به سایت لج ور خوش آمدید

LAJVAR

 

کارگران    کودکان     زنان    هنر و ادبیات     لطیفه    تصاویر     کامپیوتر     سایت های دیگر

اخبار روز از پیک ایران     خلاصه اخبار رادیو فردا    خارجی     آرشیو      صفحه نخست

 ______________________________________________________________

چرا بچه می خواهيم؛ چرا (فعلا) بچه نمی خواهيم؟

بی بی سی / شادی يزدی

طی نسلهای متمادی بچه دار شدن پس از ازدواج امری بديهی و الزامی و حتی يک وظيفه دينی بوده است. اين قانون - به غير از آن دسته که به دلايل مختلف قادر به زاد و ولد نبوده اند - جنبه همگانی داشته است. اما اين نگرش در سالهای اخير به دليل تحول در مقتضيات اجتماعی و اقتصادی، که با تغيير مشخصه های تاهل هم همراه شده، موضوعی قابل مناظره و مذاکره شده است.

گرچه بسياری همچنان به پيروی از نسل های گذشته بچه دار می شوند اما گروهی نيز با تکيه بر دلايلی از قبيل عدم اطمينان به آينده کودک، از بچه دار شدن طفره می روند. اما دلايل امروزی برای بچه دار شدن يا نشدن بر اساس چه تفکر و باورهايی است و آيا برای تصميم گيری از الگويی خاص پيروی می کنيم؟

در چند دهه اخير با متداول شدن راه های مختلف پيشگيری از بارداری می توان گفت که تقريبا همه بچه ها در جوامع شهری با تصميم مستقيم پدر و مادر پا به عرصه وجود می گذارند و "ناخواسته" نيستند. پس قاعدتا جنبه غافلگير شدن والدين و ناچار بودن آنها از تقبل فشارهای مالی و فيزيکی فرزند بايد کاهش يافته باشد.
اما بر خلاف گذشته تصميم به بچه دار شدن به پديده ای بسيار پيچيده تبديل شده است: بچه داشتن چه هزينه هايی برای من در بردارد؟ داشتن بچه زندگی من را چگونه متحول خواهد کرد؟ چگونه می توانم هم بچه داشته باشم هم زندگی فارغ از نگرانی؟ من بچه نمی خواهم. چگونه می توانم ديگران را به موجه بودن اين تصميم قانع کنم؟
ناظران اجتماعی می گويند هر چند بسياری از دلايل سنتی برای تشکيل خانواده جايگاه خود را در نظام فکری زوج های امروزی از دست داده است (مثلا کمک به معاش خانواده ديگر يکی از دلايل بچه دار شدن نيست)، اما برخی از آنها درمانده از پيچيدگی جوانب و عواقب مختلف تصميم گيری در اين مورد، با ترديد راه نسل قبلی را (احتمالا با کمی تاخير) در پيش می گيرند و بچه دار می شوند. گروهی هم که بچه نداشتن را ترجيح می دهند همواره با وحشت "غيرعادی" جلوه کردن، روبرو هستند.

زوج (فعلا) بدون بچه
افزايش نگران کننده جمعيت جهان و نابسامانی های اقتصادی و همين طور بالا رفتن سطح آگاهی در مورد کمبودهای اجتماعی، باعث شده بسياری از زوج های جوان دلايل سنتی تشکيل خانواده را نوعی خودخواهی تلقی کنند.
آنها بر اين عقيده اند که فقط زمانی بايد بچه دار شد که بتوان نيازهای مادی و عاطفی کودک را به بهترين وجه ممکن فراهم کرد. اين نگرش (که قشر تحصيلکرده بيشتر به آن پايبند است) توام با نگرانی های مدرن - از تاثير مشاجره والدين بر روحيه کودک گرفته تا مضرات مواد افزودنی در غذاها بر بهداشت جسمی او - که هر روز با تحقيقات جامعه شناسی و بهداشتی پيچيده تر هم می شود، باعث شده است که فرزند داری برای نسل جوان امروزی به مرور به هدفی غيرممکن يا حداقل بسيار دشوار تبديل شود.
در مقابل، طرفداران زاد و ولد، زوج هايی را که به عمد بچه دار نمی شوند بسيار خودخواه می دانند چون به نظر آنها اجتناب از بچه دار شدن ناشی از جاه طلبی های شغلی و مالی و اصرار بر ادامه زندگی فارغ از مسئوليت است.
هرچند که خود آنها از مشکلات فرزند داری و فشارهای مختلف اقتصادی و روانی در جامعه مادی گرای امروزی گلايه های زيادی دارند اما می گويند که بچه داشتن در ديدگاه آنها به زندگی تاثيری ژرف داشته و آن را غنی تر کرده است.

حس مادری فطری است؟
گروه ديگری از زوج هايی که با تشکيل خانواده به صورت سنتی آن (پدر، مادر و فرزند) مخالف هستند با استناد به برخی مشاهدات جامعه شناسی "فطری" بودن حس مادری و نياز زن به مادر شدن را به چالش می گيرند.
تحقيقات جامعه شناسی نشان می دهد که نوسان ميزان بارداری در مناطق مختلف و دوره های مختلف از زندگی بشری دلايل متفاوتی داشته است که کمتر با فطری بودن حس مادری ارتباط دارد. مثلا در ميان خانواده های فلسطينيان بچه دار شدن به عنوان حرکتی ميهن پرستانه، يک ارزش محسوب می شود يا افت شديد جمعيت در برخی کشورهای غربی باعث شده که زوج ها به ترغيب (مالی) دولت ها بچه دار شوند.
پس از انقلاب اسلامی زوج هايی که (تا قبل از آن پيرو شعار فرزند کمتر زندگی بهتر بودند) عليرغم داشتن فرزندان بزرگ سال دوباره بچه دار شدند. به گفته شماری از ناظران اجتماعی اين روند ظاهرا به دليل برهم خوردن برخی هنجارهای اجتماعی بوده است.
هر چند در جامعه ايران (و بسياری از جوامع غربی) مادر شدن در سنين بالاتر امری پسنديده نيست اما نداشتن فرزند به قدری دردناک قلمداد می شود که به طور عمومی نخواستن بچه را ناشی از نگرشی موقت و حتی کاهلانه می دانند. مادران و مادر بزرگها به زنانی که هنوز بچه دار نشده اند هشدار می دهند که "حتی اگر حالا نيازی به فرزند نمی بينی به زودی به سنی می رسی که نمی توانی اين نياز فطری را انکار کنی و در سنين پيری پشيمان می شوی."
برخی از زنان می گويند پس از تولد فرزندشان با هجومی از احساسات مادارانه مواجه نشدند، در مقابل بسياری از زنان بدون فرزند می گويند با بالا رفتن سنشان متوجه شده اند که به طور غيرمنتظره ای از ديدن نوزاد به وجد می آيند و در واقع حس "فطری" مادر بودن را به شدت احساس کرده اند.

تصميم بچه دار شدن با کيست؟
در گذشته بچه دار شدن امری بی چون و چرا بود و طبق سنن جايگاه زن در خانه و وظيفه اش نگهداری از فرزندان تلقی می شد. اما امروزه زوج ها (لااقل در ميان طبقه متوسط و تحصيلکرده) در مورد بچه دار شدن و زمان آن با يکديگر گفتگو می کنند. در ايران زنان 60 درصد جمعيت دانشجوی دانشگاه ها را تشکيل می دهند که معمولا جذب دنيای کار می شوند. تمايل آنها به استقلال مالی و همچنين بهره مند بودن از دو درآمد باعث شده که زوج های امروزی به موضوع بچه دار شدن نگاهی متفاوت از نسل والدين خود داشته باشند.
در همين حال، به گفته جامعه شناسان بسياری از زنان شاغل، مادر شدن را به تاخير می اندازند چون می دانند که اگر بچه دار شوند در نهايت باز اين آنها هستند که بايد بيشتر بار مسئوليت نگهداری از فرزند را بر عهده بگيرند.
از سوی ديگر اگر قرار باشد مردان سهم بيشتری از پرورش کودک را برعهده بگيرند، رغبت آنها به داشتن فرزند کمتر می شود.
زوج های امروزی پس از گذشتن از برخی ترديدها و بررسی ها معمولا به داشتن يک فرزند افاقه می کنند.

بچه دار بشويم يا نه؟
انفجار جمعيت (در سطح جهان) موضوعی غيرقابل انکار است. مهار رشد جمعيت در برخی مناطق ضروری تر است اما ظاهرا نگرانی از ازدياد جمعيت در جوامع مرفه و پيشرفته بيشتر احساس می شود و به نوعی باعث شده زوج های جوان به بچه دار شدن کمتر تمايل نشان دهند.
افزايش ميزان طلاق و انواع اختلالات روحی، از جمله افسردگی در ميان کودکان و نوجوانان، نيز باعث شده که بسياری از زوج ها به خود اين حق را ندهند که بچه دار شوند و همچنين به توانايی خود در ايفای نقش پدر و مادر ترديد زيادی کنند.
آنها نگران هستند که نتوانند به اين سوال (احتمالی) از سوی فرزند خود که "چرا من را به دنيا آوردی؟" پاسخ قانع کننده ای بدهند. پاسخ به اين سوال همواره مشکل بوده اما تحولات بی امان اجتماعی و تغيير شکل نقش پدر و مادر و جايگاه آنها در زندگی کودک، يافتن پاسخ به اين سوال را از هر زمان ديگر دشوارتر کرده است.
يک زمان پدر خانواده نقش خود را در انتقال صنعت و حرفه اش به فرزندانش می ديد. اکنون دست به دست گشتن حرفه خانوادگی تقريبا از چهره زندگی شهری زدوده شده است و از پدران چنين توقعی نمی رود. بعد از آن، پدران و مادران که به امکانات رفاهی بيشتری دست يافته بودند آنچه خود می خواستند و نداشتند (تحصيلات عاليه، ...) را از فرزندانشان به عنوان ارزش های جديد طلب کردند.
اکنون با اين که برخی زوجها همچنان فرزند(ان) خود را مانند جوايزی ارزنده به نمايش می گذارند، زوج های جوان زيادی با پشت کردن به اين دست از ارزش ها، معيارهايی چون "خوشحالی و رضايتمندی" کودک را دنبال می کنند. آنها استدلال می کنند که کودک موظف به تامين آرزوهای والدين خود و افتخارآفرينی برای آنها نيست.
اما، اين نگرش "واقع بينانه تر" و همچنين دسترسی به راه های مختلف جلوگيری از بارداری تا زمان دلخواه، تصميم گيری در مورد بچه دار شدن يا نشدن را آسان تر نکرده است و زوج های امروزی با ترديدهای تازه تری مواجه هستند. مثلا تعبير "خوشحال بودن" کودک مشکل است و والدينی که نمی دانند چگونه بايد اين مفهوم را به فرزند خود منتقل کنند دچار دل نگرانی های مضاعف می شوند.
برخی زوج های امروزی را متهم می کنند که از کاهی کوه می سازند. آنها می گويند کودکان در مقايسه با گذشته (برعکس يک باور عمومی) با خطرات کمتری مواجه هستند و با پيشرفت بهداشت و درمان ميزان مرگ و مير کودکان به شدت کاهش يافته است. فشارهای اقتصادی هم به رغم رقابت ها و چشم و هم چشمی های باب هر جامعه، بسته به نحوه برخورد والدين و توانايی آنها به "نه" گفتن قابل مرتفع شدن است.
هر چند نمی شود داستان زندگی و جنبه های تاثيرگذار بر افکار همه را يکسان دانست و با نگاهی واحد سنجيد، اما جامعه شناسان در جريان تحقيقات خود به اين نتيجه رسيده اند که در طی سالها اين بچه ها نيستند که مشکل ساز شده اند بلکه نگرش ما به آنهاست که تغيير اساسی کرده است.
همچنين به نظر می رسد نسل امروزی برای انتخاب ميان بچه دار شدن و نشدن هر چه بيشتر با خلا الگو روبرو می شود: يک گروه به طور مشهودتری با تشويق اطرافيان و ترس از گذشت زمان و پيروی از ديگران بچه دار می شود و در مقابل گروهی ديگر، برای اثبات بی نياز بودنش به فرزند با کمبود حمايت و متهم شدن به خودپرستی برای حفظ آزادی ها و فراغتهای شخصی مواجه است.
----------------------------------------------------------------

برخی نظرات شما:

به نظر من قبل از هر تصميمی بهتر است به سوالات زير پاسخ داد، آيا توانايی مالی و وقت کافی برای والدين وجود داد؟ آيا والدين می دانند چگونه فرزند خود را تربيت کنند؟ آيا جامعه رفاه و امنيت کافی در اختيار والدين و فرزندان قرار می دهد؟ آيا والدين به اين امر احساس علاقه و نياز می کنند؟ آيا موارد ذکر شده تا حداقل دو دهه آينده پابرجاست؟ خسرو - فارس

من يک مهندس ۲۷ ساله هستم و خوشبختانه دارای شغل و خانواده ای بسيار خوب، مهربان و صميمی. ولی از زندگی خودم هيچ رضايتی ندارم. به چه دليل منی که از زندگی خودم هيچ رضايتی ندارم، صاحب فرزندی شوم تا او نيز مجبور به تحمل چندين سال زندگی دردآور گردد. احساس کردن، ديدن و تحمل کردن اين همه تبعيض، تحقير، نادانی، دروغ، ظلم، پستی و خيانت که در جامعه ما وجود دارد و همچنين مشکلات بيشمار اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی موجود، از دست دادن عزيزان و بدتر از همه، فکر مصيبتهايی که ممکن است بر سر آدمی بيايد انسان را خرد و افسرده و تحمل زندگی را سخت می کند. به نظر من با توجه به وضعيت موجود و اينکه هيچ تضمينی برای آينده بهتر وجود ندارد، به دنيا آوردن يک انسان عين جنايت است. آيدين - تبريز

به نظر من بچه دار نشدن دليل بر خودخواهی نيست بلکه بچه دار شدن دليل بر خودخواهی است. من و همسرم دو سال هست که ازدواج کرديم و فعلا تصميم بچه دار شدن نداريم و دليل آن هم اين است که ما فکر می کنيم که در درجه اول يک زوج بايد زندگی مشترکشان را به ثبات برسانند و بعد در خود آمادگی روحی و توانايی تربيت کردن و توانايی مالی را بيابند و بعد به بچه دار شدن فکر کنند. و ما فکر می کنيم اگر روزی ما شرايط لازم را دارا شديم چرا ما يک انسان به انسانهای روی زمين اضافه کنيم در حالی که هزاران هزار بچه بی سرپرست در دنيا هست که ما می توانيم پدر و مادرشان باشيم. با توجه به رشد جمعيت کره زمين ما که آگاه هستيم به اين مشکل نمی افزاييم و هم نياز به بچه را اگر روزی در ما ايجاد شد و نياز کودکی به پدر و مادر بر طرف خواهيم کرد. رکسانه - مونيخ

من حدود پنج سال است که ازدواج کردم و بچه را مانع بزرگی بر سر راه آسايش زندگی البته برای خانمها بخصوص خانمهای شاغل ميدانم و بيشتر هم بخاطر ديد و طرز فکر مردها به زندگی وهمسرانشان است. اکرم - شاهرود

بعضی از دوستان فکر ميکنند که هيچکسی تلاش نکرده و آنها به خودی خود به وجود آمده اند. آينده بشری مستلزم ازدياد نسل است (البته با کنترل و نه بی رويه) نه به شوری شور گذشته و نه به اين بی نمکی که از داستان نرخ رشد بسياری از کشور های در حال توسعه و توسعه يافته علی الخصوص غربی می بينيم. به نظر من وجود بچه در هر زندگی لازم و واجب است بلکه مرهمی بر بسياری از تالمات است. علی - تهران

من اگر بخواهم بچه ای را بزرگ بکنم اول بايد مطمئن بشم که با تربيت او را عقايد خودم را بهش تحميل نکرده باشم که اين غيرممکن است چونکه حداقل عقايد من از نظر خودم درست هستند در زمينه دين و اجتماع ... اگر او را با اين مسايل آشنا نکنم در تربيتش غفلت کردم و اگر بکنم با يک ديد خاص بزرگش کردم. شاهين - تهران

به بچه نبايد به چشم يک موجود کوچک بی دست و پای خوشگل تپل و مپل نگاه کرد، بچه يک انسان است. وقتی می خواهيد به بچه دار شدن فکر کنيد، به اين فکر کنيد که يک انسان بالغ را می خواهيد به وجود آوريد. بعد يه نگاهی به انسان های بالغ دور برو خود بياندازيد و ببينيد آنها چه دارند که داشتنش ارزش زندگی کردن را دارد. من اين کار را کردم و در اطرافم (اول از خودم وهمسرم شروع کردم) جوانهای نااميد و بيکار و افسرده ای ديدم که خود دوران کودکی خوبی نداشته اند. در دورتر جنگ و قتل عام و گروگانگيری و خونريزی و گرسنگی ديدم. من به خودم اجازه نمی دهم که در اين دنيای پرآشوب انسان ديگری را خلق کنم تا او را در عذابهايی که کشيده ام و می کشم شريک کنم. من انسانی خلق نمی کنم تا حقوق او هم مانند حقوق من پايمال نشود. من انسانی خلق نمی کنم تا او هم مانند من از زندگی در اين گوشه دنيا در هراس نباشد. و در نهايت هنگامی که به خوشی و سعادت و آرامش خيال و خوشبختی رسيدم و خواستم اين خوشی را با کس ديگری قسمت کنم، انسانهای بی پناه ناخواسته خلق شده ای وجود دارند که بتوانم خوشبختی خود را با آنها قمست کنم. فرانک - تهران

اگر از همين الان همه مردم دنيا تصميم بگيرند فقط يک بچه بياورند طبق آمار موجود پس از ۱۰۰سال جمعيت جهان فقط يک ميليارد نفر می شود. می دانيد يعنی چه يعنی همه صاحب همه چيز خواهند بود. يعنی می توان يک بهشت کوچک در زمين درست کرد . بنابراين نبايد خودخواه بود و اگر کسی می خواهد خودش را برای چنين مسوليت بزرگی آماده کند و يک انسان را به اين دنيای پر از رنج بياورد حداقل در تعداد آن زياده روی نکند. حسن - تهران

به نظر می رسد امروز رشد خانواده ها سبب شده است زوجهای جوان به سادگی زير بار بچه دار شدن نمی روند. شرايط سبب شده است زوجها خود را در برار فرزند مسئول بدانند و تا از امکان تامين تمام نيازهای او اطمينان حاصل نکرده اند اقدام به بچه دار شدن نکنند. اين نکته بسيار مثبتی است چرا که در حال حاضر بسياری از جوانان علت ناکامی و يا عدم موفقيت خود را والدين خود می دانند و با همين تجربه می خواهند شرايطی را برای فرزند خود مهيا کنند که فردا مجبور به پاسخگويی به چراهای او نباشند. در همه احوال بچه هديه ای بهشتی است که زندگی انسان را دگرگون می کند. اگر بچه دار شدن به موقع باشد بسيار شيرين و اگر بی وقت باشد چه سخت و طاقت فرسا می شود. عاطفه - تهران

من حدود پنج سال است که ازدواج کردم ولی هنوز جرات پيدا نکردم که بچه دار شوم. در جامعه غريب بدون پدر و مادر و گم شدن در ميان دو فرهنگ ايرانی و غربی ما را بيشتر در اين امر دچار مشکل کرده است. هم من و هم همسرم با اينکه همديگر را شناختيم و می دانيم ديگر آنقدر اختلاف با هم نداريم تا انسانی را بدبخت کنيم ولی هنوز برای بچه دار شدن دچار وحشت هستيم. راستی شما بفرمائيد در اين دنيا که فقط خشونت ديده می شود چرا بايد بچه دار شد؟ ندا - اتريش

نظرات قابل ملاحظه دوستان، ما خودمان قبل از اينکه صاحب فرزند شويم با اين مشکلات روحی روبرو بوديم، اما از روزی که فرزند داريم و هر روز که ميگذرد بيشتر او را دوست داشته و به او احساس نياز می کنيم و هر روز تمايل ما به زندگی بيشتر ميشود و احساس و تمايل ما (زن و شوهر) به يکديگر بيشتر ميشود و احساس آرامش روحی بيشتر می کنيم. گرچه هيچ کس نميتواند تمام نياز های زندگی را برآورده کند تا بتواند يا تمايل به فرزند پيدا کند. يزدان علی - ادالايد استراليا

نبايد بچه دار شدن و نشدن را به وضعيت نابسامان روزگار خويش صد در صد ربط بدهيم؛ بچه دار شدن يعنی انسانی(اشرف مخلوقاتی) به دنيا آوردن و يا تحفه ی از خدا گرفتن! جای بسی افتخار است. ما پدر يا مادر انسانی معصوم، خوشگل، و دوستداشتنی می شويم. يک زوج نيک فرجام هرچند از زندگی لذت ببرند، باز با يک لبخند کودک خودشان نمی ارزد. از آن گدشته، اگر ما فرزند مان را نيک تربيت کنيم تا خادم واقعی بشريت گردد، هم به خود و هم به بشريت، مصدر خدمت بی بديلی شده ايم. هرگز هرگز اجازه ندهيم نابسامانی های روزگار در تصميم های بنيادی زندگی مان رخنه وارد کند. جای تاسف است که کسان محبت خود را با سگ و گربه و .. تبادل می کنند، ولی با انسانی که از خودشان بميان می آيد، اين علاقه و استعداد را ندارند. شجاع مستقل - کابل

من فکر می کنم که اين فقط بچه نيست که به ما نياز داره و همراه خودش کلی هزينه و مسئوليت می آورد بلکه خود ما نيز از نظر روحی به بچه نياز داريم و شايد اين موضوع را وقتی بهتر درک کنيم که بچه به دنيا آمده باشه. من و همسرم بعد از چهار سال يک فرزند داريم و هر روز که ميگذرد بيشتر او را دوست داشته و به او احساس نياز می کنيم. جواد - دوبی

من الان حدود ۵ سال است که ازدواج کرده‌ام و به‌ دلايل مشابه آنچه ذکر کرديد بچه‌دار نشده‌ام. من شخصا دوست دارم که بچه‌دار شوم و احساس مادری را درک کنم و موجودی ديگر را تربيت کنم. ولی يکی ديگر از دلايل بچه‌دار شدن من حرفهای مردم است. چون اگر بچه‌دار نشوی خيلی از افرادی که بيشتر قشر سنتی هستند آدم را به تنبلی يا خودخواهی متهم می‌کنند و فکر می‌کنند آنها که اين وظايف را انجام داده‌اند کارهای خيلی بزرگی کرده‌اند. بنابراين من ترجيح می‌دهم بچه‌دار شوم و فکرم آسوده‌تر باشد تا اينکه مرتب در حال ترديد و دودلی نسبت به اين موضوع و يا تحمل برخوردهای مردم باشم. معصومه - تورنتو

اولين شرط داشتن فرزند عشق به زندگی است و سپس امکانات اقتصادی و فراهم نمودن محيط گرم خانوادگی. اين امر را نمی توان انکار نمود که با توجه به صعود جمعيت سياره ما بهتر است که به يک يا دو فرزند اکتفا کنيم، البته درصورتيکه عاقل از پذيرفتن اين مسئوليت مهم بشری هستيم و بالاتر از همه از اهدای دانايی و عطوفت و زمان خود به نسلهای آينده مان هيچ ابايی نداريم و آن را با کمال ميل و ترغيب انجام ميدهيم. بايستی به افرادی که به واسطه ادامه تحصيل امکان بچه دار شدن را به خود نمی توانند بدهند نيز حق داد زيرا با رضايت انسانی والدين نسلهای آينده طبيعی تر خواهند بود. محسن - هلسينکی

با توجه به اصل نسبی بودن و اينکه آينده صد در صد قابل پيش بينی نيست چه خوب بود اگر پدر و مادرها قبل از اين که دارای فرزند بشوند به احتمالاتی که برای فرزندشان پيش می آمد فکر می کردند و اين که آيا قادر خواهند بود که يک فرزند سالم داشته باشند که آينده او از نظر در رفاه بودن و سالم و خوشبخت بودن تا حد ممکن تضمين شود. رفاه و خوشبختی و آينده بچه مهم تر از نياز فطری و دوست داشتن مادر و پدر به داشتن فرزند است و به عبارت ديگر اگر والدين فکر می کنند که نمی توانند فرزند خود را خوشبخت کنند بهتر است که از نياز فطری مادر و پدر بودن صرف نظر کنند و از بچه دار شدن خودداری کنند. رضا س. - سيدنی

من چند سالی است که در هلند زندگی می کنم. شوهرم هلندی است و ما قصد نداريم بچه دار بشيم چون بچه مزاحم آزادی ماست. من موقعيت کاری خوبی دارم و نمی خواهم به هيچ وجه آن را از دست بدهم چون اگر مادر بشم بايد وقت زيادی برای بچه صرف کنم و موقعيت کاريم به خطر می افتد. از طرف ديگر من از فاميل و آدم های فضول هم دور هستم و کسی در اين مورد در زندگی من دخالت نمی کند من و شوهرم معتقديم اگر در آينده پشيمون شديم و دلمان بچه خواست می رويم بچه برمی داريم. آنقدر بچه بی سرپرست تو دنيا هست که لازم نيست ما خودمان بچه درست کنيم. کتايون - رتردام

بهترين سن برای بچه دار شدن البته در ايران و وضع موجود بين ۲۵ تا ۳۰ سالگی است. به نظر من حداقل ۲ تا ۳ سال بعد از ازدواج بهترين وقت بچه دار شدن است چون تو اين دو سه سال زن و مرد همديگر رو تا حدی می شناسند و اگر خدايی نکرده کار به جدايی کشيد، اينجا ديگه بچه ای نيست که بدبخت بشه. محمد رضا جليلی - چابهار

من هشت سال است که ازدواج کردم و فکر نمی کنم بچه بخواهم چون وقت کافی و صبر و تحمل بزرگ کردن يک بچه خوب را ندارم. من در کانادا زندگی می کنم و در اين کشور ماهيانه برای هر بچه ۲۰۰ دلار کمک هزينه می دهند اما حتی اين موضوع به من انگيزه نمی دهد. چرا يک بچه را به اين دنيای آشفته پر از خشونت و جنگ بياورم. وقتی می دانم پدر خوبی نخواهم بود چرا يک بچه را بدبخت کنم. ما نبايد چون پدر و ماردمان به ما می گويند بچه دار شويم. بايد بيشتر فکر کنيم. ناصر - تورنتو

به هرحال نگرش ما نسبت به جايگاه بچه به پارامترهايی وابسته شده که ما دلمان نمی خواست. اما اين جامعه می‌باشد که ما را در جريان ‌اين رود قرار داده. من شخصا در تهران با درآمد۴۰۰هزارتومان ‌در ماه ‌قادرنيستم شب زودترازساعت۱۰شب به منزل بيايم. آيا ما در صورت بچه دار شدن فقط موظف به تامين نيازهای مالی وی می باشيم؟ با توجه به اينکه با اينهمه کار کردن و درآمد۴۰۰هزارتومانی هميشه بدهکاريم؟! رضا - تهران

طی يک سال گذشته اين موضوع جز بحث بر انگيزترين موضوعات بين من و همسرم بوده و تمام دغدغه هايی رو که مطرح کرديد هر دومون باهاش دست به گريبان بوديم.۶ ساله که ازدواج کرديم و بعد از ۵ سال تازه به اين فکر افتاديم که بچه دار بشيم يا نه؟ همسرم تصميمشو برای اينکه اصلا بچه دار نشيم تونست بگيره ولی من هر چی فکر کردم نتونستم به اين نتيجه برسم. نه اينکه داشتن بچه رو دوست داشته باشم نه، فقط نگران از آينده بودم که مبادا روزی بچه بخوام که ديگه خيلی دير شده باشه. به نظر من اگه يه تحقيق علمی در اين زمينه خاص ايران به تفکيک سن، جنس، ميزان تحصيلات و... انجام ميشد، شايد راحتتر ميشد تصميم گرفت. هيچ کدوم از ما نياز به داشتن همچين موجودی را احساس نکرديم و فقط تنها به دلايل حاشيه ای ( اختلاف سنی زياد با فرزند،احتمال بچه دار نشدن، و...) تصميم به اينکار گرفتيم و ۷ ماه ديگه مسافرمون از راه ميرسه. ولی اين کار اصلا از روی نياز عاطفی نبوده، فقط مسايل جنبی دخالت داشتند. سارا - تهران

بچه دار می شويم زيرا زندگی بدون بچه در فرهنگ خانواده ايرانی مفهوم چندانی ندارد اما (فعلا) نبايد بچه دار شد چون هم به خود و هم به بچه خيانت بزرگی کرده ای چطور که اکنون شاهد آن هستيم همه بچه های ديروزی که جوانان امروزی شده اند بدبخت و نااميد و... هستند چه گويم که ناگفتنم بهتر... احد طرزمنی - تبريز

به نظر من با شرايط فعلی ايران و حکومت اسلامی بچه دار نشدن خيلی بهتر است . زمانی که من هنوز خودم تکليف خودم را نمی دانم و نمی دانم که چه از دنيا می خواهم چرا يک بچه بی گناه هم تباه کنم . اگر از من پرسيد چرا مرا با اينکه ميدانستی آينده ايی ندارم دنيا آوردی ؟ چه به او بگوييم ؟ شما بگو چه بگوييم؟ ساحل - آبادان