بازگشت به صفحه نخست

زنان ایرانی؛ حرکت بین سنت و مدرنیسم
 

جامعه ايران، يک جامعه در حال گذار است و در نتيجه از يكسو الگوهای سنتی، در مورد حقوق و جايگاه زن و مرد در خانواده و جامعه باقی هستند و از سوی ديگر بسياری از زنان و مردان ارزشهای مدرنيته در مورد تحصيلات، اشتغال و استقلال زنان را پذيرفته اند
از زمانی كه ارزشهای مدرنيته وارد ايران شد، معارضه و همراهی با اين انديشه ها بوجود آمد. انديشه های جديد كه می كوشند برابری حقوق ميان زن و مرد، در صحنه اجتماعی ايران متحقق شود، در سالهای اخير مورد استقبال قشر تحصيلكرده زنان ايرانی قرار گرفته است

خبرگزاری سینا – ریحانه طباطبایی

 

دوشنبه ١٣ مهر ١٣٨٣ – ۴ اکتبر ٢٠٠۴

مدرنيته یکی از دغدغه های اصلی جامعه ما محسوب می شود. از نظر جامعه شناسی، جامعه ايران، يک جامعه در حال گذار محسوب می شود.
يعنی جامعه ای كه شيوه زندگی سنتی را در بخشهای زیادی رها كرده امّا ارزشهای مدرنيته نیز در آن تحقق نيافته است. يكی از مهمترين مفاهيم مدرنيته، انديشه انتقادی است. انسان با ذهن خود در مورد پديده ها به قضاوت می پردازد و همه چيز را مورد باز انديشی قرار می دهد.
از عصر روشنگری، انسان، بسياری از مسائل اجتماعی خود را مورد بازنگری قرار داده است، نابرابری طبقاتی بر اساس سنت و پايگاه موروثی اشرافی را رد کرده و پس از آن نابرابری ميان قوميتهای مختلف را ناموجه دانسته است و سرانجام در قرن بيستم، نابرابريهای جنسيتی را مورد ترديد قرار داده است.
انديشمندان جامعه شناسی نشان دادند كه چگونه «زنانگی» و «مردانگی» نه ويژگيهايی ذاتی، مطلق و فراسوی زمان و مكان، بلكه مقولاتی اجتماعی و فرهنگی، ساخته و پرداخته شرايط تاريخی معين و گاه حتی دستخوش نيازهای سياسی و اقتصادی زودگذرند.
از اين رو نگرش انتقادی به مقوله جنسيت نه تحليل از «ذات» اين پديده بلكه كنكاشی مشخص و تاريخی در جنبه های مختلف زندگی اجتماعی، فرهنگ و سياست است.
از زمانی كه ارزشهای مدرنيته وارد ايران شد، معارضه و همراهی با اين انديشه ها بوجود آمد. انديشه های جديد كه می كوشند برابری حقوق ميان زن و مرد، در صحنه اجتماعی ايران متحقق شود، در سالهای اخير مورد استقبال قشر تحصيلكرده زنان ايرانی قرار گرفته است با اينحال تا چه حد انديشه های مدرن مربوط به برابری حقوق زن و مرد در ميان زنان جامعه ايران مورد پذيرش قرار گرفتند؟ پاسخگويی به اين سؤال مستلزم بررسی انگاره های هويت جنسی و مفهوم زنانگی در زنان جامعه ايران است.
جامعه ايران، يک جامعه در حال گذار است و در نتيجه از يكسو الگوهای سنتی، در مورد حقوق و جايگاه زن و مرد در خانواده و جامعه باقی هستند و از سوی ديگر بسياری از زنان و مردان ارزشهای مدرنيته در مورد تحصيلات، اشتغال و استقلال زنان را پذيرفته اند.
با اين حال الگوهای جديد رفتاری در روابط ميان زن و مرد هنوز كاملاً شكل نگرفته اند. اين تعارض در ميان طبقات و قشرهای مختلف اجتماعی با شدت و ضعف متفاوتی ديده می شود.
به علاوه بايد به اختلاف نسلها و تعارض ميان مادران و دختران در تعريف و پذيرش الگوها و هنجارهای جنسيتی اشاره كرد و اين حقيقت كه افراد با بالارفتن سن از يک سو فرآيند جامعه پذيری خود را كاملتر می كنند و از سوی ديگر با موقعيتهای بيشتری روبرو می شوند كه باعث می شود آنها را بپذيرند يا به چالش بگيرند را در نظر گرفت.
عامل مهم ديگری كه بايد به آن توجه كرد ميزان تحصيلات افراد است. تحصيل در مقاطع بالای آموزشی مانند دانشگاه نه تنها به فرد نوعی تخصص می آموزد بلكه به معنای يافتن بينش وسيعتر و قدرت قضاوت در مورد مسائل گوناگون است.
قابل انتظار است كه زنانی كه تحصيلات دانشگاهی دارند دارای انديشه های جديدتری باشند و كمتر الگوهای رفتاری سنتی را بپذيرند.
بررسی اين عوامل در يک تحقيق منسجم دانشگاهی، می تواند به اين سؤالات پاسخ دهد كه الگوهای رفتار جنسی و مفهوم زنانگی در ميان زنان جوان ايرانی تا چه حد به ارزشهای مدرن نزديک شده است و نسل جوان الگوهای سنتی تقسيم كار جنسيتی را به چه ميزان می پذيرد يا به چالش می كشد و اينكه مفهوم زنانگی تحت تأثير چه عواملی تغيير می كند؟
به گزارش خبرنگار سینا، سازمان ملی جوانان در یک بررسی دانشگاهی در تهران دیدگاه موجود در رابطه با زن را در جامعه ایرانی بررسی کرده است.
اين تحقيق برای سنجش هويت زنانگی طراحی شده است و از آنجا كه شهر تهران به عنوان يک كلان شهر دارای موقعيت اجتماعی خاصی است می توان انتظار داشت هنجارها و نگرشهای مردم شهر تهران با چند سال تأخير در ساير شهرهای كشورمان ديده شوند.
در این تحقیق میدانی پاسخگویان اکثراً زن بوده و نسبت به مسائلی چون تعریف از زن، برتری های زنان به مردان، میزان تحصیلات و سن ازدواج دختران پاسخ داده اند.
پاسخگويان در پاسخ به این سوال که زن را چگونه تعریف می کنند پاسخ های متفاوتی داده اند.
20 نفر از پاسخگويان زن را موجودی لطيف با روحيه حساس تر نسبت به مرد تعريف كردند.
پريسا می گويد: زن جنس لطيفی است كه قابليتهای اجتماعی خيلی بالايی دارد. تحمل و صبر بالايی دارد و خيلی هم ظريف و حساس است.
تعدادی از پاسخگويان برای تعريف زن به نقش های اجتماعی آن اشاره كرده اند، نغمه می گويد: زن موجودی تواناست كه در عرصه اجتماعی و اقتصادی می تواند همپای مرد فعاليت كند و هم به خاطر ظرافتهايی كه دارد نقش مادری و تربيتی را به خوبی ايفا كند.
اما نرگس برای تمايز ميان زن و مرد نقطه نظر ديگری دارد: جنس زن و مرد چيزهای مشتركی دارند و آن چيزهايی است كه مربوط به انسان بودنشان است. آنچه كه باعث فرق آنها از هم می شود به تربيت اجتماعی كه از خانواده و جامعه می گيرند، برمی گردد. چيزی كه باعث فرق زن و مرد می شود ساختار فيزيولوژيک آنهاست كه باعث خيلی از تفاوتهاست.
همه پاسخگويان برای تعريف مفهوم زن آن را در برابر مفهوم مرد تعريف می كردند، فاطمه در سطح اجتماعی زن را موجودی می داند كه در جامعه ضعيف محسوب می شود.
سميه نگاه انتزاعی تری دارد او می گويد: زن يعنی جنس دوم يعنی كسی كه تحت سلطه است و منافعش در گرو كسان بالاتر است و كسان ديگری برای چه در نهاد كلان، حوزه عمومی و چه در حوزه خصوصی او تصميم می گيرند.
پاسخگويان از طبقات مختلف اجتماعی بودند اما برداشت آنها از مفهوم زن شبيه هم است و بسته به طبقه اجتماعی آنها تفاوت معنا داری نمی كند.
دركنار اين خصوصيات مثبت، پاسخگويان بعضی از صفات ناپسند را نيز در ميان زنان شايع دانستند. شراره می گويد: بين زنها چشم و همچشمی و حسادت است، دخترها خيلی بيشتر باهم رقابت دارند. نغمه و شيرين نيز اذعان می كنند زنان تا حدی نسبت به يكديگر حسادت دارند. ارمغان صريح می گويد: همه زنها حسودند، دوست دارند از اون يكی بيشتر باشند، بهتر باشند.
فاطمه قضاوت قاطعی دارد: همه زنها نازک نارنجی اند، پرحرفند، دروغ می گويند و اگر عصبانی شوند ، خشن برخورد می كنند.
تعدادی از پاسخگويان به حس عميق تری در ميان زنان اشاره كردند، سارا می گويد: همه زنها مادر هستند، می توانند مادر شوند.
اما نرگس كه خود مادر يک دختر هفت ساله است، مخالف است : يک زن ممكن است هيچوقت مادر نشود يا ازدواج نكند اما باز هم يک زن است.
سميه يک نگاه كلی دارد: از نظر او عدم اعتماد به نفس و ضعف روحی و جسمی خاص تمام زنان است. زنها در كل دنيا كمتر از مردان به ورزش می پردازند و در مسائل روحی ، افسردگی زنان بيشتر از مردان است.
پاسخگويان در مورد اينكه زنان چه برتری ممكن است به مردان داشته باشند، پاسخ های نسبتا مشابهی دادند. اكثر آنها احساساتی بودن و حس مادر بودن را از جمله مزايای زن بودن می دانستند.
شراره 22 ساله، احساساتی بودن و دلرحم بودن را يک برتری می داند كه زنان نسبت به مردان دارند. مرضيه كه متاهل است می گويد: زن ها روح خيلی بزرگی دارند كه آقايون از اين قضيه محروم اند و ظرافت هايی كه خاص خانمهاست را مسلما هيچ مردی ندارد.
تعداد ديگری از پاسخگويان به خصوصياتی همچون منطقی بودن و قدرت فكری زنان به عنوان برتری آنها اشاره كردند.
نغمه 28 ساله كه مدرک فوق ليسانس دارد می گويد:خانم ها عميق ترند، صبورترند، خيلی منطقی تر می توانند مسائل را حلاجی كنند، خيلی زودتر می توانند به نتيجه برسند، شايد به دليل اينكه خيلی راحت تر می توانند ارتباط برقرار كنند و فكرشان بازتر است.
فاطمه 18 ساله به خصوصياتی چون شجاعت و مقاومت به عنوان برتری زن ها اشاره می كند و می گويد: زن ها شجاع تر از مردها هستند، اما مردها ترسوترند، در ضمن زن ها سختی ها را بیشتر از مردان می توانند تحمل كنند.
در سوالی از مصاحبه شوندگان پرسيده شد كه به نظر آنها یک دختر تا چه حد بايد تحصيلات داشته باشد؟
تمامی پاسخگويان با تحصيلات عالی دختران موافق بودند، اما عده ای هيچ حد و مرزی برای آن قائل نبودند، در حاليكه عده ای ديگر تحصيلات را تا حدی مفيد می دانستند كه لطمه ای به زندگی خانوادگی و زناشويی وارد نكند و يا تا حدی كه در جهت بدست آوردن شغلی مناسب مفيد باشد.
اكثر كسانيكه به تحصيلات هر چه بيشتر دختران بدون هيچ حد و مرزی معتقد بودند، از طبقه بالا بودند.
سارا و پريسا نظری مشابه دارند: دختر تا هر جا كه بتواند بايد تحصيل كند و به پيشرفت ادامه دهد.
رابعه كه از طبقه متوسط است اعتقاد دارد كه يک دختر تا آنجا كه توانايی دارد، بايد تحصيل كند، چون با تحصيلات می تواند راحت تر تصميم بگيرد، در اجتماع حضور پيدا كند و از مسائل آن آگاه شود.
سميه كه دانشجوی مقطع فوق ليسانس است می گويد: ورود به حوزه آكادمیک باعث می شود زن ها از حقوق شان آگاه شوند و اين آگاهی در آينده منجر به جنبش زنان می شود. من از روندی كه در آموزش عالی زنان حضور بيشتری دارند حمايت می كنم.
نرگس از طبقه پایین فوق ليسانس دارد و برای ورود به مقطع دكترا تلاش می كند،می گويد: برای تحصيل مرزی نمی توان قائل شد. و بستگی به علاقه و توانايی فرد دارد.
در حاليكه عده ای از پاسخگويان هيچ حد و مرزی برای حداقل يا حداكثر تحصيلات دختران قائل نبودند، تعدادی از آنها حداقل مدرک ليسانس را برای دختران می پسنديدند.
ليدا كه 31 سال دارد می گويد: دختر بايد حداقل ليسانس داشته باشد، يعنی اينكه وارد يک محيط اجتماعی شده باشد. من خيلی از فكرها و ايده هايم را در دانشگاه ياد گرفتم و فهمیدم كه در اجتماع چگونه باید زندگی كنم.
در بين پاسخگويان بودند كسانی كه هر چند تحصيلات عالی را برای دختران می پسنديدند اما برای آن حد و مرزی نيز قائل بودند. تقريبا همه اين دسته از پاسخگويان از طبقه پائين بودند.
فاطمه 18 ساله می گويد: تحصيلات يک دختر بايد تا آنجا باشد كه بتواند در اين جامعه زندگی كند. البته دارا بودن مدرک ليسانس بسیار خوب است اما اگر ادامه تحصيل با زندگی خانوادگی من تعارض پيدا كند و زندگی ام در آستانه متلاشی شدن قرار گیرد ، تحصیلات را ادامه نمی دهم.
نازنين تحصيلات بالا را باعث بالا رفتن توقع دختر می داند و می گويد: تحصيلات برای دختر تا حدی خوب است باعث بالا رفتن توقعش نشود.
سوده 15 ساله می گويد: وقتی تحصيلات دختر بالا برود موقعیت ازدواجش نیز محدود می شود چون تحصيلات بالاتر او را مغرور می کند.
ميترا 30 ساله تحصيلات را برای داشتن يک شغل مناسب مفيد می داند و می گويد: تحصيلات تا حدی خوب است كه بتواند به پیدا کردن یک شغل مناسب کمک کند اما به نظر من هيچ چيز چه تحصيلات، چه خصوصيات اخلاقی و چه مستقل بودن نبايد در كانون خانوادگی تاثيری بگذارد.
در عين حال عده ای از پاسخگويان تحصيلات را هيچ برتری برای زن نمی دانند.
مليحه 25 ساله از طبقه متوسط می گويد: تحصيلات در شخصيت آدم تاثير دارد ولی هركس كه تحصيلات دارد حتما هم در زندگی اش موفق نيست.
تمام پاسخگويان اذعان داشتند كه تحصيلات برای زنان لازم است اما عده ای كه به جايگاه زن در خانواده می انديشيدند نگران بودند كه ادامه تحصيل زن در مقاطع دانشگاهی باعث بالا رفتن سن ازدواج شود يا با زندگی خانوادگی تعارض يابد.
وقتی از پاسخگويان پرسيده شد كه چه سنی را برای ازدواج دختران مناسب می دانند، اكثر آنها سنين حدود 25 را بيان كردند و با ازدواج در سنين پائين مخالف بودند.
نازنين 20 ساله كه خود از طبقه پائين و مجرد است می گويد: سن 20 تا 25 سال برای ازدواج دختر خوب است. فكر می كنم در 25 سالگی، خانم ها از خامی بيرون می آيند. نرگس كه 30 سال دارد و يک بار ازدواج را در زندگی تجربه كرده است، می گويد: ازدواج می تواند هر وقت كه فرد آمادگی آن را احساس كرد و به بلوغ فكری رسيد اتفاق بيافتد كه فكر می كنم اين سن بالای 24 سال باشد.
مليحه كه از طبقه متوسط، 25 ساله و مجرد است می گويد: سنی كه زن بتواند به بلوغ و رشد فكری برسد برای ازدواج مناسب است. خودم25-26 سال را دوست دارم. ليدا كه 31 سال دارد و ازدواج كردن مهم ترين مسئله زندگی اوست، می گويد: سن ازدواج بهتر است 25-26 سال باشد كه آدم دچار ريزبينی و باريک بينی نشود.
عده ای در اين ميان هر چند حداقل سن ازدواج را حدود 25 می دانستند اما حداكثری نيز برای آن قائل شدند.
آزاده 23 ساله می گويد: سن مناسب ازدواج 24 به بالا است، چون در آن زمان شخصيت دختر بيشتر شكل گرفته و می تواند بهترين تصميم را بگيرد ولی فكر می كنم 30 سال شايد يک مقدار دير باشد.
انسيه 25 ساله نيز معتقد است كسانی كه زير20 سال هستند، از زندگی و خوب و بد آن هيچ نمی دانند اما از 30 سال نيز نبايد بيشتر شود.
عده ای از پاسخگويان سن خاصی را برای ازدواج مطرح نكردند و آن را بسته به نياز و درک دختران متفاوت يافتند.
ليلا كه 23 سال دارد و خود در سن 19 سالگی وارد زندگی مشترک شده است می گويد: سن ازدواج بستگی به فرد دارد. اينكه تا چه حد آمادگی پذيرش اين مطلب را داشته باشد؟ دركش از دنیا، آدمها و زندگی متاهلی چه باشد؟ خواسته اش چه باشد؟
نسرين می گويد: “بستگی به خود دختر دارد كه در چه سنی ازدواج كند. ممكن است در يک سنی حس كند كه نياز به ازدواج دارد. ازدواج حد و مرزی ندارد. ممكن است يک نفر 60 ساله باشد و مجرد و يكی 13 ساله باشد و متاهل اما فكر كند كه اين طوری خوشبخت است.
سارا 23 ساله كه مجرد است می گويد: سن ازدواج به سن عقلی آدمها برمی گردد. بنا به رشد فكری و مسئوليت پذيری آنها. برای خانم ها 23،-24 سالگی مناسب است، اما باز هم بستگی به شرايط و فكرشان دارد.
از بين پاسخگويان تنها دو نفر سنين 18 و20 را برای ازدواج دختران می پسنديدند.
فاطمه كه از طبقه پائين است و 18 سال دارد، سن 20 را برای ازدواج مناسب می دانست و گفت: يک دختر بايد در 20 سالگی ازدواج كند، چون حد متعادلش همين است. چرا كه دختر پخته تر می شود. سميه نيز می گويد: دختر از 18 سالگی می تواند ازدواج كند، چون شعور و آگاهی زنان زياد شده.
هيچ کدام از پاسخگويان با ازدواج در سنين پائين تر از 18 سال موافق نبودند. بيشتر پاسخگويان سن 24 تا 26 سال را مناسب ترين سن می دانستند(حتی كسانی كه در سنين زير 20 سال ازدواج كرده بودند) و همه آنها تاكيد داشتند پختگی و آمادگی قبول زندگی مشترک، عامل مهمی است.
در اين بررسی پاسخگويان تصوری را كه از جنسيت خود داشتند توصيف كردند و در مورد احساسی كه نسبت به خود به عنوان يک زن دارند سخن گفتند و سرانجام ميزان پذيرش الزامات اجتماعی را كه با جنسيت آنها همراه است بيان كردند.
از پاسخگويان پرسيده شد كه زن را چگونه تعريف می كنند تعداد زيادی به ويژگی ها و خصوصيات زنان اشاره كردند.
پاسخگويان از طبقات مختلف اجتماعی بودند اما برداشت آنها از مفهوم زن شبيه هم بود و پاسخها بسته به طبقه اجتماعی آنها تفاوت معنا داری نمی كرد.
همه پاسخگويان برای تعريف مفهوم زن آن را در برابر مفهوم مرد تعريف می كردند اما در اين فاصله گذاری ناخوداگاه تفاوتهای فيزيولوژيک را در نظر می گرفتند.
آنها به مادری به عنوان مهمترين جنبه زنانگی می نگريستند.چنين تصوری كاملا قابل انتظار است همان طور كه مطالعات جامعه شناسی نشان می دهد عمده ترين دليل تفاوت نقشها و جايگاه زن و مرد اين واقعيت است كه زنان كودكان را به دنيا می آورندو پرورش می دهند.
در سوالی از مصاحبه شوندگان پرسيده شد كه حد مطلوب تحصيل دختران کجاست. تمامی پاسخگويان با تحصيلات عالی دختران موافق بودند، اما عده ای هيچ حد و مرزی را برای آن قائل نبودند، در حالی كه عده ای ديگر تحصيلات را تا حدی مفيد می دانستند كه لطمه ای به زندگی خانوادگی و زناشويی وارد نكند و يا تا حدی كه در جهت بدست آوردن شغلی مناسب مفيد باشد. اكثر كسانی كه به تحصيلات هر چه بيشتر دختران بدون هيچ حد و مرزی معتقد بودند، از طبقه بالا بودند و آنها كه تحصيلات عالی را برای دختران می پسنديدند اما برای آن حد می شناختند از طبقه پايين بودند.
با انكه تحصيلات برای داشتن يک شغل خوب و درآمد مناسب ضروری انگاشته می شود ولی در نهايت از دختران انتظار می رود كه ازدواج كنند و همسر و مادر شايسته ای باشند،تحصيلات و داشتن شغل تا جايی مطلوب دانسته می شود كه با زندگی خانوادگی و نقشهای جنسيتی زنان تعارضی نداشته باشد .
در صورت تعارض نقشها از زن انتظار می رود تا كار و تحصيل خود را رها كند در حالی كه در شرايط مشابه مرد خانواده می تواند به هزينه تحميل شرايط سخت به خانواده تحصيل خود را ادامه دهد. اين مساله كاملا طبيعی دانسته می شود زيرا در نهايت مرد برای خانواده درآمد بيشتری خواهد آورد.
هيچكدام از پاسخگويان اين تفاوت در فرصتها را ناعادلانه ندانستند. برای انها كاملا طبيعی بود كه به قيمت چشم پوشی از علايق و خواستهای خود زندگی خانوادگی را حفظ كنند.
وقتی از پاسخگويان پرسيده شد كه چه سنی برای ازدواج مناسب می دانند، اكثر آنها سنين حدود 25 را بيان كردند و با ازدواج در سنين پايين مخالف بودند.
عده ای در اين ميان هر چند حداقل سن ازدواج را 25 می دانستند اما حداكثری نيز برای آن قائل شدند. هيچ كدام از پاسخگويان با ازدواج در سنين پايين تر از 18 سال موافق نبودند. (حتی كسانی بودند كه در سنين زير 20 ازدواج كرده بودند) و همه آنها تأكيد داشتند كه پختگی و آمادگی قبول زندگی مشترک، عامل مهمی است.

بازگشت به صفحه نخست