تقی روزبه: محل واقعی منازعه کجاست؟

تا این جا معلوم می شود که یکی مخالف مذاکره بویژه توسط این تیم است و دیگری عجله دارد که هر چه زودتر به توافق برسد و پایان ریاست جمهوری پر از بحران و تنش را به مصداق شاهنامه آخرش خوش است به پایان برساند. البته به ظاهر کسی مخالف مذاکره نیست و حتی جلیلی هم در گذشته سال ها مشغول مذاکره بود، اما مساله اصلی رویکرد حاکم در این مذاکره است که حاکی از صف آرائی دو موضع کاملا متضاد در ساختار قدرت است. ….

————————————————————-

محل واقعی منازعه کجاست؟

انتشار فایل صوتی ظریف که رعشه بر اندام نظام افکنده از چه چیزی حکایت می کند؟ و چرا تا این حد موجب شوک و زلزله سیاسی در داخل و به ویژه ساختارقدرت شده است؟ اهمیت اصلی آن در چه چیزی است؟

بی تردید از جوانب مختلفی می توان حول این فایل صحبت کرد در مورد نحوه انتشار و دلایل آن و محتوای آن و تبعاتش. اما آن چه که در این میان نادیده می ماند، محل و موضوع واقعی منازعه و اهمیت آن است که در مجموع ما را وارد یکی از بزنگاه های مهم و سرنوشت سازی از تحولا ت و پوست اندازی نظامی می کند که هم برای مردم ایران و هم جهان واجد اهمیت است. برای آن که به کنه آن چه که در پساپشت این منازعه می گذرد تمرکزکنیم، لازم است قبل از هر چیز، جوانب و تبعات فرعی را که سبب می شوند تا اصل ماجرا گم شود کنار بزنیم. بهمین دلیل بی مقدمه سراغ آن می روم: می دانیم که در یک برهه زمانی دو ماهه رژیم (و از جانبی دیگر جامعه ایران) با دو مساله مهم مذاکرات هسته ای (برای لغو تحریم ها و بازگشت ایران به تعهداتش) و نیز انتخابات ریاست جمهوری مواجه هست که این مساله بی ارتباط با آن ها نیست. هر دوی این واقعه اکنون بنا بدلایلی از اهمیت بی بدیل و استثنائی برخوردارند: در مورد اولی، چنان که می دانیم نبرد سنگینی حول مذاکره (در اصل نه خود مذاکره بطور کلی بلکه سیاست مشخصی که در آن دنبال می شود) در میان حاکمیت برقرار است. ابعاد منازعه چنان داغ است که یکی رسما به خیایت و جاسوسی و وادادن و زیرپاگذاشتن فرمان رهبری متهم می شود و دیگری بر آن است که حتی یک روز تأخیر در رفع تحریم ها خیانت به مردم و کشور است. در همین رابطه زرادخانه جناح مقابل با توپخانه سنگین صدا و سیما و مستندهائی چون گاندو و پایان بازی و انواع افشاگری ها علیه مذاکره کننندگان … حمله می کند و البته دیگر رسانه ها و نیز نهادها و از جمله مجلس نیز بیکار نیستند که مجال طرحشان در اینجا نیست. در مقابل هم وزارت خارجه مجبور می شود که به شکل بی سابقه ای فیلگور تاکنونی عدم مداخله مستقیم در این گونه منازعات را بکنار بگذار و بیانیه شداد و غلاظی را منتشرکند که بیانگر اوج منارعه در لحظه های کنونی است. وقتی قالیباف می گوید خون حاج قاسم غرب گرایان در کشور را رسوا و ریشه آن ها را خواهد سوزاند و یا احضار ظریف به مجلس و تشکیل پرونده در قوه قضائیه و یا وقتی خبرگزاری فارس تیتر می زند که ظریف به مرز نابودی اجتماعی و سیاسی رسیده است…، بخوبی ابعاد حاد منازعه و جنگ قدرت را بارتاب می دهند.

تا این جا معلوم می شود که یکی مخالف مذاکره بویژه توسط این تیم است و دیگری عجله دارد که هر چه زودتر به توافق برسد و پایان ریاست جمهوری پر از بحران و تنش را به مصداق شاهنامه آخرش خوش است به پایان برساند. البته به ظاهر کسی مخالف مذاکره نیست و حتی جلیلی هم در گذشته سال ها مشغول مذاکره بود، اما مساله اصلی رویکرد حاکم در این مذاکره است که حاکی از صف آرائی دو موضع کاملا متضاد در ساختار قدرت است. با این همه چاشنی انفجاری این مذاکره را سوای دو رویکرد کلی چیز دیگری تشکل می دهد: واقعیت این است که از مدت ها قبل جناح نظامی (سپاه) و اصول گرایان افراطی افراطی و کلان نهادها و بخش هایی از حاکمیت که قدرت واقعی بیشتری دارند، با توجه به تهدیدهای گذشته و رقابت های منطقه ای و البته با توجه به بحران و شکافی که در امریکا و جهان به وجود آمده است و چشم انداز بحرانی جهان، به این نتیجه رسیده اند که ایران باید به سلاح هسته ای مسلح شود و این مسیری است که عملا با سیاست های ترامپ و حملات اسرائیل هموار شده است که نهایتا موجب عزم و سمت گیری رژیم به سوی نزدیک کردن خود به نقطه گریز یا طغیان هسته ای شده است. سودای هسته ای شدن، که قبلا هم وجود داشت و مخفیانه صور ت می گرفت و مچش را گرفته بودند و حتی می دانیم که مجددا ذرات هسته ای جدیدی در نقاطی که قبلا هم اعلام نکرده کشف شده است، که این سودای اقتداریابی این بار به شکل علنی و تحت شرایط جدیدی سرباز کرده است. اکنون طبق ارزیابی دولت آمریکا ایران سه ماه با ساختن بمب هسته ای فاصله دارد که هر روز هم کمتر می شود. یعنی همه عوامل اصلی آن مثل چیدن قطعات پازل سازنده یک تصویر تمام عیار از اورانیوم فلزی، غنی سازی با عیار بالا و سانتریفوژهای پیشرفته و ساختن تونل های زیرزمینی و موشک های بالیستیک … جملگی فراهم شده اند،‌ بخشی از رژیم بر آن است که با درس برگرفته از تجربه مواجهه ترامپ با برجام و با توجه به این که معلوم نیست که حتی اگر توافق هم توسط بایدن صورت گیرد و خود یایدن هم زیر فشارهای مخالفان تسلیم نشود، تا چه حد تضمین است و این که رئیس جمهور بعدی با جو حاکم بر آمریکا چه خواهد کرد، تا سر حد ممکن باصطلاح از مزایای بازدارندگی این میوه ممنوعه برخوردار شود. می دانیم که از همین حالا نمایندگان جمهوری خواهان در کنگره و سنا همین را می گویند و قطعنامه و بیانیه هم صادر می کنند که هیچ توافقی را نخواهند پذیرفت، جملگی تقویت کننده همان وسوسه خطرناک است.

بنابراین برای این بخش از حاکمیت توان هسته ای عامل بازدارنده واقعی است مثل کره شمالی که ترامپ به دیدار رهبرش رفت، اما ایران را زیر سنگین ترین فشارها قرار داد. بهر حال جاذبه توان هسته ای و یا حتی اگر ممکن باشد توسل به سلاح هسته ای در این بزنگاه بحران برای این بخش از حاکمیت و مشخصا سپاه بسیار بالاست و تجسم اقتدار. یعنی همان کلید واژه ای که خامنه ای حدود دو سال است بطور مکرر در سخنانش به آن تأکید ویژه دارد. این خطر چنان است که فی الواقع جناح دیگر که با توجه به پی آمدهای غیرقابل محاسبه شدنی اش، و البته هم چنین به دلیل تقویت موقعیت حریف و قرار گرفتن در لحظه های حذف از ساختار قدرت، با آن مخالف است، پیشاپیش این پیام را به غرب رسانده است که اگر سریعا توافق نکنند، به ویژه با همین دولت مستعجل کنونی، بدانند که حکومت ایران به سوی ساختن سلاح هسته ای در حال حرکت است. با اولتیماتوم زمان بندی شده مجلس و لغو نظارت ناشی از پروتکل الحاقی آژآنس، و خریدن یک زمان موقتی سه ماهه توسط دولت روحانی، که با طغیان مجلس هم روبرو شد و خامنه ای آن ها را آرام ساخت؛ چنین پیامی نه فقط به صراحت توسط وزیر اطلاعات روحانی رسما به غرب داده شد، بلکه به اشکال دیگری هم رله شد تا تردیدی در عزم و تصمیم اتاق فکر جناح تندرو نداشته باشند. البته چنین پیامی از چشم رقبا مخفی نمانده که در رسانه های آن ها منجر به واکنش های تندی هم شده است. به ضمیمه این پیام اصلی، پیام مکملی هم بوده است دال بر خیز و تصرف دولت بعدی به دست اقتدارگرایان و متحدان نظامی آن ها که به نوبه خود بر وخامت اوضاع و جدی تر شدن تهدید نخست می افزاید.

در نتیجه این پیام ها بود که دولت های اروپا که با کاهش پی در پی تعهدات برجامی رژیم به فکر فعال کردن مکانیزم ماشه هسته ای افتاده بودند و بایدن هم با تکیه به میراث ترامپ پیرامون فشار حداکثری داشت وقت می گذراند و می گفت عجله ای نداریم، به ناگهان به همراه متحدین اروپائیش متوجه دراماتیک بودن وضعیت شدند و به سرعت سیاست دفع الوقت و تاخت زدن برجام به توافق قوی تر و همه جانبه تر را (فعلا) کنار گذاشتند و به تکاپوی یافتن راه حل سریع افتادند تا شاید کار غیرممکن توافق در این بازه زمانی اندک را ممکن سازند (البته اگر هم صورت نگیرد و رژیم تن ندهد این حسن را دارد که بتواند قدرت های مقابل را که در برابر رژیم ایران بهم نزدیک کند). چنان که حتی روسیه هم اعلام کرد که کشورش تحت هر شرایطی با اتمی شدن ایران و اشاعه هسته ای مخالف است و آمریکا را ترغیب کرد که هر چه زودتر برای بازگشت دست بکار شود. بهر حال بازی رژیم ایران با کارت هسته ای و باج گیری به توسط آن، اروپا و آمریکا و بطور ضمنی دو قدرت دیگر را به این نتیجه رساند که بهترین راه کوتاه مدت و ضربتی و البته خرید زمان برای اقدامات بعدی جهت توافق جدیدتر وقوی تر، همانا بازگشت سریع آمریکا به برجام، همراه با بازگشت دولت ایران به تعهدات برجامی و گذاشتن دست و پایش توی پوست گردوی نظارت آژانس است که معنی عملی اش چیزی جز مهر و موم کردن همه این دم و دستگاه حاضر و آماده شده نیست. در این جا یک زمان بندی طلائی یعنی ضرب العجل سه ماهه ای وجود داشت که در ۲۱ مای به پایان می رسد. همان فرصت طلائی که رئیس آژانس هسته ای هم بارها روی آن تأکید کرده است. به هرحال با وجود از دست رفتن بخش مهی از این فرصت، طرفین تلاش بی وقفه ای را شروع کردند تا قبل از آن که کار از کار بگذرد در این بازه زمانی و نیز قبل از «انتخابات» به توافقی دست یابند. و این در حالی است که جناح تندرو تمامی عزم و توان خود را برای کارشکنی و عدم حصول توافق در این بازه زمانی بکارگرفته است. چنان که سپاه به سیاست ایذائی خود در منطقه و عراق ( حمله به نیروها و پایگاه های آمریکا… ) و حتی اقدامات تحریک آمیز قایق های نظامی پاسداران علیه ناوگان آمریکا که موجب شلیک هشدار از سوی آمریکا هم شده افزوده است… به هر حال بازگشت به دوران محدودیت های قبلی (غنی سازی سه و نیم درصدی …) و سانتژیفوژهای نسل قدیمی و…  بازگرداندن غول به درون بطری در شرایطی که از بطری بیرون جسته است، برای این جناح قابل تحمل نیست. در حقیقت مفاد اصلی فایل صوتی هم که چیزی حز هشدار نسبت به پیروزی میدان بر دپیلماسی نیست، دقیقا به دلیل این که با آن چه در واقعیت جریان دارد تطابق دارد، پژواکی این چنین گسترده و پر بسامد داشته است. پرداختن به وجه دوم محل منازعه یعنی انتخابات و ربطش به این منازعه مشخص نیز برای روشن ترشدن اوضاع و درجه حساسیت برهه کنونی واحد اهمیت است، اما فعلا از حوصله این یادداشت خارج است.

در این جا تنها به این نکته باید اشاره کرد که موضع گیری خامنه ای در این مورد مهم است و می تواند توازن کفه ترازو را به سود و زیان این یا آن دیگری بهم بزند. در حقیقت او تا کنون به طور ضمنی راه دپلماسی را با اگر و مگرهائی باز گذاشته است و هر دو طرف هم نبرد خود را با استناد به مواضع دوپهلوی او پیش می برند. با این همه باید دید که آیا به تندروها اجازه خواهند داد که مذاکرات را به شکست بکشانند؟ با توسل جستن به اقداماتی بهم زننده، چنانکه ظریف در گفتگو یپرامون مذاکرات قبلی مثل دستگیری سربازان آمریکائی ها و حمله به سفارت عربستان و موارد دیگر اشاره کرده است. در آن سو واکنش هائی که مقامات نطامی و غیرنظامی آمریکا که بقول خودشان با خویشتن داری و به شکل حرفه ای با این نوع تحریکات، مشابه تحریکات اخیر قایق های سپاه و یا تشدیدعملیات ایذائی در عراق نسبتبه نیروهای آمریکا و نظایر آن برخورد می کنند؛ حداقل نشان دهنده آن است که طرف مقابل متوجه حساسیت اوضاع داخلی ایران و کشاکش هائی که پیرامون مذاکرات در جریان است شده است. از آن جائی که این جناح عزم جزم کرده است که اجازه ندهد در وضعیت کنونی و در آستانه انتخابات حریف در پیشبرد پروژه خود موفق شود و آن ها را در حالت تدافعی قرار دهد، اگر نتواند از طریق تحریکات بیرونی به نتیجه برسد چه بسا در داخل با تشدید فشار و توسل به شیوه های غیرمتعارف به جناح مقابل، دست به اقدامات بازدارنده توافق بزند. مگر آن که خامنه ای این بار هم مداخله کند و اوضاع را تا پایان یافتن  دولت کنونی به شکل متعارف تاکنونی کنترل کند.

تقی روزبه  ۲۰۲۱.۰۴.۲۹

————————————————————-

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.