به سایت لج ور خوش آمدید

LAJVAR

 

کارگران    کودکان     زنان    هنر و ادبیات     لطیفه    تصاویر     کامپیوتر     سایت های دیگر    کلیپ و صدا    مکانی برای احزاب

اخبار روز از پیک ایران     اخبار سایت بی طرف     اخبار رادیو فردا   خارجی    آرشیو     صفحه نخست

 ______________________________________________________________

2007-09-07

تحقير زن در فرهنگ و ادبيات!؟

بهرام رحمانی

bamdadpress@ownit.nu
سایت روشنگری: در داستان ها، اشعار، مقالات، کتاب های مذهبي، مباحث و ديالوگ های روزمره، ضرب المثل ها، کلمات، صفات و مفاهيمی که به زن نسبت داده می شوند، آشکارا تحقير زن و جنس دوم شمردن آن را به نماش می گذارند. حتی اگر تصوير مثبتی نيز از زنان داده شود: ,دست کمی از مردان, ندارند پسوندی اضافه می شود.
متاسفانه ضرب المثل هايی هم چون ,چند کلمه از مادر عروس بشنو,، ,زن که رسيد به بيست بايد به حالش گريست,، ,توی سر سگ بزنی زن پيدا می شه,، ,اگر زن خوب بود خدا هم يکی می گرفت,، , خاله سوسکه، خانم موشه، خانم خرگوشه, و... در جامعه عموميت دارد، همه تحقير و توهين آشکاری به زن است. بسياری از کلمات که بار جنسی ندارند اما عموما صفات زنانه محسوب می شوند. از همين رو ضروری است که مفاهيم و واژه های مردسالارانه را در عرصه ايدئولوژي، فلسفه، اقتصاد، سياست، جامعه و فرهنگ به چالش کشيد.
اين طرز تفکر و عدم درک زن به عنوان انسان مستقل، تاثيرات روانی و رفتاری و ارزش های ارتجاعی مردسالارانه در جامعه دارد. دنيايی که بر پايه چنين ارزش ها و داوری هايی بنا شده، جامعه ای وارونه است و آن را بايد زيرورو کرد و ارزش ها و معيارهای انسانی را به جای آن قرار داد. جدا از اين که مرد است يا زن، در گام نخست انسان است و بايد حقوق همه انسان ها برابر و يک سان به رسميت شناخته شود و هرگونه برتری به مثابه توهين به بشريت مورد اعتراض قرار گيرد. توهين به زن نه تنها در فرهنگ و ادبيات فارسي، بلکه در کليه زبان ها صورت می گيرد.
در ادبيات کتبی و شفاهی به ويژه ادبيات قديم، اشعار شاعرانی چون فردوسی و سعدی و نظامی و...، زن ستيزی خود را در کلام های شاعرانه به نمايش می گذارند. شاعر معروف سعدي، در يکی از شعرهايش زن را چنين به تصوير می کشد:

زن خوب فرمانبر پارسا / کند مرد درويش را پادشا (...)
چو زن راه بازار گيرد بزن / وگرنه تو در خانه بنشين چو زن
اگر زن ندارد سوی مرد گوش / سَراويلِ کُحليش - در مرد پوش
چو در روی بيگانه خنديد زن / دگر مرد گو لاف مردی مزن
ز بيگانگان چشم زن دور باد / چو بيرون شد از خانه در گور باد-

در اثر معروف شاهنامه، هر چند زنان سنت شکنی می کنند، اما در اين اثر، نگرش ارتجاعی به زن مشمئز کننده است.
رستم، درباره زنان به کاوس می گويد:

کسی کو بود مهتر انجمن / کفن بهتر او را ز فرمانِ زن
سياوش ز گفتار زن شد به باد / خجسته زنی کو ز مادر نزاد

بدين ترتيب، نگرش کلی نسبت به زن در شاهنامه غيرانسانی و تحقيرآميز است. در حالی که در حماسه ,کوراوغلو, بر عکس شاهنامه، زن و مرد حقوق برابر دارند و زنان نيز دوش به دوش مردان، در راه منافع محرومان و زحمتکشان جامعه با خان ها و فئودال ها می جنگيدند. در ,چنلی بئل,، مرکز تجمع دلاوران کوراوغلو، فرقی بين زن و مرد نبود. ,زنان چنلی بئل معمولا در پس پرده مانده خان ها بودند که از زبان عاشيق ها و صف پهلوانی و زيبايی اندام پهلوانان را می شنيدند و عاشق آن ها می شدند و آن گاه به پهلوانان پيغام می فرستادند که به دنبال شان آيند. اين زنان خود در پهلوانی و جنگجوئی دست کمی از مردان خويش نداشتند., (1)
حماسه کوراوغلو، عموما مبارزه بر حق و عادلانه و برابری طلبانه، آزاداگی و آزادانديشی و آگاهی تاکيد دارد.

اساسا مشروعيت نگرشِ نابرابر بين زن و مرد را بيش تر بايد در داستان مذهبی آفرينش مورد بحث و بررسی قرار داد که قرن های متوالی بر افکار عمومی جوامع تاثير مخربی گذاشته است. کم نيستند پژوهشگرانی که معتقدند اولين بشر زن نيست، بلکه مردی است به نام ,آدم,. ,خداوند, حوا را بعدا به خاطر آدم آفريد تا او را از تنهايی به در آورد. تمام مذاهب نسبت به حقوق زن و آزادی هايش نگرشی ارتجاعی دارند و زن را به عنوان انسان مستقل به رسميت نمی شناسند. در قرآن، انجيل و تورات و غيره، زن شديدا مورد حقارت و بی حرمتی قرار گرفته است.
در انجيل آمده است: ,زن را اجازت نمی دهيم که تعليم دهد. يا بر شوهر مسلط شود، بلکه در سکوت بماند، زيرا که آدم اول ساخته شد و بعد حوا، و آدم فريب نخورد، بلکه زن فريب خورده، در تقصير گرفتار شد., (2)
در جای ديگری از انجيل آمده است: ,شوهر سر زن است، چنان که مسيح نيز سر کليسا و نجات دهنده بدن است. ليکن هم چنان که کليسا مطيع مسيح است، همچنين زنان نيز شوهران خود را در هر امری مطيع باشند., (3)
فرمان يهوه به زن چنين است: ,چشمت بايد به شوهرت باشد و وی بر تو حکومت خواهد کرد., يهوه، در آخرين بند از وصايای دهگانه اش که به قول مشهور به موسی فرستاده است، زنان را در رديف چارپايان و اموال منقول ذکر می کند., (4) ,خدايا ترا سپاسگزارم که مرا کافر و زن نيافريدی. ولی يهوديان در اين عقيده تنها نبودند... در سرتاسر شرق زن تا پسر نزاده بودند، منفور بودند., (5)
بدين ترتيب، نخست آن که آدم مرد و حوا زن است. حوا، از دنده چپ آدم آفريده شده است. حوا، باعث و بانيِ رانده شدن انسان از بهشت شده است. در اين مورد روايت های گوناگونی وجود دارد. روايت تاريخ بلعمي، از داستانِ آفرينش مرد و زن چنين است:
,خدای عزو جلّ از پهلوی چپ وی ,آدم - مرد, حوا (زن) را بيافريد... خلقی به صورت چون ماه... (آدم) چون چشم باز کرد، او را ,حوا, را به بالين خويش ديد نشسته بر تخت. گفت: ,تو کيستي؟, حوا گفت: ,من جفت توام، و مرا خدای تعالی آفريد و از پهلوی تو بيرون آوريد تا دل تو به من بيارامد,.
,ابليس... چون از آدم نوميد شد، نزديک حوا شد - و فريب بر زنان زودتر روا گردد، و مردان را نيز هم بر زنان توان فريفتن... پس حوا ,از ميوه ممنوع, بخورد، او را زيان نداشت... پس چون آدم يکی بشکست و به دهن اندر نهاد و به گلوش اندر شد، هر دو جامه از تن ببَريد و عورت هاشان برهنه شد... هر دو از يکديگر شرم داشتند: هر يکی برگ درختی برگرفتند و عورت بدان بپوشيدند... خدای عزوجل هر چهار از بهشت بيرون کرد؛ آدم را و حوا را و ابليس را و مار را. پس مار را عقوبت کرد به خاک خوردن و به شکم رفتن، حوا را عقوبت کرد به حيض و کودک زادن و سختی و پليدی ديدن، از بهر آن که دليل آدم بود به خوردن بر آن درخت؛ هر چهار اندرين جهان فرستاد.,

نظام الملک، می نويسد: ,خدای عزوجل فرموده است: ,... مردان را بر زنان گماشتم تا ايشان را می دارند اگر ايشان خويشتن بتوانستندی داشتن، مردان را بر سر ايشان نگماشتمی. پس هر که زنان را بر مردان گمارد، هر خطايی و ناسزايی که پديدار آيد، جرم آن کس را باشد که اين رخصت داد و عادت بگردانيد,. (6)
در قرآن، آمده است: ,مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانيِ است. به واسطه آن برتری (نيِرو و عقل) که خدا بعضيِ را بر بعضيِ مقرر داشته و هم به واسطه آن که مردان از مال خود بايِد به زنان نفقه دهند پس زنان شايِسته و مطيِع آن هايِند که در غيِبت مردان حافظ حقوق شوهران باشند و آنچه را که خدا به حفظ آن امر فرموده نگه دارند و زنانيِ که از مخالفت و نافرمانيِ آنان بيِمناکيِد بايِد نخست آن ها را موعظه کنيِد اگر مطيِع نشدند از خوابگاه آن ها دوری گزيِنيِد باز مطيِع نشدند آن ها را به زدن تنبيِه کنيِد چنانچه اطاعت کردند ديِگر بر آن ها حق هيِچ گونه ستم نداريِد که همانا خدا بزرگوار و عظيِم الشان است., (7)
اگر امروز در جوامع مدرن غرب، کسی اين کلمات را بر عليه زن به کار گيرد و شاکی خصوصی هم پيدا کند به لحاظ قانونی و به دليل تهديد و توهين قابل پيگيری است. اما چون آيه قرآن است جامعه موظف است آن را بپذيرد و حتی انتقاد به آن، احتمالا خطر جانی و ترور نيز به دنبال دارد.
پيِغمبر گقته است: ,حکم خدا در حق فرزندان شما ايِن است که پسران دو برابر دختران ارث برند., (8) در ادامه سلطه گری مرد، او مجاز است که چند همسر داشته باشد: ,پس آن کس از زنان را به نکاح خود آريِد که شما را نيِکو و مناسب با عدالت است دو، يِا سه، يِا چهار., (9) اما اگر زنی حجاب خود را رعايت نکرد و يا با مرد ,نامحرمی, هم سخن شد، حکم سنگسار در انتظارش است؟! بنابراين، ناعدالتی و زن ستيزی ريشه در تمام مذاهب دارد. حتی در دين اسلام، مردان مجازند بچه در قنداق را به عقد خود درآورند و در 9 سالگی با او هم خوابگی بکنند، در حالی که در جوامع مدرن چنين عملی به عنوان تجاوز به کودک جرم بزرگی محسوب می شود.
تا زمانيِ که خديِجه زنده بود محمد تک همسر بود. ولی پس از مرگ خديِجه در ٦١٩ ميِلادی و ورود پيِغمبر به مديِنه و تحکيِم حاکميت اش، دوران چند همسری اش آغاز گرديد. و از ميِان يِازده زن پيِغمبر، عايِشه دختر ابوبکر که از شش سالگيِ برای محمد در نظر گرفته شده بود بالاخره در سن 8.5 يا ٩ سالگيِ به عنوان سوميِن زن به ازدواج محمد که بيِش از پنجاه سال داشت، درآمد. ايِن امر نيِز نشان می دهد که حب قلبيِ مورد نظر قرآن حداقل در دوران اوليِه بيِن ايِن دو فرد بيِانگر مناسبات عاشقانه متقابل نبوده است و ملاحظات سيِاسيِ و خانوادگيِ و قوميِ و تمايِلات جنسی محمد نقش مهميِ داشته اند. (10) در مورد امتيِازات ويژه محمد، در قرآن چنيِن آمده است: ,ای پيِغمبر ما زنانيِ را که مهرشان را ادا کردی بر تو حلال کرديِم و کنيِزانيِ که به غنيِمت، خدا تو را نصيِب کرد و ملک تو شد و نيِز دختران عمه و دختران خالو و دختران خاله آن ها که با تو از وطن خود هجرت کردند و نيِز زن مومنه ای که خود را به رسول بيِ شرط و مهر ببخشد و رسول هم به نکاحش مايِل باشد که ايِن حکم (هبه و بخشيِدن زن و حلال شدن او) مخصوص تو است... ايِن زنان همه را که بر تو حلال کرديِم و ترا مانند مومنان امتت به احکام نکاح مقيِد نکرديِم بديِن سبب بود که بر وجود عزيِز تو در امر نکاح، هيِچ حرج و زحمتيِ نباشد., (11)
خدا، قرآن و پيغمبر، به مردان اين قدرت مطلق را داده اند که: ,زنان شما کشتزار شمايِند پس برای کشت بدان ها نزديِک شويِد هرگاه مباشرت آنان خواهيِد., (12) و يِا ,مردان را بر زنان افزونی و برتری است., (13)
اگر امروز ما شاهد اين واقعيت هستيم که دست کليسا از دخالت در زندگی خصوصی مردم به ويژه زنان کوتاه شده است، نه خواست کشيشان، بلکه در اثر مبارزه پيگير زنان و مردان برابری طلب و عدالت خواه و جنبش کارگری کمونيستی و با روشنگری روشنفکران سکولار و آزادی خواه و چپ ميسر شده است. اين تجربه به ما می آموزد که برقراری يک جامعه آزاد و برابر و انسانی در ايران، تنها از مسير حضور فعال در جنبش کارگري، جنبش زنان، جنبش دانشجويی امکان پذير و عملی است. در اين ميان روشنفکران سکولار و چپ می توانند در روشنگری جامعه و تغيير فرهنگ حاکم، نقش مهمی را ايفا کنند.

البته فيلسوفان معروفی نيز مانند ارسطو نسبت به انسان زن ديد و نظر ارتجاعی داشتند. ارسطو، معتقد بود: ,نسبت زن به مرد مثل نسبت غلام به مولی و بدن به روح و قوه مفکره و مثل نسبت اقوام وحشی به يونانيان است. زن، مرد ناقصی است که مرحله پايين تری رشد و نمو می کند. به حسب طبيعت، جنس نر مافوق و جنس ماده زيردست است. نر حاکم و ماده محکوم است و اين قاون بالطبيعه شامل تمام افراد بشر نيز هست. زن از حيث اراده ضعيف است و به همين جهت نمی تواند در صفات و احوال مستقل بماند. بهترين وضع برای زن آن ست که زندگی خانوادگی آرامی داشته باشد. زنان نبايد مانند مردان تربيت شوند، همچنان که افلاطون می خواهد در جمهوری خود عمل کند. بايد اختلاف و فرق زن و مرد را در تريبت در نظر آوريد، نه تشابه آن دو را. سقراط می پنداشت، شجاعت در مرد و زن يکی است ولی چنين نيست. شجاعت مرد در فرماندهی و شجاعت زن در اطاعت و فرمانبری است و همچنان که شاعر می گويد: سکوت، افتخار زن است., (14)

يا نيچه، فيلسوفی است با عقايد متغير و متناقض. نيچه، همچنين نقش محوری در تحليل فرهنگ غربی داشته و هم در پيشرفت فلسفه غرب. او، به عنوان نخستين متفکر پست مدرن معروف است. در نوشته های نيچه، استعاره های مادرانه و تقسيم بندی های زنانه موج می زند: گروه مادران، خواهران، پير دختران، بيوه ها، معلم های سرخانه، روسپی ها، دختران باکره، مادر بزرگ ها، دختران کوچک و بزرگ و...
ژاک دريدا، گونه های مختلفی از زنان را در نوشته های نيچه مشخص می سازد، او به طور کلی سه نوع از موقعيت هايی را که زن می تواند در آن قرار گيرد، چنين بيان می کند:
1 - زن يک دروغ است؛ او اخته شده است.
2 - زن با حقيقت بازی می کند؛ او اخته کننده است.
3 - زن ديونيزوسی خود - تاييدگر؛ او يک زن تاييد کننده است. (15)
نيچه، می نويسد: ,... زن را با حقيقت چه کار! از ازل چيزی غريب تر و دل آزارتر و دشمن خوتر از حقيقت برای زن نبوده است - هنر بزرگ او دروغ گويی است، و بالاترين مشغوليتش به ظاهر و زيبايی. بياييد ما مردان نيز اقرار کنيم که درست همين هنر و همين غريزه را در زن دوست می داريم و ارج می نهيم - مايی که کار و بار دشواری داريم و برای سبک کردن خويش نياز به آميزش با موجوداتی داريم که در زير دستان و نگاه ها و حماقت های ظريف شان، جديت و گرانی و ژرفی ما جنون آسا به نظرمان آيد., (16)

کانت، می گويد که ويژگی های زنان در مقابل ويژگی های مردان، به طور کلی با نيازهای طبيعی تعريف می شود. طبيعت تجربی زنان فقدان اختيار را در آن ها نشان می دهد، در تضاد با نيروی بالقوه عقلانی که در ذات انسانيت آن هاست. در انسان شناسی از يک نقطه نظر کاربردی می نويسد: ,طبيعت برای محافظت از جنين ترس را در شخصيت زنان قرار داده است. ترس از آسيب فيزيکی و بزدلی نسبت به خطرات مشابه. براساس اين ضعف زنان به طور مشروع طالب حفاظت مردان هستند., کانت زنان را به علت ترس و حجب طبيعی شان برای کار علمی نامناسب می بيند. او با تمسخر زنان دانشمند را کسانی توصيف می کند که کتاب هايشان را تا اندازه ای شبيه ساعت به کار می برند، يعنی ,آن ها ساعت می بندند برای اين که اطلاع بدهند که ساعت دارند، اگرچه ساعت شان اغلب خراب است يا زمان صحيح را نشان نمی دهد., و او می افزايد: ,من به سختی می توانم معتقد باشم که جنس ضعيف توانايی قانونگذاری داشته باشد., (17) ,نبايد تعجب کرد که تحت اين شرايط زنان بدون پرده پوشی آرزو کنند که ای کاش مرد بودند، در اين صورت زن می توانست آزادی و وسعت عمل بيش تری در طبيعتش داشته باشد؛ اما هيچ مردی نمی خواهد که زن باشد., (18)
تعجب آور اين است که بسياری از فمينيست های آکادميک، مطالعه کانت را توصيه می کنند، در حالی که کانت زن ستيز و تفکر مردسالاری را به ويژه در فلسفه رواج داده است.

احمد کسروي، از روشنفکران صاحب نام ايران، از جمله در عرصه زنان مجموعه مقالات و سخنرانی هايی دارد. نخستين نوشته او، درباره زن در نخستين کتاب اجتماعی او، يعنی آيين، چاپ شد. از آذر 1312 ماهنامه پيمان آغاز به انتشار کرد و در همان سال نخست از شماره 1 به نشر گفتارهايی درباره زنان پرداخت. از آن زمان تا هنگام مرگ بارها در اين باره گفتگو کرد. عنوان نوشته های کسروي، در سال های نخست پيمان ,خواهران و مادران ما, و در سال های ديرتر ,خواهرن و دختران ما, بود. تنها کتاب او، در اين زمينه که در 1323 چاپ شد ,خواهران و دختران ما, است. کسروی در کتاب آيين، با تاکيد به اين که دختران بايد درس بخوانند، ولی هر درسی را برای آنان مناسب نمی داند: ,زن بايد آن درس ها را ياد بگيرد که در کار خانه داری و بچه پروری کمک به او کند از طبابت و قابله گی و آداب تندرستی و درزيگری و آشپزی و بافندگی و مانند اين ها., (19)
کسروي، در کتاب ,خواهران و دختران ما، نقش زن در اجتماع ايران، می نويسد: ,2 - خدا زنان را برای کارهايی آفريده و مردان را برای کارهايی. چيزی ديگر که بايد دانسته شود آن ست که زنان چنان که در ساختمان تنی و مغزی از مردان جدايند کارهايشان در زندگانی توده ای نيز جداست. خدا زنان را برای کارهايی آفريده و مردان را برای کارهايی. زنان برای خانه آراستن و بچه پروردن و دوختن و پختن و اين گونه کارهايند.
چنان که گفتم از سال ها کسانی برای زنان ايران نمايندگی در پارلمان و داوری در دادگاه ها و وزيری در کابينه و اين گونه کارها را آرزومندند و گاهی آوازی درمی آورند. برخی از زن ها نيز با آنان هم آوازی نموده چنين می پندارند که داشتن آن کارها از ,حقوق, ايشان ست، و اين که نمايندگی پارلمانی يا وزيری به آن ها داده نمی شود از خوار داشتن ايشان می باشد و به هر حال به خود بايا می شمارند که بکوشند و به آن ها برسند. رسيدن به نمايندگی پارلمان بزرگ ترين آرمان برخی از آن هاست.
اين هم از چيزهايی ست که از اروپا ياد گرفته اند. در اروپا در برخی از کشورها زنان نماينده توانند بود. به وزارت هم توانند رسيد. در برخی از کشورها ديگر زنان خواهان آن کارها می باشند و در آن باره دسته بندی ها می دارند. پنداشته می شود که يکی از نشانه های پيشرفت يک توده رسيدن زنان به اين کارهاست.
ولی اين ها همه خام ست. دوباره می گويم: خدا زنان را برای کارهايی آفريده و مردان را برای کارهايی. نمايندگی در پارلمان و داوری در دادگاه و وزيری و فرماندهی سپاه و اين گونه چيزها کار زن ها نيست، بدو شوند:
يکی آن که اين ها به دورانديشی و رازداری و خونسردی و تاب و شکيب بسيار نيازمند است و اين ها در زن ها کم ست. زن ها چنان که از ساختمان تنی نازک و زود رنجند درک هايشان نيز چنان می باشند.
ديگری آن که اين ها با خانه داری و بچه پروری که باياهای ارج دارتر زن هاست نتواند ساخت. زنی که هر دو سال و سه سال يک بار بارور خواهد شد و بچه خواهد آورد چه سازش دارد که داور دادگاه يا نماينده پارلمان يا وزير کابينه باشد؟!
آن گاه درآمدن در سياست و کوشش در راه نمانيدگی از زنان آنان را به آميزش ها خواهد کشانيد و چه بسا ناستودگی ها که رخ خواهد نمود. اگر اين در را باز نماييم زنان خودآرا و خودنما ميدان خواهند يافت. روی هم رفته کاری ناپسنديده است. زنان زود توانند فريفت و زود توانند فريفته گردند. پای ايشان از کارهای کشورداری هر چه دورتر بهتر., (20)

جلال آل احمد، که تفکر توده ايستی داشته و زمانی نيز عضو حزب توده بود، هر چند مذهبى نبود، اما بعدها يکی از مبلغين پر و پا قرص اسلام سياسى و تحکيم عقب ماندگى شد. کتاب ,غربزدگى, آل احمد، گويای اين واقعيت است. جلال، تا جايی در تبليغ مذهب پيشروی کرد که سرانجام به سفر حج نيز رفت. او از موضع عقب ماندگي، غرب ستيز بود. اين قبيل از روشنفکران مسلمان و غيرمسلمان در جوامع آسيايي، نقد خرافات ملی و مذهبی را استعمارگرانه و در جهت حفظ منافع غرب استعمارگر توصيف می کردند. در واقع اگر گرايش مذهبی در انقلاب مشروطيت شکست خورد، اما پس از آن با تلاش روشنفکرانی هم چون جلال آل احمدها، علی شريعتی ها، مهدی بازرگان ها، عبدالکريم سروش ها و غيره جان تازه ای گرفت که سرانجام به قدرت گيری حکومت اسلامی منجر گرديد. حتی فيلم های سينمای دوران شاه عمدتا زن ستيز و مبلغ خرافات مذهبی و مردسالاری بودند.
از سوی ديگر، روشنفکرانی نظير ميرزا فتحعلی ‌خان آخوندزاده، از آزادی زن، تحصيل زن و پايان تعدد زوجات دفاع می کرد. يا اعتصام‌ الملک، پدر پروين اعتصامی و سردبير مجله بهار در تبريز، که تحرير‌المراه، اثر قاسم امين را با عنوان تربيت نسوان در 1279 به فارسی به چاپ رساند. انقلاب 1905 روسيه، تاثير به سزايی در راديکاليزه شدن مبارزه بخش مهمی از جامعه ايران داشت.
از همان آغاز انقلاب مشروطيت، گروهی از زن ‌های تهران به طرفداری از انقلابيون در جنبش مشروطه فعال شدند. رهبران جنبش مشروطه، در اين مرحله از جنبش، نه تنها از شرکت زن‌ ها در مبارزه ممانعت نكردند، بلکه تلاش نمودند تعداد هر چه بيش تری از آن ها را به ميدان مبارزه بکشانند.
شرکت فعال زن‌ ها در انجمن‌ ها و مبارزه روزمره آگاهی سياسی آن ها را به سرعت بالا برد. مدارس دخترانه تشکيل شد. در بهمن 1285 که يکی از اولين تجمعات زنان در تهران تشکيل شده بود، قطعنامه ‌ای را در مورد ,لغو جهيزيه سنگين و حق‌ تحصيل زنان, صادر کرد. هم زمان با اين تجمع انجمن های زنان نيز در تهران و برخی شهرستان‌ ها تاسيس شد. از آن ميان ,انجمن آزادی زن, بود. اين انجمن يکی از اولين انجمن ‌های زنان بود که در 1285 تشکيل شد. انجمن ديگر ,اتحاديه غيبی نسوان, بود که از دولت و مجلس اول انتقاد می ‌كرد و مدافع حقوق کارگران و زحمتکشان بود. ,انجمن نسوان, نيز در دوره اول و دوم مجلس مشروطه فعال بود. اين انجمن، برای شناسايی انجمن ‌های زنان، لايحه‌ ای پيشنهادی را به مجلس اول فرستاد. ,انجمن مخدرات وطن, نيز يکی ديگر از انجمن‌ های دوره دوم مشروطه بود که در 1289، فعاليت خود را آغاز کرده بود. اين انجمن، که بسياری از زنان عضو آن از خانواده‌ های مشروطه ‌خواه بودند، در ايجاد مدارس، پرورشگاه و بيمارستان زنان تهران فعاليت داشتند. در زمستان 1285، يکی از انجمن‌ های زنان تبريز با 150 عضو بر ضد آنچه ,رسوم کهنه و ضد ترقی اجتماعی, می ناميدند اعلام موجوديت کرد. زنان اصفهان، هيئت نسوان اصفهان را به وجود آوردند که در تظاهرات 1289، فعال بودند.
باز شدن مدارس دخترانه با مخالفت برخی روحانيون به خصوص شيخ فضل‌الله نوری روبرو شد. نوري، ضمن فتوايی تاسيس مدارس دختران را ,خلاف شرع اسلام, ناميده بود، با مخالفت های زنان مبارز روبرو شد. برخی زنان روشنفکر ديدگاه های روحانيون مرتجع را به نقد کشيدند. برای مثال، اتحاديه غيبی نسوان، که در انتقاد به دولت و مجلس از حقوق کارگران و محرومان دفاع می کرد، تفکر روحانيون را نيز به نقد می کشيد.
در بهار 1286، انجمن نسوان تقاضای شناسايی انجمن ‌های زنان را به كمك يکی از وکلا در مجلس شورای ملی مطرح كرد. برخی از نمايندگان، مثل آقا ميرزا محمود و آقا سيدحسين، اعتراض كردند که: ,اين مسئله قابل مذاکره در مجلس نيست و بايد به وزارت داخله نوشته شود که قدغن نمايند چنين انجمنی تشکيل شود,. برخی ديگر از جمله وکيل رعايا، نماينده ليبرال مجلس، پاسخ دادند: ,چه ضرر دارد که جمعی از نسوان دور هم جمع شده از يکديگر کسب اخلاق حسنه نمايند. درصورتی ‌که معلوم شود از آن ها مفسده که راجع به دين و دنيا باشد بروز نمايد البته بايد جلوگيری کرد و الا نبايد اساسا اين مسئله بد باشد., سيدحسن تقی ‌زاده، وکيل سوسيال ‌دموکرات مجلس و از آزادی ‌خواهان مجلس اول، گفت: ,هيچ ايراد شرعی از برای اين اجتماع نيست و زن‌ های اسلام هميشه و در همه‌ جا دور همديگر جمع می ‌شدند و می ‌شوند و به موجب قانون اساسی هم هيچ ايرادی وارد نيست. وقتی که می گويند ايرانی اين لفظ شامل مرد و زن هر دو هست. مادامی که اجتماعات مخل دينی و دنيوی نباشد ضرری ندارد و ممنوع نيست., سرانجام مجلس اجبارا وجود انجمن‌ های زنان و حق تجمع آن ها را پذيرفت، بدون آن که بر فعاليت های انجمن ‌ها و اهدافشان صحه بگذارد يا از آن ها حمايت علنی كند. يک ماه بعد، به دستور محمدعلی ‌شاه، نيروی قزاق مجلس را به توپ بست و استبداد صغير بر سر کار آمد. تبريز به رهبری ستارخان، انجمن تبريز، و همراهی گروهی از مبارزان قفقازی در مقابل لشکر شاه مقاومت كرد. در تبريز، بر حسب شواهد متعدد از روزنامه ‌های آن زمان، در ميان مجاهدين انقلابی که از گيلان به تهران حرکت کردند گروهی از زن ‌ها با لباس مردانه جنگيدند و تعدادی از آن ها نيز جان باختند.
در دوران دوم مشروطه، فعاليت ‌های زنان شدت بيش تری يافت و در بسياری از موارد علنی شد. در اين زمان، برخی زنان روشنفكر نيز جامعه سنتی را، که تعدد زوجات و طلاق آسان را می ‌پذيرد در روزنامه ‌های وقت به نقد كشيدند. گروهی از انقلابيون، روزنامه‌ نگاران، شعرا و حتی برخی از نمايندگان مجلس از زمره طرفداران جنبش زنان در انقلاب مشروطه بودند. نوشته‌ های علی ‌اکبر دهخدا، سردبير صوراسرافيل، حمايت وکيل ‌الرعايا، نماينده مجلس، اشعار ايرج ميرزا و لاهوتی و عشقی نقش مهمی را در برجسته كردن مسئله آزادی زن در ابتدای قرن بيستم ايفا نمودند. بسياری از نشريه‌ های مترقی و پيشرو وقت هم چون ملانصرالدين قفقاز، صوراسرافيل، حبل‌ المتين و ايران نو در مقالات و نامه‌ هايشان از حقوق زن دفاع كردند.
در بهار 1290، وکيل ‌الرعايا، نماينده مجلس دوم، مسئله حق رای برای زنان را در مجلس مطرح کرد. پس از اين که مقاله ‌ای در اين باره در تايمز لندن، چاپ شد، مجلس شورای ملی ناچار شد به اين مقاله در مجامع اروپايی پاسخ دهد. شيخ اسدالله، يکی از علمای مجلس، در اين جوابيه اظهار کرد که زنان در قدرت قضاوت از مردان ضعيف ترند و بر اين اساس بايد از رای محروم شوند: ,علت حذف زنان آن است که خداوند به آنان کفايت لازم برای شرکت در امور سياسی و انتخاب نمايندگان مجلس را نداده است. زن‌ ها جنس ضعيف هستند و قدرت قضاوت مردان را ندارند. اما حقوقشان نبايد پايمال شود و اين حقوق بايد توسط مردان، بر طبق قرآن کريم حفاظت شود.,
با بسته شدن مجلس دوم در 1290، فعاليت های برابری طلبانه و آزادی ‌خواهانه زنان ادامه يافت. در اين ايام انقلاب عظيم کارگری سوسياليستی اکتبر 1917 روسيه به پيروزی رسيد که پشتوانه عظيمی را برای گسترش جنبش های آزادی خواهانه در جهان و ايران، به ويژه جنبش زنان به ارمغان آورد.
مسلم است که نقش زنان در انقلاب مشروطيت را بايد به تفصيل در مقالات جداگانه ای مورد بررسی و تجزيه و تحليل قرار داد. در اين جا فقط اشاره ای بود به گوشه هايی از مبارزه زنان و نقش برجسته آن ها در انقلاب مشروطيت. از سوی ديگر ديديم که روشنقکرانی هم چون آل احمد، شريعتي، کسروی و غيره نيز نه تنها دهه ها پس از انقلاب مشروطيت از حقوق برابری زن و مرد دفاع نکردند، بلکه مبلغ و مروج خرافات ملی و مذهبی و عقب ماندگی و زن ستيز نيز شدند.

در لغت نامه پنج جلدی ,دهخدا,، که جامع ترين و کامل ترين فرهنگ نامه موجود در زبان فارسی است، شش و نيم ستون برای تعريف واژه ,زن, و ده و نيم ستون برای تعريف واژه ,مرد, اختصاص يافته است. علاوه بر آن، تعريف ,مردان, در ستونی مستقل، و زنانه مستتر در تعريف ,زن,، فقط در شش خط آورده شده است. در تعريف مرد، ابتدا چنين آمده است: ,مرد انسان نرينه, و تعريف ,زن,، چنين است: ,زن، نقيض مرد باشد. مطلق فردی از افراد اناث خواه منکوحه باشد و خواه غيرمنکوحه., می بينيم که تعريف ارانه شده از زن، در ارتباط با مرد است و نه انسانی مستقل.
تعريف نخستين مرد نيز در دهخدا، اين چنين است: ,آدم، نخستين پدر، در تداول امروزی مرادف مردم. آدمی. آدميان. انس. ناس.,

در داستان های فارسی نيز نگاه های تحقيرآميز نسبت به زن کم نيست. برای مثال کليدر با 2836 صفحه بلندترين رمان ايرانی نوشته‌ محمود دولت ‌آبادی است که زندگی و قدرت ايلات ناحيه‌ سبزوار خراسان پس از سال 1325 را به تصوير می کشد. ,ايلياتيانی که از شهر و نظميه و عدليه و قدرت مرکزی گريزان ‌اند., (21) و با اين قدرت در می ‌افتند. اما روند تاريخ شکست را به دنبال دارد، بنابراين بايد تسليم شوند و يا تا حد مرگ بجنگند.
گل‌ محمد، قهرمان داستان کليدر است. در کليدر، گل‌ محمد به اسطوره تبديل مي‌شود. اسطوره‌ای که به استقبال مرگ می رود اما تسليم حکام ستمگر نمی ‌شود. گل‌ محمد، که غمش ,غم همگان بود., (22) غم يک ايل. گل‌ محمد برعليه حکومت مرکزی و برای محفوظ داشتن قدرت‌های ايلی عشيرتي‌ می جنگد.
رمان کليدر دو نيروی خوب و بد را توصيف می کند. نيروی حکومت ستم گر مرکزی که شهرها و حتی روستاها را زير سلطه‌ خود دارد و از ايلياتيان فقير ماليات می ‌طلبد. اما در مقابل نيروی تحت ستم و زحمتکش ايلياتی که برای احقاق حق خود مرگ را بر تسليم و تمکين ترجيح مي‌ دهد.
عشق در اين رمان جايی ندارد. مردان ايلياتي، عموما دخترانی را که دوست دارند، می ‌دزدند. اگر هم دزدی در کار نباشد، حتی کسی از دختر نمی ‌پرسد که چه مردی را دوست دارد. اين پدران و مردان هستند که مطلقا برای دختران تصميم می ‌گيرند.
مارال در خانواده عمه به خوبی پذيرفته می ‌شود و روز بعد برای درو کردن کشتگاه کوچک خانواده با آن ها همراه مي‌ شود. همان روز گل محمد (پسر بلقيس) با دايی خود مديار و چند تن ديگر از اعضای خانواده همراه می ‌شود تا صوقی خواهرزاده حاج حسين چارگوشلی را که مديار عاشق اوست، از خانه حاج حسين بدزدند. صوقی نامزد نادعلی پسر حاج حسين است. در اين ماجرا مديار و حاج حسين چارگوشلی کشته مي‌شود. در غيبت مردان خانواده، شيرو (دختر جوان بلقيس) طبق قراری که با ماه ‌درويش - جوانی که هرسال برای روضه‌ خوانی و شمايل ‌گردانی به سياه‌ چادرها مي‌آيد- دارد، فرار مي‌کند. وقتی گل‌محمد به سوزن ‌ده برمی ‌گردد برای پيدا کردن شيرو تا نيشابور مي‌ رود و در آن جا باخبر می ‌شود که آن دو باهم ازدواج کرده ‌اند و به قلعه چمن رفته‌ اند.
مارال، دختر عمه و زن دوم گل ‌محمد نيز در يک آبتنی رويايی در نخستين ديدارِ دورادور ... با اندام برهنه و زيبايش دل از گل ‌محمد ربوده است. ماجرا مارال زيبا با اسب‌ سواری آغاز مي‌ شود که پس از زندانی شدن پدر و نامزدش به عمه ‌اش پناه آورده است، به سرعت جای خود را به مردان مبارز ايلياتی ‌ای می ‌دهد که حرف اول و آخر را می ‌زنند. اگر شيرو خواهر گل‌ محمد با معشوقش فرار می ‌کند، نشان دهنده اين است که عشق برای دختران حقی نيست. و نيز اگر شيرو شوهر را ترک کرده و به خانه‌ مادری باز می ‌گردد و زنان با گريه و زاری از مردان خانه می ‌خواهند که شيرو بماند، حرف مادر نيز ارزشی ندارد و اين مردانند که حکم رفتن شيرو را پيشاپيش داده ‌اند.

داستان ,سووشون,، نوشته سيمين دانشور، از رمان های مطرح دهه چهل شمسی در حوالی جنگ دوم جهانی و اشغال ايران از سوی متفقين روی می دهد.
نخستين فصل رمان، زری را همراه يوسف در مجلس عقدکنان دختر حاکم توصيف می کند. در حين توصيف عروسي، فضای اجتماعی سال ‌های 1320، بيان می شود؛ سال‌ هايی که انگليس در فارس نيرو پياده کرده و جنگ ناخواسته با خود قحطی و بيماری آورده است. حاکم ايرانی منطقه، دست ‌نشانده‌‌ اشغالگران است و خان ‌ها و تاجران با فروش آذوقه‌ مردم به ارتش بيگانه، قحطی ايجاد کرده‌ اند.
در سراسر داستان شاهد درگيری يوسف - قهرمان رمان - با آدم‌های خود فروخته‌ايم. ستيز پرتلاش خانواده او با ريزه‌کاري‌ های روانی و عاطفي، بر زمينه‌ ای از زندگی مردم يک منطقه در يک دوره خاص تاريخي، گسترده مي‌ شود.
داستان در نظرگاه زری روايت مي‌ شود و شيوه گسترش طرح آن کلا تابع مساله ديدگاهی است که نويسنده برای روايت داستان برگزيده است. همه زنان سووشون، هر يک به نوعی وجوه گوناگون ستم ديدگي، بی ‌پناهي، ناکامي، فداکاری و تحمل زن ايرانی را به نمايش مي‌ گذارند.
رمان از ديد زری در شکل سوم شخص حکايت می ‌شود. زری و يوسف، دوقلوهای دختری دارند و نيز پسری بزرگ ‌تر. داستان با روز عقدکنان دختر حاکم آغاز می ‌شود. خانواده‌ حاکمی که از خودکامگی دست کمی از بيگانگان اشغالگر ندارد. در دوره‌ گرسنگی و قحطی جنگ جهانی دوم، صنف نانوا نان بزرگی به حکمران شيراز هديه داده است. از همان صفحه‌ نخست داستان برخورد تند يوسف به اين تشريفات آغاز مي‌ شود و زری نيز می ‌بيند که همان حرف‌ های شوهرش را زير لب با خود تکرار می ‌کند. (23)
با شدت گرسنگی و بيماری يوسف در برابر بيگانگان فعال‌تر مي‌ شود و با دوستان عمده‌ مالکش هم‌ پيمان می ‌شوند تا نان شهر را تامين کند و نيز با نمايندگان شورشی عشاير نيز مذاکراتی انجام می ‌دهد تا جبهه‌ آنان را به سود خود عوض کند. در تمام اين ديد و بازديد‌های سياسی مردانه‌ محرمانه، زری تنها برای پذيرايی به اتاق وارد می ‌شود و اگر کمی بيش تر پيش مهمانان بماند، شوهر محترمانه عذر زنش را مي‌خواهد. و زری با خود می ‌انديشد: ,آن ها با هم حرف می ‌زدند. با هم شوخی می ‌کردند انگار نه انگار که زنی هم کنارشان نشسته. کار او اين بود که نمکدان جلوشان بگذارد، يا جام ‌شان را پر کند..., (24)
از سوی ديگر زری نشان می ‌دهد که خانواده چطور از او موجودی نرم و ترسو ساخته که به ‌خاطر حفظ جان شوهر و آرامش خانواده او نيز در برابر خواست های بی ‌جای خانواده‌ حاکم ايستادگی نمی ‌کند، چراکه ديگر تنها نيست و خانواده دارد. مدارايی که ابتدا در برابر همسرش آموخته و آن را با اين جملات برای يوسف بازگو مي‌ کند: ,پس بشنو، تو شجاعت مرا از من گرفته ‌ای... آنقدر با تو مدارا کرده‌ام که ديگر مدارا عادتم شده., (25)

,شوهر آهوخانم,، داستان عشقی سه‌ نفره در کرمانشاه
۱۳۱۳ است. کتابی که در سال ۱۳۴۰ به چاپ رسيده و علی محمد افغانی نويسنده آن، تقابل سنت و مدرنيسم را در قامت عشق به تصوير می ‌کشد.
رمان 900 صفحه‌ای شوهر آهوخانم، خيلی زود نويسنده ‌اش را به شهرت ‌رساند. ,انجمن کتاب ايران, آن را به عنوان داستان برگزيده سال 1340 انتخاب کرد.
داستان در زمستان 1313 در شهر کرمانشاه - زادگاه نويسنده - به وقع می پيوندد. پس از توصيفی کوتاه از شهر آرام - که گويی حادثه‌ای در بطن خود دارد - به نانوايی سيدميران سرابی مي‌رسيم. ,کاسبکاری 50 ساله و رو به ترقي، رئيس صنف نانوايان است و با پختن نان قشون، خود را به قدرت حاکمه نزديک کرده. مردی است مذهبي، خانواده‌دوست و دست و پا به خير.,
هما، زن زيبارو و مطلقه، از همان آغاز مرد را شيفته خود مي‌ کند. اما سيدميران جرات ابراز اين واقعيت را، حتی به خويش ندارد. عشق خود را محبتی نوع دوستانه می ‌انگارد. آهوخانم - همسرش - و چهار فرزندش هم دارد.
آهوخانم ، - زن زحمتکش و بردبار - نمونه واقعی زن ايرانی است: زنی بزرگوار که حق و حقوقی ندارد، و همين سبب خواری اوست. تصوير واقع‌گرايانه افغاني، تصورات اغلب نويسندگان اين دوره نسبت به زن ايرانی را به نمايش می گذارد.
در فصل سوم با خصلت‌ها و گذشته هما آشنا مي‌شويم: زنی بلهوس، سرکش و ,متجدد,. زنی که مي‌ خواهد از پيله‌ ای که جامعه و سنت ‌ها بر دورش تنيده ‌اند درآيد، اما به علل متعدد گمراه مي‌ شود. هما در سراشيب سقوط اخلاقی به دسته مطرب ‌ها می ‌پيوندد و رقاص می ‌شود. سيدميران به نجات او از ابتذال مي‌ انديشد. عشق جوانانه پير مرد را سودايی کرده است. عاقبت بنيه مالی و توجيه‌ های اخلاقی کار را آسان می ‌کند: در صبحی آرام، هما همراه سيدميران وارد خانه می ‌شود. از آن پس، خانه صحنه تنازع بقايی وحشيانه می ‌شود؛ تنازع بقايی که در جريان آن آهو خانم تغيير مي‌ کند و به آگاهی ارزشمندی دست می ‌يابد. هما به عقد سيدميران درمي‌آيد و هووی رسمی آهو خانم می ‌شود. آهو خانم صبورانه از کانون خانوادگی ‌اش دفاع مي‌ کند و هما با حوصله به راندن او از صحنه مشغول مي‌ شود. اما دفاع يأس ‌آميز آهوخانم - توسل به همسايگان و دوستان، دعا ونذر و جادو - نتيجه‌ ای نمي‌ دهد و او روز به روز بيش تر عقب ‌نشينی می ‌کند.
سيدميران مذهبی و متعصب که زن را از دنده‌ چپ مرد می ‌داند و بهترين پوشش زن را شوهر، آنچنان در عشق هما که سی ‌سالی از وی جوان تر است، غرق می ‌شود که نه ‌تنها به مشروب‌خواری که حتی به خانه‌ مطرب‌ ها نيز راه می ‌يابد. و همای خودخواه و حسود که حتی برای فرزندان خود نيز حس مادری ندارد، با عشوه‌ ها و تن ‌نازی ‌هايش سيدميران را چون مومی در اختيار می ‌گيرد. تا جايی که سيدميران دل از کار و خانواده مي‌ کشد و سرمايه زندگي‌ خود و خانواده‌اش را به پای معشوقه مي‌ ريزد.
آهوی سنتی عاشق شوهرش است، اما شوهر عاشق همای مدرن، تا جايی که نه ‌تنها آهوی سنتی را به فراموشی مي‌ سپارد، بلکه از او بی زار می ‌شود. داستان با زبان و تفکر مردسالارانه اش، آهوی درمانده را می ‌ستايد که نه‌ تنها نمی ‌داند غرور چيست، بلکه با ازدواجش نقش سايه‌ ای از مرد را پذيرفته است که برای گوشه‌ نگاه همسر به هر حقارتی تن می ‌دهد، کتک مي‌ خورد، اما باز هم ديوانه‌ شوهرش است.
اين داستان هما را به عنوان رنی عشوه ‌گر که مرد را طلسم می ‌کند، در حالی که آهوی فداکار، زنی که نه ‌تنها هر تحقير و خواری و توهينی را از سوی شوهر و هووی خود در طول هفت سال می ‌پذيرد، بلکه شاهد غارت هستی مادی و معنوی خود نيز می ‌باشد... (26)

,بامداد خمار,، به قلم فتانه حاج‌ سيدجوادي، پرفروش ‌ترين رمان دهه‌ هفتاد در ايران است. بامداد خمار، داستان سياه‌ بختی محبوبه در زندگی با عشق ‌اش رحيم است که تمام کتاب را در برمي‌گيرد. ماجرای داستان به اوايل سلطنت رضاشاه برمی گردد. محبوبه، دختر بصيرالملک از خانواده اشرافی است. محبوبه خواستگارانش را يکی پس از ديگری رد می کند رد مي‌کند. زيرا او عاشق يک شاگرد نجار است. او در برابر خانواده آنقدر ايستادگی مي‌ کند تا خانواده با ازدواج او موافقت می کند. تنها دايه دختر اجازه دارد که ماهی يک بار سری به محبوبه بزند و مقداری خرجی از سوی پدر به محبوبه برساند. رحيم او را کتک مي‌ زند. مادر رحيم، آنچنان رفتار خشونت آميز و تحقيرآميزی با او دارد که زندگی زناشويی آنان را به يک جهنم تبديل کرده است.
دختری که در زندگی ‌اش دست به سياه ‌سفيد نزده بود، حال بايد همه کارهای خانه را انجام دهد. محبوبه پسری به دنيا ‌آورد. فرزند دومش را سقط کرد و برای هميشه عقيم ماند. او، پسر پنج ساله ‌اش را در اثر حادثه ای از دست داد. محبوبه، پس از هفت‌ سال از دست شوهر و مادر شوهرش فرار مي‌ کند و دوباره به پدرش پناه می ‌برد. از عشق به جز نفرت چيزی برجای نمانده است. طلاق می ‌گيرد و با پسر عمويش منصور که سال ‌ها پيش خواستگار او بود و حال همسر و فرزندانی دارد، ازدواج می ‌کند و همسر دوم او مي‌ شود. پس از ازدواج آهسته ‌آهسته عاشق منصور می ‌شود. هر چه معالجه می ‌کند، حامله نمی ‌شود.
داستان از زبان راوی سوم شخص بيان می ‌شود. عمه‌ سودابه، يعنی محبوبه، رشته کلام را به دست می گيرد و عمه به راوی اول شخصی تبديل می ‌شود که داستان زندگی خودش را برای سودابه تعريف مي‌ کند. شخصيت‌های داستان يا خيلی خوبند يا خيلی بد. يا با فرهنگ و يا بی فرهنگ. اشراف با فرهنگ و طبقات پايين بی فرهنگ هستند.
شخصيت ‌های اشراف به جز يکي‌ دو مورد همه خوب و با فرهنگند، در حالی که شخصيت‌ های طبقه‌ پايين جامعه، حتی اگر هم چون رحيم همسر محبوبه، سواد هم داشته باشند، بی فرهنگ و بی تمدن هستند.
محبوبه، هيچ حقی را برای خودش تصور نمی کند. حتی يک بار هم به اين فکر نمی کند که عشق و عاشق شدن حق اوست، به طور کلی به خانواده‌اش حق می ‌دهد که او را طرد کنند و حتی يک ‌بار در تمام هفت سال زندگی با همسر نجارش به او سری هم نزنند. او باعث سرافکندگی و ننگ خانواده‌ اش شده است. محبوبه، هم طرد خانواده‌ اش را می ‌پذيرد و هم به آنان حق می ‌دهد که با او چنين رفتار کنند. و هم ستم و تحقير همسری را که خود برگزيده است و چون می ‌گويد که ,خود کرده را تدبير نيست,، تقصير را از خود می ‌داند. محبوبه، سنت مادر و پدرش می ‌پذيرد و تاييد می کند که ازدواج ‌های از پيش تعيين ‌شده برای فرزندان از سوی والدين، بهترين گزينه برای خوشبختی و تضمين آرامش و سعادت زندگی فرزندان خواهد بود. فرزندانی که عاقل باشند و سودای اهريمنی هوس عشق را در خود بکشند و در زندگی مشترک ذره‌ذره به همسر خود علاقمند شوند و در طی سال ‌ها عاشق شوهرانشان شوند.
پسرعمو به محبوبه مي‌گويد: ,عشق مثل شراب است محبوبه. بايد بگذاری سال‌ ها بماند تا آرام جا بيفتد و طعم خود را پيدا کند. تا سکرآور شود., (27)

نمادهای فرهنگ مردسالاری در آثار ,صادق هدايت,، برجسته تر از ساير نويسندگان معاصر است. نتايج يك پژوهش كه در سال 1383، توسط ,سكينه مرادی,، كارشناس ارشد تاريخ و ادبيات و با تاكيد بر يافتن جلوه های فرهنگ مردسالارانه در داستان های پنج نويسنده معاصر ايرانی انجام شده است، نشان دهنده آن است كه: به ترتيب صادق هدايت، صادق چوبك، بزرگ علوي، جمال مير صادقي، جلال آل احمد، بيش ترين جلوه های فرهنگ مردسالارانه را در داستان های خويش به كار برده اند. اين پژوهش سعی دارد جامعه شناسی زندگی زنان ايرانی را از لابلای اين آثار زبان و تفکر مردسالاری بيرون بکشد.
در اين پژوهش صادق هدايت، با به كارگيری 146 مورد از نمادهای مردسالاری در رتبه اول به كارگيری اين مفاهيم، صادق چوبك با 100 مورد رتبه دوم، بزرگ علوی با 79 مورد رتبه سوم، جمال ميرصادقی با 72 مورد رتبه چهارم و جلال آل احمد با 63 بار اشاره به جلوه های مردسالارانه رتبه پنجم را به خود اختصاص داده است.
سکينه مرادي، با بررسی جلوه های شاخص مردسالاری هم چون تاكيد بر نقش مادری زن به معنای اين كه تنها وظيفه زن مادری و زايش است، محروميت زنان از منابع ارزشمند به معنی بررسی امكان حضور زن در جامعه، امكان تحصيل و مشاركت زنان در فعاليت های اجتماعي، اقتصادي، سياسی و همچنين بررسی تاكيد بر جنبه های جسمانی زن اين تحقيق را انجام داده است. بررسی اعمال خشونت آميز هم چون كتك زدن، فحش، تهديد و تحكم و بررسی شاخص های جدايی و طلاق و اثرات آن بر زندگی زنان از ديگر جنبه های مورد بررسی اين پژوهش است.
اين پژوهش تاكيد دارد: ... فرهنگ مردسالاری حاكم در جامعه در آثار اين نويسندگان بارها خودنمايی می كند و هر بار به شكل و شيوه ای خاص خود را نشان می دهد.
در بررسی برخی از كتاب های صادق هدايت كه در اين پژوهش بر آن ها تاكيد شده است، 13 بار الفاظ و جملاتی كه به شی انگاری و تملك جويی زنان اشاره دارد يافت شده، همچنين جملاتی كه دال بر محروميت زنان از منابع ارزشمند بود 60 بار، خشونت عليه زنان 33 بار، جدايی و طلاق و اثرات آن بر زندگی زنان 13 بار، و تاكيد بر نقش مادری زن و جنبه های جسمانی زن به ترتيب 15 و 38 بار مشاهده شده است.
بدين ترتيب، با فراوانی 146 مورد از شاخص های مردسالاری صادق هدايت در ميان چهار نويسنده ديگر بيش ترين اشاره را به فرهنگ مردسالاری جامعه داشته است. همچنين بررسی شاخص های مردسالارانه در ميان اين پنج نويسنده معاصر به تفكيك شاخص ها به شرح زير است: محروميت زنان از منابع ارزشمند 210 بار، خشونت عليه زنان 74 بار، تكيه بر ابعاد جسمانی زن 50 بار جدايی و طلاق و اثرات آن بر زنان 43 بار، شی انگاری و تملك جويی زن بر زنان 39 بار و تاكيد بر نقش های مادری 38 بار يافت شده اند.
طبق نتايج اين پژوهش، و با بررسی شاخص های مردسالاری در ادبيات معاصر می توان گفت كه: سلطه نظام مردسالار در جامعه ايران كاملا قابل مشاهده است و آنچه بيش از همه ذهن نويسندگان ايرانی را به خود مشغول داشته، انعكاس اين محروميت و ظلم به زنان است.
در بخشی از نتايج اين پژوهش، آمده است: محروميت زنان از منابع ارزشمند بيش از ساير شاخص های مردسالارانه در اين آثار به چشم می آيد كه نشان دهنده آن است كه زنان ايرانی همواره از امكان استفاده از منابع اقتصادي، اجتماعي، سياسی و فرهنگی محروم بوده و فقط مردان از آن بهره مند بوده اند. و به اين دليل زنان امكان كسب بسياری از موقعيت های برتر اجتماعی خود را از دست داده اند.
اين پژوهش همچنين به تفصيل به توضيح داستان های نمونه پرداخته و نمادهای مردسالارانه را كه در داستان های مورد بررسی يافته است به صورت مجزا و با ذكر صفحه آن يادآور شده است.
اين محقق، وجود شاخص های مردسالارانه در ادبيات معاصر را اين گونه تفسير كرده است: ,همه اين موارد حكايت از وضعيت بد و نامطلوب زندگی اجتماعی و فرهنگی زنان ايرانی در طول تاريخ دارند. وضعيتی كه نوع نگاه جامعه به زن و تسلط فرهنگ مردسالارانه برای زنان به ارمغان آورده است همچنين سنت ها، آداب و رسوم غلط و دست و پا گير حق زندگی مطلوب را از زنان سلب كرده است., (28)

يک مسئله مهم ديگر، اين است که برخی از روشنفکران ايرانی و غيرايراني، به ,نسبی گرايی فرهنگی, در مورد مسئله زنان تاکيد دارند. اين تفکر را بايد عميقا مورد نقد قرار داد، زيرا مردسالاری حاکم بر فرهنگ جامعه، قوانين زن ستيز و تبعيض آميز، خشونت عليه زنان را با تکيه بر نسبی گرايی فرهنگی توجيه می شود و فرهنگ و سنت بومی توصيف می گردد. حتی سيستم قضايی کشورهای غرب، با اتکا به نسبی گرايی فرهنگي، گاها جرم مردان ستم گر و حتی جانی را سبک تر در نظر می گيرند. البته ناگفته نماند براساس قوانين کشورهای شرقي، بدون اين توجيه نيز می توان مرد متجاوز را تحت تعقيب قرار نداد. بنابراين، تفکر نسبی گرايی فرهنگي، تفکری به غايت عقب مانده و زن ستيز است. حقوق زنان، نه بومی و سنتي، بلکه حقوقی جهان شمول است. براين اساس، هيچ تفاوتی بين زن و مرد وجود ندارد و برتری يکی بر ديگری پذيرفتنی نيست. همچنين هيچ توجيه علمی و اجتماعی برای فرودست نشان دادن زن در جامعه، وجود ندارد. اساسا سرمايه داری با مذهب، مردسالاري، نسبيت فرهنگي، سنت و صدها توجيه ديگر را برای اين می تراشد که نصف جامعه، يعنی زنان را از حقوق اقتصادي، سياسي، انسانی و اجتماعی خويش محروم سازد تا بتواند سياست های اقتصادی و اجتماعی خود را با دردسر کم تر بر جامعه تحميل کند.

برای مثال، چند ماه پيش در آلمان، يک حادثه خبری به روزنامه‌ها درز کرد و به يک جنجال اجتماعی در جامعه آلمان منجر شد. حادثه اين بود که يک زن شهروند آلماني، زاده شده در ‌يک خانواده مراکشي، از همسرش که او را کتک مي‌زده، تقاضای طلاق می ‌کند. پرونده به دادگاه خانواده در شهر فرانکفورت واگذار می ‌شود. خانم قاضي، که نخواسته نامش فاش شود و در روزنامه‌ها فقط با نام کريستا دال از او اسم برده مي‌شود، از صدور حکم طلاق فوری خودداری مي‌کند و در پاسخ اعتراض زن متقاضی طلاق اظهار مي‌دارد:
,در اين حوزه فرهنگی تنبيه زن از طرف شوهر امری غيرعادی نيست. بنابراين، اين زن متولد آلمان بايد موقع ازدواج با ‌يک مرد تربيت شده در مراکش، حساب اين‌جا را هم کرده باشد., و در توجيه تصميم خود به آيه ٣٤ از سوره ٤ قرآن استناد می کند. در جامعه‌ای که سيستم حقوقی آن بر اساس جدائی از دين و همچنين برابری حقوقی زن و مرد بناشده، دور از انتظار نبود که عملکرد قاضی کريستا با اعتراض روبرو شود. بسياری آن را سرپيچی از سيستم حقوقی آلمان دانستند. اين نمونه، فقط به آلمان ختم نمی شود و در ديگر کشورهای اروپايی و اسکانديناوی نيز چنين حوادثی در روزنامه ها درج شده است.
علاوه بر اين ها، در نظام کالائی مورد نظر نئوليبرال ها، بسياری از زنان نيز به عنوان کالا مورد بهره برداری قرار می گيرند. در واقع، کالا شدن همه چيز و تسلط بازار بر زيست و زندگی انسان ها، چهره کريه سيستم سرمايه داری هر چه بيش تر عيان می سازد. عموما اقتصاد به نفع پولدارها و سرمايه دارانی است که اقليت شهروندان جامعه را تشکيل می دهند. اين اقليت از طريق حکومت ها و نيروهای سرکوبگر تحت اختيارشان، بر همه شئونات زندگی و نيازمندی های اوليه شهروندان را تحت کنترل و نظارت دايمی دارند.
در شرايط سلطه اقتصاد نئوليبرالی و بازار، در پناه آشکار و نهان قانون، زنان زيادی را از سر فقر به تن فروشی کشانده است. از اين کارگران جنسي، به وحشيانه ترين شکلی بهره کشی و کسب سود می شود. علاوه بر اين ربودن و فروش دختران و پسران از جمله ايرانی در بازارهای برده فروشی شيخ نشين های حاشيه خليج، پاکستان و افغانستان و ترکيه و غيره، بازار بزرگ ديگری برای سرمايه داری است. براساس آمارهای بين المللي، از طريق فحشا و قاچاق موارد مخدر ساليانه ميلياردها دلار به جيب شرکت ها و سرمايه دارانی که با اين بازار وسيع و جهانی سر و کار دارند و همه چيز را در پول خلاصه می کنند، سرازير می گردد. با نيم نگاهی به گزارش ها و آمارهای مربوط به قاچاق زنان و دختران به فروش رفته در جهان، به عمق اين فاجعه انسانی پی می بريم. اگر به اين ليست مانکن ها، کلوب های شبانه سکس، سوء استفاده کارفرمايان از کارگران و کارمندان زن و... را نيز اضافه کنيم فاجعه با ابعاد هولناک تری در مقابل ما قد علم می کند.

آنچه که در بالا اشاره کرديم فقط گوشه هايی از ديدگاه های زن ستيز در ادبيات و فرهنگ است. در چنين شرايطي، واقعا پرسيدنی است که اگر بينان گذاران سوسياليسم علمي، يعنی مارکس و انگلس نبودند و جنبش کارگری کمونيستی در مقابل همه ستم ها و استثمار غيرانسانی سيستم سرمايه داری و تلاش برای تغيير آن نبود سرنوشت بشريت به ويژه زنان چه سرنوشت تراژيک و فاجعه باری پيدا می کرد؟!
بررسی های ,مورگان, و ديگر محققان کاملا اثبات کرده است که زمان پيدايش ستم اجتماعی بر زنان با آغاز مالکيت خصوصی در جامعه هم زمان بوده است. تضاد موجود در خانواده بين مرد که دارای مالکيت خصوصی و زن که فاقد مالکيت خصوصی است بنيان وابستگی اقتصادی و شرايط اجتماعی را تشکيل می دهد که باعث پايمال شدن حقوق اجتماعی زن می گردد. انگلس، بر اين اعتقاد بود که در درون خانواده، مرد بيش تر نقش بورژوا و زن نيز نقش کارگر را ايفا می کند. تنها در شيوه نوين توليد سرمايه داری است که زمينه دگرگونی شرايط اجتماعی فراهم می آيد و باعث پيدايش مسئله زن به مفهوم امروزی اش می گردد. تا زمانی که شرايط کهن اقتصادی خانواده وجود داشت زن از طريق فعاليت اقتصادی برای زندگی خويش دارای حقوقی بود. در جامعه امروزي، يعنی در عصر سلطه سرمايه داري، مسئله زن براساس نياز سرمايه در استثمار نيروی کار و جست و جوی مدام در يافتن نيروی کار ارزان تر مطرح است. بنابراين، مبارزه زن کارگر برای رهائی خويش نمی تواند با مبارزه زن بورژوا عليه مرد هم طبقه اش يکسان باشد، بر عکس، مبارزه زن کارگر مبارزه ای است به همراه و دوش به دوش مرد هم طبقه اش عليه طبقه حاکم سرمايه داری. زن کارگر برای نابودی همه عواملی که استثمار زن و مرد کارگر را به بار آورده است، مبارزه می کند. پس زن کارگر، دوش به دوش مرد هم طبقه اش بر عليه جامعه سرمايه داری مبارزه می کند. يعنی زن کارگر حامی طبقه کارگر و مبارزه طبقاتی و زن بورژوا حامی طبقه بورژوا و مبارزه اش نيز در امور حقوقی به چارچوب سيستم سرمايه داری محدود است. بر اين اساس، افراد و جرياناتی که مبارزه زنان را به طور عمومی طرح می کنند و مرزی بين زن کارگر و زن بورژوا قائل نيستند، چه بخواهند و چه نخواهند آب در آسياب بورژوازی می ريزند.
در اين راستا شکی نيست که روشنفکران برابری طلب و عدالت خواه با ترويج و تبليغ دايمی فرهنگ انسانی و برابری زن و مرد در همه عرصه های اقتصادي، سياسي، اجتماعی و فرهنگی وظيفه سنگينی به عهده دارند. اساسا تغيير فرهنگ، آداب و رسوم و سنت ها بسيار جان سخت تر از تغيير حکومت هاست، بنابراين، بايد فرهنگ جامعه را طوری رشد و گسترش داد که نه تنها هيچ آثاری از مردسالاری و فرودستی زن در فرهنگ و ادبيات باقی نماند، بلکه در کوچه و خيابان نيز کسی کلمات و صفات زن ستيز را به زبان نياورد.
مسلم است که تنها با استراتژی سوسياليستی و فعاليت در جنبش کارگری کمونيستی و برابری طلبانه می توان بساط سيستم سرمايه داری ستم گر و استثمارگر را برچيد و يک جامعه نوين بی طبقه ای را بر پا کرد که در آن انسان ها بدون توجه به مليت و مرام و جنسيت شان در کنار هم در سعادت و بهروزی و برابری زندگی کنند. از اين رو ضروری است که بحث را به روابط و مناسبات سرمايه داری که مردسالاری نيز نمودی از آن است تعميق داد و نقد و بررسی و پژوهش و مبارزه را همواره بر عليه هرگونه ستم و تبعيض و استثمار سرمايه داری متمرکز کرد.
-----------------------------------------------------------
منابع:
1 - صمد بهرنگي، کوراوغلو و کچل حمزه، چاپ سوم، تبريز، انتشارات شمس، 1348، ص 13؛
2 - عهد جديد - انجيل -، باب دوم، رساله پولس به تيموتاوس، چاپ انگلستان، ص 336؛
3 - همان منبع، ص 313؛
4 - ويل دورانت، لذات فلسفه، چاپ 2، تهران، نشر انديشه، 1350، ترجمه عباس زرياب خويي، ص 156؛
5 - همان منبع، ص 156؛
6 - نظام الملک (سيرالملوک؛ نظام الملک؛ 484 هجری قمري؛
7 - آيِه ٣
۴ سوره نساء، ترجمه دکتر حسيِن الهيِ قمشه اي؛
8 - سوره نساء آيِه ١١؛
9 - سوره نساء آيِه ٢؛
10 - منبع: ,محمد، زندگيِ پيِامبر,، روژه کاراتيِنيِ، چاپ ارشيِپل، پاريِس، ٢٠٠٢؛
11 - سوره احزاب آيِه ٥٠؛
12 - سوره بقره آيِه ٢٢٣؛
13 - سوره بقره آيِه ٢٢
۸؛
14 - ويل دورانت، تاريخ فلسفه، جلد اول، چاپ 3، تهران، شرکت سهامی کتاب های جيبي، 1348، ترجمه عباس زرياب خويي، ص 121؛
15 - ژاک دريدا، 1998، ص 62؛
16 - فراسوی خير و شر، 232، زن در تفکر نيچه، نوشين شاهنده، نشر قصيده سرا، تهران، چاپ اول 1382، ص 103؛
17 - کانت1960، صص32-3؛
18 - کانت، 1978، ص 222؛
19 - آيين، بخش يکم، گفتار چهاردهم؛
20 - احمد کسروي، ,خواهران و دختران ما,، نقش زن در اجتماع ايران، کتابفروشی ايران، نخستين چاپ آمريکا، 1371، ص 35 و 36؛
21 - کليدر، محمود دولت آبادي، نگارش 1357 تا 1363، م.ک. ص40؛
22 - همان منبع، ص 1038؛
23 - ,سووشون,، نوشته سيمين دانشور، 1348، م.ک. ص 9؛
24 - همان منبع، ص 198؛
25 - همان منبع، ص131؛
26 - شوهر آهوخانم، علی ‌محمد افغاني، چاپ دهم
۱۳۷۲، انتشارات نگاه، چاپ اول ۱۳۴۰، ص ۶۹؛
27 - بامداد خمار، فتانه حاج‌ سيدجوادی (پروين)، چاپ پنجم، نشر البرز، تهران
۱۳۷۴، ص ۳۹۷
؛
28 - پژوهش ,سكينه مرادی,، كارشناس ارشد تاريخ و ادبيات، 1383.


* بر گرفته از نشريه ,گاهنامه تريبون زن,، سال دوم، شماره 4، شهريور 1386 - سپتامبر 2007