي وبي پايه بود درمسير رشد وتكامل جنبش واقعي زنان .اين اقدامات تصادفا عكس العمل منفي وعمومي جامعه راكه خود ناشي از تنفر مردم نسبت به حكومت استبدادي رضاخان بود برانگيخت .اين روند زورگويانه خود به سنگ بزرگي لاي چرخ خود آگاهي ورشد طبيعي جنبش زنان تبديل شد .

 

به هر حال دراين چهاردهه پرتلاطم ،چهره اجتماعي ايران دستخوش تغييرات برگشت ناپذير گرديد .طي اين دوران همراه با بسته شدن نطفه هاي نظام سرمايه داري وضربه خوردن مناسبات فئودالي موجي از روشنفكران وترقيخواهي نوين فضاي ايران را فرا گرفت . اين موج وبارور شدن آن خود ثمره تلاشهاي بي وقفه چندين دهه فعاليت نسل نخستين روشنفكران اين جامعه است .

اولين مراسم 8 مارس به همت اينان برگزار گرديد واولين جمعيت ‹‹پيك سعادت نسوان ›› وجريده ‹‹پيك نسوان ›› در سال 1301 ثمره زحمات اينان بود.

همچنين بخش بزرگي ازاين كوج روشنفكري وترقيخواهي ومبارزه با جهل وخرافه –كه نقش اصلي را در اشاعه تبعيض جنسي ايفا مي كند- مرهون زحمات نسل اوليه روشنگران ونويسندگان آزاد انديش اين جامعه است .نوانديشاني همچون‹‹زين العابدين مراغه اي ››،‹‹ميرزا فتحعلي آخوندزاده››ونسل آنها همچون ‹‹جمالزاده››،‹‹فرخي يزدي››،‹‹كسروي››،‹‹عارف قزويني››،‹‹ميرزاده عشقي››،‹‹ايرج ميرزا››،‹‹هدايت››و‹‹چوبك ››و...دراين خصوص بسيار زحمت كشيدند .پنجه در پنجه تباهي وارتجاع انداختند وبا زبان نافذ وقوي وهزال خود نقاب رياكاران وظاهرسازان را مي دريدند .اينان توانستند درطول حيات ارزشمند خود درآن دوران گذار وحياتي مجموعه درخشان وماندگاري رادرمبارزه با جهل به جاي بگذارند وزنان را به ايفاء نقش اجتماعي وفرهنگي تشويق كنند .

 

به اين ترتيب زنان در ان مرحله تاريخي كه صحبتش رفت به هيچ وجه تنها نبوده اند وازپشتيباني فكري ، سياسي وعملي بخش وسيعي از روشنفكران ،مبارزان وپيشروان اين جامعه برخوردار بوده اند .با اين همه هنوز مي بايست درميدان بسيار نابرابرانه اي مطالبات خود را به پيش ببرند.

بعد ازاضمحلال حكومت رضا شاه وگشودن شدن درهاي زندان وگسستن چفت وبستهاي استبداد پهلوي فرصت مناسبي براي شركت فعالانه جمعيت كشور ،ازجمله زنان ،در فعاليتهاي سياسي اجتماعي وفرهنگي به وجود آمد.تشكلهاي سياسي متعددسربرآوردند ،اتحاديه هاي كارگري ودهقاني به وجود آمدند وجامعه مطبوعاتي توانستند فارغ از سانسوردورتازه اي ازفعاليت روزنامه نگاري راآغاز نمايند وحكومتهاي خودمختار دركردستان وآذربايجان سربرآوردند..

دراين سالها حضورزنا ن درعرصه هاي متفاوت وپيشرفتهاي نسبي آنان در ميدانهاي دانش وفن اموري وكشانده شدن بخش وسيعي ازآنان به كار درعرصه هاي اقتصادي وخدماتي مهربرگشت ناپذيري حضور زنان دراجتماع وامورات قبلا ممنوعه را برپيشاني جامعه زد .بسياري از تابوهاي سنتي ،ارتجاعي وعقب مانده ،بدون اينكه دنيايي هم به آخر رسيده باشد شكسته شد .اكنون كارزنان وحضور ومقاومتشان وبا پشتيباني نيروهاي روشنفكر وترقيخواه جامعه ميسر گشت .اگر چه هنوز راه دشواري درپيش بود ومخاطرات بسياري را ميبايست پشت سر نهاد،اما باز هم اولين ثمره هاي مقاومت به گل نشسته بود و پيروزيهايي به دست آمده بود كه پيش ازاين تصورآن غير ممكن بود .حكومت دوم پهلوي كه پيش از اين تاب جامعه اي نسبتا آزادرا نمي توانست بياورد وآزادي بيان وانديشه را بر نمي تافت همچون سلفان خود به سر نيزه پناه آورد     كودتايي خونين سازمان داده شد ديگرباراعدام وشكنجه وداغ ودرفش آغاز وتشكلهاي سياسي ومردمي ممنوع وروزنامه هاي غيرخودي بسته شدند .تا بانگ عدالت خواهي وآزادي را مجالي براي ابراز نباشد .طبيعتا جنبش انقلابي زنان نيز ازاين يورش همه جانبه درامان نماند ودراين ميدان مبارزه ومقاومت ضربات سنگيني را متحمل شد .

 

حاكمان مستبد ازاين حكومت وحشت نيز ظرفي نبستند ونتوانستند ازاين روزگاران ننگ واراميد به رهايي وبهروزي رابخشكانند .جوشش وغليان از روزنه هاي ديگر ير برآورد ، سيستم نامتعادل حكومتي خود ازچنگ تضاد نا متعادلي گرفتار آمده بود . كشمكش هاي هرم قدرت درطول يك دهه ،خود بازتابي از منازعات دروني وسيستم نيمه فئودالي –نيمه سرمايه داري بود كه اقتصاد وثروت عمومي جامعه را درانحصار داشتند تا اينكه بانك جهاني گسستن از آخرين حلقه هاي فئودالي را به شاه ديكته كرد .

دراين دوران فارغ از پيامد اقتصادي ،فرصتهايي براي حضور زنان درجامعه گشوده شد وعلي رغم تلاشهاي عده اي براي جلوگيري اين امر خيل مليوني زنان وارد بازارهاي كار وعرصه هاي فرهنگي اجتماعي شدند .زنان توانستند با وجود همه محدوديتها وفشارهاي انبوه بخشي از توانمنديهاي خود را به ويژه در زمينه هاي فرهنگي-اجتماعي به كار گيزند .همين ديكتاتوري نوپاي سرمايه داري ،ازآنجايي كه فعاليتهاي سياسي را تنها دردايره خود ومجالي ‹‹بله قربان گو››مي پذيرفت ،هر نداي عدالتخواهانه با سركوب ووحشيگري پليس مي گرفت وهر حركت سازمان يافته ، آزادي طلبانه وترقي خواهانه به شدت سركوب مي شدند .پرواضح است كه دراين فضاي خفقان آلود همچنان فعاليتهاي سياسي براي اكثريت جامعه وبالطبع زنان در راه رفع تبعيض ،استثمار وستمگري منطقه ممنوعه بود.

 

دراين ميان سازمانهاي فرمايشي وحكومت ساخته زنان علي رغم تلاشهاي فريبكارانه ودروغين هرگز نتوانستند به غير ازدسته هايي اززنان مرفه ووابستگان حكومتي ،بخشي حتي كوچك ازاين جمعيت مليوني را به دام سياستهاي حكومت بكشانند .جنبش واقعي زنان همچنان دردل جامعه ودربطن مبارزات ستمديدگان واقشار ولايه هاي رنجديده درراه رهايي ار ستم واستثمار وتبعيض وكسب آزادي مسير پرفرازونشيب مبارزه ومقاومت راپي گرفت.

ازويژگيهاي بارز اين دوران همان قطبي شدن جنبش زنان وآشكار شدن تفاوتها درنگرشها ،خواستها،انگيزه ها ومطالبات خود جنبش بود ،كه از تفاوتهاي طبقاتي واجتماعي نشان مي گرفت .بخش ناچيزي اززنان-ازطبقات مرفه وبلندپايگان دولتي كه دركنار طبقه حاكم ودرتاييد سياستهاي سركوبگرانه رژيم سازخودرا مي زد واكثريت قريب به اتفاق زنان ،زنان كارگر ولايه هاي زحمتكش وروشنفكر با حضور فعال ومؤثر خود ،با اعتراضات واعتصابات مداوم خود ،با طرح مطالبات سياسي اجتماعي  خود، نشاط وتوان تازه اي به جنبش عدالتخواهانه جامعه عليه ديكتاتوري پادشاهي بخشيدند .

 

وجود گسترده زنان وفعاليتهاي انان درگروهها وسازمانهاي انقلابي وسازمانها پيشرو دانشجويي ،فعاليتهاي مسلحانه ،دخالت وسيع در سازماندهي اعتصابات وتظاهرات وفعاليتهاي روزمره عليه ستم وتبعيض وبي عدالتي ،شركت همه جانبه وقدرتمندانه درروند سرنگون ساختن رژيم پهلوي، تأكيد مجددي بود بر اين واقعيت كه اين جنبش ازآنچنان توان پتانسيل انقلابي ودموكراتيك برخوردار است كه مي تواند وبايد همچون بازوي پر قدرت جنبش عمومي وعدالتخواهانه جامعه عمل كند .پيروزي انقلاب بهمن پيوند ناگسستني وسرشتي اين حلقه هاي جنبش را نشان داد.

---------------------------

منبع:

www.koukh.blogfa.com