منبر فائزه و ترس و لرز طبقه متوسط
فائزه هاشمی به عنوان عضو مستقر و موثری از طبقهی حاکم، ضمن تطهیر خودش، پدرش، برادرانش از سالها مسولیت در سرکوب و کشتار و استثمار و غارت، با فرصتطلبی هوشمندانهای همهی کلیشههای راست را تَکرار کرد؛ از ضرورت عادیسازی روابط با اسراییل تا اعلان اتحاد با اپوزیسیون راست وابسته با نام نامی مسیح علینژاد تا اعلام عبور از انتخابات و یک سری حرفهای قشنگ در مورد «بابا». ….
—————————————————
منبر فائزه و ترس و لرز طبقه متوسط
شب گذشته، در حالی که افشین سهرابزاده در پلیس ترکیه مستقر شده بود تا به احتمال بالای دیپورت و اعدام خود فکر کند، شایعاتی مبنی بر حمله به یکی از پایگاههای اسراییل در عراق وجود داشت، گوهر عشقی پرچم مبارزهی فرزندش را برافراشته بود و فریاد میزد: «کارگران همه ستار مناند» و درست در زمانی که بحران مشروعیت نظام از هر سو قطعی شده و مسأله اساسا «زور» است، چه برای نظام و چه برای تودهی تحت ستم؛ شب گذشته در شرایطی که حکم «ولو بلغ ما بلغ» بین طبقه حاکم ایران و مردم معترض جاری است، به یک باره آن بخش از طبقه متوسط آیفوندار که از فرط اصلاحطلبی هنوز به دامان شاهزاده نغلتیده بود یا بخاطر عدم تامین مستقیم منافع میتوانست به گزینههای دیگر هم فکر کند، پس از ۴ سال دپرشن سیاسی و حس بیچارگی و اشک و آه و ناله، از جا جهید و از فرط شادمانی فریاد زد: «یافتم! یافتم!».
چه شعفانگیز! بالاخره این طبقهی بسیار مدنی، فهیم نسبت به مسالهی دموکراسی و توانمند در مشارکت سیاسی که دغدغه اش نه مثل معترضان پاپتی خطرناک! دو کیسه برنج بلکه آزادی و تعالی است و برایش مهم است که به مقام انسانیت برسانندش، راه نجات از بنبست سیاسی موجود را یافت!
از آنجا که نمیتوانست با فهم وضع موجود، مواجهه با بحرانها و درک سوژهی سیاسیای که عامل اصلی گذر از این وضع است عمل کند، پس به شعبده رو آورد و از کلاه خود خرگوش فائزه هاشمی را بیرون کشید. هزاران نفر از این قشر از سراسر جهان در حال جیغ و سوت و هورا برای فائزه هاشمی در کلاب هاوس بودند و رسانههای جریان اصلی (متعلق به همین قشر) جزء به جزء صحبتهایش را نوبت به نوبت پوشش دادند.
فائزه هاشمی به عنوان عضو مستقر و موثری از طبقهی حاکم، ضمن تطهیر خودش، پدرش، برادرانش از سالها مسولیت در سرکوب و کشتار و استثمار و غارت، با فرصتطلبی هوشمندانهای همهی کلیشههای راست را تَکرار کرد؛ از ضرورت عادیسازی روابط با اسراییل تا اعلان اتحاد با اپوزیسیون راست وابسته با نام نامی مسیح علینژاد تا اعلام عبور از انتخابات و یک سری حرفهای قشنگ در مورد «بابا».
چه هورایی برای این عضو طبقه حاکم میکشند. گویی خیالشان راحت شده که حالا که نمیتوانند در انتخابات شرکت کنند، بالاخره یک گزینه از بین گزینههای موجود برای انتخاب پیدا کردهاند. این گروه از مردم که در رسانههای جریان اصلی پوزیسیون و اپوزیسیون جا خوش کرده، از هر نوع تغییر رادیکالی هراسان است. این غریزه و نفع طبقاتیاش است که میخواهد طبقهی حاکم یا بخشی از آن را از میان طوفان بحرانها و شورشها و از انقلاب نجات دهد.
این همان چیزی است که طبقهی حاکم و بخشهای مختلف آن با همهی قوا برایش تلاش میکنند. به همین دلیل هر روز یک نفرشان به چهرهی اپوزیسیون درمیآید، حرفهای قشنگ میزند، از انتخابات عبور میکند و راه یک استحالهی آرام را نشان میدهد؛ جوری که جمهوری اسلامی هم باشد و هم نباشد. یک جوری که مجبور نباشند چهرهی هولناک معترضان «کرکس» و آشوبگران «غیرعادی» دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ را ببینند. جوری سرشار از صلح و صفا که امنیت نیمبند و با هزار مصیبت دستوپا شدهی طبقه متوسطی های آیفون دار به خطر نیفتد و از خشم و خشونت به دور باشد، جوری که بتوانند در آشتی با نظم حاکم به تحول فکر کنند.
انسان ماه دی و انسان ماه آبان اما برانداختن نظم موجود، برافتادن طبقهی حاکمی که سالها از شیرهی جانشان را مکید و غارتشان کرد و کشتشان را میخواهند. دیگر دوران هژمونی آشتیجویی شما تمام شده است. از قهر انقلابی شورشیان آبان و تداوم راهشان بترسید چرا که با طبقهای مواجهید که همانقدر که همهچیز را میسازد و خلق میکند، میتواند ویرانش هم بکند و برخلاف شما که همیشه هراسان و لرزان برای از دست دادنید و به دنبال «امنیت»، این طبقه نه چیزی برای از دست دادن دارد، نه امنیتی که به آن خو کند، بلکه فقط دستان توانایی دارد که همیشه قادر است به خلق دنیایی جدید.
در این میان تنها و تنها هوشیاری و آگاهی مداوم از شیوههایی که طبقه حاکم به حفظ و بازتولید خودش با سوار شدن بر شعارهای رادیکال فکر میکند اهمیت دارد، هر لحظه افشای این فریبکاران و پامنبریهایشان اهمیت دارد. مردم بالاخره یک بار برای همیشه، کلیت طبقه حاکم جمهوری اسلامی را به زیر میکشند.
متن از «گروه نویسندگان #سرخط»
—————————————————
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.