به سایت لج ور خوش آمدید

LAJVAR

 

کارگران    کودکان     زنان    هنر و ادبیات     لطیفه    تصاویر     کامپیوتر     سایت های دیگر

اخبار روز از پیک ایران     خلاصه اخبار رادیو فردا    خارجی     آرشیو      صفحه نخست

 ______________________________________________________________

 

جنگ و صلح از منظر فمنيستی

 

ناهید جعفرپور

جنگ ترور بر عليه تمامی انسانها بخصوص بر عليه زنان، مادران و کودکان است. ادعای توسل به جنگ ها برای اجرای حقوق بشردوستانه و دفاع از حقوق زنان دروغی بيش نيست چرا که بخصوص جنگ های کوزوو و افغانستان و عراق و بسياری از جنگ های ديگر در کشورهای جنوب جهان نشان دادند که نه تنها اين جنگ ها برای منافع بشردوستانه به اجرا در نيامد بلکه قربانيان اصلی شان همانا زنان و کودکان اين کشور ها بودند و در نهايت اين جنگ ها به نابودی ابتدائی ترين ملزومات زندگی مردم اين کشورها ختم شد.

 در مجموع زنان بعنوان خالقان زندگي، پرستاران زندگی و عشق ورزان زندگی، هميشه از مخالفان اصلی جنگ ها بوده اند و می باشند. زيرا که جنگ ها باعث می شوند که زنان هر آنچه را که دوست می دارند از دست بدهند (زنان در نتيجه جنگ ها  فرزندان، همسران، خانواده، محيط کار، فرهنگ، محيط زيست خويش را از دست می دهند). در اين دوره دشوار در پنج قاره ی جهان مسئوليت دفاع از انسان و محيط زيست را زنان بر عهده گرفته اند (توجه به سازمان های زيست محيطی و جنبش های برای صلح که از سوی بسياری از زنان جهان سازماندهی می گردد). شايد برای برخی اين سئوال پيش آيد که طبق اين تعريف مردان جنگ طلبند؟ به اعتقاد من موضوع بر سر مناسبات پدرسالارانه جوامع جهان است نه خود پديده ای بنام مرد. مشخص است که هم اکنون زنانی در جهان وجود دارند که از طرز تفکر سرمايه داری پدرسالارانه و سياست های ارتجاعی بنيادگرائی اسلامی و مسيحی و.....دفاع می کنند و يا بسياری از مردان که مدافع نظريات فمنيستی می باشند. اما آنچه مورد بحث است اين است که در جهان امروز و تحت مناسبات جهانی سازی نئوليبرالی اولا ساختار کار تغيير نموده است و به ساختاری زن ستيز تبديل شده است (سرمايه داران در کارخانه جات بازار جهانی و در بخش خدمات بجای نيروی کارکارگرمرد تمام وقت با امنيت کاري، نيروی کار ارزان ونيمه وقت بدون امنيت کاری زنان را در سطح جهان بکار می گيرند همچنين بخشی از کار توليد را به عهده زنان خانه دار در خانه ها سپرده اند) و دوما همين جهانی سازی نئوليبرالی برای پياده کردن اين سياست کاری و برای دستيابی به ذخاير ثروت و ذخاير انسانی بيشتر (طبق ساختار جديد) و برای باز کردن درهای کشورهای جنوب جهان به روی بازار جهانی و خصوصی سازی تمامی شاهرگ های اقتصادی و ملزومات زندگی انسانها (طرح خاورميانه بزرگ آمريکا) از سياست های تهاجمی و جنگ ها استفاده می نمايد (نمونه افغانستان و عراق و جنگ های بعدي). دوما حکومت های ارتجاعی بنيادگرای منطقه چون جمهوری اسلامی از يکسو برای تامين منافع خويش و از سوی ديگر برای رهائی از بحران اجتماعی و اقتصادی و سياسی داخلی و سرکوب جنبش های اجتماعی و نيروی های مخالف به آتش جنگ نفت می پاشند. تجربه نشان داده است که رژيم های پدرسالار ارتجاعی و مستبد و زن ستيزی چون ر.ج.ا از هر فرصتی استفاده نموده و در ابتدا به سرکوب زنان و جنبش های زنان پرداخته اند. اما اين اشتباه هم نبايد پبش آيد که گويا ضد جنگ بودن زنان و دفاع آنان از صلح به مفهوم عدم دخالت زنان در مبارزات اجتماعی و مبارزات بر عليه رفع تبعيض بر عليه زنان است. به اعتقاد من تمامی مدافعين عدالت اجتماعی و آزادی و دمکراسی چه زن و چه مرد از مدافعين سرسخت صلح و مخالفين جدی جنگ  ها می باشند ولی در مقابل استثمار و ظلم و تبعيضات اجتماعی، اقتصادی و جنسيتی از سوی امپرياليسم و ارتجاع مجبور به مقاومت و مبارزه می باشند. اين مسلم است که در صورت استقرار عدالت اجتماعی و رفع تبعيضات گوناگون اجتماعی، اقتصادی و جنسيتی و به حقيقت پيوستن جهانی ديگر، چشم انداز زندگی انسانها صلح آميز و زيبا خواهد بود.  

اما همانطور که در بالا گفته شد بحث ما در اين جا پرداختن به چگونگی مبارزات زنان منطقه و ايران نيست بلکه پرداختن به آسيب هائی است که در مجموع در صورت وقوع جنگ در کشورهائی چون کشور ما دامنگير تمامی زنان خواهد شد. خانم ماريا ميز فعال جنبش زنان و فعال جنبش صلح  در آلمان در اين باره می نويسد: "جنگ به مفهوم برگشت از تمدن به قهقراست". دقيقا تاکنون تمامی کشورهائی که در آن ها جنگی به وقوع پيوسته است در زير فشار اين جنگ ها اين سير نزولی قهقرائی در ابعاد مختلف طی شده است. افزون بر اين وی اعتقاد دارد که "جنگ ها نه تنها آسيب های فيزيکی (کشته شدن انسانها و انهدام محيط زيست) را باعث می شوند بلکه آسيب های روانی گسترده تری آنهم طی نسل ها بجای خواهند گذاشت". دقيقا با نگاهی به کشور های جنوب جهان (آفريقا و آسيا) يعنی جوامعی که همواره جنگ هائی در آنان به وقوع پيوسته است "پس خشونت" های بيشماری در روح اين جوامع نهادينه شده اند و اين پس خشونت ها از طريق مناسبات پدرسالارانه و قوانين پشتيبانی کننده اين مناسبات، حريم اجتماعی و شخصی و خانوادگی زنان را مورد خشونت های متفاوت انهدام کننده ديگری قرار داده است. البته اين بدان معنی نيست که زنان کشورهای ديگر جهان در صورت جنگ ها زير خشونت جنگ ها قرار نگرفته اند و نخواهند گرفت اما وجود رژيم های مستبد و بنيادگرا و ارتجاعی در اين مناطق با وجود درد مشترک اين زنان با ساير زنان جهان اما شرايطی بس دشوارتر و استثنائی تر را برای آنان به وجود آورده است.      

باری، در حال حاضر دربسياری از کشورهای جهان يا جنگی انجام ميشود و يا جنگی پايان يافته است و طبق آمار های رسمی 90% قربانيان اين جنگها غير نظاميان بوده که از ميان اين تعداد اکثريت با زنان و کودکان است. چرا اکثريت قربانيان زنان و کودکان می باشند؟

مثلا جنگ 8 ساله ايران و عراق را در نظر می گيريم: طبق آمار رژيم جمهوری اسلامي، 800000 نفر در جنگ 8 ساله ايران و عراق به قتل رسيده اند. اگر حتی تعداد کشته شدگان زن يکسوم آمار کشته شدگان در مجموع باشد اما کشته شدن همسران و بجای گذاشتن زنان بعنوان سرپرست خانوار و کشته شدن فرزندان و بجای گذاشتن مادران داغديده، خراب شدن خانه ها و بيخانمان شدن زنانی که خانواده خويش را از دست داده اند، خراب شدن کارخانه جات و موسسات و بيکارشدن زنان، زن ستيزی رژيم بنيادگرای جمهوری اسلامی به بهانه جنگ، فشار، تجاوز، بی امنيتی، روآوردن زنان سرپرست خانوار به کارهای پست و احيانا تن فروشی برای گذران زندگی کودکان و برخوردار نبودن زنان از امنيت های اجتماعی و حقوقی و مرگ و مير کودکان در اثر بيماری های ناشی از جنگ و... صدمات و آسيب های روحی و جسمی است که قربانی شدن را تعريف می کنند.

با نگاهی کوتاه به وضعيت زنان در جنگ های کوزوو، افغانستان و عراق ميتوان تا حدودی به عمق فاجعه جنگ در منطقه پی برد. ايرنه خان دبير کل سازمان عفو بين الملل (اولين زن آسيائی صاحب منصب در سازمان حقوق بشر) درگزارش 120 صفحه ای خود در باره زنان و جنگ در يک کنفرانس مطبوعاتی در لندن می گويد: "نه تنها ارتش های غالب به غنيمت گرفتن زنان را مشروع می شمارند، بلکه از تجاوز به عنوان اسلحه جنگی استفاده می شود". وی هم چنين می گويد: آمار خشونت به زنان کشورهای درگير جنگ در 10 سال گذشته بسيار وحشتناک است. بطور مثال ـ در رواندا، تقريبا به نيم ميليون زن تجاوز جنسی شده است. ـ در سيرالئون 55 درصد زنان مورد انواع تجاوزهای جنسی قرار گرفته اند. ـ در بوسنی براساس آمارهای متفاوت در مدت 5 ماه به بيست تا پنجاه هزار زن تجاوز جنسی شده است. ـ در سيرالئون از چهار هزار و پانصد كودك ربوده شده شصت درصد دختر بوده اند. ـ در اين چند سال در اثر جنگ ها در حدود 40 ميليون آواره جنگی وجود داشته است كه هشتاد درصد آنها را زنان و كودكان تشكيل داده اند. ـ شصت درصد از زنانی كه در بوسنيا به بازار فحشا وارد شده اند بين سنين 19 تا 24 ساله بوده اند. ـ از 17 كشوری كه در جهان بيش از صد هزار كودك يتيم در نتيجه بيماری ايدز داشته اند، 13 تای آن جنگ زده بوده است. هم چنين طبق اين گزارش كشتار، ناپديد شدن، تجاوزهای جنسي، خريد و فروش دختران، پسران و زنان در جنگ افغانستان از رشدی بی حد برخوردار بوده است. مثلا در افغانستان بعد از جنگ ربودن زنان و ازدواجهای اجباری نسبت به تمام تاريخ گذشته افغانستان اگر بدتر نشده باشد، بهتر هم نشده است. همچنين طبق آمار رسمی درصد زنان افغانی که به شصت در صد کل جمعيت افغانستان می رسد، بخش مهمی از اين زنان از آنجا که همسران خود را در جنگ از دست دادند، مسئوليت زندگی مسن تر ها و بچه ها بعهده آنان قرار گرفته است و از تامينات حقوقی برای کمک به اينگونه زنان خبری نيست. هم چنين اين سازمان تجاوزات جنسی به زنان در بغداد را تنها از تاريخ 27 ماه می تا 20 ژوئن 2003، كمتر از يك ماه، 27 مورد تجاوز جنسی گزارش داده است. اين آمار در سال های بعد تا 2006 طبق گزارشات ديگر بشدت صعود نموده است.

در تاريخ 27 فوريه 2002 سازمان حقوق بشر با زن سی ساله از بلخ که به او و دخترانش توسط سربازان تجاوز جنسی شده است مصاحبه ای دارد بر اين مبني:

 

سربازان زنان و دختران را به اطاقی ديگر بردند و سپس شروع کردند با دختر 14 ساله من ور رفتن. او گريه می کرد و التماس می کرد که کاری با او نداشته باشند زيرا که او هنوز بکارت دارد. اما سربازی وی را با هفت تيرش تهديد کرد و گفت اگر لخت نشود کشته ميشود. يک بار به او تجاوز کردند. بعد سربازان از اطاق بيرون رفتند و سربازان ديگر وارد اطاق شدند. 5 بار به من تجاوز شد.  سپس آنها به دختر 12 ساله من حمله کردند و خواستند به او تجاوز کنند اما من خودم را بين آنها قرار داده و تلاش می کردم از دخترم محافظت کنم. آنها هم مرا می زدند و هم دخترم را. ما گريه می کرديم و التماس می کرديم. سردسته  آنها می گفت شما از افراد طالبان هستيد و حقتان است. من در باره آينده دخترانم نگرانم چون کسی ديگر با آنان ازدواج نمی کند". 

 

تحريم اقتصادی و جنگ عراق بيشترين فشار را بر زنان و کودکان اين کشور به همراه داشته است و علاوه بر از بين رفتن درحدود ده ها هزار انسان که بخش مهمی از آن زن و کودک بی گناه بوده اند، اين جنگ با خود دردها و رنجها و مرگ و ميرهای بسيار زيادی ديگری را در ميان زنان و کودکان اين کشور به ارمغان آورد. ايرنه خان همچنين در گزارش خود در باره عراق می گويد: "در عراق در سال 2003 نيروهای آمريکايی بيش از 10500 بمب خوشه ای به کار گرفتند که حاوی حداقل 1.8 ميليون قطعه بمب است. نسبت بمب های ناقص و ناموفق به طور متوسط 5 درصد است که به اين معناست که 90000 بمب منفجر نشده اکنون در زمين عراق کاشته شده است که مسلما قربانيانش اکثرا زنان و کودکانند در واقع  آن ها قربانيان اصلی در چيزی که "خسارت جانبي" ناميده می شود هستند، خسارت جانبی برای بمب های هوشمند، يا برای مين های زميني. در فلوجه، زنان بسياری تنها با يک گلوله که به سرشان شليک شد کشته شدند. 72 زن بدين طريق طی 6 روز جنگ فلوجه به قتل رسيدند و تنها کاری که کرده بودند اين بود که در خانه را باز کرده بودند و به آن ها شليک شد". حنا ابراهيم فعال زنان و روزنامه نگار عراقی در سخنرانی تريبونال بين المللی عراق در استانبول می گويد: "از همان روز که اشغال در عراق اغاز شد، خشونت سيستماتيک عليه زنان و حقوق آنان نيز آغاز شد. زنان را ربودند، به آن ها تجاوز کردند و حتی آن ها را برای کار در شبکه تن فروشی به کشورهای ديگر بردند. من با يکی از اين ها که در دستجاتی است که زنان را می برند صحبت کردم. او به من گفت اگر يک زن باکره نباشد بهای او بيش از 2000 تا 3000 دلار نيست، ولی اگر باکره باشد ارزشش بسيار بيشتر است. اگر زنی سالم باشد و بتوان ارگان های بدن او را فروخت بهايش می تواند تا 10000 دلار بالا برود، در حاليکه در خود عراق اين ها ارزشی ندارند. آنوقت اين نوع جنايات در مورد زنان به طور روزانه توسط يک سازمان مافيايی و منسجم انجام می شود. اين چيزها قبل از اشغال در عراق وجود نداشت".  همچمين طبق گزارش اتحاديه زنان عراقی تنها در بخش مشاغل اجتماعی وضعيت زنان عقب گرد 180 درجه ای نمود. عموماً در گذشته زنان تنها يک کار خارج از خانه داشتند، اما اکنون برای سير کردن شکم کودکان خود مجبور هستند که دو يا حتی سه کار داشته باشند. رشد زنان سرپرست خانواده در تاريخ عراق بيسابقه است. آنان اغلب شوهران خود را در جنگ با ايران در دهه 1980 و در جنگ خليج فارس در سال 1991 از دست داده اند. معلمی که در زمانی با حقوق خود ميتوانست زندگی آبرومندانه ای را فراهم آورد، امروز مجبور است با آشپزی کردن يا خياطی کردن و يا خدمت کاری کردن برای ديگران امورات خود و فرزندانش را بگذراند. کمکهای دولتی تنها کفاف 10 روز در ماه اين زنان را ميکند. برای بقيه ماه هر کس خود بايد گليمش را از آب بيرون کشد. در صد زنانی که در سال 2005 در عراق ناپديد و کشته و مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند و حشتناک است. در اثر اين فجايع درصد بالائی از دختران جوان عراقی ديگر از خانه ها بيرون نيامده و به مدارس نمی روند. زنان مشاغل خود را رها نموده و از ترس در خانه ها خود را محبوس نموده اند و...".

و اما جنگ 8 ساله ايران و عراق نمونه ای کوچک برای بيان وضعيت وحشتناک زنان ايران در صورت احتمال جنگ است. خرابی در اثر بمباران شهرها، بمب باران کارخانه جات و از کار بيکار شدن کارگران در کارخانه جاتی که بخشی از خط توليدش به لحاظ کمبود مواد اوليه بسته شد، (طبيعتا اولين اخراجی ها اخراج زنان از کار بعنوان شرايط جنگی بود) همچنين کشته شدن همسران و پسران، احتکار، جيره بندی گراني، دستگيری و زندان، تجاوز جنسی به زنان در روستاهائی مرزی عراق، جيره بندی مهمترين مواد غذائی روزانه چون گوشت و شير و...، جيره بندی مواد سوختی چون نفت و گازوئيل در سرمای زمستان، حملات شبانه بمب افکن های عراقي، موشک باران های منازل مسکونی و از بين رفتن زنان خانه دار و کودکان ساکن در منازل به هنگام موشک باران ها، نبودن پناهگاه برای مواقع اضطراری چون بمب باران ها، باندهای فشار خياباني، چماق داران حزب الله و هجوم آنان به زنان به عنوان دفاع از ناموس شهدا و ناموس زنان محجبه، عدم امنيت برای زنان سرپرست خانوار، تن فروشی برای تامين مخارج زندگی خود و فرزندان و... از بزرگترين معضلات و مشکلاتی بود که بخصوص زندگی زنان اقشار پائينی جامعه ايران و زنان خانه دار و سرپرست خانوار را در اين دوره مورد مخاطرات جدی و منهدم کننده ای قرار داده بود. در اين دوره بخصوص زنان پناهنده افغانی و عراقی در ايران در زير بدترين فشار های موجود بسر می بردند. مسئله قابل توجه در اين زمان خارج شدن هر چه بيشتر زنان از صحنه اشتغال بود. با نگاهی کوتاه به وضعيت اشتغالی بين سال های جنگ با عراق (۸۸ - ۱۹۸۰) علاوه بر صنايع نفتی، سرمايه گذارى كشور به سوى صنايع دفاعى سوق داده شد كه اين هر دو صنايع نيز به طور سنتى صنايعى مردانه تلقى مى شد و زنان در آن نقشی نداشتند. براساس گزارشهاى موجود در پايان سال ۱۹۸۸ يعنی پايان جنگ اغلب كارخانجات ايران با كمتر از ۵۰ درصد ظرفيت خود كار مى كردند كه علت اين امر، كمبود مواد اوليه وارداتى از خارج بود. اين مسئله تأثير مستقيم خود را بر وضعيت شغلی زنان در اين دوره برجاى گذاشت و باعث شد که زنان اکثرا از صحنه اشتغال خارج شوند (مثلا بسياری از سالن های توليدی کارخانه جات بسياری چون صنايع داروئی، زيبائی و پاکيزگی و نساجی و توليد کفش و صنايع غذائی و... که عمدتا زنان بسته بند در آن کار می کردند تعطيل گرديد). اين بيکاری گسترده در بخش خدمات و بخش کشاورزی هم تاثير خود را گذاشت و باعث بيکاری بسياری از زنان گرديد. طبق آمار سرشماری 1986، حدود 11 ميليون و نهصد هزار مرد در ايران شاغل بوده اند که سهم اشتغال زنان طبق اين سرشماری تنها 9% بوده است.

بنابراين رژيم جمهوری اسلامی به بهانه جنگ و نبودن مواد اوليه و همچنين بنام دفاع از ناموس زن اسلامی تلاش نمود هر چه بيشتر زنان را از صحنه کار خارج نمايد و کار زنان را تنها به عنوان کار توليد مثل و کار بازتوليد نيروی کار مردان خلاصه نمايد. بعد از جنگ و با نام بازسازی دوران بعد از جنگ مرحله سخت تری در زندگی زنان ايران آغاز گشت که درنتيجه به تولد صدها معضل و آسيب اجتماعی ديگر برای زندگی زنان انجاميد. رشد خشونت های اجتماعی و خانوادگی و پشتيبانی مراجع قانونی از اين خشونت ها، فقری گسترده، بيکاری بالا، تن فروشی برای اداره زندگی خود و فرزندان، ايجاد خانه های فحشا، سنگسار، دستگيري، زندان، اعدام، اعتياد و فرار و خود سوزی، ترويج صيغه، ... از جمله اين آسيب های اجتماعی  اقتصادی بعد از جنگ بود.

 

رژيم جمهوری اسلامی اينبار به بهانه بازسازی "کشور اسلامي" بر تن خشونت های قانونی اجتماعی سياسی اقتصادی خود بر عليه زنان لباسی تاره پوشيد و هر خشونتی به زنان را تلاش نمود با نام صرفه جوئی و دوران سازندگی و پاکسازی و دفاع از ناموس امت اسلامی توجيه نمايد. موج دستگيری ها، سنگسارها، محبوس کردن ها، اعدام ها درست در اين دوره با نام بازسازی "کشور اسلامي" از شدت و حدتی خاص برخوردار شد. توجه کنيد به آمار دستگيری ها و اعدام ها و شکنجه ها در در فاصله 8 سال جنگ و دوران بعد از جنگ يعنی دوران بازسازی از چه بعدی برخوردار بود. دقيقا از اين دوره به بعد می بينيم که معضلات اجتماعی و اقتصادی و خانگی زنان روز بروز رشدی تصاعدی دارد. البته دقيقا بر بستر همين خشونت ها و تبعيضات قانونی و شرعی و اجتماعی اقتصادی و خانگی بر عليه زنان بود که جنبش قدرتمند اجتماعی زنان ايران رشد نمود.

برای بتصوير درآوردن يک جنبه از معضلات کنونی زنان در ايران تنها به يک مثال در خبرگزاری ايلنا اشاره می نمايم:

 

"دكتر امان‌‏الله قرايي‌‏مقدم، جامعه‌‏شناس و استاد دانشگاه، درگفت و گو با خبرنگار ايلنا در اوائل سال 2006 می گويد: «در حال حاضر 300 هزار زن خيابانی در تهران وجود دارد.»

300 هزار زن خيابانی در تهران و 4 ميليون بيكار, 5 ميليون معتاد و 9 ميليون دختر و پسر ازدواج نكرده (5/5 ميليون دختر، 5/3 ميليون پسر) در كشور وجود دارد كه منجر به گسترش فحشاء در جامعه شده است. در حال حاضر 3 ميليون حاشيه‌‏نشين در كشور و دو ميليون حاشيه‌‏نشين در تهران وجود دارد.»

وجود 300 هزار زن خيابانی تنها در تهران (البته آنهم طبق آمار شناخته شده و رسمي) بيانگر اوج خشونت های اجتماعي، اقتصادی نسبت به زنان است. زنانی که اکثرا برای گذران زندگی خود و فرزندان و خانواده مجبور به فروش تنها ثروت خود يعنی پيکرشان می باشند.

با توجه به اين آمار و ارقام و صدها آمار از صدها معضل ديگر زندگی زنان ايران و با توجه به قدرت تخريب تسليحات نظامی پيشرفته ای که از سوی ارتش آمريکا در جنگ عراق بکار گرفته شد، که اصلا قابل مقايسه با تسليحات بکارگرفته شده در جنگ ايران و عراق نيست می توان حدس زد که در صورت احتمالی حمله نظامی به ايران وسعت اين آسيب های مخرب تا چه حد زندگی آينده مردم ايران بخصوص زنان و کودکان ايران را تهديد خواهد نمود:

 

در اين صورت قبل از همه چيز اين جنگ باعث جان گرفتن دوباره رژيم جمهوری اسلامی شده و در نتيجه عاملان رژيم با نواختن در بوق و کرنای "شرايط جنگي" در مرحله نخست به تشديد فشار و دستگيری و زير ضرب بردن جنبش اجتماعی ايران بخصوص نهادها و تشکل های غير دولتی زنان و دستگيری های گسترده می پردازند. مثال اين ادعا همين چند روز پيش در 8 مارس ديده شد که چگونه عاملان رژيم به زنان در مراسم 8 مارس حمله کرد و آنان را زخمی و دستگير نمودند.

 

 بنابراين در صورت احتمالی جنگی در ايران، آسيب ها و صدمات زير زندگی مردم ايران بخصوص زنان و کودکان را  مورد مخاطره قرار خواهد داد:

 

ـ تخريب کارخانه جات و موسسات و ادارات و رشد بيکاری و بدنيال آن بيکار شدن زنان از کار بعنوان اولين قربانيان شرايط جنگي.

 

ـ تخريب محل های سکونی و کشته شدن زنان و کودکان ساکن اين خانه ها در نقاط شهری و روستائي (قدرت تخريب در روستاها به لحاظ غير مقاوم بودن خانه های روستائی بالاتر از شهرهاست. افزون بر اين در ايام روز که بيشتر زنان و کودکان در محل های مسکونی بسر می برند اين دسته از شهروندان در معرض خطرات بيشتری بسر می برند).

 

ـ رشد تجاوزات جنسی به زنان در شرايط ناامن و هرج و مرج دوران جنگی (چه از سوی نظاميان و چه از سوی غير نظاميان).

 

ـ  بکارگيری  زنان به عنوان تدارکات پشت جبهه جنگي (پرستاری مجروحين، آشپزي، تهيه آذوقه و...

 

ـ افزايش زنان سرپرست خانوار بدليل کشته شدن همسران.

 

ـ رشد کودکان بی سرپرستی که خانواده های خود را در اثر حملات جنگی از دست می دهند.

 

ـ جيره بندی آذوقه، مواد سوختی و دارو و آب آشاميدنی و عدم دسترسی اقشار پائينی جامعه و زنان سرپرست خانوار بی درآمد و کم درآمد به اين ضروريات زندگی و مردن بسياری از نوزادان خانواده های اقشار پائينی جوامع شهری و روستائی در اثر سوء تغذيه.

 

ـ احتکار و بازار سياه و بالا رفتن نجومی قيمت نيازهای ابتدائی مردم و عدم قدرت خريد  اقشار پائينی جامعه بخصوص زنان سرپرست خانوار و خانواده های متوسط و کم در آمد از بازار آزاد و بازار سياه.

 

ـ افزايش  ازدواج های موقتی و چند همسری بدليل کشته شدن بسياری از مردان.

 

ـ رشد اعتياد ميان زنان و مردان و نوجوانان بعنوان اولين راه فرار از فقر و افسردگی و ترس.

 

ـ کشته شدن زنان و مردان و نوجوانانی که در پارک ها و زير پل های شهر ها بخصوص شهر تهران بسر می برند. (در جنگ ايران و عراق بسياری از مردم در اثر موج انفجار ها در فضاهای باز خيابان ها و معابر و پارک ها کشته شدند).

 

ـ رشد روز افرون تن فروشی بعنوان تنها ممردرآمد زنان سرپرست خانوار.

 

- کشته شدن زنان تن فروش توسط گروه های ضربتی اسلامی ناشناخته در دوران هرج و مرج جنگی (نمونه در عراق کنونی و هم اکنون در تهران).

 

ـ رشد خشونت های چماق داران رژيم با نام دفاع از ناموس اسلامی و خون شهدا و حمله گسترده به زنان و دختران با نام بدحجابی و ...

 

ـ ربودن و قاچاق زنان و دختران جوان و خردسال و خروج آنان از مرزهای  کشور توسط دلالان آدم فروش.

 

ـ مردن زنان در هنگام زايمان و در نتيجه مردن نوزادان در مناطق کشوری که بيمارستانها و درمانگاه ها تخريب گشته اند.

 

ـ شيوع ييماری های  واگير و کشته شدن بسياری از زنان و کودکان در اثر اين بيماری ها.

 

ـ افسردگی و آسيب روحی  مادران در اثر کشته شدن فرزندان.

 

ـ بی خانمان شدن زنان و کودکانی که خانه های خود را از دست داده اند و آواره شدن آنها و خشونت به زنان و کودکان در مقرهای جنگ زدگان از سوی عوامل رژيم اسلامي.

 

ـ آسيب به محيط زيست زندگی نسل های آينده (وجود مواد منفجره و عمل نشده در سطح زمين و آلوده شدن آب ها و از بين رفتن موجودات دريائی و از بين رفتن جنگل ها و حيوانات در اثر بمباران و...

 

خانم دکتر آدا آهاروني، زن اسرائيلی فعال جنبش صلح، استاد دانشگاه، و پايه گذار و دبير «فوروم بين‌المللی برای فرهنگ صلح» در بيانی زيبا جنگ و صلح را چنين تصوير می نمايد:

 

از کجا می داني

که صلح زن است؟

من ميدانم، زيرا

ديروز او را ديدم

در راه پر پيچ و خمی

به گذران جهان.

او چهره ای غمگين داشت

مثل يک گل طلايی که پژمرده شده

پيش از آنکه شکوفا شود.

 

از او پرسيدم چرا

چنين غمگين است؟

به من گفت که فرزندش

در آشويتز به خاک و خون افتاده،

دخترش در هيروشيما،

و پسرانش در ويتنام،

ايرلند، اسرائيل، لبنان،

بوسنيا، رواندا و چچنيا و افغانستان و عراق و...

 

گفت که فرزندان ديگرش همگي

در ليست سياه مردگانِ

جنگ هسته ای اند،

همه فرزندان ديگرش نيز، مگر آنکه

همه جهان بداند که --

صلح يک زن است.

 

هزاران شمع سپس روشن شدند

در چشمان ستاره‌گون‌اش، و من ديدم --

صلح در واقع يک زن حامله است،

صلح يک مادر است.