به سایت لج ور خوش آمدید

LAJVAR

 

کارگران    کودکان     زنان    هنر و ادبیات     لطیفه    تصاویر     کامپیوتر     سایت های دیگر

اخبار روز از پیک ایران     اخبار سایت بی طرف     اخبار رادیو فردا   خارجی    آرشیو     صفحه نخست

 ______________________________________________________________

 

تاریخچه ای از جنبش زنان در ایران

 

نشریه اینترنتی زنستان

http://herlandmag.net

 

ترجمه: لادن مقدم

هر نوع تحلیلی از جنبش زنان در ایران بسیار پیچیده است و نیازمند زمان و فضای زیاد. این مقاله شامل اطلاعات اولیه برای ارائه ی تصویری است از آنچه در دو قرن گذشته در ایران اتفاق افتاده است.نیمه ی دوم قرن نوزدهم سرآغاز تغییرات اساسی و ایدئولوژیکی در ایران و شروع جنبش زنان است که تا به امروز ادامه دارد.

فاطمه* دختر ارشد یکی از رهبران برجسته ی دینی، در سال 1814 در قزوین متولد شد.فاطمه و خواهرش مرضیه تحت تعالیم مذهبی قرار گرفته و ادبیات فارسی، عربی و تعالیم اسلامی را به طور کامل فرا گرفتند. در سن چهارده سالگی فاطمه با پسر خاله اش، پسر ملامحمدتقی برقانی که یکی از رهبران مذهبی مشهور اصولی بود، ازدواج کرد. اصول گرایان سرسخت و دگم، بر مدارس الهیات نظاره داشته و به شدت با سایر فرقه ها نظیر اخبری و شیخی که متقاضی اصلاحات بودند و حدومرز اختیارات مجتهدین را زیر سوال می بردند، مخالفت می کردند.

این دو خواهر، فاطمه و مرضیه، تحت نفوذ یکی از بستگانشان در جبهه ی شیخی قرار گرفتند.
در سال 1828 فاطمه همراه با همسرش برای تکمیل تعالیم دینی شان راهی نجف و کربلا شدند، محلی که بسیاری از پیروان شیخی به آنجا تبعید شده بودند. اقامت طولانی مدت در عراق باعث آشنایی فاطمه با افرادی چون سیدکاظم رشتی و جانشین او سیدمحمد باب شد.او همچنین با سیاست های اروپایی و تاثیر و شیوع آن در خاورمیانه آشنا شد. فاطمه به سیدمحمد رشتی، کسی که به او لقب قرۀالعین داده و رهبر جنبش های بعدی بابی بود، پیوست. رفتار فاطمه مورد انتقاد و نفرت خانواده اش واقع شد، او همسرش را ترک کرد و شروع به حمایت آشکار از جنبش بابی کرد. در میان تقاضاهای بسیاری که از سوی بابیان مطالبه میشد، آزادی زنان به مساله ی خاصی مبدل شد. با وجود رفتار غالباً مذهبی فاطمه ، بدون حجاب ظاهر شدن او در مناظرات جمعی باعث تحریک و برافروخته شدن مردم و حتی خود بابیان میشد و اغلب او را مجبور به ترک محل و اقامت در شهر دیگری می کردند. حضور فعال و قوی او در جنبش منجر به بوجود آمدن اولین سازمان منظم زنان شد.
اولین ملاقات زنان در خانه ی همسر سیدکاظم رشتی، و خیلی زود در سراسر کشور برگزار شد. فاطمه، مرضیه، خورشد بیگم خانم، مادر و خواهر ملاحسین بشرویه، مادر هادی نهری، رستمه و همسر کاظم رشتی اولین زنان مبارزی بودند که به نقاط مختلف کشور سفر می کردند، قرارهای ملاقات را تنظیم کرده و برای کمک و نجات بابیان تلاش می کردند. هم چنین بسیاری از زنان درباری از فاطمه، که در آن زمان "منزه" نیز نامیده میشد، پشتیبانی می کردند.

از سال 1848 و بعد از اعدام بسیاری از بابیان، رهبران باقی مانده ی آنها در بهدشت جمع شدند. در همین سال، در گردهمایی برگزار شده از طرف زنان، فاطمه کشف حجاب کرد و خواهان آزادی زنان شد. این حرکت شدید اصلاح طلبانه باعث جدایی رهبران زنان شد چرا که فاطمه دستگیر و تبعید شد. او چند روز بعد از ترور ناموفق ناصرالدین شاه فرار کرد و بار دیگر در تهران دستگیر شد و این بار در سال 1852 همراه با دیگر رهبران باب اعدام شد.

جنبش زنان بابی، و جانشینان بهایی او، فعال و رو به پیشرفت بود و باعث آزادی نسبی زنان پیرو این جنبش شد. این زنان در این فرقه باقی مانده و به اصول اصلی فکری آن پایبند ماندند. هر چند که این پایبندی باعث محدودیت آنها برای حضور در مجامع عمومی شده بود ولی اکثر مردم از وقایع اتفاق افتاده مطلع بودند. اعدام عده ی کثیری از زنان بابی، باعث حیرت و تعجب مردم و به خصوص زنانی که تحصیلاتی داشتند، شد.

در نیمه ی دوم قرن نوزدهم زنان مبارز بیشتری پدیدار شدند. تاج سلطانه، دختر ناصرالدین شاه در یادداشت ها و سخنان خود از رکود سیاسی و موقعیت اجتماعی در ایران، بدون رد کردن نظام پادشاهی، انتقاد می کرد و همراه با عده ای دیگر از زنان درباری به گروه های مخفی پیوست. بی بی خانم استرآبادی در نوشته ی خود به نام "معایب الرجال" به شدت به کتاب معروف و موهون "تادیب النسوان" انتقاد کرد و نتیجه گرفت که نویسنده با اشراف بر این موضوع که نگه داشتن زنان در منازل باعث مطیع شدن تدریجی آنان می شود، این مطالب را نوشته است.

بی بی خانم و مادرش متعلق به نسلی از زنان بودند که به زنان درباری خدمت می کردند. آنها ادبیات، خطاطی، موسیقی و امور مذهبی را فرا گرفتند و بسیاری از آنان شاعران با استعدادی بودند که از دستنوشته هایشان تعداد کمی باقی مانده است. در اواخر سال های 1900، زنان حضور پررنگی در مبارزات و انقلاب متاثر از آن داشتند. واگذاری امتیاز رویتر و جنبش تنباکو زنان زیادی را به خیابان ها کشاند. کامران میرزا، شاهزاده ی شرور قاجاری، مورد حمله ی گروهی از زنان قرار گرفت. زنان مبارز به رهبری و سرکردگی زینب پاشا همراه با مردان مسلح به انبار حکومتی در تبریز حمله کردند. در همان زمان همسر حیدرخان تبریزی همراه با عده ی دیگری از زنان مسلح از سخنرانان علیه قوانین حمایت کردند.

خانم جهانگیر عمه ی روزنامه نگار شهید، میرزا جهانگیر صور اسرافیل، جلوی کالسکه ی ناصرالدین شاه را گرفت و از او تایید تغییرات در قوانین اساسی را خواستار شد. روزنامه های پیشرو در آن زمان مانند صور اسرافیل، حبل المتین، کانون، ثریا و ندای وطن مقاله هایی از نویسندگان مرد و زن که خواهان حقوق قانونی و برابری جنسیتی بودند، چاپ می کردند. زنانی با عقاید و روش های متفاوت در سال 1906 به یکدیگر پیوسته و در مقابل سفارت انگلیس تحصن کردند. ستاره دختر یفرم خان از فعالان انقلابی ارمنی و مادرش، بسیاری از یهودیان، بهاییان، زرتشتیان و غیره نیز، در این تجمع شرکت کردند.

بعد از تغییراتی در قانون اساسی در آگوست 1906، زنان در تحریم واردات اجناس خارجی و بالا بردن سرمایه برای تاسیس بانک ملی درگیر شدند. منسوجات محلی پوشیده میشد و زنان جواهرات و وسایل خود را می فروختند تا برای احداث بانک پول جمع کنند. اعضای گروه های مخفی زنان در مقالاتشان از مردان می خواستند صندلی های مجلس را ترک کرده و گرداندن امور کشور را بدست زنان بسپارند. با پیروزی انقلاب، زنان انتظار بر آورده شدن خواسته هایشان، فرصت ها و حقوق برابر را داشتند ولی هیچ کدام در قانون اساسی ذکر نشد. قانون نوشته شده در سپتامبر 1906، صریحاً حضور زنان را در فعالیت های سیاسی منع کرد و درخواست زنان، از دادگاه تازه تشکیل شده برای جلب حمایت قانونی با پاسخ خصمانه ای مواجه شد. به آنها گفته شد:"آموزش زنان باید به شیوه ی بزرگ کردن فرزندان، وظایف خانه و حفظ ارزش و کانون خانواده محدود شود." بدین ترتیب قوانین خانواده در محدوده ی دین بدون هیچ گونه تغییری باقی ماند و مساله ی آزادی زنان معضل شد.

زنان تصمیم گرفتند خودشان برنامه ریزی کنند و آموزش را در اولویت قرار دادند. در مارس 1838، مبلغان کلیسای امریکایی اولین مدارس دخترانه را در ارومیه و آذربایجان تاسیس کردند. گردانندگان این مدارس مبلغان مذهبی و عموماً امریکایی بودند. مدارس مشابهی در تبریز، تهران، مشهد، رشت، همدان و دیگر شهرها راه اندازی شد. ولی دختران مسلمان از طرف قدرتمندان مذهبی و تحت فشار افکار عمومی، از رفتن به این مدارس منع شدند. در سالهای 1870، اولین دختران مسلمان در تهران شروع به رفتن به این مدارس کردند. عدم موافقت مجلس و مذهبیون با خواسته های زنان، آنان را به حرکت واداشت و انجمن های نیمه مخفی شکل گرفت.

نشست زنان در بیست ژانویه 1907 ده راه حل در پی داشت که شامل راه حلی برای تثبیت مدارس دختران و فسخ قانونی جهیزیه و صرف پول آن برای آموزش به دختران بود. در سال 1907 بی بی خانم استر آبادی، مدرسه ی دوشیزگان را افتتاح کرد. کمی بعد او را مجبور به تعطیل کردن مدرسه کردند ولی بی بی خانم پس از چندی آنرا باز گشایی کرد. در همان زمان طوبا آزموده، مدرسه ای در خانه ی خود باز کرد. با وجود تهدیدها و خطرهایی که از جانب مذهبیون وجود داشت ، تلاشها ادامه پیدا کرد. افتتاح مدرسه ی عفتیه توسط صفیه یزدی، همسر مجتهد محمد یزدی در سال 1910،باعث تشویق دیگران و گشایش مدارس بیشتری شد. در سال 1911، ماهرخ گوهرشناس بدون اعتنا به همسرش مدرسه ی ترقی بنات، و در همان سال ماه سلطان امیر صحی مدرسه ی تربیت را راه اندازی کردند. در سال 1913، 9 انجمن زنانه، 63 مدرسه ی دخترانه و نزدیک به 2500 دانش آموز دختر در تهران وجود داشت.

این مدارس اولین نسل زنان برجسته و تحصیلکرده را بوجود آوردند. توران آزموده، فخری عظما ارغون (مادر سیمین بهبهانی)، بی بی خلوتی، گویلان خانم، فرخنده خانم و مهر انگیز سمیعی شناخته شده ترین فارغ التحصیلان این مدارس نوپا بودند. حمایت جمعی از مردان نیز به این جنبش پیوست. جواد سرتیپ، میرزا حسین رشدیه، نصرالدوله و ادیب الدوله از حامیانی بودند که حمایت مالی و نظری شان به این جنبش کمک کرد.

انجمن های زنان پدیدار شدند. انجمن آزادی زنان و اتحادیه ی مخفی زنان در سال 1907 تشکیل شدند و انجمن زنان میهن با انجمن رفاه برای زنان ایران، زنان ایران، اتحادیه ی زنان، تلاش زنان و شورای زنان پایتخت ادامه پیدا کرد. تمامی این انجمن ها نقش مهمی در سیاست ایفا می کردند و برای مدارس ، بیمارستان ها و پرورشگاه ها کمک مالی جمع می کردند. در سال 1915، انجمن زنان تحصیلکرده ی مسیحی ایران و بدنبال آن، انجمن زنان یهودی شکل گرفت که آنها نیز شروع به برنامه ریزی، کمک و آموزش به زنان و کودکان در جوامع خود کردند. در همان سال اعضای کمونیست گروه قاصدان خوشبختی زنان، برای اولین بار روز جهانی زن را در رشت جشن گرفتند. انجمن آزادی زنان که فعال تر از سایر انجمن ها بود، فعالان برجسته ای مانند صدیقه دولت آبادی، محترم اسکندری، هما محمودی و شمس الملوک جواهر کلام را جذب کرد. در گردهمایی های برگزار شده از طرف انجمن ها جمعیت بسیاری با عقاید متفاوت و عده ای از مردان نیز شرکت می کردند. این ملاقا ت ها برای اجتناب از حمله ی حکومتیان هم چنان بصورت پنهانی برپا میشد. زنان دیگری از جمله میرزا باجی، صامعی، منیره خانم، گلین موافق، افتخار السلطنه، تاج السلطنه،حکیم و افندیه خانم از اعضای انجمن بودند.

صدیقه دولت آبادی، نویسنده و از اعضای فعال انجمن ها، در سال 1918 اولین مدرسه ی دخترانه را در اصفهان تاسیس کرد که بعد از سه ماه او را وادار به تعطیل کردن مدرسه کردند. در بازگشت از فرانسه در سال 1927، او از اولین زنانی بود که بدون حجاب در اماکن عمومی ظاهر میشد. کمی بعد اسکندری، شاهزاده ی قاجار، انجمن زنان وطن پرست را برپا کرد، کلاس هایی برای زنان بزرگسال بی سواد تشکیل داد و شروع به انتشار دستنوشته هایش کرد.

هما محمودی و شمس الملوک جواهر کلام از نویسندگان و سخنگویان فمینیسم بودند. هما یکی از ترتیب دهندگان تظاهرات بزرگ زنان در برابر مجلس برای بدست آوردن حقوق برابر بود. او هم چنین نویسنده و شاعری بود که همواره بر امور زنان تمرکز می کرد. شمس الملوک اولین معلم زن ایرانی بود که در مدارس مختلط در تفلیس و بدون حجاب تدریس می کرد. افرادی چون درۀالمعالی از طرف اشخاصی مانند ایرج میرزا به دلیل جرات و شجاعت شان مورد تحسین قرار می گرفتند. مردان مشهور دیگری همچون دهخدا، وکیل الرعایا، لاهوتی، عشقی، عارف و بعد از آنها اشخاصی نظیر کسروی، تقی زاده، سعید نفیسی، ابراهیم خواجه نوری و رضا زاده شفائق از زنانی چون پروین اعتصامی اعلام حمایت کردند. علمای محافظه کار همچنان با مدارس مخالفت می کردند. شیخ فضل اله نوری و سیدعلی شوستری اغلب فعالانی را که عقاید بابی داشتند، محکوم می کردند. ولی خیلی زود مدارس دخترانه در اکثر شهرهای مهم گشوده شد و با وجود تهدیدها و خرابکاری های همیشگی پا برجا ماند.

در سال 1910، خانم کحال مجله ی دانش - اولین مجله ای که سردبیر زن داشت - را منتشر کرد. نوابه صفوی و همسر عمید مزین السلطنه، نشریات جهان زنان و شکوفه را در سال های 1912 و 1913 و در ادامه صدیقه دولت آبادی زبان زنان و زنان ایران را در تهران و اصفهان، در سال های 1918 و 1919 منتشر کردند. نامه ی بانوان و جهان زنان در سال 1920 بیرون آمدند و فخر آفاق پارسا، مادر فرخ رو پارسا -اولین زن وزیر در ایران که بعد از انقلاب اعدام شد- نیز نشریه ای منتشر کرد. این نشریه که در مشهد به چاپ می رسید، به طرز وحشیانه ای مورد مخالفت گروه های مذهبی قرار گرفت. خانم پارسا تبعید شده و برای نجات زندگیش مجبور به فرار شد.

در سال های 1930 نشریات زیادی بوجود آمدند و در چهارده مجله ی زنان در مورد حقوق، آموزش و پوشش زنان بحث میشد. نامه های بسیاری به مجلس فرستاده شد که خواهان حقوق برابر و آزادی زنان بودند. این درخواست ها رد میشد و خشم وخصومت مذهبیون افزایش پیدا می کرد.

در سال 1911 کتابی از قاسم امین با عنوان "آزادی زنان" از عربی به فارسی ترجمه شد و فعالان مشهور مصری از آزادی زنان حمایت کردند. مقتدران مذهبی محافظه کار برخورد تندی با این کتاب داشته و میرزا محمد صادق فخرالاسلام در رساله شخصی خود این کتاب، آزادی زنان و مصرف الکل را حرام اعلام کرد. شیخ فضل اله نوری در شکایتی اعلام کرد با تشویق زنان به لباس پوشیدن مانند مردان مجلس به مکانی برای "امر به منکر و نهی از معروف" تبدیل شده است. فضل اله حائری مازندرانی در سال 1921 کتاب "حجاب یا پرده ی دوشیزگان" را منتشر کرد و در آن اصلاح طلبان را محکوم کرد. ضیا الدین مجد و ابوالحسن تنکابنی با اصرار از مسلمانان می خواستند که مبارزه کنند چرا که حجاب از رکن های اساسی اسلام است.

در سال 1927 مجموعه ای از تمام مقالات ضد آزادی خواهی در کتابی با نام "جوابی به حامیان آزادی" جمع آوری و چاپ شد. شاعر مسلمان، اقبال لاهوری، همواره زنان را به پایبندی به اصول مذهبی تشویق می کرد.
در سال 1926 رضا شاه به سلطنت رسید. در همان سال صدیقه دولت آبادی در کنفرانس بین المللی زنان در پاریس شرکت کرد و در بازگشت با پوششی اروپایی در جوامع ظاهر شد. در سال 1928، مجلس طرح پوشش جدیدی را به تصویب رساند و تمام مردان به غیر از روحانیون، ملزم به اروپایی لباس پوشیدن در موسسات دولتی شدند. آزادی خواهی همواره موضوع اصلی و مورد حمایت بود. میرزا ابوالقاسم آزاد اولین انجمن آزادی خواهی را در سال 1930 تاسیس کرد که مورد حمایت یحیی دولت آبادی نیز بود. در همان زمان اولین کنفرانس زنان مسلمان در دمشق برگزار شد که صدیقه دولت آبادی، مستوره افشار و خانم طباطبایی نمایندگان ایران در این کنفرانس بودند.

در سال 1931 برای اولین بار مجلس قانونی را تصویب کرد که در آن زنان تحت شرایطی خاص حق درخواست طلاق داشتند و سن ازدواج برای دختران به پانزده و برای پسران به هجده تغییر یافت. این قوانین مدنی سکولار بودند، ولی قوانین خانواده هم چنان در حوزه ی شریعت باقی ماندند. کنگره ی زنان شرقی در سال 1932 در تهران شروع به کار کرد و در آغاز کار به مرحوم محترم اسکندری، فعال زنان و سوسیالیست، ادای احترام کرد. در سال 1933 پیشنهادیه ای از طرف کنفرانس زنان در دمشق و تهران به مجلس تقدیم شد که در آن زنان خواهان حق رای بودند ولی این درخواست رد شد. سرانجام رضا شاه مداخله کرد و در سال 1934، علی اصغر حکمت، وزیر آموزش و پرورش دستوری مبنی بر ایجاد کانون بانوان و توجه به اصلاح طلبان دریافت کرد. هاجر تربیت اولین مقام مدیریت، و شمس پهلوی اولین نماینده ی دربار شد. با وجود کنترل های حکومتی، برای اولین بار فعالیت های زنان قانونی شد ولی گروه های سوسیالیست و نیز مستقلین از مراکز زنان استقبال نکردند، زنان نیز با دخالت دربار مخالفت داشتند.

در سال 1936 رضا شاه همراه با همسر و دخترانش در مراسم فارغ التحصیلان کالج آموزش زنان معلم شرکت کرد. به تمام زنان توصیه شده بود بدون حجاب در مراسم حضور یابند. بی حجابی اجباری شد و زنان از پوشیدن چادر و روسری در ملاعام منع شدند. سیستم آموزش ملی به طور مساوی برای دختران و پسران، بوجود آمد. در سال 1936 اولین گروه زنان وارد دانشگاه شدند. شمس الملوک مصاحب، مهرانگیز منوچهریان، زهرا اسکندر، بتول صامعی، طوسی حائری، شایسته صادق، تاج ملوک نخعی، فروغ و زهرا کیا، بدرالملوک بامداد، شهزاده کاووسی و سراج النسا (هندی) زنانی بودند که در دانشگاه پذیرفته شدند. امینه پاکروان اولین زن دانشیار و دکتر فاطمه سیاح اولین زن استاد دانشگاه بودند.

بعد از سقوط رضا شاه سازمان های مستقل بوجود آمدند. صفیه فیروز در سال 1942، انجمن ملی زنان را تاسیس کرد و این شورای تازه تاسیس به شدت تعدد زوجات را مورد انتقاد قرار داد. حزب زنان توده ای بهترین تشکل این دوره بود. در سال 1944، هما هوشمندار "بیداری ما" را منتشر کرد. در سال 1949 گروه های زنان به سازمان زنان دموکراتیک تغییر نام داده و شعب آن در تمام شهرهای مهم شروع به فعالیت کردند. زهرا و تاج اسکندری، ایران ارانی، مریم فیروز، دکتر خدیجه کشاورز، دکتر اختر کام بخش، بدری علوی و عالیه شرمینی، از مشهورترین زنان توده ای بودند.

انجمن کمی بعد به سازمان زنان مترقی تغییر نام داد و در سال 1951 بار دیگر خواستار حق رای شد که این بار نیز نا فرجام بود. سقوط مصدق پایانی برای سازمان های مستقل شد. در سال 1949 مجمع عالی رتبه ی زنان، به سرکردگی اشرف پهلوی شکل گرفت. این مجمع در سراسر کشور شعبه هایی با تمرکز بر سلامتی، آموزش و خیریه احداث کرد. در سال 1964 این انجمن به سازمان زنان ایرانی تبدیل شد و 349 شعبه و 113 مرکز داشت که 55 سازمان دیگر را که برای سلامت و رفاه زنان فعالیت می کردند، تحت پوشش قرار می داد. آخرین آمار نشان میدهد که در سال 1977 بیش از یک میلیون زن ایرانی از این سرویس ها استفاده می کردند. اکثر این مراکز بعد از انقلاب منحل شدند.

در سال 1951، مهر انگیز دولتشاهی -اولین سفیر زن ایرانی- "راه نو" را تشکیل داد و همراه با صفیه فیروز اولین سازمان حمایت از حقوق بشر را در ایران تاسیس کردند، این دو تن به ملاقات شاه رفته و متقاضی حقوق برابر شدند ولی مخالفت مذهبیون به این مناظره پایان داد. سرانجام در فوریه 1926، حق رای و کاندید شدن به زنان اعطا شد. در سال 1968 قوانین حمایت از خانواده به تصویب رسید. طلاق به دادگاه های خانواده ارجاع داده شد و موفقیت هایی در مورد تغییر در قوانین طلاق بدست آمد. مردان برای ازدواج دوم به رضایت کتبی زن اول نیاز داشتند و سن ازدواج برای دختران از هجده سال تعیین شد. فرخ رو پارسا اولین وزیر زن در ایران شد. زنان ملزم به شرکت در سپاه دانش و خدمت سربازی شدند. در سال 1975 زنان حق حضانت فرزندانشان را، بعد از مرگ شوهر بدست آوردند. سقط جنین هیچ گاه قاونی نشد ولی مجازات برای آن لغو شد. در همین سال مهناز افخمی، اولین وزیر مسئول امور زنان شد. با وجود باقی ماندن شریعت و مذهب، عکس العمل علما نسبت به این تغییرات شدید بود، فتواهایی که از سوی مراجع معروف چون آیت اله خمینی صادر می شدند تغییرات را آشوب طلبی اعلام می کردند، ولی تظاهرات شکل گرفته در پی این فتواها، سرکوب شد.

در همین زمان علی شریعتی کتاب پر فروش "فاطمه، فاطمه است" را منتشر کرد و در آن هر نوع نگاه غربی زن ایرانی را فاسد و تحریف شده خواند. آیت اله مطهری در مجله ی سکولار "زن روز" سری مقالات "زن در اسلام" را به چاپ رسانید و در آنها حجاب را تایید کرد. هیچ سازمان مستقلی، به جز گروه های زیر زمینی و مخفی بر علیه حکومت شاهی وجود نداشت. مرضیه احمدی اسکویی، اشرف دهقانی، منصوره طوافچیان، فاطمه رضایی و خانم شایگان از بین این فعالان بودند. در سال 1978، سی وسه درصد از جمعیت دانشجویان را زنان تشکیل می دادند و دو میلیون زن شاغل وجود داشت. 190هزار زن ایرانی تحصیلات دانشگاهی داشته، 333 زن در شوراهای محلی، 22 نفر در مجلس و 2 زن در سنا بودند.

در انقلاب سال 1978، میلیون ها زن در شاخه های مختلفی حضور داشته و فعالیت می کردند. انقلاب اسلامی در ژانویه 1978 به وقوع پیوست. قوانین حمایت از خانواده در ماه آوریل از سوی دفتر امام خمینی لغو شد و در ماه مارس زنان از قاضی شدن منع شدند. از زنانی که در دفاتر دولتی کار می کردند، خواسته شد پوشش اسلامی داشته باشند. در هشت مارس - روز جهانی زن- هزاران زن برای اعتراض مقابل دانشگاه تهران جمع شدند ولی به علت دستکاری در میکروفون ها، سخنرانی انجام نشد. جمعیت به طرف منزل آیت اله طالقانی، مرکز تلویزیونی جام جم و دادگستری حرکت کردند. در ماه آوریل همان سال سن ازدواج دختران به سیزده سال کاهش یافت و زنان مزدوج از رفتن به مدارس عادی و روزانه منع شدند. در این زمان سازمان های مستقل زنان بوجود آمدند و تمام احزاب سیاسی گروه زنان نیز داشتند.
.
ده نشریه ی زنان منتشر میشد. روزنامه ی "بیداری زنان" از اولین نشریات منتشر شده در دانشگاه تهران بود که خیلی زود با مجلات کیفیت، زنان در مناظره و راه زنان ادامه پیدا کرد. بعدها سازمان ملی زنان و سایر سازمان ها تشکل غیر منسجمی را به نام "کمیته ی اتحاد زنان" تشکیل دادند. سازمان زنان ایرانی، حزب زنان ایران، شاخه ی زنان جبهه ی دموکراتیک ملی، جبهه ی ملی و سازمان وکلای زنان از فعال ترین ها بودند. سازمان وکلای زنان تنها سازمانی است که تا به امروز پا برجاست و همواره به شدت از حقوق زنان دفاع کرده است.

حرکت اسلامی زنان با حمایت دولت شکل گرفت. منیره گرجی، از اعضای حزب جمهوری اسلامی، تنها زنی بود که هنگام نوشتن قانون اساسی جدید در مجلس خبرگان حضور داشت و با قوانین جدید مربوط به زنان مخالفتی نکرد. دین و مذهب رسمی شد. در اولین دوره ی مجلس گوهر دستغیب و مریم بهروزی نیز انتخاب شدند که معرف دو حزب معروف "جمهوری اسلامی" و "سربازان اسلام" بودند. اعظم طالقانی، نماینده ی سازمان زنان انقلاب اسلامی، در نامه ای به آیت اله خمینی به او درباره ی اجباری شدن حجاب از طرف سران حکومتی، هشدار داد. برای اولین دوره ی مجلس 217 نفر انتخاب شدند که سه تن از آنان زن بودند. تولد فاطمه، دختر پیامبر اسلام، بعنوان روز ملی زن شناخته شد. در سال 1980 اعظم طالقانی با پوششی کاملا اسلامی، نماینده ی ایران در کنفرانس سازمان ملل متحد در مورد امور زنان در تایلند شد. زهرا رهنورد، همسر نخست وزیر موسوی، سردبیر مجله ی مردمی اطلاعات بانوان شد و نام آن را به "راه زینب" تغییر دادو فرشته هاشمی سردبیر زن روز شد.

در سال های اولیه ی 1980 دکتر شاهین طباطبایی، ریاست هیات ایرانی را در کنفرانس دیگری برای زنان در سازمان ملل عهده دار شد. در بین شرکت کنندگان مستقل این کنفرانس لاله بختیار، صاحب نظر برجسته ی ادبیات عرفانی اسلامی و روانشناس ساکن انگلیس، حضور داشت. وقتی از او درباره ی سنگسار زنان در ایران سوال شد، او از این حرکت دفاع کرده و اعلام کرد هیچ جرمی بالاتر از خیانت و زنایی نیست که یک زن مرتکب آن شود. در همان سال آرامگاه صدیقه دولت آبادی تخریب شد. او در وصیت نامه اش ذکر کرده بود که نمی خواهد هیچ زن محجبه ای بر مزار او برود!

در تابستان 1980 رجایی - نخست وزیر وقت- قانون اجبار حجاب را در مجلس اعلام کرد. خیلی زود فعالیت تمام احزاب سیاسی ممنوع شده و اعضای آنها دستگیر شدند. اعدام های عظیم سال 1980، پایانی برای کلیه ی فعالان سیاسی بود. تعداد زیادی از اعضای مجاهدین خلق نیز در بین اعدام شدگان بودند. مریم فیروز از اعضای اعدامی حزب توده از امام خمینی تقدیر کرده و او را مهم ترین حامی حقوق زنان در تاریخ ایران خوانده بود و بعد از مجاهدین خلق نوبت حزب توده شد.

یک سال بعد مریم بهروزی در پکن، سقط جنین را محکوم کرد و کودکستان ها را مراکزی برای تولید روبات نامید. او از قوانین مجازات اسلامی دفاع کرده و قصاص را مجازاتی مناسب و اسلامی ذکر کرد. خارج از ایران گروه مقاومت ملی و اتحادیه ی ملی زنان تاسیس شد. مجله ی راه زینب بسته شد. زنان مسلمان شروع به اعتراض به موقعیت خود در ایران کردند. گروه های مردان و زنان مسلح کار خود را برای محافظت از قوانین اسلامی با دستگیری، زندانی کردن، شلاق زدن و جریمه های مالی شروع کردند. در سال 1982، گروه جنبش آزادی زنان در تهران در ملاقاتی با زهرا رهنورد، اعظم طالقانی، علی مجتبی کرمانی، احمد صدر حاج سعید جوادی و ناصر کاتوزیان، نگرانی های خود را بابت اجرا شدن قوانین جدید اسلامی ابراز کردند.

در سال 1984، اولین مدرسه ی الهیات برای زنان در قم تاسیس شد. معلمان مرد وارد ساختمان می شدند ولی هیچ گاه هنگام تدریس دختران دانش آموز را نمی دیدند. خیلی زود مدرسه دارای معلمان زن شد و دیگر هیچ مردی اجازه ی ورود به این ساختمان را نداشت. برخلاف مردانی که در چنین مدارسی تحصیل می کردند، زنان مقام مذهبی کسب نمی کردند. زنان از مناظراتی که در قم یا سایر مناطق صورت می گرفت، دور نگه داشته می شدند. تنها نشریه ی زنان " پیام زن"، توسط دانشجویان الهیات و مردان گردانده میشد. بعد از جنگ با عراق، در سال های 1990 موارد مربوط به امور زنان به مطالب صفحه ی اول نشریات تبدیل شد. مجله ی "زنان" در سال 1992 منتشر شد که از قوانین مربوط به زنان انتقاد می کرد. آنها معتقد بودند که برابری جنسی در اسلام وجود دارد ولی متون اسلامی توسط مردان شرقی ضد زن تحریف شده است.

فعالان سکولار،مهرانگیز کار، شهلا لاهیجی و شهلا شرکت -سردبیر مجله ی زنان- رهبران مناظره درباره ی حقوق زنان بودند. اصلاحات از طرف همگان خواسته میشد و برای اولین بار این جنبش را نتوانستند خاموش کنند.
جداسازی و تبعیض جنسی باعث ورود میلیون ها دختر از طبقات پایین جامعه و از خانواده های سنتی به زندگی اجتماعی و سیستم آموزشی شد، چرا که جداسازی نیازمند آموزش زنان برای بکار گرفتن آنها در امور زنان بود. هزاران زن در انتظامات و گروه های امر به معروف و سایر مراکز استخدام شدند تا قوانین و شئونات اسلامی را به اجرا در آورند. برای بسیاری از این زنان این اولین حضور جدی در اجتماع همراه با حقوق و مزایای بازنشستگی بود. حضور خاتمی بعنوان وزیر ارشاد، فشار و محدودیت موجود را کمتر کرد. صدها کتاب در مورد فمینیسم و امور زنان و حتی کتاب هایی دوباره ی فمینیست های رادیکال و بیوگرافی آنها چاپ شد.

فائزه هاشمی در سال 1993، وارد بازی های آسیایی زنان مسلمان شد. او به علت بی یروایی در سخنان، پوشیدن شلوار جین و دوچرخه سواری مورد حمله و انتقاد قرار گرفت. با تغییری که در افکار عمومی ایجاد شده بود، او در مجلس پنجم با میزان بالای رای در تهران، بعنوان نماینده ی مجلس انتخاب شد و فمینیسم اسلامی در ایران آغاز شد.

در سال 1997، شرایط ضمن عقد برای ازدواج پذیرفته شد که به زنان حقوقی را که در شریعت و مذهب از آنان سلب شده بود، برمی گرداند. بدین ترتیب شوهر، حق داشتن چند همسر و طلاق بدون دلیل را از دست داد. زنان می توانند حق طلاق، تقسیم دارایی و حضانت از فرزندانشان را داشته باشند. ولی همان طور که منتقدان این شرایط می گویند، تمامی این موارد مشروط بر امضا کردن مردان بوده و در واقع یک قرارداد داوطلبانه است، مردان مجبور به امضا نیستند و در صورت عدم تایید آنان این شرایط جنبه ی قانونی ندارند. کارکرد این شرایط تا امروز چندان موفقیت آمیز نبوده و اکثر مردان از امضا کردن آن امتناع می کنند. دادگاه های خانواده دوباره تشکیل شده اند و با وجود تعداد کم این دادگاه ها، طلاق به آنها ارجاع داده شده است.

زنان می توانند قضاوت کنند ولی عنوان قاضی را ندارند. میزان مهریه براساس نرخ تورم سنجیده می شود. زنان زمینه های بیشتری برای درخواست طلاق دارند ولی هنوز تغییرات اساسی و بنیادی صورت نگرفته است. در سال های آخر 1990، "گروه ملی زنان مسلمان" با حمایت و پشتوانه ی مالی دولت سازمان حمایتی قدرتمندی برای سازماندهی و پشتیبانی شصت سازمان دیگر زنان شد. در سال 1998، پنجاه و دو درصد از دانشجویان دانشگاه ها را دختران تشکیل می دادند و شرایط اقتصادی نامساعد میلیون ها زن را مجبور به کار کردن کرد و در مجلس پنجم در بین 270 نماینده، 13 زن وجود داشت. تغییرات و سرکوب ها قدرت سیاسی بی سابقه ای ایجاد کرده بود که نتیجه ی آن ایجاد تشکل فعالی از جنبش زنان فمینست مسلمان است که باور دارند مردان متون مذهبی را تحریف کرده و تعبیر و برداشت اشتباهی از آن داشته اند.

این جنبش جدید خواهان تفسیر دوباره، قسمتی از جنبش بزرگ جهانی گروه های اصلاح طلب است که دین و انطباق پذیری آن را با دنیای مدرن امروزی زیر سوال برده است. مسلمانان هرگز از قوانین عملی اسلام انتقاد نکرده اند و هیچ یک از کشورهای مسلمان نشین محیط امنی برای تجربه ی این دگراندیشی ها فراهم نکرده است. در طول تاریخ همواره این نوع حرکت ها و جنبش ها مورد حمله قرار گرفته اند.

تلاش های صورت گرفته در دو قرن گذشته یک مساله را برای زنان روشن کرده است و آن عدم توانایی دین و مذهب برای ایجاد موقعیت مناسب قانونی برای زنان و مرکزیت آنان در عرصه های سیاسی است. چیزی که در ایران اتفاق افتاده ، تکامل منطقی جنبش زنان از آغاز آن در سال های1800 است که در آن زمان به طور تدریجی از اصلاح طلبان مذهبی شروع شد و به دین جدید بهایی ختم شد. امروزه زنان ایران بدنبال ایجاد دین جدیدی نیستند چرا که نتیجه ی آن معلوم است، تغییرات در حوزه ی قوانین مملکت صورت نمی گیرد زیرا قانون اساسی هرگونه مخالفت با شریعت را ممنوع کرده است.

قوانین دوره ی پهلوی راه را برای زنان روشن کرد ولی دیر یا زود آنها مجبور به مواجهه با دین بودند. انقلاب شرایط را برای جنبش فراهم کرد. زنان سکولار با وجود فعالیت های بسیار خصوصاً در موارد مربوط به قانون کمتر از زنان مسلمان مورد توجه قرار می گیرند. امروزه هر دوی این گروه ها به هم پیوسته اند. میزان پیشروی فمینیست های مسلمان و سکولار بسته به میزان موفقیت بزرگتری در کشورهای اسلامی و وضعیت سیاسی ایران است. در انتخابات ریاست جمهوری سال 1997، هشت زن کاندید شدند که تمام آنان رد صلاحیت شدند. سید محمد خاتمی با وعده ی اصلاحات برای زنان و حقوق برابر به ریاست جمهوری رسید.اما هنوز هم هیچ کدام از این وعده ها عملی نشده اند.

 

*طاهره قره العین

 

منبع متن اصلی:

http://www.payvand.com/women