امیلی شولتز: استثمار یا آزادی؟ کارگران زن در صنعت پوشاک

استثمار زنان کارگر به شرکت‌های تولید لباس اروپایی این امکان را می‌دهد که با نادیده گرفتن ابتدایی‌ترین حقوق کارگرهایی که لباس آن‌ها را تولید می‌کنند، بیشترین سود ممکن را ببرند. از طریق برون‌سپاری تولید، این شرکت‌ها هم می‌توانند از زیر مسئولیت شانه خالی کنند و هم تولیدکننده‌ها را به جان هم بیندازند تا در این میان بهترین و بیشترین معامله‌ی سودآور را نصیب خود کنند. ….

—————————————————–

7229

استثمار یا آزادی؟ کارگران زن در صنعت پوشاک

امیلی شولتز، کارشناسی ارشد مطالعات توسعه، دانشگاه SOAS لندن
ترجمه: فریده غائب

صنعت پوشاک از گذشته‌های دور تا به امروز غالباً در اختیار زنان بوده است. در حال حاضر بیش از ۷۰درصد نیروی کار حوزه‌ی پوشاک در کشور چین را زنان کارگر تشکیل می‌دهند، در بنگلادش ۸۵ درصد و در کامبوج این عدد به ۹۰ درصد می‌رسد. برای این زنان، توسعه ارتباط تنگاتنگی با شرایط‌‌‌شان در محیط کار دارد. دغدغه‌ی اصلی آن‌ها، دریافت حقوق مناسب، کار کردن در شرایط مطلوب و محترمانه و رعایت اصول اولیه‌ی امنیت کاری است. برای این زنان، توسعه یعنی خروج از فقر، توانایی فراهم کردن شرایط تحصیل برای فرزندان و حرکت به سمت استقلال بیشتر و رشد کردن تحت عنوان یک فرد حقیقی مستقل است.

اما واقعیت برای اکثر کارگران در جهان جنوبی[۱] بسیار متفاوت با این خواسته‌ها است. علیرغم اینکه آن‌ها برای بعضی از سودآورترین کارخانه‌های دنیا کار می‌کنند، دستمزدهای بی‌نهایت ناچیزی می‌گیرند، شرایط کاری ترسناکی دارند و باید متعهد به انجام میزان کمرشکنی از اضافه‌کاری باشند. در بنگلادش (دومین کشور صادرکننده لباس در جهان) حداقل دستمزد برای یک کارگر پوشاک معادل ۵۳۰۰ تاکا (۴۵ پوند، ۶۲ یورو) در ماه است که با عدد ۸۹۰۰ تاکا (۷۵پوند، ۱۰۴ یورو) که برای برآورده کردن نیازهای اولیه‌‌ی کارگر لازم است فاصله‌ی زیادی دارد و حتی با دستمزد موردنیاز برای گذران زندگی هم تفاوت چشمگیری دارد. بسیاری از کارگران بین ۶۰ تا ۱۴۰ ساعت در هفته کارِ اضافی می‌کنند و این روش رایجی برای فرار از پرداخت اضافه‌کاری به کارگر است. به وضعیت سلامت و ایمنی آن‌ها بی‌توجهی می‌شود، حق استراحت بین کار ندارند و سوء استفاده و خشونت از موارد معمول محیط کاری است. این‌ها فقط نمونه‌های کوچکی از مشکلات در فضای این صنعت بود.

با این حال، برخی بر این باور هستند که این استثمار، جاده‌ای است به سوی قدرت‌بخشی و توانمندسازی زنان. از منظر تاریخی، تلفیق زنان و مفهوم کار در ازای پول یکی از اهرم‌های فشار مهم به سوی “آزادی” و رشد کردنِ برابری جنسیتی است. نویسندگان لیبرالی مثل لزلی.تی.چانگ[۲] معتقدند که صنعت جهانی پوشاک این تاثیر قدرت‌بخشی به زنان را چنین داشته است که: زنانی با پس‌زمینه‌ی فقیر، قادر به پیدا کردن شغل و دریافت حقوق هستند. به شیوه‌ای مشابه، نایلا کبیر[۳] به عنوان اقتصاددان اجتماعی بر این نکته تاکید می‌کند که کار در صنعت پوشاک چگونه باعث شده زنان در بنگلادش سهم خود را در اقتصاد خانواده به رسمیت بشناسند و به حقوقی که دارند هوشیارتر و طرزفکر منتقدانه‌تری نسبت به سایر زنان داشته باشند.

شناختن این دست‌آوردها بسیار مهم است با این حال دلایلی وجود دارد برای اینکه به ظرفیت‌های تحول‌آفرینی صنعت پوشاک برای زنان در جهان جنوبی به دیده‌ی تردید نگاه کنیم. اول، باید مسیری که در طول آن، زنان در این صنعت ادغام شدند را بشناسیم. در اقتصاد جهانی بی‌نظم نئولیبرال، کشورهای درحال توسعه با پیشنهاد قیمت کمتر و سریع‌ترین و منعطف‌ترین حالت تولید، در حال رقابت برای تولید “برند”های چندملیتی هستند. در یک صنعت “پُرکارگر[۴]” مثل پوشاک، این هدف عمدتاً از طریق تامین کارگر ارزان‌تر و منعطف‌تر عملی می‌شود؛ به عبارت دیگر از طریق پرداخت دستمزد پائین‌تر، اجبار به ساعات کاری طولانی‌تر و کاهش استانداردهای کاری و محیطی.

ادغام زنان در کارخانه‌های پوشاک نقش سرنوشت‌سازی در این فرآیند بازی کرده است. صاحبان کارخانه‌ها از جایگاه نابرابر زنان در جامعه برای ساختنِ یک نیروی کار ارزان‌تر، مطیع‌تر و منعطف‌تر سود بردند. پس در واقع به جای به چالش کشیدن فرمانبرداری آن‌ها در جامعه، کار در صنعت پوشاک این مساله را بازتولید می‌کند. زنان به شکل چشمگیری کمتر از مردان حقوق می‌گیرند، با تبعیض سیستماتیک روبرو هستند و فقط امکان دسترسی به مشاغلی با کمترین میزان حقوق دریافتی با احتمال بسیار ضعیف ارتقا رتبه را دارند. خیلی از آن‌ها امنیت شغلی پائینی دارند و اگر برای کار در شرایط تعیین‌شده از سوی کارفرما آمادگی لازم را نداشته باشند با خطر از دست دادن شغل روبرو می‌شوند.

استثمار زنان کارگر به شرکت‌های تولید لباس اروپایی این امکان را می‌دهد که با نادیده گرفتن ابتدایی‌ترین حقوق کارگرهایی که لباس آن‌ها را تولید می‌کنند، بیشترین سود ممکن را ببرند. از طریق برون‌سپاری تولید، این شرکت‌ها هم می‌توانند از زیر مسئولیت شانه خالی کنند و هم تولیدکننده‌ها را به جان هم بیندازند تا در این میان بهترین و بیشترین معامله‌ی سودآور را نصیب خود کنند. ذات بی‌نظم اقتصاد جهانی باعث ضعیف‌ شدن محافظت قانونی کارگرها می‌گردد و حقِ ساماندهی و مذاکره جمعی آن‌ها را پیوسته محدودتر می‌کند.

علیرغم این مشکلات، زنان زیادی وجود دارند که در حال پیوستن به اتحادیه‌ها و سایر جنبش‌های کارگری برای به چالش کشیدن نابرابری‌ها و استثمار در صنعت پوشاک هستند. از بنگلادش گرفته تا کامبوج و هندوراس، کارگرها در حال مقابله با تهدیدها، خشونت، سرکوب اجتماعی و نیروهای سرمایه‌داری قدرتمند هستند تا از حقوق ابتدایی خود دفاع کنند. مبارزه‌ی آن‌ها کلیدی برای ترقی کارگرها، خانواده‌های آن‌ها و تمام جوامع است. این مسیر همچنین تاثیر قدرت‌بخشیِ مهمی بر زنانی می‌گذارد که معمولاً به حاشیه رانده می‌شوند و از انجام هر اقدام سیاسی دلسرد می‌گردند.

این تلاش به طور واقعی امکان تغییرات رهایی‌بخش برای زنان و شانس برون‌رفت از فقر و تبدیل شدن به افراد حقیقی قوی‌تر و مستقل‌تر را فراهم می‌سازد.

در راستای این مبارزات، شهروندان اروپایی نقش تعیین‌کننده‌ای دارند. کارگران پوشاک به منابع و تکیه‌گاه‌هایی برای مواجهه با نیروهای قدرتمند روبروی‌شان نیاز دارند و چه بسیارند موسساتی که در این حوزه فعالیت می‌کنند؛ از جمله کمپین Clean Clothes Campaign، War on Want و TRAID. با حمایت از آن‌ها می‌توانیم کمک بزرگی به مبارزه‌ی کارگران پوشاک به عمل بیاوریم. همچنین می‌توانیم با فشارآوردن به شرکت‌های اروپایی در راستای همبستگی با کارگرهای پوشاک اقدام کنیم؛ به طور خاص از طریق عملی کردن پرداخت حقوق مناسب و به موقع و تضمین این مساله که با بالارفتن دستمزد کارگرها، تولید به مکان جدید منتقل نمی‌شود. سیاست‌گذاری‌های “مسئولیت‌پذیری اجتماعی شرکت‌ها”[۵]ی بی‌فایده کافی نیست. به تعهدات واقعی از سوی شرکت‌های تولید لباس نیاز داریم به علاوه‌ی اینکه باید دست از مقابله با خواسته‌های کارگران پوشاک بردارند.

همچنین باید کمپینی برای ایجاد تغییرات در صنعت جهانی پوشاک به راه بیندازیم تا خرده‌فروشان عمده‌ی پوشاک، تولیدکننده‌ها را به رقابت با یکدیگر تحریک نکنند. از این به بعد به هر قیمتی نباید به سود دست پیدا کرد. اصول اخلاقی و شرایط محیط کاری باید به میانه‌ی بحث کشیده شوند و به عنوان شهروندان اروپایی باید نشان دهیم که خشونت مسلط در صنعت پوشاک را نمی‌پذیریم. مارک‌های تجاری معروف صنعت لباس اروپایی باید در برابر نقض حقوق انسانی که در زنجیره‌های تامین محصول‌شان اتفاق می‌افتد مسئول باشند و به پرداخت دستمزد مناسب و ایجاد شرایط کاری منصفانه موظف گردند.

سازمان‌هایی مانند CORE و ائتلاف اروپایی عدالت شرکتی، در حال حاضر کمپین‌هایی در راستای این تغییرات در سطح ملی و حوزه اروپا به راه انداخته‌اند و با حمایت از آن‌ها می‌توانیم باعث بزرگ‌تر شدن این جریان بشویم.

اگر به سئوال اولیه درباره‌ی مفهوم توسعه برگردیم، صنعت پوشاک می‌تواند امکان فوق‌العاده‌ای به عنوان نیروی رهایی‌بخش برای زنان در جهان جنوبی داشته باشد. اگرچه، همان‌طور که دیده‌ایم، صرفِ کارکردن درون آن برای خلق رشد و توسعه و به چالش کشیدن نابرابری جنسیتی کافی نیست؛ ماهیت کار به همان اندازه اهمیت دارد و این مساله باید فوراً بازنگری شود.

مهم‌ترین منبع تغییرات از خود کارگران پوشاک سرچشمه می‌گیرد ولی شهروندان اروپایی از طریق حمایت از تلاش این کارگرها و برپایی کمپین‌هایی برای تغییرات قانونی در سطوح ملی و حوزه‌ی اروپا، می‌توانند نقشی اساسی بازی کنند. در کنار هم می‌توانیم نیرو و فشار لازم برای شکل دادن به صنعت پوشاک منصفانه‌ و پایدار را به وجود بیاوریم.
————–

منبع: www.fashionrevolution.org

انتشار در: خیزش
https://t.me/khizesche

—————————————————-

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.