به سایت لج ور خوش آمدید

LAJVAR

 

کارگران    کودکان     زنان    هنر و ادبیات     لطیفه    تصاویر     کامپیوتر     سایت های دیگر    کلیپ و صدا    مکانی برای احزاب

اخبار روز از پیک ایران     اخبار سایت بی طرف     اخبار رادیو فردا   خارجی    آرشیو     صفحه نخست

 ______________________________________________________________

2007-03-31

جنبش زنان در ايران و موانع پيش رو

هما زرافشان

سایت روز آنلاین http://www.roozonline.com
در مورد ستم تاريخي كه زنان تحمل مي كنند و ريشه هاي تاريخي آن و مبارزات يك قرن اخير براي رفع اين ستم به اندازه ي كافي گفته و نوشته اند و من فكر مي كنم سخن گفتن در اين باره تكرار مطالبي است كه مي توان انها را براي مطالعه در جاهاي ديگر پيدا كرد.بنابراين اجازه ميخواهم از تكرار كليات بگذرم و در اين فرصت كوتاه بطور خيلي اجمالي به برخي از مسايل مشخص موجود در وضعيت فعلي جنبش فعلي زنان در كشور خودمان بپردازم.خواه پديده مثبت و مطلوبي باشد و خواه وضعيتي منفي و نامطلوب.

مسائل زنان نيز امروز در ايران تابع جريانهاي سياسي موجود يا بهتر است بگوئيم نگرش هاي سياسي موجود شده است.يعني تعبير ها و برخورد هاي متفاوتي با اين مساله از ناحيه ي جريانهاي سياسي گوناگون و برحسب ديدگاه منافع هر جرياني با موضوع صورت مي گيرد و اين مساله اي است كه بايد تشريح و باز شود.
بدون ترديدفبخش فعال تر زنان در زمينه ي احقاق حقوق خود،
بخش روشنفكرانه ي آن است يعني آن بخشي است كه انگيزه ي آن در تحرك و مبارزه اش، بيشتر آگاهي هاي آن است تا ستم و محروميتي كه بطور عيني و مادي در معرض آن قرار دارد.بعبارت ديگرآن توده ي عظيم زناني كه از پائين ترين و محروم ترين لايه هاي سكنه ي شهر ها و نيز توده ي عظيم زنان روستايي كشور را تشكيل مي يابد هنوز با اين جنبش و خواسته ها و مطالبات آن آشنا نيستند يا اگر هم هستند درصد آنها در ميان فعالان كنوني جنبش زنان ناچيز است.يعني خود آن محروميت و درد و ستمي كه بر اين توده ي عظيم مي رود هنوز موجب مقاومت و جنبش آنها نشده است،بلكهآگاهي به وضعيت ناهنجار اين توده ي عظيم،در ميان برخي از فعالان طبقه ي متوسط و متوسط به پايين در حال حاضر انگيزه ي اعتراض و فعاليت آنان است و تازه همه ي اينان نيز روشنفكران معترض و صادق و فعال نيستند و در ميان آنان مدعيان فرصت طلب نيز كم نيستند.بعبارت ديگرجنبش زنان در اين كشور در حال حاضر يك جنبش روشنفكري زنان است و هنوز به يك جنبش اجتماعي تبديل نشده است.يعني عمدتا از زنان كارمند،روزنامه نگار،وكلاي دادگستري،تحصيل كردگان دانشگاهي،معلمان،دانشجويان،خارج رفته ها و.. از اين قبيل تشكيل شده است.البته اينان خود بخش قابل توجهي از جامعه را تشكيل مي دهند كه حقوق و منافعي خاص خود را دارند و البته بايد از حقوق و منافع خود دفاع كنند.

اما نكته ي قابل توجه اين است كه اين جنبش و خواسته هاي آن در ميان خود اين لايه هاي متوسط و تحصيل كرده شهري هم هنوز عموميت و اشاعه ندارد.آيا همه زنان كارمند يا دست كم اكثريت انان در اين فعاليت ها مشاركت دارند يبا حداقل از ان هواداري ميكنند؟آيا همه زنان تحصيل كرده ي دانشگاهي يا حداقل اكثريت آنان در اين جنبش درگير هستند و يا در آن ارتباط دارند؟بديهي است كه جواب اين پرسشها منفي است.

اين ماهئيت هنوز روشنفكرانه و طبيعت ويژه ي اين جنبش موجب بروز برخي خصوصيات در آن شده وآن را در معرض برخي آسيب ها و فرصت طلبي ها قرار داده است كه سعي ميكنم به اختصار به آنها اشاره كنم.تقويت و پيش بردن جنبش فعلي زنان كشور ما،بدون توجه به اين مسائل دشوار يا حتي بي ثمر است.
1-
اولين مشخصه،ضعف عمومي جنبش روشنفكرانه است. تا اين جنبش به يك جنبش اجتماعي زنان تبديل نشده است،قدرت تغيير چيزي را نخواهد داشت.
هدف چيست؟
آيا هدف اين است كه برخي مراجع برون مرزي با استناد به وجود جنبش زنان در ايران و سركوب آنان و نقض حقوق بشر،دستاويز لازم را براي فشار آوردن به جمهوري اسلامي داشته باشند و توقع واقعي اين است كه به هر حال اين مشكل را مراجع حقوق بشري يا قدرتهاي خارجي حل كنند يا بالعكس هدف اين است كه جنبشي بوجود آيد كه خود آنقدر قدرتمند باشد كه بتواند براي احقاق حقوق خود مبارزه كند و حقوق خود را بگيرد.اين دو نگرش از ريشه با هم متفاوت اند و تفاوت آنها را نبايد دست كم گرفت.تفاوتاين دو موجب تفاوت در روش ها،فعاليت ها و تاكتيك هاي عملي اين جنبش هم خواهد شد.

بديهي است كه دنياي جوامع بسته متعلق به گذشته است و امروز با گسترش ارتباط و پيوند هاي بين المللي هر جنبشي از اين دست چشم حمايت و همدلي از جامعه ي بين المللي بويژه جنبش ها و مراجع دموكراتيك آن را نيز دارد،اما اصل خود جنبش و حمايت هاي بين المللي فرع بر آن است.

اگر هدف اين جنبش و هر جنبش ديگري از اين گونه،احقاق حقوق خويش باشد،بايد قدرت و وزن لازم براي اين تغيير و تحول را بتواند كسب كند و لازمه ي دست يافتن به چنين وزن و قدرتي،اجتماعي شدن اين جنبش است و به اين منظور بايد اين جنبش نگاه به پائين راجايگزين نگاه به بالا كند.بايد بتوان اولا گسترش افقي حاصل كند.يعني در در سطح همان لايه هاي اجتماعي متوسط از جنس اكثريت فعالان فعلي خود و كارمندان،روزنامه نگاران،تحصيل كردگان دانشگاهي،وكلاي دادگستري،دانشجويان،معلمان و نظاير آنها گسترش و عموميت يابد و ثانيا در جهت عمودي به سمت پائين ريشه بدواند تا آن توده ي زناني را كه مصداق بارز و واقعي ستم و محروميت هستند در بر گيرد.مگر هدف اصلي جنبش،مبارزه با ستم و محروميت زنان نيست؟

مساله ي بعدي حفظ خلوص جنبش و پاك كردن آن از آلودگي هاي فرصت طلبانه و غير صادقانه است.اينها بيماري هاي جنبش هاي اجتماعي است و تاثير آنها بر سلامتي و رشد آينده ي جنبش ،مانند تاثير بيماري ها بر رشد انسان است.آنان كه در راه پيشبرد اهداف شخصي خود از جمع سوءاستفاده ميكنند،آنان كه حاضر به تحمل هزينه تحولات اجتماعي نيستند و ميخواهند ديگران هزينه ها را بپردازند اما مترصدند كه از مزايا و نتايج حاصله ي آن بهره برداري كنند،آنها كه بدون مشاركت جدي در مسايل واقعي و در لحظات حساس ومخاطره آميز و تحمل كمترين هزينه با دور دنيا گردي رندانه سعي ميكنند تلاشهاي ديگران را در حساب خود واريز و آنها را به مزايايي براي خود تبديل كنند،آسيب رسانند و جنبش هاي جدي اجتماعي ناگريزند آنها را شناسايي و صفوف خود را از آنها پاك كنند.
مساله ي بعدي شخصيت و هويت مستقل و غير وابسته ي جنبش است.قدرتهايي كه در صدد گسترش نفوذ و سلطه ي خود در كشور ها و مناطق مختلف جهان هستند و در مقطع حاضر بطور مشخص امريكا،هرگاه جامعه اي را در آستانه ي تحول تشخيص داده9 و بر اين عقيده باشند كه در چشم انداز نزديك آن،امكان دگرگوني وجود دارد،با رخنه دادن عناصري از خود در درون جنبش هاي اجتماعي،يا به شكلي پيشرفته تر با ايجاد جنبش هاي موازي و بدلي تلاش ميكنند كه در رويداد ها و سير تحول آن حضور داشته و در جهت منافع خود بر سير حوادث تاثير گذارند و در لحظه ي تحول نيز غائب نباشند تا از حوادث عقب نمانند. اين تلاشها اكنون در مورد ايران علني و گسترده است و با بودجه هاي كلان و امكانات رسانه اي قدرتمند پشتيباني مي شوند.بودجه ها و امكانات تبليغاتي كه جنبش هاي اصيل اجتماعي و مردمي معمولا فاقد آن هستند و كاملا طبيعي است كه عرصه و اهداف بخشي از اين نوع فعاليت هاي موازي هم جنبش هاي اجتماعي زنان باشد.از اين رو حفظ شخصيت و هويت مستقل و غير وابسته جنبش نيز هشياري و آگاهي مي طلبد،زيرا بطور كاملا طبيعي بيگانگان به دنبال تامين و حفظ منافع خود هستند و رفع ستم و محروميت از زنان ايراني كار كشس جز خود آنان نيست.

با چهره هاي خلق الساعه اي كه كه يكباره و ناگهان مطرح مي شوند و با برخورد به اوالين موانع به خارج پناه مي برند و بسيار نيز در اطراف آن غوغا به راه مي اندازند،چهره سازي مي كنند و به هنگامي كه يكي دو قاره از اين كشور فاصله گرفتند از راديو و تلوزيون هاي مشكوك تر از خود شروع به بلبل زباني و اضهار نظر و صدور دستورالعمل براي حل مشكلات زنان ايراني مي كنند،بايد با احتياط و بر مبناي شناخت دقيق برخورد كرد.

آنچه عنوان شد فقط يك طرح كلي از مسايلي است كه جنبشهاي مختلف دارند اما نياز به تشريح و تفصيلي بيش از اين دارد كه از حوصله ي اين بحث خارج است اما طرح آن ضروري است و بايد طرح و پيگيري شود.